یکی از نشانههای پرهیز از دنیا، وارستگی، عدم خودنمائی و عدم سوءاستفاده از موقعیت ایشان، این است که هیچوقت به کسانی که برای ایشان تبلیغ نمایندگی مجلس خبرگان میکردند، اجازه نمیداد که گفته شود ایشان برادر شهید است. نه در اتاقشان، عکس آن شهید را گذاشتهاند -درحالیکه عکس اساتیدشان هست – و نه بسیاری از مرتبطان و شاگردان ایشان میدانند. این از افتخارات روحانیت وارسته خدوم است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: ساعاتی پیش، آیتالله مؤمن، عضو شورای نگهبان و مدرس مطرح درس خارج حوزه علمیه قم، دار فانی را وداع گفت. شاگرد مطرح امام خمینی، در طول سالهای پس از انقلاب، هم مسؤولیتهای متعددی را پذیرفت و هم مهمتر از همه، همواره بهعنوان بازوی فقهی نظام مطرح بود. تأسیس جلسات فقهی چهارشنبهشبها در محضر رهبری تا کتابها و مقالات متعددی که او درزمینهٔٔ فقه حکومتی نگاشته است، همگی گواه این مدعاست. در این رابطه با حجتالاسلام والمسلمین دکتر سعید ضیاییفر، از شاگردان مطرح وی که از او اجازه اجتهاد هم دارد، گفتگو کردیم. عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این گفتگو، نکات کمتر گفتهشدهای از زندگی علمی و اجرایی آیتالله فقید را بیان کرد، از روحیات علمی تا تعمد بر مخفی کردنِ شهادت برادرشان در جبهههای جنگ تحمیلی. مشروح این گفتگو از نگاه شما میگذرد:
اجتهاد: خدمات علمی و مسئولیتهای حکومتی آیتالله مؤمن را چگونه ارزیابی میکنید؟
ضیاییفر: ایشان در چند بُعد فعالیت داشتهاند:
۱- مبارزات قبل از انقلاب و کمک به نهضت حضرت امام (ره)؛ مطالب دراینباره در کتاب خاطرات آیتالله محمد مؤمن که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، آمده است. ایشان از فروردین سال ۵۳ تا فروردین سال ۵۶ به مدت ۳ سال در تبعید بودهاند؛ حدود هشت ماه در شهداد کرمان بودند و بقیه آن را در تویسرکان. میدانید که شهداد یکی از گرمترین مناطق کشور است، بلکه آن را گرمترین نقطه دنیا دانستهاند. تبعید ایشان هم در فصلهای گرم سال بوده است. ایشان شدت گرمای آن را برای ما تعریف میکرد. یکبار که در منزلشان بودیم، عدهای از کسانی که در تویسرکان با ایشان آشنا شده بودند به دیدن ایشان آمده بودند؛ یعنی بعد از حدود ۴۰ سال هنوز با ایشان مرتبط بودند و این حسن سلوک ایشان با مردم را نشان میدهد.
۲- مسئولیتهای متعددی در دوران پس از انقلاب؛ یکی از مسئولیتهای طولانی ایشان که بیش از سیوپنج سال طول کشیده است، عضویت در شورای محترم نگهبان است. ایشان از تابستان ۶۲ -نیمه دوره اول – به این سمت منصوب شدند و در این مسئولیت، با صلابت و بدون هیچ تمایل به جناحها عمل کردند. ایشان میگفت: «ما از دو طرف متهم شدهایم. گاهی حتی برخی افراد که به ما ارادت هم داشتند درباره برخی تصمیمات شورای نگهبان میگفتند شما به سود دولت مهندس موسوی رأی دادید. ما میگفتیم رأی ما قانونی است. ممکن است ما با فردی یا گروهی اختلاف سلیقه داشته باشیم ولی نباید آن را در مقام تصمیمگیری دخالت دهیم و نمیدهیم. حتی یکبار حضرت آیتالله صافی میگفت اگر شما قاضی باشی ممکن است برخی اعضای شورا را تعزیر کنی! گاهی ما متهم شدهایم که به سود جناح مقابل رأی دادهایم». از سوی دیگر، ایشان شدیداً مواظب بودند و تلاش داشتند که حقی از کسی ضایع نشود؛ لذا در میان مردم و داوطلبانی که رد صلاحیت میشدند، در رأس کسانی بود که برای احقاق حقشان – البته به تعبیر و ادعای خودشان – به ایشان مراجعه میکردند.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]
ایشان هر کاری را پذیرفتهاند، بر اساس احساس وظیفه و مسئولیتی بوده که در ایشان هست. کسی که طبعاً از روی احساس وظیفه، مسئولیت کاری را میپذیرد، سعی میکند بر طبق رضای الهی باشد و نهایت تلاش و دقت خود را به خرج بدهد تا رضایت خداوند متعال را به دست بیاورد وقتی ایشان در مجلس خبرگان رأی میآوردند و خدمتشان تبریک میگفتیم در پاسخ پس از تشکر میفرمودند انجام درست وظیفه و کسب رضای الهی تبریک دارد. دعا کنید موفق باشیم رضای الهی را کسب کنیم.
