اختصاصی شبکه اجتهاد: آیتالله سیدفاضل حسینی میلانی، رییس کالج بینالمللی مطالعات اسلامی، استاد حقوق و فلسفه اسلامی در کالج اسلامی لندن است. او متولد ۱۳۲۳ شهر کربلاست و علوم اسلامی را زیر نظر پدربزرگش آیتالله سید محمدهادی میلانی و آیتالله سید ابوالقاسم خویی در حوزه نجف و خراسان فرا گرفته است. وی که دکترای فلسفه از دانشگاه آکسفورد دارد، اکنون مسئول بنیاد آیتالله خویی(ره) در لندن و استاد فقه دانشگاه کمبریج است. میلانی که بیش از ۳۰ سال است به انگلیس سفر کرده، به عنوان یک روحانی برجسته و سرشناس دنیای غرب شناخته میشود. مباحث مطرح شده در دیدار «تحریریه اجتهاد» با رئیس دانشگاه العالمیه للعلوم الاسلامیه به صورت پرسش و پاسخ تنظیم شده است که فراروی مخاطبان فرهیخته قرار میگیرد.
طرح بحث: سؤالاتی که خدمت حضرتعالی عرض میکنیم شاید برای حضرتعالی پیشپاافتاده باشد. درگذشته خدمت مرحوم آیتالله شیخ علی آقا علمی اردبیلی برخی بحثها را که مطرح میکردیم ایشان گفتند اینها بدیهیات است! که عرض شد بدیهیات شما برای ما نظریات است. لذا شاید برخی سؤالات تکراری باشد ولی برای محافل علمی و فرهنگی ما ضرورت دارد.
اجتهاد: اولین سؤالی که به ذهن میرسد، این است که امروز شیعه، آن شیعه قدیم نیست؛ بلکه مدعی است. ما در تمام تحولات سیاسی اجتماعی فرهنگی میبینیم که یک فقیه جلودار است و اگر متکلم و فیلسوف و عارف هم باشد، پشتصحنه است و فقیه است که حرف اول را میزند. این نشان میدهد که علم فقه، علم تأثیرگذار بوده است و فقه و فقاهت تأثیرگذار بوده است. حال اگر ما بخواهیم این علم را دوباره بازسازی کنیم، چه کار باید بکنیم؟
آیتالله سید فاضل میلانی: بسم الله الرحمن الرحیم. اصولاً آنچه تابهحال در زمینه پیشرفت تشیع و ضمانت تداوم وجودش در سطح مورداحترام همگان تابهحال بوده است، همین بوده که فقه جلودار بوده است. یعنی اینکه وجود فقاهت در متن و در اصل کل تشکیلات، چه حوزه علمیه یا خود وجود فقها و علما برجسته و مجتهدان و مراجع که واقعاً در مجموعهای از نکاتی که ضامن پیشرفت مذهب تشیع باشد دیده شده است.
پس بهطورکلی با چندزمینه و اصل میدان برای استفاده اثباتی نقش مجتهد و فقیه احتیاج داریم.
تخصص در افتاء
اولین میدان، تخصص در افتاء است که فقاهت یک معنا و کاربردش به این برمیگردد. یعنی الآن شما دقت بفرمایید: صدها مسئله نوین است که در دنیا به وجود آمده است. شیعیان دنیا میخواهند ببینند که نظر اسلام و مذهب تشیع چیست؟ طبیعتاً به مجتهدان و فقها مراجعه میکنند. در قدیم حجم مسایل کم بوده است لذا بهعنوان مسایل مستحدثه برخی از بزرگان کتبی در این زمینه نوشتهاند. مثلاً ده یا دوازده مطلب بوده است؛ ازجمله احکام بیمه و سرقفلی و پیوند اعضا و امثالهم. یا خیابانهایی که توسط دولتها باز میشود که درنتیجه املاک مردم بالإجبار تخریب میشود. اگر مسجدی در راه بوده است و در مسیر تخریب قرار گرفته است، حکمش چیست؛ تقریباً مسایل اینچنینی بوده است که در فروع سابق نبوده است.
