labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

اجتهاد و فقاهت حافظ استمرار خاتمیت است/ دوری جامعه از اهل‌بیت(ع)، ضربه محکمی بر خاتمیت زد

بدون هر گونه جزاف و گزاف باید گفت که اجتهاد به معنای دقیق و فقاهت به معنای دقیق حافظ استمرار خاتمیت است. یعنی شما اگر اجتهاد شیعه و فقهای شیعه را از دین بگیرید، باب وحی با رفتن پیامبر منسد شد و تفسیر وحی با رفتن ائمه اطهار به پایان رسید. بعد از آن کیست که می‌تواند از یک «لیس ینبغی ینقض الیقین بالشکّ» یا در صُحاح زراره و برخیش را «لا تنقض الیقین بالشکّ»‌ قاعده ارجمند استصحاب را استخراج کند و ده‌ها و صدها حکم را با این استنباط کند.

بدون هر گونه جزاف و گزاف باید گفت که اجتهاد به معنای دقیق و فقاهت به معنای دقیق حافظ استمرار خاتمیت است. یعنی شما اگر اجتهاد شیعه و فقهای شیعه را از دین بگیرید، باب وحی با رفتن پیامبر منسد شد و تفسیر وحی با رفتن ائمه اطهار به پایان رسید. بعد از آن کیست که می‌تواند از یک «لیس ینبغی ینقض الیقین بالشکّ» یا در صُحاح زراره و برخیش را «لا تنقض الیقین بالشکّ»‌ قاعده ارجمند استصحاب را استخراج کند و ده‌ها و صدها حکم را با این استنباط کند.

به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «امام خمینی (ره) و مسائل مستحدثه» چندی قبل با حضور جمعی از علماء و روحانیون در دفتر قم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) برگزار شد. در ادامه متن سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین عباس ظهیری نویسنده کتاب «معتمد تحریر الوسیله» در این نشست، از فرارویتان می‌گذرد.

عرائضم را بر چهار محور تقدیم می‌کنم؛

محور اول، جایگاه اجتهاد و نسبت اجتهاد به اسلام که اساساً اجتهاد در کجا، در چه حلقه‌ای قرار گرفته و نسبت اجتهاد به خاتمیت.

محور دوم، جایگاه مسائل مستحدثه و ورود فقیه در استنباط حکم موضوعات نوظهور.

محور سوم، ویژگی‌ها و امتیازات امام راحل در عرصه استنباط و به ویژه در مسائل مستحدثه.

محور چهارم ویژگی‌های قلم ناقابل حقیر در مسائل مستحدثه و همچنین مضاربه و مجلدات بعدی که حج هم جلد اولش آماده است.

محور اول:

اما محور اول، من برای اینکه خوب روشن شود که جایگاه اجتهاد کجای اسلام است با کمال ایجاز و با حذف همه حشویات و زوائد برای اینکه به خوبی روشن شود اشاره‌ای به مسأله خاتمیت می‌کنم. مستحضرید که از یک سو اسلام مدعی خاتمیت است. خاتمیت در انقطاع وحی و اینکه آخرین خشت و سنگ دیوار رفیع وحی، رسالت است. رسالت رسول اعظم (ص) و از سوی دیگر خاتمیت مدعیست تمام قوانین مورد نیاز بشر را در تمام ابعاد عبادی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی را تا قیام قیامت پاسخگوست و از هیچ قانون مورد نیاز بشر هرگز فروگذار نیست.

و از سوی سوم در عصر حضور اوصیاء نبی، ائمه اطهار (علیهم السلام) که در واقع سخن‌گویان و مفسران وحی هستند همواره امت مرتبط با مسند تشریع بوده و خلأ عدم حضور پیامبر (ص) را ائمه اطهار (علیهم السلام) که سخنگویان وحی در حقیقت بودند را حل می‌کردند. مشکل استمرار خاتمیت در عصر غیبت است که در عصری که جامعه بشری در حرمان رسول الله اعظم است و نیز در حرمان از بهره‌وری و بهره‌مندی از فیض ائمه اطهار است چگونه خاتمیت نیازهای همه بشر را پاسخگوست؟ و احکام الهی در مسائل مورد ابتلاء و مسائل نوظهور این وحی چگونه استمرار پیدا می‌کند و بالأخره خاتم الادیان که بیان از پاسخگوی همه پرسش‌ها و همه نیازها باشد در چه قالبی نمود می‌کند؟ اینجاست که مسأله اجتهاد و استنباط در آن شکل دقیقش که امامیه معتقد است نمایان می‌شود.