[/box]
با توجه به بعضی از ویژگیها و خصلتهای اخلاقی ایشان نظیر احساس مسئولیت، دقت و اتقان کار (که در روایت داریم هر کسی کاری انجام میدهد آن را با اتقان انجام دهد) میتوانم یک داوری کلی داشته باشم.
ایشان هر کاری را که میپذیرفتند، بر اساس احساس وظیفه و مسئولیتی بوده است. کسی که طبعاً از روی احساس وظیفه، مسئولیت کاری را میپذیرد، سعی میکند بر طبق رضای الهی باشد و نهایت تلاش و دقت خود را به خرج بدهد تا رضایت خداوند متعال را به دست بیاورد و تحت تأثیر القائات، هواهای نفسانی، شبهات دیگران قرار نگیرد. این ویژگیهایی بوده که ما در موارد متعدد بهصورت واضح از ایشان دیدهایم. شورای محترم نگهبان، مسئولیت رد و تأیید صلاحیت منتخبان را بر عهده دارد، چه در ریاست جمهوری و چه در مجلس خبرگان و چه در مجلس شورای اسلامی. مشخص است که در این موارد، فشارها و القائات زیادی هست که ممکن است فقهای محترم شورای نگهبان، تحت تأثیر آنها، از این مسیر، منحرفشده و یا تزلزلی در آنها ایجاد شود؛ ولی ایشان محکم و استوار بر اساس مُرّ حق و قانون و تشخیص خود عمل میکردند. ایشان اما با توجه به اخلاص و نهایت تلاش و دقت و اینکه هیچ اعتنایی به پیامدهای ناموجه یک تصمیم نداشتند، به وظیفه خود عمل میکردند. البته برخی پیامدها موجه است و مصلحت دارد که باید در نظر گرفته شود و ایشان نیز در نظر میگرفت؛ اما یک سری پیامدها ناموجه و غیرمنطقی است. ایشان در مقابل این پیامدها بههیچعنوان کوتاه نمیآمد. با توجه به این ویژگیها میتوان گفت: ایشان نهایت تلاش خود را در همه مسئولیتها داشته است.
ایشان بیش از ۳۵ سال عضو فقهای شورای نگهبان بودند و یکی از پرکارترین و یکی از دقیقترین اعضا به شمار میآمدند. عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، شورای عالی قضایی در دوره اول، رئیس دادگاههای عالی انقلاب اسلامی، مسئول انتخاب قضات دادگاههای انقلاب اسلامی سراسر کشور، عضو شورای سیاستگذاری و مدیر حوزههای علمیه، عضو جامعه مدرسین، عضو مجمع جهانی اهلبیت، رئیس مجمع فقه اهلبیت علیهمالسلام، عضو هیئت دادگاهها و … مسئولیتهای متعددی بوده که ایشان، عهدهدار بودند و خدمات شایان و قابلتوجهی هم داشتند.
۳- مراجعات مردمی و خدمات اجتماعی؛ قرآن کریم در آیه دوم سوره بقره در وصف متقین میفرماید: «و مما رزقناهم ینفقون». این «ما» عام است و به انفاق مالی اختصاص ندارد. در روایات هم آمده است که انفاق علم را هم شامل میشود. همچنین اگر کسی نفوذ کلمه، وجهه و آبروی اجتماعی دارد و میتواند با آن مشکل کسی را حل کند مشمول این آیه میشود، البته در چائی که خلاف شرع یا قانون نباشد. یکی از ویژگیهای ایشان همین مسئله بود که به مراجعات مردمی تا آنجا خواستهها خلاف نبود پاسخ میداد و در جهت حل مشکلات آنان اقدام میکرد، حتی وقت مشخصی را در روزهای جمعه به آن اختصاص داده بود و تا همین امسال هم ادامه داشت.