حال عدهای شروع کردهاند در مسایل فرضی بحث میکنند. مثلاً فقیهی در ۵۵ سال قبل در کربلا میگوید: اگر سر انسانی را جدا کردند و به بدن و تن انسان دیگری پیوند دادند، آیا صاحب سر مکه رفته بوده و حاجی شده بوده و صاحب تن نشده بوده و حالا که پیوند خورد، آیا استطاعت از او ساقط میشود یا خیر؟ این مسئله تقریباً ۵۵ سال قبل در کربلا مطرح شده است.
عده زیادی این را به مسخره گرفتهاند. خود بنده هم اولینبار که برخورد کردم، مسئله را خیلی عجیبوغریب میدیدم.
بعضی از کسانی که مسئول نهضت نوین اسلامی بودند که فعلاً در عراق به قدرت رسیدند، این را وسیله تمسخر از آن آقا دانستند. در چندماه قبل برای اولینبار در مجامع پزشکی دنیا، عملیشدن این کار را بحث میکنند و شاید مدعی شدهاند که این کار را کردهاند. یعنی تا الآن پیوند کلیه و کبد بوده است و حالا مسایل افتراضی و خیلی احتمال بعید هم مطرح شده است.
ولی الآن هرروز یک مسئله تازه مطرح میشود. از مسئله نمازخواندن در قطب یا روزهای طولانی که در لندن در ماه مبارک رمضان میآید. آیا واقعاً شارع مقدس به بندهاش تحمیل میکند که در روزهایی که بیستویک ساعتِ از روز است تو باید روزه بگیری؟ و تا افطار نکردهای باید مهیای سحر بشوی یا خیر؟
که این موارد را باید به فقیه مراجعه کرد.
تا برسد به صدها مسئله پزشکی و مالی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و… که بهطور اختصار این وظیفه جوابگویی از احکام شرعی و فتوادادن در مسایل، بهخصوص در مسایل مستحدثه مسلم است که کار سختی است.
فقیه، حاکم شرع
جهت دوم که ما به آن نیاز داریم و مورد ابتلاء هم هست، مسئله مقام حکومت شرعیه اینکه این فقیه، حاکم شرع است. روایات و احادیثی در این زمینه است که اگر کسی به آنان مراجعه نکند، یتحاکم إلی الطاغوت و… است.
الآن ما با این مشکل روبهرو هستیم که اگر دو نفر شیعه اثنیعشری سر ملکی در انگلیس نزاعی پیدا کردند، آیا به دادگاههای انگلیسی مراجعه کنند یا اینکه میتوانند به حاکم شرع یا نمایند< ایشان که فقیه جامعالشرایطی است مراجعه کنند؟
ولایتفقیه
مسئله سوم، مسئله ولایتفقیه و حاکم شرع است بر قاصران و مؤسسات خیریه و اوقاف و… که اینها هریکیشان یک بینش فکری خاصی لازم دارد که در مراحل دیگر پیدا نمیشود.
حال غیرازاین، آیا نظریه و مبنای ولایت تامه فقیه در عصر غیبت از دنباله همین یا شعبه همین است، بحثی اختصاصی است. اما خلاصه میگوییم که نیاز برای فقیه که نظرش را در مسایل مهم که موردبحث است عنوان کند، بسیار شدید است و این رجوع جاهل به عالم، مثل رجوع به هر متخصصی است که شما در هر کاری به متخصص مراجعه میکنید و کدام متخصصی بهتر از فقیه جامعالشرایط است که بتواند این وظیفه را کاملاً به دوش بکشد و انجام دهد.
دو عنصر اساسی در فقیه
نکتهای که مهمتر از جنبه این سه میدان عمل و کاربرد فقیه است، این است که ما در فقیه، دو عنصر اساسی را لازم میدانیم:
یکی فقاهت به معنای تسلط بر استنباط و اینکه بتواند حکمُالله را تا آنجا که میتواند از ادله بدست بیاورد.
