labelدیدگاه و گزارش, فرهنگ و ارتباطات
commentبدون دیدگاه

آیا با فتاوای موجود، می‌توان به آینده هنر اسلامی دل بست؟

فتاوای فقهاء در رابطه با هنرهای نمایشی نیز اگرچه صراحتا حرمت آن را بیان نمی‌کند؛ لکن با ذکر قیودی که برای رسانه اسلامی معیار بیان می‌کنند، عملا امکان برنامه سازی جذّاب را از فعّالین این عرصه سلب می‌کند؛ امکانی که اگر تاکنون سلب نشده است به جهت بی توجّهی ایشان و سهل انگاری ناظرین امر است.

شبکه اجتهاد: وقتی از نگاه دین به مقوله هنر سخن می‌گوئیم، ابتدا باید مشخّص کرد که مراد از دین، آیا محتوائی است که از جانب خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) نازل شده است یا آن که هم اکنون به عنوان فتاوا و استنباطات فقهاء از متون دینی در دسترس ماست.

از منظر فتوائی، این نگاه اگرچه در رابطه با هنرهائی مانند شعر و خوش نویسی، نگاهی مثبت و دارای رویکردی مشوّقانه است؛ ولی در مورد هنرهای تجسّمی، نقّاشی، نمایشی و موسیقی نمی‌توان آن را آنچنان مثبت ارزیابی کرد. در رابطه با نقّاشی جانداران، بسیاری از فقهاء تا آیت‌الله خوئی (قدس سره) قائل به حرمت آن بوده‌اند. دانشمندان فقه در رابطه با مجسّمه سازی امّا بسیار پیش تر رفته و تقریبا فقیهی را نمی‌توان یافت که قائل به جواز ساخت مجسّمه جانداران باشد، حال برخی با لسان فتوا و برخی دیگر با لسان احتیاط واجب، لکن همگی در قول به عدم جواز، هم داستانند. با این وصف، مجسّمه سازان یا می‌بایست به سراغ ساخت مجسّمه اشیاء بی جان روند یا آن که به کلّی، قید مجسّمه سازی را بزنند.

این صنف البتّه برای پاسداشت نام آوران این سرزمین و شهیدان جنگ تحمیلی، رویکرد دیگری را در پیش گرفته و با تمسّک به فتوای جواز مجسّمه سازی «بخشی» از بدن جانداران، شروع به ساخت نیم تنه و قطعه‌هائی از کالبد ایشان کرده‌اند. این فتاوا حتّی صنعت عروسک سازی را نیز که مصداقی از مصادیق مجسّمه سازی است با مخاطرات فراوانی روبرو می‌کند؛ مخاطراتی که اگر تاکنون با آن مواجه نشدیم به جهت بی تفاوتی سازندگان و ناظران حکومتی نسبت به فتاوای فقهاء است، وگرنه قائلین به حرمت مجسّمه سازی، هیچ تفاوتی را بین مجسّمه سفالین و مسین با مجسّمه‌های پارچه ای قائل نیستند.

فتاوای فقهاء در رابطه با هنرهای نمایشی نیز اگرچه صراحتا حرمت آن را بیان نمی‌کند؛ لکن با ذکر قیودی که برای رسانه اسلامی معیار بیان می‌کنند، عملا امکان برنامه سازی جذّاب را از فعّالین این عرصه سلب می‌کند؛ امکانی که اگر تاکنون سلب نشده است به جهت بی توجّهی ایشان و سهل انگاری ناظرین امر است، وگرنه اگر بناء بر رعایت تمام و کمال فتاوای فقهی در مقوله هنرهای تصویری و نمایش باشد، به سختی می‌توان نمایش‌هائی را تولید کرد که به جذب مخاطب منتهی گردد.

به عنوان مثال، وقتی لمس، بیان جملات عاشقانه میان زن و مرد نامحرم و حتّی نگاه‌های مستقیم و طولانی میان آن دو در یک نمایش غیر مجاز باشد، طبیعتا به دشواری می‌توان رابطه میان زن و شوهر به نحوی که برای مخاطب باورپذیر باشد را به نمایش گذاشت. باورپذیری این امر در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی امّا، نه فقط به جهت نبوغ فیلمسازان کشور در نمایش این روابط به همراه رعایت این نکات است؛ بلکه به جهت همداستانی نانوشته ایشان و مسؤولان امر در عدم اعتناء به این محرّمات در هنرهای نمایشی است؛ وگرنه کمتر فیلمی را می‌توان یافت که بازیگران نقش‌های زن و شوهر در آن، از گفتن عبارات «دوستت دارم»، «عاشقت هستم»، «عزیزم» و مانند آن به یکدیگر دریغی داشته باشند. این‌ها البتّه با چشم پوشی از ارتباطات صمیمانه ای است که میان بازیگران نامحرم این فیلم‌ها در طول کار چند ماهه، در پشت صحنه شکل می‌گیرد و نمی‌توان محمل شرعی ای برای آن یافت.

