اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر محسن مهاجر نیا، عضو هیئتعلمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چندی پیش در همایش «حوزه انقلابی، مسئولیتهای ملی و فراملی» که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، مقاله خود تحت عنوان «آسیبشناسی حوزه انقلابی» را ارائه کرد. او تصریح میکند انقلابیگری، مقول به تشکیک است و مشکلات نظام، ناشی از کمکاری حوزه است و حوزه آیندهنگری ندارد. بخشهایی از ارائه ایشان از این مقاله، از نظر شما میگذرد.
آسیبشناسی حوزهی انقلابی
آسیبشناسی فرع بر داشتن مزیتهای مثبت است و اگر آسیبشناسی را به بدن آدم، تشبیه بکنیم، یک بدن سالم باید تصور بشود، خوب طراحی بشود، بعد بگوییم آسیبهایش کجا است.
اگر بخواهیم حوزه انقلابی را نامگذاری بکنیم، شاید منشور روحانیت، تنها متن مکتوبی است که اصرار بر حوزه انقلابی داشت. دومین مرحلهاش هم در سالهای اخیر بود که مقام معظم رهبری مکرر بر روی حوزه انقلابی تأکید کردند. در بیانات مقام معظم رهبری یک کُدهایی داده شده که به چند مورد گذرا اشاره میکنم تا مشخص شود ایشان حوزه انقلابی را چگونه معنا کردند. ایشان ۵ شاخصه را ذکر کردند.
اولین ویژگی، این است که حوزه انقلابی، پایبند به اصول و مبانی و ارزشهای اسلام و انقلاب است. ویژگی دوم، هدفگیری آرمانهای اسلام و انقلاب است. اینها جزء ذاتیات حوزه ما هستند. ویژگی سوم، پایبندی به استقلال کشور است. ویژگی چهارم، حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تأثیرپذیری و تبعیت از آن است. آخرین ویژگی هم تقوای دینی و سیاسی است. اینها کف مسئله هستند؛ یعنی کمترین چیزی که حوزه، عملاً باید اینها را داشته باشد تا حوزه علمیه قم محسوب بشود، همین شاخصههایی است که ایشان بیان فرمودند. اینها ابتدای کار است.
در انقلاب، باید دنبال نگاه حداکثری باشیم
مقام معظم رهبری، چند ویژگی و شاخصه دیگر برای انقلابی بودن بیان کردند. بعد از اینکه این مطرح شد، عدهای فکر کردند که انقلابی بودن یعنی یک تسویهحساب نوینی با حوزه علمیه. در آن ایام یادم میآید گاهی در جلساتی که برگزار میشد. گفته میشد که انقلابی یعنی کسی که تمام ویژگیهایی که در آن دیدگاه برای خودشان طراحی کردند، همه اینها را داشته باشد. هرکسی انقلابی نیست، غیرانقلابی است. به آن شکلی که بعضیها طراحی میکردند تقریباً ۹۰٪ حوزه غیرانقلابی میشد و فقط ۱۰٪ انقلابی میماند. این دیدگاه، دیدگاه خیلی تندی است.
مقام معظم رهبری، در فرمایشاتشان، به نکات جالبی اشاره کردند. فرمودند: انقلابی بودن اولاً مقول به تشکیک است. ذومراتب است. اصلاً به این شکل نیست که ما یک انقلابی ۱۰۰٪ را بتوانیم تصور کنیم، هرکسی این ۱۰۰ درجه را نداشت، دیگر غیرانقلابی شد.
انسانها مختلف هستند. بعضیها ۱۰۰٪ انقلابیاند، بعضیها کمتر و بعضی بیشتر. بههرحال همه این ویژگیهای صد درجه را، هرکسی به هر نسبتی داشته باشد، میشود به او انقلابی گفت.
دنبال حداکثری کردن انقلابیگری باشیم
به لحاظ زمانی هم ایشان یک نکته خیلی زیبا گفتند که دنبال حداکثری کردن انقلابی باشیم، نه اینکه حداقلی را در آن باقی بگذاریم و باقی را از دستگاه خارج کنیم.