دوم: عنصر تقوا و عدالت و نزاهت و مبرابودن از تمام مشکلات اخلاقی. بهعبارتدیگر به همان ملاکی که اگر انبیاء و اوصیا معصوم نباشند، نافذالکلمه نخواهند بود و مردم به اینها اطمینان نمیکنند و به گزارشها اینها گوش نمیدهند، به همان ملاک در مرحله دیگرش است. وقتیکه میبینیم فقیه و فقها ما پیوست و ارتباط محکمی با جنبههای ملکات تقوایی و تزکیه و… دارند که واقعاً مصداق همان حرفی است که حواریان از حضرت عیسی(علیهالسلام) پرسیدند: یا روح الله من نجالس؟ فرمودند: من تذکرکم الله رؤیته و یقربکم الی الله عمله و نظایر اینکه واقعاً آن معنویت و نورانیت و باطن پاکی که در طول تاریخ نمونههایش را داریم و به عبارت سادهتر: ما هیچ برای عالم بیعمل یا نهایت تسلط در اجتهاد را بدون آن جنبه تزکیه و تقوا و فضیلت، بههیچوجه آن را ملاک قرار نمیدهیم و اثر هم ندارد.
لذا اگر بخواهیم خارج از ممالک اسلامی این معنا را منعکس بکنیم، حقیقتاً باید آن جنبه ثبوتی به جنبه اثباتی برسد و نمونههایش را هم در استنباط نشان بدهیم. یعنی بعضیاوقات نشان دهیم در مقابل شبیهسازی یا درباره پیوند اعضا یا حتی درباره تلقیح مصنوعی یا حتی مادر ثانوی که نطفه مردی با تخمک خانمش پیوند بخورد و در رحم اجارهای رشد کند، فقها این جزئیات را مطرح کردهاند، این خودش در نظر کسانی که آنجا متخصص هستند چقدر مهم است.
یکی از شاگردان ما که یک خانم عراقی است پایاننامه ارشد را در مورد رحم اجاره انجام داد. وقتیکه اساتید مختلف دیگر متوجه میشوند و میبینند اینقدر فقهای ما با افق باز کار میکنند جای تحسین دارد.
از همه مهمتر سعه افق دید فقها شیعه است که سبب تعجب دیگران میشود. که این برای ما مایه افتخار است و خدمتی است که میتوانیم در آنجا انجام بدهیم.
رجوع به قواعد فقهیه
اجتهاد: مرحوم کلینی میان جامعه شیعه بعد از عصر غیبت، فروع را مینویسد و بعد از مدتی شیخُ الطایفه المبسوط را مینویسد و بعد ابن ادریس و بعد محقق حلی و بعد صاحب جواهر و بعد از مدتی شیخ انصاری یک تحولی را در علم اصول به وجود میآورد؛ حال اگر شیعه با این ادعایی که دارد بخواهد تحولی به وجود بیاورد چهکاری باید انجام بدهد؟
میلانی: تا جایی که میشود خلاصه کرد، بحمدالله ابزار این تحول در قالب قواعد فقهیه وجود دارد. یعنی کارهایی که در زمینه قواعد فقهیه شده است و هر یک از آنان ممکن است ابزاری باشد برای فقیه. مثلاً قاعده نفی عُسروحرج را الآن در زمینههای زیادی مثل معالجه زن توسط مرد نامحرم و مسایل لمس و نظر و معالجه و امثالهم؛ قدیم خیلی فقها محدودتر نظر میدادند. اما الآن خیلی کار آسانتر شده است بهخاطر اینکه راجع به مسایل معالجه اجنبیه و امثالهم میبینیم که با قواعد نفی عُسروحرج کارهای مختلفی انجام میدهند.
ادله نفی عُسروحرج حاکم بر عناوین ادله اولیه است که این نظر مرحوم شیخ انصاری است. اما متأخرین ما نیازی به حکومت نداریم و خود عناوین ثانویه بهقدری مهم هستند که میتوانند حکم حرام را حلال بکنند و مباح را حرام یا مستحب و… بکنند.
اگر اینطور باشد که انسان در صحرایی است و هیچ خوراکی غیر از میته و خنزیر ندارد، برای ابقای حیاتش میتواند حتی دزدی کند. این مسئله طوری استقبال میشود که در فقه شیعه قاعدهای به نام نفی عُسروحرج است و آن را از عناوین ثانویه میدانند که میتواند ربطی به امور ثابت و متحول داشته باشد که آیا احکام ثابت هستند که حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه؛ ثابت است یا اینکه احکام شرع دو نوع است: ثابت و متغیر؟ و تأثیر زمان و مکان یک مسئلهای است برای فرار از احکام یا اینکه مسایل دقیقی دارد.