۴- فعالیتهای علمی؛ ایشان مقالات و کتابهای متعددی دارند. یک دوره اصول به نام تسدید الاصول دارند که کامل است و حاصل تدوین بحثهای اصولی ایشان است که بهعنوان درس خارج به شاگردانشان ارائه میکردند. ایشان مقالات مختلفی درزمینههای مختلف هم دارند. کتاب مهم ایشان درزمینهٔٔفقه سیاسی «الولایه الهیه الاسلامیه» یا «الحکومه الاسلامیه زمن حضور المعصوم و زمان الغیبه» که در سه جلد تدوین شده است و در حدود ۱۷۰۰ صفحه است. ایشان بخش قابلتوجهی از مباحث این کتاب را تدریس کردند و بعد از تدریس هم تدوین و تألیف نمودند. ایشان در سال ۱۳۹۱ درسشان را شروع کردند و درباره ولایتفقیه و حکومت اسلامی چندین سال تدریس کردند و بعداً هم تدوین کردند.
این کتاب، یکی از بهترین کتابهای ایشان است که درزمینهٔ فقه سیاسی نوشتهشده است. خود ایشان در اول این کتاب میفرماید: بحثی که مبتلابه ماست، بحث حکومت اسلامی در عصر غیبت است؛ اما وقتی دیدم برخی از افرادی که از فضلا شمرده میشوند، کتابی نوشتهاند که ولایت معصومین و حکومت معصومین را مورد خدشه قرار داده است، لازم دیدم که هم ولایت معصومین در عصر حضور را موردبحث قرار بدهم و هم ولایتفقیه را در عصر غیبت بحث کنم. ایشان البته نامی از آن فرد نامی نبردند ولی روشن است که اشارهشان به برخی از کتابهایی که در این زمینه نوشتهشده، ازجمله کتاب «حکمت و حکومت» دکتر مهدی حائری یزدی است که ایشان در این کتاب، گفته است ماهیت نبوت و امامت دربردارنده ولایت و حاکمیت سیاسی نیست. این دیدگاهی شاذ در میان امامیه است و بنده غیراز دکتر حائری کسی را سراغ ندارم که این دیدگاه را داشته باشد. ما هم در فصل چهاردهم کتاب «جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد» آن را نقل و نقد کردهایم.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]
مقالات ایشان متعدد است. برخی از مقالات ایشان، مقالات فقه سیاسی است. مثلاً بیعت در قرآن، بیعت در سنت، ولایت الهی و حکومت اسلامی، مالیات در حکومت اسلامی، مجازات محارب و مفسد فیالارض، تنظیم خانواده، جایگاه احکام حکومتی و … بخشی از مقالات فقهی و سیاسی ایشان است. همچنین درس استادشان آیتالله سید محمد محقق داماد را در تقریر بحث نماز به نام «کتاب الصلاه» نوشتهاند که از سوی جامعه مدرسین منتشر شده است.
[/box]
یادم هست در یکی از دورههایی که از داوطلبان نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، ثبتنام شده بود افراد زیادی ثبتنام کرده بودند. ایشان شکر خدا میکرد که استقبال گستردهای نسبت به ثبتنام در این دوره شده است و میفرمودند که الحمدالله فضلا، احساس وظیفه کردند و مشارکت خوبی در این امر که در سرنوشت کشور تأثیر فراوان دارد کرده و احساس کردهاند که باید درصحنههای سیاسی کشور که در آینده تأثیرگذار است شرکت کنند.