ایشان فرمودند: بعضیها قبلاً انقلابی نبودند ولی حالا انقلابی هستند. اینها را هم انقلابی بگوییم. چون یک مرزبندی هم هست که در سخنرانی آقای دکتر واعظی به آن اشاره شد؛ اینکه انقلابی قبل از انقلاب چگونه بود و انقلابی بعدازانقلاب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ بعضیها تصورشان این بود که اگر کسی قبل از انقلاب، انقلابی نبود دیگر از دایره خارج شده است. ایشان به شکلی تعریف کردند که افرادی که در حال حاضر انقلابی هستند را هم شامل میشود. حالا ممکن است کسی بالعکس باشد، یعنی آن موقع انقلابی بوده، ولی الآن انقلابی نیست.
انقلابی مثبت، انقلابی منفی
نکته بعدی این است که ایشان فرمودند: انقلابی هم دو مدل است. یک انقلابی مثبت داریم و یک انقلابی منفی. انقلابی مثبت کسی است که هم نظراً و هم عملاً انقلابی است؛ یعنی به این شاخصهها و اهداف و اصول انقلابی بودن، پایبند است، این، انقلابی مثبت میشود.
ممکن است کسی به لحاظ فکری و نظری پایبند است، ملتزم به شاخصههای نظری هست، ولی پای عمل نیست. ایشان فرمودند او هم انقلابی است. منتها به او انقلابی مثبت نمیگوییم. به او انقلابی منفی میگوییم. اینها نکات خیلی مهمی است که ایشان، برای انقلابی بودن بیان فرمودند.
همچنین ایشان، تعبیری دارند که آنهم در مورد شاخصههای انقلابیگری بود. فرمودند: حوزه انقلابی، حوزهای است با این ویژگیها: عادلانه، خردمندانه، دقیق، دلسوزانه، منصفانه، قاطعانه و بدون رودربایستی. اینها شاخصههای کلی است که برای حوزه انقلابی میشود تعریف کرد.
انقلابیگری، امری انتزاعی محض نیست
انقلابی بودن یک امر انتزاعی محض نیست؛ یعنی یکچیز ذهنی نیست که به صورت توهمی بگوییم فقط خط ما، خط انقلاب است و هر کس در این خط نباشد، انقلابی نیست. انقلابی بودن یک امر واقعی است، یک امر خارجی است. وقتی میگوییم حوزه باید انقلابی باشد، باید ببینیم شاخصههایش در جامعه، در جهان، در حوزه و غیره وجود دارد یا خیر؟ وقتی میگوییم حوزه این کارها را میکند، یعنی در عمل واقعاً بشود نشان داد؛ بنابراین یک امر انضمامی خارجی است که باید نشان داد.
با توجه به این نکات کلی و با توجه به لحاظ وقت، در نوشتهای که ارائه شده، ۵ آسیب اساسی و مهم برای حوزه انقلابی شمردهام. حوزه علمیهای که ما میگوییم یک حوزه معرفتی و دانشی است. حوزهای که در آن، تراث اسلام و اهلبیت را حفظ کردهاند. در حوزهها علوم اهلبیت و علوم اسلامی تولید و پردازش میشود. اینجا مرجعیت دینی ما و هدایت فکری مکتب اهلبیت شکلگرفته است؛ بنابراین اولین چیزی که از حوزه توقع میرود این است که به لحاظ علمی و معرفتی شاخصههایش را باید حفظ کند.
در این مورد هر چه کمکاری صورت بگیرد، اینها آسیب حساب میشوند. امروز نظام اسلامی موجود، به اسم حوزه ثبت شده است.
خلأ در نظام، نشانگر خلأ در حوزه است
این نظام اسلامی از روحانیت و حوزه برخاسته است. متصدی شارژ و پشتیبانی و تغذیه فکریاش هم باید خود حوزه باشد. اگر امروز میبینید که خلأ داریم یعنی حوزه آسیب دارد. یک جاهایی کم گذاشته شده است. اگر دیده میشود که در بسیاری از موارد ما نظریههای بدیل نداریم، ۴۰ سال یک نظریهای که در آن شرایط انقلابیگری شروع کردیم که امروزه آسیبها و کاستیهای فراوانی را این نظریه از خود نشان داده و ما هنوز جایگزینی نداریم، این از آسیبهای حوزه است. ما نظریه پشتیبان نداریم و به همین دلیل میگوییم امروزه آسیبهای فراوانی در ذاتیترین مسئولیت حوزه که تولید علوم اسلامی است وجود دارد. امروزه بدون تعارف وقتی میگویم تولید علوم اسلامی – انسانی مشکل دارد، باید بگویند حوزه مشکل دارد، چون متصدی این کار ما هستیم. مسئولیت این کار به عهده ماست.