لذا دامنه قاعده عُسروحرج بهقدری وسیع و مهم است که میتوانیم ثابت بکنیم که خیلی از مشکلاتی که در زمان قدیم ازلحاظ فقهی و فتوایی داشتیم و دچار احتیاط میشدیم اینها الآن نیست.
یکی دیگر قاعده تزاحم است. ما قاعده احتیاط در دماء و فروج و اموال را که در فقه شیعه داریم و خیلی هم وسیع است، ما اصولیان قایل به برائت هستیم و اخباریها قایل به احتیاط هستند. میبینیم که همین اباحه و برائت عقلیه و شرعیهای که وجود دارد، برخورد میکنیم به قاعدهای که اسمش است قاعده الاحتیاط فی الدماء والاموال والفروج. در باب تزاحم این است که فرض کنید بنده کنار رودخانهای هستم و میبینم کسی در حال غرقشدن است. قایقی است متعلق به شخصی دیگر. اینجا دو خطاب شرعی است: یکی برو غریق را نجات بده! و دیگری دست به مال دیگری نزن! اینها تعارض ندارند ولی تزاحم است چون من قدرت جمع هر دو را ندارم. اینجا قاعده تزاحم میگوید حیات مقدم است بر مال. بهعبارتدیگر آن حکم دیگر از فعلیت میافتد؛ پس عیبی ندارد این را من انجام دهم. این مجال واسعی دارد و بقیه قواعد فقهیه هم همین حکم را دارند.
به عقیده من اگر میخواهیم چیزی در عالم اثبات در نقش فقاهت ارایه بکنیم و اینکه این تحول را بعد از شیخ انصاری و صاحب جواهر تا اینکه به زمان ما رسیده است، نشان بدهیم، بهتر است به قواعدُ الفقهیهای کاربردی فکر کنیم. اینجاست که حوزهها الآن بهعلاوه توجه به فقه و اصول تنها، درس قواعد فقهیه بگذارند و عناوین ثانویه را، این واقعاً کار بسیار مفیدی است.
اجتهاد: یعنی تحولی که ما دنبال آن هستیم، در قواعد فقهی است و لازم نیست به ساختار فقه دست بزنیم؟
میلانی: بله. نظر من این است که اصلاً لازم نیست به ساختار فقهی دست بزنیم. کاربرد و استفاده از قواعد فقهیه را بازهم از ناحیه افراد متخصص در هر کاری پیگیری کنیم.
اجتهاد: در ایران برخی از روشنفکران شدیداً به علم فقه میتازند که تعبیرشان این است که فقه خیلی متکثر شده است. درحالیکه وقتی به گذشته و تمدن علمی شیعه نگاه میکنیم میبینیم که جامعه شیعه براساس فقه فقها بوده است که باقیمانده است.
میلانی: یک نکتهای باید در این زمینه عرض کنم. گاهی ضوابط فقهی خیلی دقیق است ولی هوش فقیه در کاربرد آن ضوابط در مسئله مورد ابتلا خیلی مهم است و آن ملکه اجتهاد نهفقط اجتهاد نظری است؛ بلکه قابلیت تطبیق آن قواعد بر مسئله موردنیاز است.
مرحوم جد آیتالله میلانی (رضوان الله علیه) قصهای را نقل میکردند و میفرمودند: در نجف اشرف، خب الآن در مراسم عروسی بستنی و شیرکاکائو و شیرینی و امثال آن رسم است ولی در آن زمان وسیله پذیرایی عبارت از یک شربتساز بود که ابزارش دو دیگ بزرگ و مقدار زیادی تخمشربتی و شکر و قالب یخی بوده است. مقداری لیوان مسی یا روحی هم بود که با آن پذیرایی میکردند. ایشان نقل میکردند که یک روز در یک مهمانی که اغلب اهلعلم بودند، کسی که شربت درست کرده بود، اینها که اولاً آب مضاف است و ثانیاً کُر نیست نتیجتاً وقتیکه مجلس تمام شد و همه رفتند به صاحبخانه گفت که متأسفانه دست من خونی شد و مقداری در این ظرفهای شربت ریخت. صاحبخانه خیلی ناراحت شد و شروع کرد به دعواکردن شربتساز؛ تا اینکه صاحبخانه به سراغ سید ابوالحسن اصفهانی رفت و گفت چه کنم؟ ایشان فرمودند کسی که خبر داد قبل از دریافت پول بود یا بعد از دریافت پول بود؟ گفت نه بعدازاینکه پول را دادم این مطلب را بیان کرد. ایشان فرمودند هیچ اشکالی ندارد؛ چون اخبار ذوالید به نجاست تا وقتی است که مالک باشد و بعد از آنی که ثمن شربتها را گرفت، دیگر مالک و ذوالید نیست و اخبار او اثر ندارد و ناراحت نباش!