اجتهاد: آیا عدم اعلام مرجعیت ایشان باوجود مرجعیت همدورهایهای ایشان، دلیل خاصی داشت؟
ضیاییفر: حتماً دلیلی داشته است. بنده در ذهنم بود تا بارها و بارها که خدمتشان میرسیدم از ایشان بپرسم که آیا نمیخواهید رساله بدهید، ولی نوع برخورد و وارستگی و عدم اعتنا ایشان به مناصب بهگونهای بود که من یک درصد هم احتمال نمیدادم که ایشان بپذیرند که رساله بدهند؛ لذا از طرح آن منصرف شدم. بههرحال بیاعتنایی و وارستگی ایشان، یکی از علتهای مهم در این زمینه است یکی نشانههای پرهیز از دنیا، وارستگی، عدم خودنمائی و عدم سوءاستفاده از موقعیت، این است که هیچوقت به کسانی که برای ایشان تبلیغ نمایندگی مجلس خبرگان میکردند اجازه ندادند که گفته شود که ایشان برادر شهید است. نه در اتاقشان عکس آن شهید را گذاشتهاند -درحالیکه عکس اساتیدشان هست – و نه بسیاری از مرتبطان و شاگردان ایشان میدانند. این از افتخارات روحانیت وارسته است. خود ایشان میگفتند یکی از شروطم برای انتخاب استاد، تهذیب نفس و دوری از دنیا بود. اگر احساس میکردم استادی در این حالت است دیگر نمیتوانستم از درسش استفاده کنم. نکته دیگر درباره برخی از خلقیات ایشان که احتمالاً در این زمینه بیتأثیر نیست، تواضع ایشان است. ایشان بااینکه نزدیک به ۸۰ سال سن داشتند در منزل مثل مراجعین، بر روی زمین مینشستند و هرچه افراد اصرار میکردند قبول نمیکردند که روی صندلی بنشینند و دیگران روی زمین بنشینند. پارسال بنده و پسرشان با اصرار زیاد ایشان را قانع کردیم که روی صندلی بنشینند. مدتی در اوایل کلاس درس هم همین حالت را داشتند. ایشان نقل میکردند که به مرحوم آیتالله مشکینی پس از رحلت آیتالله اراکی هرچه گفته شد رساله بدهید قبول نکردند و این اقدام ایشان را تمجید میکردند.
در اینجا مناسب است که از یکی اساتید دیگرم هم یاد کنم. به مرحوم آیتالله انصاری شیرازی هم هرچه اصرار میشد که در کلاس روی صندلی یا منبر بنشیند قبول نمیکرد، بااینکه جلسات درسی ایشان بسیار شلوغ بود. با توجه به روحیه مرحوم آیتالله انصاری شیرازی فکر نمیکنم تا پایان عمر پذیرفته باشند که در کلاس درس روی منبر یا صندلی بنشینند: تلک الدار الآخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا و العقبه للمتقین. در روایتی داریم که اگر کسی با چیز کمارزشی افتخار کند نظیر برتری بند کفشش نسبت بند کفش دیگری، از زمره کسانی است که در زمین دچار علو شده است.
به نظر میرسد یکی از موانع، تقسیم وقت ایشان در کارهای اجرائی و مراجعات مردمی هم بود، در حالی ایشان ازنظر دقت علمی از برخی از کسانی رساله دارند کمتر نیستند. اینجانب از فرزند یکی از مراجع فعلی شنیدم که از والد مکرمش نقل میکرد که اگر آقای مؤمن در جنبههای علمی ممحض شده بود الآن در زمره افرادی بود که محتمل الاعلمیه بود.
اجتهاد: چرا آیتالله علیرغم شأن علمی والا، هیچگاه حوزه درسی باشکوهی را تجربه نکردند؟
ضیاییفر: البته پاسخ دقیق این سؤال مستلزم اشراف است ولی من متأسفانه، از حضور طولانی در درس ایشان محروم بودهام. ولی اجمالاً و احتمالاً برخی از علتهای آن چنین است:
الف) اگر بخواهیم درسهای حوزه را نگاه کنیم، میبینیم، اساتید سه دسته هستند. یک دسته از اساتید هستند که روی جنبههای ظاهری، تأکید بیشتری دارند و اولویت اولشان، قدرت بیان و جذابیت و گیرایی بیان، دستهبندی مطالب، بیان مطالب بهگونهای که قابلنگارش باشد، عدم تکرار، عدم طول دادن بحث، سر ساعت بلکه مقداری زودتر درس را تمام کردن و امثال اینها است. اینها جنبههایی است که به درسها جذابیت میدهد. لذا مدرسانی که بهصورت حرفهای، خطیب و سخنران هستند، معمولاً درسهایشان شلوغتر از کسانی است که از فن خطابه، در سطح بالایی برخوردار نیستند.
دسته دوم کسانی هستند که به دقتهای علمی، بیشتر اهمیت میدهند و اولویت اولشان، تتبع و تأملهای علمی است و بهاصطلاح حوزوی تلاش میکنند تا مطلب خوب را بپزند و با ادله متعدد و انقلت و قلت به همه اشکالاتی که در این زمینه است یا ممکن است متوجه شود پاسخ دهند. طبعاً اینگونه بحث کردن را تعداد اندکی از افراد تحمل میکنند و با استقبال گسترده مواجه نمیشود.