حوزه کمکاری دارد و از این مسئله غافل است
وقتی تولید علم نمیشود یعنی ما کار نمیکنیم؛ و جالب این است که ما به روی خودمان هم نمیآوریم. این آسیب دوم است؛ یعنی یک وقت کار نمیکنیم، حالا توجه داریم که کار نمیکنیم. یک وقت اصلاً توجه هم نداریم که ما مشکل داریم؛ بنابراین در این بخش آسیب جدی وجود دارد که باید در زمینه تولید جبران بشود.
ما برای اداره کشور، برای اداره اسلام، برای مدیریت جهانی امروز، برای شعارهایی که در منشور روحانیت امام فرمودند، هیچ نقشه جامع علمی نداریم.
ما امروز شدیداً، جایگاه تولیدی خودمان را تضعیف کردیم؛ یعنی گویا مسئولیت را نپذیرفتیم. در جهتگیری و مدیریتهای پژوهشی، ضعف شدید داریم. جای تأسف که آخرین معاونتی که در حوزه علمیه قم شکلگرفته، معاونت پژوهشی است.
یعنی معاونت پژوهشی که بنا بوده مدیریت علمی برای کشور و اسلام و حوزه و جهان اسلام داشته باشد، آخرین معاونتی است که در حوزه شکلگرفته و ضعیفترینشان هم هست، به دلیل اینکه هنوز جوان و تازهکار است. در این زمینه اگر به این آسیب توجه نشود که نشده، مشکل آن به جامعه هم سرایت میکند. همه بحرانهای اجتماعی که امروز در جامعه وجود دارد، ناشی از همین مسئله است. در قضیه حجاب که بحث روز هم هست، ۴۰ سال است در یک مسیر میرویم. هیچ آلترناتیوی ارائه ندادیم. یا باید بپوشند، یا باید نپوشند، یعنی هیچ گزینه دیگری وجود ندارد و کسی دنبال آن نبوده است. این آسیب است.
فروپاشی شوروی، به خاطر بحران نظریهپردازی بود
شوروی چرا از هم پاشید؟ همه اعتراف دارند شوروی مشکل نظریهپردازی داشت. مشکل نظریات پشتیبان داشت. وقتی شوروی، تمام بدیلهای فکریاش به بنبست رسید، با فشارهایی که غرب به آن آورد از هم پاشید. ولی چینیها زرنگی کردند. چینیها هم همین بحران معرفتی را دارند.
چین هم امروز خلأ تولید نظریه دارد. نظریات بدیل ندارد؛ اما یک زرنگی کردند، مسیر و میدان را در اقتصاد بردند. در بدیل سازی اقتصادی و اقتباس سازی کار کردند؛ یعنی اقتصاد چین آنچنان فعالشده که کسی حس نمیکند مائوئیست هم به بنبست رسیده است. چین این بنبست را جبران کرده؛ یعنی کارآمدی اقتصادی به کمک نظریات علمی آمده است.
ما نه کارآمدی اقتصادی خیلی شاخص داریم، نه کار جدی در حوزههای دیگر کردهایم؛ بنابراین در این زمینه یک آسیب جدی داریم.
در حوزه، آیندهنگری وجود ندارد
دومین آسیبی که هست بحث آیندهنگری است. بحث آیندهنگری امروز جزء علوم شده و یکی از رشتههای دانشگاهی است که در کشور خودمان هم اختراع شده است، ولی حوزه علمیه هنوز فکر میکند آیندهنگری یعنی اینکه شما بنا دارید پشتوانه سلف صالح را خراب کنید. بسیاری اینگونه فکر میکنند که تجارب سلف صالح را ما نباید فدای یک آینده محتمل و غیرقطعی و ظنی بکنیم.
میگویند: ما چه میدانیم آینده چه میشود. ما همین را که داریم حفظش کنیم. این درحالی است که دشمن جدی ما، یعنی آمریکا برای صدسال آینده ما، مشغول برنامهریزی است؛ اما ما برای برنامهریزی فردایمان در حوزه هم مشکل داریم؛ بنابراین یک مشکل ما، فقدان آیندهنگری در چارچوب انقلاب اسلامی و در چارچوب فکر دینی و مأموریتی که به عهده گرفتهایم. حتی در چهارچوب انقلابیگری که شعار آن را میدهیم، آیندهنگری نکردهایم.