در اینجا ما قاعده را داریم ولی کاربرد آن در این مسئله یک ظرافت خاصی میخواهد. الحمدلله در مراجع نمونههایی داریم که توجه به ظرافتها داشتهاند و توانستهاند مشکل را حل کنند.
فضیلتهای سهگانه آیتالله میلانی
اجتهاد: تصویری که ما از آیتالله میلانی داریم این است که ایشان مرجع مقتدر و نواندیشی بودند و شخصیتی بود که کاملاً مخالف طیف فکری در مشهد بوده است. سؤال من این است که یک شخصیتی مثل ایشان حوزه مشهد را حوزه جهان اسلام قرار داد، اگر ما بخواهیم این شخص بزرگ را مبانی فکریاش را برای جهان امروز عرضه کنیم، ایشان چه توشهای برای جهان امروز دارد؟
میلانی: از آیتالله میلانی به سه بُعد میشود اشاره کرد:
یک بعد عبارت از تلفیقی که ایشان بین مبانی حدیثی داشتهاند و مباحث عقلی و عقلانی. که همانطور که اشاره کردید، جوّ مشهد با مبانی مرحوم میرزامهدی اصفهانی که ضدّفلسفه بودهاند و آقای میلانی که من چندجا گفتهام اگر بخواهیم خلاصه کنیم طرز تفکر آقای میلانی باید از شیخ انصاری شروع کنیم. شما شیخ انصاری را درنظربگیرید، ایشان شاگردان زیادی را تربیت کردهاند؛ ولی مبرزترین آنها آخوندخراسانی است. ایشان صدها مجتهد پرورانده که از همه مشهورتر سهنفر هستند: میرزای نائینی، شیخ غروی اصفهانی و آقاضیاء عراقی که اینها از مسلمات است و موردقبول همه است.
بعد اگر ما بخواهیم مراجعی را در نظر بگیریم، همه مراجع ما به استثناء حوزه قم، یا شاگرد یکی از این بزرگواران بوده یا هردوشان. مثلاً مرحوم سید محسن حکیم، تقریباً تلمذ در نزد میرزای نائینی داشته است. مرحوم سید عبدالله شیرازی عمدتاً از ملازمان آقاضیاء عراقی بود. مرحوم آقای خوئی از میرزای نائینی و آقاضیاء عراقی و عده از غروی اصفهانی و تنها کسی که از محضر هر سه بزرگوار به مدت طولانی استفاده کرده است، مرحوم آقای میلانی بوده است. ایشان تمام مبانی میرزای نائینی و غروی اصفهانی و آقاضیاء عراقی را در دست داشته است.
در تقریرات آیتالله روحانی در برخی از جاها که وارد میشود نشان میدهد که کجاها خوب وارد شده است و مبانی غروی را بیان کرده است. ایشان اقرار داشت که اگر چیزی در مبانی غروی دارد، از مرحوم آقای میلانی دارد و آیتالله وحیدخراسانی هم همین را میفرمایند. این مقدمه را برای این موضوع عرض کردم که ایشان دارای سه بُعد بوده است. بعد اول این بوده است که تمام این مبانی را هضم کردهاند و به آن نتیجهگیری خودشان را اضافه کردهاند و شد آن چیزی که میراث فقهی آیتالله میلانی شد.