دسته سوم هم کسانی هستند که به هر دو جنبه اهمیت میدهند. حضرت آیتالله مؤمن ازجمله اساتید باسابقهای هستند که بیشتر به امور باطنی، اهمیت میدهند. منظورم از امور باطنی این است که به دقتها و ریزهکاریهای علمی، رفتوبرگشتهای علمی و ملاحظاتی که در دسته دوم توضیح دادم بیشتر اهمیت میدهند. لذا خیلی دنبال این نیستند که بیان جذاب و گیرایی داشته باشند و مطالب، دستهبندیشده باشد و تکرار نکنند و خیلی شمرده، شمرده صحبت کنند. ایشان بهحسب حرفهای، ازجمله خطبا و سخنرانان حرفهای نیستند. خودشان هم به من میگفتند که قدرت بیان بالائی ندارند. درباره برخی از اساتیدشان هم ایشان همین مطلب را میگفتند که خوشبیان و دستهبندیشده درس نمیدادند و لذا ازاینجهت میتوان گفت یکی از علتهای خلوت بودن درس ایشان همین است.
ب) یکی دیگر از علتهای این مسئله این است که ایشان بهموازات فعالیتهای علمی، همواره فعالیتهای اجرایی به معنای عام کلمه داشتهاند. همین حضور در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و …، بههرحال وقتگیر است و باعث تعطیلی درس در دو روز یا یک روز (روزهای چهارشنبه) شده است. این مطلب برای طلابی که میخواهند از جلسات درسی بیشتر استفاده کنند یک نقطه منفی است. همچنین برای برخی، ملاحظات و پیامدهای دیگری هم دارد.
ج) نکته سوم این است که ایشان، یک روحانی مورد مراجعه مردم هم هستند. ایشان در همان منزل خودشان، روزهایی را مینشستند و بنده بارها دیدم که روزهای جمعه بهصورت مرتب، مراجعات موردی داشتند. ایشان در روزهای جمعه ساعاتی، تشریف داشتند که افراد زیادی برای رفع گرفتاری خود در سطح ادارات و … مراجعه میکردند. لذا بخشی از وقتشان هم برای چنین مراجعاتی، صرف میشد. درواقع اگر بخواهیم تحلیلی داشته باشیم، باید بگوییم ایشان اینگونه نبود که صرفاً به درس و بحث مشغول باشد، بلکه هم به بحثهای نظام و حکومت، مشغول بود و درواقع از کارگزاران باسابقه حکومت محسوب میگردید و هم بهعنوان اینکه یک روحانی مورد مراجعه مردم، مردم مشکلات خودشان را با ایشان مطرح میکردند و ایشان هم باکمال اشتیاق و تا جایی که توان داشت، رفع حاجت میکرد.
من خاطرم هست که همین تابستان گذشته، ایشان هر جمعه تشریف داشتند و افراد مختلف که مشکلی داشتند به ایشان مراجعه میکردند. وقتی وقت انسان سه پاره میشود، طبعاً باعث میشود که مقداری، بحثهای علمی، تحتالشعاع قرار بگیرد.
د) نکته دیگری اینکه ایشان هنگامیکه مدیر حوزه شدند ناچار شدند درسشان را تعطیل کنند.
ه) ایشان در سال ۷۴ در هنگام رفتن به تهران برای شرکت در جلسات، تصادف سختی کردند که باعث شد مدت مدیدی درس ایشان تعطیل شود و شاگردانشان پراکنده شوند. ایشان برایم تعریف میکرد که چشمم از حدقه بیرون زده بود و چند شکستی سخت در سرم پدید آمده بود.
و) برخی از شاگردان ایشان به حد اجتهاد رسیدند و خودشان دو درس خارج شروع کردند، لذا طبعاً فرصت نداشتند در درس ایشان شرکت کنند.
ز) برخی از شاگردان ایشان در رشتههای علمی دیگر نظیر فلسفه ممحض شدند، لذا قصد نداشتند که دیگر در فقه پیشرفتی داشته باشند.
ح) برخی از آنها هم مشغول کار دیگری شدهاند نظیر تحقیق یا مشاغل اجرائی و… .