حوزه گرفتار دام تحجر شده است
سومین آسیب، گرفتاری در دام تحجر و انفعال است، این تعبیری است که مقام معظم رهبری داشتند. در منشور روحانیت امام گریه میکنند. تعبیرشان این است: خوندلی که پدر پیرتان خورد، از دست همین متحجرین بود. مقام معظم رهبری هم همین را تکرار کردند. آن تقسیمبندی اسلام آمریکایی و اسلام ناب برای همین بود. ۱۵ نوع اسلام امام معرفی کردند. در مورد این موارد مطالعه کنید. متأسفم که بعد از ۴۰ سال نتوانستیم رگههای تحجر و جدیداً رگههای انفعال را از حوزه برکنیم. انفعال این نیست که بگوییم در تقابل صهیونیسم و استکبار جهانی منفعل شدیم. ما متأسفانه در بسیاری از افکار خودمانی، عقبتر از جریانهای سیاسی جامعه خودمان هستیم؛ یعنی حوزهای که بنا بود پدر تحولات و خط دهنده به همه جریانات سیاسی باشد، امروز از جریانهای سیاسی دیگر خط میگیرد. شما مجموعه بیانات، اطلاعیهها و موضعگیریهای بزرگان و مراکز اصلی حوزه را ببینید. دقیقاً ما تابعیم. ما فعال نیستیم، منفعل هستیم.
فقدان مکانیسم در حل تعارضات و تزاحمات
چهارمین مشکل، فقدان مکانیسم حل تعارضات و تزاحمات است. در اصول بحث تعارض و تزاحم داریم. اصولیون ما با تجربه طولانی دراینباره فکر کردند، تعادل و تراجیح را ساختند و بخشی از مشکلات را در مرحله نظر و بخشی از آن هم در عمل خارجی تزاحمات را حل میکنند. بالأخره یک قواعدی درست کردند.
ما متأسفانه در حوزه در بسیاری از موارد، وقتی با تعارضات و تزاحمات مواجه میشویم، راحت روی آن را میپوشانیم تا صدایش درنیاید. مسئول بسیاری از این مسائلی که در کشور به بحران تبدیل شده است، ما هستیم؛ یعنی امروز ما باید، علوم انسانی و موارد مرتبط با جامعه اسلامی را حل کنیم. امروز در سیستم قضا، داد مردم درآمده است. چه کسی باید یک راهحل بدهد؟ اصل کار قضاوت برای حوزه است. اصلاً یکی از مناصب اصلی فقها در طول تاریخ، بحث قضا بوده است. ما امروز وارد حوزه عمل شدیم، ولی در عمل به صورت پراگماتیک عمل میکنیم و هیچ نظریات بدیلی وارد دستگاه قضایمان نمیشود. مقصر هم ما هستیم ولی صدایش را هم درنمیآوریم. گویا ما، اصل نیستیم.
ناتوانی در اتصال وفاداری حوزه به نظام و اسلام
آخرین آسیبی که در حوزه با آن مواجه هستیم، ناتوانی در اتصال وفاداریهایمان به نظام و به اسلام است. ما یک مشکل جدی در ارتباط با نظام داریم. بخشی از حوزه گمان میکند وقتی گفته میشود ولایت، تمام شئونات مختلف ولایت مدنظر نیست. منظور از شئون مختلف، ولایت اهلبیت و ولایت ائمه، ولایتفقیه و همان ولایتی که در جمهوری اسلامی داریم. هنوز نتوانستیم بین اینها جمع کنیم؛ گویا این ولایت نیابی ما با ولایت اصالی قدری مشکل دارند. گویا میخواهند جفتوجور نشوند. اینیک مشکل است.
یک دولت که میآید، بعضی میخواهند یک دفعه حوزه را زیر چتر آن دولت، ببرند. سپس دولت دیگر که میآید کاملاً اعلام کوچ میدهند که خارج بشوید. ما چرا اینگونه عمل میکنیم؟ ما قرار بود پدر این جامعه و این نظام باشیم. ما قرار بود خط بدهیم، نه اینکه اینجا بنشینیم و این دولت آمد، بگوییم چیزی به ما بدهید، ما ارادتمندیم. دولت دیگری آمد بگوییم نیستیم. متأسفانه اینها آسیبهایی است که در بخش وفاداری با آن مواجه هستیم.