در حوزه موسیقی نیز به طور کلّی نگاه مثبتی را از جانب فقهاء نسبت به این مقوله نمی‌توان تلقّی کرد. برخی همچون مرحوم آیۀالله گلپایگانی (قدس سره) و آِیۀالله صافی گلپایگانی (دام ظلّه) قائل به حرمت مطلق موسیقی‌اند و برخی دیگر که حرمت آن را مقیّد به مناسبت با مجالس لهو لعب دانسته‌اند با توجّه به تفسیر مجالس لهو لعب به مجالسی که در آن‌ها «یاد خدا وجود ندارد»، عملا تفاوتی را به لحاظ مصادیق حرام با نظریّه اوّل پیدا نمی‌کنند؛ زیرا کمتر مجلسی را می‌توان پیدا کرد که در آن از موسیقی استفاده شده و با وجود این، یاد خدا نیز در آن وجود داشته باشد.

نگاه منفی فقه به مقوله موسیقی امّا به اینجا ختم نمی‌شود؛ بلکه با فتوا به حرمت نشان دادن آلات موسیقی، عملا راه برگزاری کنسرت و تصویرنگاری از آن، بسته می‌شود.

باری، حتّی قائلین به تفصیل در حرمت موسیقی و اختصاص حرمت به موسیقی‌های خاصّی که مناسب با مجالس لهو لعب باشند نیز مرادشان از موسیقی حلال، تشویق به فعّالیّت در این حوزه نیست، بلکه با اعلام عدم رجحان «ترویج موسیقی»، عملا کراهت موسیقی‌های حلال را نیز بیان می‌دارند. همه این امور موجب شده است که موسیقی و آلات آن، عملا به امری «ناپسند» در میان متدیّنین تبدیل شده تا آنجا که برخی ائمّه جمعه از برگزاری کنسرت‌های موسیقی حتّی سنّتی و حلال در شهرشان جلوگیری کرده و متدیّنین نیز فعّالین موسیقی را با الفاظی همچون «مطرب» تنقیص می‌کنند.

رویکرد فقهی موجود در رابطه با هنرهای تجسّمی، نمایشی و موسیقی، به عقیده برخی، موجب بارور شده استعدادهای هنرمندان این عرصه گشته و باعث شده است تا با خلّاقیّت‌هائی که برای گذر و به دیگر سخن، «دور زدن» این محدودیّت‌ها به خرج می‌دهند، هنر والا و نفیس تری را به نمایش بگذراند. شاهد آن‌ها نیز موفقیّت فراوان فیلم سازان ایرانی در جذب مخاطب داخلی و برگزیده شدن در جشنواره‌های جهانی است. لکن انصاف این است که اگرچه هر محدودیّتی، خلّاقیّت‌هائی را نیز به دنبال دارد؛ ولی تقریبا می‌توان موفّقیّت قریب به اتّفاق فیلم‌های ساخته شده در این سال‌ها را مرهون نگاه تسامحی ناظران و ممیّزی‌های حکومتی دانست که نه ابراز جملات عاشقانه توسّط زن و مرد نامحرم در فیلم‌ها را نادرست می‌دانند و نه نسبت به مجوّز ندادن به انواع و اقسام سبک‌های موسیقی، علاقه ای از خود نشان می‌دهند. مجسّمه‌های تمام قدّ نام آورانی هم چون فردوسی و شهدای جنگ تحمیلی نیز بیان عریان تسامح در عرصه هنرهای تجسّمی است.

در این میان، برخی متدیّنین نیز که با داعیه «رسانه اسلامی معیار»، دست به تأسیس شبکه‌های ماهواره ای اسلامی زدند تقریبا با شکست مطلق در حوزه جذب مخاطب روبرو گشته‌اند. شبکه‌های ماهواره ای مذهبی شیعی همچون ثامن، ولایت، امام حسین (علیه السلام)، بقیع و … هیچ گاه نتوانستند در جذب مخاطب، به شبکه‌های فارسی زبان معاند مانند من و تو و جم تی وی حتّی نزدیک هم بشوند. قابل پیش بینی هم بود که شبکه ای که در آن نه از موسیقی خبری است و نه از فیلم و سریال، طبعا اقبال چندانی در جذب مخاطب نداشته باشد. با این وصف، برنامه‌های این شبکه‌ها به صرف پخش سخنرانی‌های مذهبی، مدّاحی مدّاحان و برنامه‌های گفتگو محور در حوزه‌های علوم انسانی محدود می‌شود. در این میان، برخی هم چون شبکه اهل بیت (علیهم السلام) که به اقبال کم خود در میان مخاطبان واقف بودند، برای جذب ایشان، دست بر روی اختلافات مذهبی گذاشته و با این کار، اگرچه مخاطبین بسیاری را جذب کردند، لکن به همان میزان، خسارات فراوانی را نیز به دین اسلام و مذهب تشیّع وارد نمودند.