دوم، با روایات به نحوی برخورد میکردند که تمام جهات روایت را اعم از ادبی، نحوی، صرفی، بلاغی و… را مدنظر داشتند. و اضافهکردن اینکه مطالب تحقیقی و بررسیهای عقلی را که میفرمودند، میفرمودند اجازه بدهید چند حدیث از ائمه(علیهمالسلام) بخوانیم تا به برکت نورانیت فرمایشات معصومین، عقلمان بهجایی برسد! یعنی ایشان عقل را هرگز در موازات شرع قرار ندادهاند و اگر کسی چنین برداشتی از فرمایشات ایشان کرده است، اشتباه کرده است. و این واقعاً یکی از امتیازات ایشان بوده است.
این جهت را هم در پرانتز عرض بکنم که فنای ایشان در مقام ولایت خیلی مهم است. یکبار از ایشان سؤال کردم که نظر شما در مورد اسفار ملاصدرا چیست؟ ایشان فرمودند: بهجز بسم الله الرحمن الرحیم اسفار، به هیچچیز آن معتقد نیستم ولی اگر مطلبی را از اسفار میپرسیدید، کاملاً برایتان توضیح میدادند.
ایشان فرمودند من اسفار که میگفتم در نجف، اول دو حدیث از اصول کافی میخواندم تا بر اثر نورانیت فرمایش ائمه اطهار(علیهمالسلام)، تاریکی احتمالی که مباحث فلسفه در ذهن ایجاد میکند، برطرف شود! یعنی افراد، گنجایش و قدرت و امکان اینکه کاملاً مطالب فلسفی را متوجه بشوند، یکسان نیستند.
و لذا چون گنجایشها فرق میکند، خیلی فحل میخواهد که هم بتواند این مبانی را هضم بکند و هم متوسل به ائمه(علیهمالسلام) بشود که مبادا اشتباهی برود.
پس اینطور نیست که ما مبانی عقلی را رد بکنیم. ردّکردن صناعت است. یعنی واقعاً خودش یک هنر است که انسان آنها را بداند اما اینکه هرچیزی که تراوشهای ذهن فلاسفه اسلام بوده است را قبول داریم، تا آنجا که با کلمات معصومین(علیهمالسلام) سازش دارد و معارضه ندارد، موردقبول است. حالا کسی مدعی میشود که همیشه تعارض دارد که این برعهده خود مدعی است تا اثبات کند؛ اما مرحوم آقای میلانی میفرمودند آنجایی که احتمالاً تاریکی در بیانات و انحراف و کجروی در مبانی اخلاقی و فلسفی باشد را ردّ میکنیم و فرمایشات معصومین را قبول میکنیم.
مطلب سوم در ویژگی بیانات مرحوم آقای میلانی در فقه است. ایشان یک بحث جامعی درباره ملاکات دارند که اگر بخواهیم در قالب تجزیهوتحلیل اصولی قرارش بدهیم، همانکه بهعنوان تنقیح مناط قطعی در مبانی اصولی ما است میباشد. البته اینجا بحثی میشود که در تنقیحمناط قطعی بعضی از اخباریان به اصولیان اشکال میکنند که تنقیح مناط قطعی شما، همان قیاس است که رد شده است! ما میگوییم خیر و ثابت میکنیم که تنقیح مناط قطعی هیچ ربطی به قیاس ندارد. اگر ملاکات احکام را فقیه استنباط کرد، همان تنقیحمناط قطعی است. آنوقت نمونههایی از این تنقیحمناط قطعی و ملاکات احکام را هم در کتاب البیع نوشتهام و هم در صلاه مسافر. یعنی در دستکم چهارده جا از مبانی صلات مسافر مشهود است که ایشان استدلال به ملاک میکنند؛ یعنی ملاکات احکام و در بیع هم در دو سه مناسبت مختلف. و در همایشی که در قم انجام شد در مدرسه امام موسی کاظم(علیهالسلام) در آنجا من اشاره به یکی دو مورد از نمونههایش کردم که در بین فقهای موجود کسی که برای تشخیص ملاکات احکام با ادلهاش و با اثباتش واردشده باشد، بنده کمتر دیدهام.
لذا اگر این موارد را با هم جمع بکنیم ممکن است شاخصهای خوبی برای مبانی ایشان باشند.
اجتهاد: یکی از مظلومیتهای آقای میلانی این بود که تقریرات ایشان کمتر چاپ شد.
