شبکه اجتهاد: اساس دینداری و بنیان نظام اجتماعی مذهب در موقعیتهای دور از خاندان پیامبر(ص)، بر حضور فعال و نقشآفرین مراجع تقلید است که حلقهٔ ارتباط فکری و معنوی مردم با اولیای معصوم هستند.
گاه این فاصله مکانی و جغرافیایی است، همچون عصر حضور مادی خاندان رسالت که مردم در مناطق دور به نمایندگان امامِ خود مراجعه میکردند و گاه، فاصلهٔ زمانی و تاریخی است مانند روزگار ما که مردم به عالمان و فقیهان مراجعه میکنند.
این رجوع و مراجعهٔ مردم به فقیه او را مرجعیت میدهد و چون رجوع مردم برای شناخت حکم دینی و تکلیف شرعی است آنان را مرجع تقلید مینامیم.
نقش حیاتی و اساسی این حلقههای واسط و رابطان با خاندان رسالت چنان مهم است که امام ششم سلاماللهعلیها در وصف جناب زراره و برخی دیگر از اصحاب خود فرمود: «لولا هؤلاء لاندرست المله و الدین/ اگر اینها نبودند اثری از نظام اجتماعی ایمان و نظام اعتقادی دین باقی نمیماند».
پس از دوران حضور مادی و محسوس خاندان رسالت این وظیفه بر عهدهٔ فقیهان و مراجع تقلید است که به اشارت «فارجعوا الى رواه حدیثنا/ به راویان سخنان ما مراجعه کنید.» مرجعیت یافتهاند و اکنون قرنهاست که هر نسل نو در پی نسل پیشین زمامدار امور دینی جامعهاند و امروز هم چهرهٔ تابناک نسل فعلی از آنان در آسمان جامعهی دینی میتابد و میدرخشد. اما واقعیت غیرقابل تعارف این است که نسل فعلی مراجع تقلید نجف و قم در آیندهٔ نزدیک جای خود را به گروهی دیگر از بزرگان علمی و فقهی حوزه خواهند داد.
چه مراجع تقلید متین و موقر نجف که زیاد اهل مصاحبه و سخنرانی و بیانیههای رسانهای نیستند و چه مراجع تقلید فعال و پرتحرک قم که حضور و بروز جدی و مستمر رسانهای دارند، دیر یا زود از میان ما خواهند رفت و دوران جدیدی از مرجعیت حوزهی شیعی آغاز خواهد شد.
این دوران جدید به جهات متعددی اختلاف اساسی با دوران گذشته دارد، زیرا از سویی آخرین حلقههای متصل به دوران گذشته همچون آیتالله وحیدخراسانی در این نسل حضور داشتند و از سوی دیگر تحولات اجتماعی و تغییرات سبک زندگی مردم فضای کاملاً متفاوتی را برای نقشآفرینی روحانیت رقم خواهد زد.
حضور روحانیت در حاکمیت طی چهار دههٔ گذشته و آثار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن، تأسیس مراکز و مؤسسات حوزوی وابسته به حاکمیت، فاصلهگرفتن جدی بخشی از مردم با روحانیت، ترک تقلید و پرداخت خمس در بین بخشهای قابل توجهی از مردم، پرسشهای جدی نسل جوان و… نشانههای دورانی متفاوت هستند.
مرجعیت آینده با دنیایی جدید و فضایی تازه روبهروست که باید برای آن آماده باشد. از سویی باید به ریشهها و خاستگاه اصیل خود تکیه کند و فقه جواهری را پاس بدارد و از سویی باید نسخهای مطابق و متناسب با این دوران جدید را عرضه کند، و حساسیت این مرحله از تاریخ نهاد مرجعیت شیعی و حوزهٔ علمیه دقیقاً از همینجاست که اگر از هر جانب کوتاهی بورزد فرصت نقشآفرینی و حضور را از دست خواهد داد.
مرجعیت آینده باید از سویی اصالت خویش را حفظ کند و با همهٔ تغییرات و تحولات از اصول و مبادی بنیادین خود حراست نماید و از سوی دیگر باید خود را با مخاطب تازه و اقتضائات و ضرورتهای دنیای جدید سازگار سازد.
بدین ترتیب مرجعیت جدید باید جای خالی امامت و ولایت را در مدرنترین رویکردهای قرن بیستویکم پُر کند و چنان که از مرحوم آیتالله آقا سیدابوالحسن اصفهانی نقل شده مذاق امامْ فهمی داشته باشد و تشخیص دهد که واقعاً اگر امروز امام معصوم در جامعه حضور مرئی و مسموع داشت، برای هر یک از این موضوعات و مسایل چه حکمی میکرد و در حوادث واقعه چه راهی میگشود و بنابراین مرجعیت نمیتواند حکم و تشخیص سلفِ صالح خویش را با اندک تغییری بر زبان براند و بر قلم بیاورد زیرا مسئله دیگر حکم آب قلیل نیست که طی صدها سال تکرار شود، بلکه پرسش از بازیهای کامپیوتری و پول دیجیتال و فقه اوقات فراغت و لقاح مصنوعی است!