اجتهاد: با توجه به خدماتی که ایشان در نظام داشتند، آیا در مورد فقه نظام و فقه حکومتی نیز توانستند عرصههایی را بارور کنند؟
ضیاییفر: همانطور که عرض کردم ایشان مقالات و کتابهای متعددی در این زمینه دارند. علاوه بر آن، بعضی از مصاحبهها و گفتگوهایی هم دارند که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در پژوهشکده فقه، انجامشده و بنده هم توفیق داشتم در آنها، حضورداشته باشم. این مصاحبه در کتاب «اصولفقه حکومتی» صفحه ۱۹۹ تا ۲۱۶ چاپ شده است که در آن، بحثهایی راجع به اصولفقه حکومتی مطرح کردهاند.
اجتهاد: آیا مسئولیتهای ایشان در دوران انقلاب و پسازآن، باعث رشد ایشان در مباحث علمی شد یا مانع از پیشرفت علمی ایشان گردید؟
ضیاییفر: چون در بیشتر مسئولیتهای ایشان، صبغه علمی غالب بوده نمیتوان گفت بهطور صددرصد مانع رشد علمی در مورد ایشان شده است، بلکه از جنبهای، این مسئولیتها باعث رشد علمی ایشان گردید، هرچند که از جنبهای دیگر بههرحال این مسئولیت بهویژه در شهر دیگر که مسافرت لازم دارد بخشی از وقت انسان را میگیرد. ایشان کتابی به نام «کلمات سدیده فی مسائل جدیده» دارند که در آن، دوازده موضوع را موردبحث قراردادند و نُه مورد از این دوازده مورد، از بحثهای جدید و امروزی است، مثل تلقیح مصنوعی، تنظیم خانواده و امثال اینها که ابحاث جدیدی است. بحث مزاحمت حکومت با حقوق اشخاص، تنظیم جمعیت، تغییر جنسیت، تشریح میت، تلقیح مصنوعی، پیوند اعضا، عقد استصناع، عده زنان بدون رحم، از مقالاتی است که ایشان تألیف کرده است و عناوین جدید است. آن سه بحث دیگر هم که ایشان مطرح کرده است، به عرصههای جدیدی هم واردشده است؛ اگرچه در فقه ما، بحث از آنها سابقه دارد ولی پرداختن ایشان و زاویه نگاهشان و ادلهای که ارائه میدهند، جدید است. لذا میشود گفت ایشان یکی از فقهایی بود که بهصورت فنی و رایج در حوزهها و به شکل متقن، به بحثهای فقهی جدید ورود پیدا کرد. یکوقت مسئله جدیدی مطرح میشود و شخصی استفتاء میکند و مجتهد هم جواب فتوا را میدهد؛ اما ایشان در حد فقه فتوایی اعلام نظر نکردهاند بلکه بهصورت فقه استدلالی، بحثها را پیگیری و مطرح کردهاند. ایشان از فقهایی هستند که در مسائل جدید و مسائل مستحدثه واردشدهاند.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]
در بعضی از جلسات، گاهی خارج از درس خدمتشان میرسیدم و اشکالاتی را نسبت به مباحثی که در کتابشان مطرح کرده بودند، بیان میکردم و ایشان با آغوش باز میپذیرفتند. اینطور نبود که حرف و نظر خود را نظر نهایی بداند.
[/box]
اجتهاد: در پایان اگر نکتهای هست استفاده میکنیم.
ضیاییفر: از جهت اینکه ایشان خیلی اهتمام به شاگرد داشتند، من فراموش نمیکنم بعضیاوقات ما در جلسات درس، با ایشان مباحثه داشتیم و بحثهایی ردوبدل میشد. در یکی از جلسات، بنده اشکالی را مطرح کردم. ایشان گفتند که باید روی اشکال فکر کنم. فردا که ایشان تشریف آوردند، از آغاز اشکال را تقریر کردند و توضیح دادند و پاسخ دادند؛ یعنی یک جلسه درس را به تقریر اشکال و پاسخ به آن اختصاص دادند. اگرچه ما نظرمان نسبت به این اشکال، عوض نشد؛ اما این مطلب، نشان میدهد که ایشان عنایت داشتند که شاگرد، پرورش پیدا کند. به سؤالات شاگردان و حاضران در بحث، اهتمام داشتند و اینطور نبود که بیاعتنایی کنند. در بعضی از جلسات، گاهی خارج از درس خدمتشان میرسیدم و اشکالاتی را نسبت به مباحثی که در کتابشان مطرح کرده بودند، بیان میکردم و ایشان با آغوش باز میپذیرفتند. اینطور نبود که حرف و نظر خود را نظر نهایی بدانند و خود را از اشکالات دیگران بینیاز بدانند. ایشان به اشکالاتی که به نظراتشان میشد، اهتمام خاصی داشتند.