میلانی: بله همینطور است.
اجتهاد: فضلای حوزه مشهد ویژهنامه برای مرحوم آیتالله شیخ علی علمیاردبیلی تحت عنوان «فقیه ژرفاندیش» چاپ کردند که ایشان میگفت تقریرات من از مرحوم آیتالله میلانی حدود ۷ جلد میشود که همینطور مانده است.
میلانی: آیتالله سید محمد حسینیزنجانی هم مقداری نوشته است که من پارسال تشویقشان کردم.
اجتهاد: آقای حسینی عاملی میگفتند من تقریرات آقای علمُالهدی را دارم.
میلانی: بله؛ تعبیر مظلوم یا کمشانس درمقابل آقای خوئی که تابهحال حدود ۵۶ جلد از تقریرات درس ایشان بهتدریج نوشته شده است، میشود به کار برد.
اجتهاد: یعنی اگر مرحوم آیتالله میلانی در قم یا نجف بودند وضعیت فرق میکرد. از فرمایش شما اینطور فهمیده میشود که یکی از نوآوریها و یکی از بدیعترین عنصر اندیشه مرحوم آیتالله میلانی در فقه، همین بحث ملاکات احکام است که اگر خوب باز بشود و تبیین شود، میتواند تحولی را در علم فقه رقم بزند؟
میلانی: بله فکر میکنم همینطور باشد. اگر کسی از اول این ششجلدی که بنده نوشتهام یا آن دوجلدی که از آقای علمی چاپ شده است، استقراء تام بکند و ضابطهاش را کاملاً منعکس بکند، خیلی عالی میشود.
اجتهاد: اگر ما فقه را در مقابل نظام حقوقی غرب بخواهیم مقایسه کنیم و اشاراتی هم فرمودید که مترقی است، این کار اگر شده است یا کار معیّن نشده است چهکاری باید کرد؟
میلانی: دو مطلب را باید مدنظر داشته باشیم. نظام حقوقی غرب، قسمت عبادات را ندارد. یعنی الآن ما در چهارفصلی که داریم بخواهیم مقایسه بکنیم، طبیعتاً در نظام حقوقی غرب که عبادات هیچ ربطی ندارد. در حدود و دیات هممعنا ندارد و آنها بههیچوجه نظام حدود و دیات اسلام را قبول ندارند و میگویند خشونت و غیرانسانی است.
اگر سیستم حقوقی غرب را بخواهیم درنظربگیریم، با فقه ما عمدتاً در معاملات و احکام خانواده است. البته اگر مسایل اقتصادی و اجتماعی اسلام را ضمن سیستم فقهی بدانیم که هست، دامنه وسیعتری خواهد داشت.
حال چکار باید کرد؟ بعید میدانم که یک طرح جامعی در این زمینه شده باشد. ولی جزءجزئش ممکن است و معتقدم باید از جزءجزء شروع کنیم و سیستم معیّن و مقطع معیّنی را مقایسه کنیم. حتی در مسایل جنایی مثل موارد طرق اثبات جنایت بین سیستم حقوقی؛ مثلاً راجع به شهادت و بینه و اقرار و امثالذلک، خیلی زمینه خوبی وجود دارد و اتفاقاً تذکری که میفرمایید کمکی است برای افرادی که بخواهند در مقطع ارشد و دکتری اقدام به نوشتن رساله بکنند.
ما یک کاری کردیم که در دو سه مورد خیلی مفید بود، یکی راجع به احکام بیمه بود که یکی از شاگردان من که پسر سید محمدتقی حکیم است و الآن نماینده مجلس در عراق است؛ احکامی دارد در هفتصد صفحه در فقه اسلام و با مذاهب سبعه بررسی کرده است. این اثر او چاپ شد و آقای سیستانی بعد از آنکه دیده بودند، فرمودند اگر واقعاً مجلس پارلمان عراق، افرادی داشته باشد که مثل این آقا اینطور مسئله را بررسی کرده است، واقعاً باید به خودمان ببالیم.
اگر این موارد را آهستهآهسته و جزیی پیش ببریم فکر میکنم انشاءالله در آینده شاهد کارهای مفید و مثمرثمر دیگری هم باشیم.