باری، نگاه فقهی موجود به هنرهای تجسّمی، نمایشی و موسیقی، عملا راه را برای بالندگی این هنرها مسدود کرده است، بنابراین با این نگاه، به نظر می‌رسد چاره ای به جز کنار گذاردن این هنرها و پرداختن به هنرهای دیگر نظیر خوش نویسی، شعر و مانند آن‌ها وجود نداشته باشد. کنار گذاردن این هنرها البتّه لازمه دیگری را نیز به دنبال دارد و آن، چشم پوشی از اثرات فوق العاده این هنرها در جریان سازی فکری و تأثیرگذاری بر مخاطبین کشوری و حتّی جهانی است. چگونه می‌توان اثر موسیقی‌های حماسی ای هم چون «وطنم» و «ایران، ای سرای امید» را در افزایش و تعمیق علایق ایرانیان نسبت به سرزمین و حکومت شان نادیده گرفت. کدام انسان منصفی می‌تواند تأثیر سریال‌هائی همچون «یوسف پیامبر»، «مختارنامه»، «امام علی» را در آشنائی مردم با تاریخ اسلام و پیامبران الهی، هیچ انگارد.

تأثیر موسیقی و به خصوص هنرهای نمایشی در ایجاد موج اجتماعی و تأثیرگذاری بر توده مردم در جهان مدرن، تا آنجاست که برای هر ایده نو در عرصه علوم انسانی و طبیعی، به سرعت فیلم یا مستندی ساخته می‌شود تا تأثیرگذاری آن را افزون کند. اقتباسی بودنِ بسیاری از فیلم‌های‌هالیوود از کتاب‌های نویسندگان ایده پرداز، خود شاهد بر این مدّعا است.

رویکرد فقهی موجود نسبت به مقوله هنر، همانند سایر فتاوائی که با‌اندیشه مدرن بشر امروزی ناسازگار است، سه واکنش را در میان متفکّرین علوم اسلامی کشور به دنبال داشته است. برخی از روشنفکران هم چون دکتر سروش، مجتهد شبستری و …، با بیان مخالفت این فتاوا با مقتضیات جهان مدرن، از لزوم از میان رفتن این فتاوا علیرغم صحّت مستندات فقهی آن‌ها سخن گفته‌اند، گویا مقتضیات جهان مدرن، به مثابه ناسخ تدریجی این احکام است. رویکرد این دسته از متفکّرین، طبیعتا نیاز به ارائه نقد فقهی/صناعی به این فتوا از جانب ایشان را نیز برطرف می‌کند و لذا با بیان صرف ناسازگاری این فتاوا با سیره عقلاء امروزین بشر، آن‌ها را منسوخ می‌انگارند.

دسته دوم امّا با پذیرش این نظریّات و قول به عدم امکان تغییر آن‌ها به صرف گذر زمان و تغییر سیره عقلاء بشر خطاکار، سعی در توجیه آن برای متدیّنین جهان امروز دارند. کوشش‌های بسیاری از مبلغّین دینی هم چون استاد قرائتی را می‌توان در میان این دسته قرار داد.

در میان امّا دسته سومی نیز وجود دارند که نه‌اندیشه بشر امروز را آن چنان معصوم می‌انگارند که بتواند معیار درستی یا نادرستی گزاره‌های فقهی قرار گیرد و نه توجیه استحسانی و غیر استدلالی فتاوای موجود را روش درستی برای مواجهه با مقتضیات جهان مدرن می‌دانند. به نظر ایشان، فقه جواهری و دستگاه استدلالی آن به‌اندازه کافی، ساز و کارهای مناسب برای تطبیق فقه با شرائط نوپدید هر دوره را دارد؛ لذا با نگاهی نو به ادلّه فقهی و بررسی دوباره آن‌ها – بدون تأثیرپذیری از هیمنه اجماع و شهرت فقهاء- می‌توان قضاوت دیگری را در رابطه با این موضوعات داشت؛ کاری که فقه پژوهانی هم چون حجّۀالإسلام مهریزی در رابطه با حقوق زنان با تکیّه بر منابع فقهی سنّتی انجام دادند.

باری، به نظر می‌رسد توصیه اخیر رهبری نظام در دیدار با مسؤولان مدرسه اسلامی هنر مبنی بر «لزوم بازنگری فقهی در هنرهای تجسّمی و موسیقی» را عبارت دیگری از راهکار سوم دانست؛ راهکاری که به گفته ایشان، همان طور که اجماع فقهاء در وجوب «منزوحات بئر» را به استحباب تبدیل کرد، می‌تواند فقه را نیز با هنرهای تجسّمی و موسیقی آشتی دهد. بیان ساز و کارهای این راهکار و میزان موفّقیّت آن، مجال دیگری را می‌طلبد.

حجت‌الاسلام مصطفی درّی، پژوهشگر و مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: دری, مصطفی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست