چکیده
تاریخ علوم اسلامی به طور عام و تاریخ فقه به طور خاص یکی از بهترین فرازهای تاریخ تمدن اسلامی است. هر مسلمان باید و لو اجمالاً از گذشته پر افتخار اسلام اطلاع داشته باشد. مخصوصاً برای پژوهشگران، داستانِ پیدایش و تدوین علوم اسلامی بسیار لازم است. زیرا در صورت آشنایی با ادوار فقه و مذاهب فقهی، بسیاری از مشکلات احادیث و مسایل فقه، خود به خود حل میشود. فایده دیگر آشنایی با تاریخ فقه اطلاع از وضع تدریجی قوانین اسلامی و مناسبات احکام است که روشن گر شأن نزول و مفسر بعضی احادیث است. بررسی وضعیت علم فقه و اصول فقه ـ اعم از شیعه و اهل سنت – به منظور شناخت تطورات و نوآوریهای این دو علم و درخشش علمای بزرگ و کتب پر ارج آنها، با ابداعات و ابتکاراتی در فقه یا اصول فقه، اقتضائات زمان و مکان، ظهور مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حکومتِ برخی حاکمان در جوامع اسلامی تأثیر آنها در تحولهای پیش آمده برای فقه و اصول فقه و بسط مسایل فقهی و اصولی و تحکیم مبانی آن میباشد. در این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال هستیم که وضعیت علوم اسلامی (علم فقه و اصول فقه) و عالمان آن در شرق اسلامی قرن پنجم و ششم چگونه بوده است؟ و در این راستا وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر پیشرفت و رکود علوم مورد نظر و وضعیت علم فقه و اصول فقه و عالمان آنها به تفکیک شیعه و اهل سنت و در نهایت نوآوریهای علم فقه و اصول فقه در قرن پنجم و ششم مورد بررسی قرار میگیرد. با توجه به کاوشهای انجام شده از نتایج بدست آمده این پژوهش میتوان به تکامل و پیشرفت دو علم فقه و اصول فقه و بسط مسایل آن در نیمه اوایل قرن پنجم و کندی رشد آن از نیمه دوم قرن پنجم تا اواخر قرن ششم برای شیعه و خمودی فقه اهل سنت و عدم تغییر مسائل آن در قرن پنجم و ششم و تکامل اصول فقه آنها در این دو قرن اشاره کرد. پژوهش در این تحقیق به صورت استقراء ناقص میباشد و به روش توصیفی، تحلیلی انجام شده است.