بدین ترتیب نیازمند فهم جدید و تازه از برخی روایات اساسی برای حضور فعال در دنیای جدید هستیم تا به مصداق «إن الله یحبّ أن یؤخذ برخصهݑ کما یحبّ أن یؤخذ بعزائمه» تهدیدها به فرصتها تبدیل شوند و شیعیان به جای عناصر منفعل و منزوی جامعه، عناصری فعال و پویا و مؤثر و نقشآفرین باشند.
در چنین دیدگاهی تفاهم و تعامل با مردم و توجه به افکار عمومی و مخاطبشناسی و رسانه و ارتباطات اجتماعی نه یک تعارف بلکه ضرورتی جدی و حیاتی است، زیرا اگر مردم نباشند مرجعیت معنایی ندارد و هویت و نقش خود را کاملاً از دست میدهد.
مرجعیت آینده تنها با تدبر فقهی و تعمق اصولی به جایگاه مطلوب خود نمیرسد بلکه ناگزیر نیازمند درک و شناخت عمیق اولویتها -برای انتخاب بین بد و بدتر- و واقعگرایی در مسایل عینی و ملموس زندگی شهروندان امروز جامعهٔ جهانی است.
مرجعیت آینده باید شعارها و اصول بنیادین مانند عدالت و قسط را در گفتمان خود تعریف کند و درد و مشکل مخاطب خود را به درستی بشناسد تا در نزد او مقبولیت یابد.
مخاطب باید به مرجع خود اعتماد داشته باشد تا رسالهی او را به دست بگیرد. مخاطب باید به هوش و نبوغ و فهم و آگاهی مرجعش مطمئن باشد و او را در هر موضوعی از خود چند قدم جلوتر ببیند. مخاطب باید باور کند که مرجع او با شناخت دقیق و روشن از انسان و جهان، حکم خدا را استنباط کرده است و سر سوزنی منفعت و خوشایند فردی ندارد.
با وجود نهادها و مؤسسات مختلف وابسته به مراجع تقلید که بودجه دولتی یا حمایتهای شبهدولتی دارند دشوار و دور است که انتظار داشته باشیم مخاطبان مرجعیت را مستقل بدانند. این اعتماد مهمترین رکن ارتباط مخاطب با مرجعیت است.
افراد زمانی خود را به یک کارشناس میسپارند که بدانند او از ایشان جلوتر است و به او اطمینان کامل داشته باشند، و طبیعتاً هر چه موضوع حساستر باشد وسواسشان در انتخاب هم بیشتر خواهد بود. قطعاً وسواسها و حساسیتها مثلاً در انتخاب جراح قلب بیشتر از حساسیت برای انتخاب دندانپزشک است.
حالا وقتی قرار باشد که مرجع تقلید دین و آخرت مردم را به دست بگیرد و آنان را در مسیر بندگی خداوند و دینداری برای ابدیتشان راهبری کند، ناگفته پیداست که چه میزان حساسیت و نگرانی در مردم وجود خواهد داشت.
این اعتماد مهمترین سرمایهٔ مرجعیت است و دشمن دقیقاً روی همین نقطه تمرکز کرده تا این اعتماد را مخدوش سازد و رابطهٔ میان مردم و مرجعیت را آسیبپذیر و متزلزل نماید.
بدون تعارف باید به واقعیتهای امروز توجه کنیم و ببینیم تصویری که نسل جدید از روحانیت و مرجعیت و خبرگان و شورای نگهبان دارد چگونه است؟
خوب یا بد، زشت یا زیبا، ضعیف یا قوی، نهاد مرجعیت مسئول این تصویر است و نمیشود دیگران را ملامت کرد و تقصیرها و عیبها را به گردن دشمن داخلی و خارجی انداخت.
وقتی مؤسسات امنیتی و مراکز پژوهشی غربی از سالها پیش به صورت دقیق بر روی این تصویر کار کردهاند و مطالعات میدانی عمیق و گسترده داشتهاند، چرا ما از پرداختن به این موضوع نگران باشیم؟
وقتی از سالها پیش در اتاقهای فکر و اندیشکدههای آمریکا و رژیم صهیونیستی یکایک فضلای نسل جدید حوزه را به دقت شناسایی کرده و زبان بدنشان را تحلیل نمودهاند و تألیفاتشان را بررسی کردهاند و شانس رسیدن هر کدام به مرجعیت آینده را تخمین زدهاند، چرا ما دربارهٔ توجه به این موضوع تردید کنیم؟
وقتی کارشناسان غربی محیط اطراف هر یک از این بزرگان و خانواده و نزدیکان و شاگردان خاصشان را مطالعه کرده و نقاط ضعف و نقاط قوتشان را تعیین کردهاند، چرا ما برای انتشار این مطالب تأمل داشته باشیم؟