اجتهاد به معنای دقیق در عصر غیبت حافظ استمرار وحی است

بدون هر گونه جزاف و گزاف باید گفت که اجتهاد به معنای دقیق و فقاهت به معنای دقیق حافظ استمرار خاتمیت است. یعنی شما اگر اجتهاد شیعه و فقهای شیعه را از دین بگیرید، باب وحی با رفتن پیامبر منسد شد و تفسیر وحی با رفتن ائمه اطهار به پایان رسید. بعد از آن کیست که می‌تواند از یک «لیس ینبغی ینقض الیقین بالشکّ» یا در صُحاح زراره و برخیش را «لا تنقض الیقین بالشکّ»‌ قاعده ارجمند استصحاب را استخراج کند و ده‌ها و صدها حکم را با این استنباط کند و از کلام بلند امام صادق (ع) «علینا إلقاء الاُصول وعلیکم التفریع» می‌تواند اصول و ضوابط اصلی فقه و فقاهت را بر موضوعات و مسائل تطبیق کند و از بین اینها فقه ناب آل محمّد (ص) را استخراج کند. این چیزی نیست جز استنباط و فقاهت، آن هم فقاهت به معنای دقیقش. بنابراین در یک سخن کوتاه عرض کنم که اجتهاد به معنای دقیق در عصر غیبت حافظ استمرار وحی است و با انقطاع حضور معصوم (علیهم السلام) بلکه قبل از او نحله‌های اسلامی همه از وحی و از روح و جان خاتمیت فاصله گرفتند. متأسفانه در عصر حضور ائمه بر اثر فاصله گرفتن از مفسران وحی دین خدا یک ضربه اساسی خورد. البته الآن که ما اینجا نشستیم یک وقتی من تحقیق می‌کردم برادران اهل سنت ما که حالا در مسائل سیاسی همه جداست، همه کشورهای عرب فلسطین را رها کردند و افتخار نظام اسلامی است که همچنان ثابت و استوار و تا پشت واشنگتن دنبال دشمنان اسلام و فلسطین می‌دود.

دوری جامعه از اهل بیت ضربه محکمی بر خاتمیت زد

اما این چه ضایعه‌ای است بر پیکره اسلام که برادران اهل سنت ما ۲۵ منبع برای استنباط حکم دارند؛ همان حکمی که در اجتهاد امامیه کتاب و سنت است و اجماع هم به لحاظ اینکه تا چه فرض قول نبی و فعل و تقریر نبی و ائمه است حجت است و عقل هم در پاره‌ای از موارد با توضیحاتی حجت می‌شود. چه بلایی بر سر این دین خدا درآمده است؟ کجا دیگر از خاتمیت و وحی مانده؟ قیاس، استحسان، مصالح مرسله، سدّ ذرایع، اجماع، قول صحابی ولو یک نفر، قول اهل مدینه، قول اهل کوفه و ادله دیگر. دینی که از چنان چشمه جوشان وحیانی برخوردار بوده با چنین مصیبتی مواجه شده است. خودِ همین حرکت دوری جامعه از اهل بیت (علیهم السلام) ضربه محکمی بر خاتمیت زد؛ نه بر ولایت بلکه بر خاتمیت به معنای دقیقش زد. چرا باید الآن بین خودِ اهل سنت در هر مسأله‌ای چندین نظر مطرح و همه آنها بر خلاف انظار امامیه باشد؟ این چه تفسیری از دین و دیانت و خاتمیت است؟

ضربه دوم را در قرن هفتم خورد. بعد از اینکه دیدند فتح باب اجتهاد از هر سو و قیاس و استحسان و مصالح مرسله انظار مختلف می‌آورد، وفاق کردند بر اینکه برای تقلیل آراء کسی حق ندارد اجتهاد کند و همه اجتهادات باید بر نظر چهار نفر ائمه اربعه اهل سنت متمرکز شود. از آن به بعد باب اجتهاد به طور کلی پلمپ شد. اصلاً اجتهاد و استنباط از قرآن و وحی و احادیث نبوی حتی احادیث به آن طریقی که اینها به دست یازیدند پلمپ شد و الان نتیجه این شده در مرحله اول منبع استنباط فقهاء اهل سنت کلمات ابوحنیفه، مالک و حنبل، ابوحنیفه و شافعی شد که همگام و همپای با قرآن و احادیث نبوی است.

واقعاً چه ذلّتی است این ذلت علمی که اینها احادیث ذراری زهرا (س) را نپذیرفتند؟ الان انقدر از نظر علمی خار شدند که باید منبع استنباط را کلمات این چهار نفر قرار بدهند. مطالبی در این باره هست ولی از این محور می‌گذرم.

پس راز استمرار خاتمیت به معنای دقیقش و حافظ استمرار خاتمیت با گستره‌ای که دارد که در هر نوع عصری پاسخگوی نیازهای بشر است تا قیامت یک نکته است و آن عبارت از اجتهاد و فقاهت به معنای دقیقش است.

محور دوم:

اما محور دوم مسائل مستحدثه، مسائل مستحدثه و ورود در مسائل مستحدثه بیشترین نقش را در حفظ استمرار خاتمیت و حفظ فقه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دارد.

محور سوم:

و اما محور سوم یعنی ویژگی‌ها و امتیازات امام راحل، اینها را من به خلاصه و اختصار گذشتم. ایشان هم در عصر استنباط ویژگی‌هایی دارند و هم در عرصه مسائل مستحدثه اینها را کسی می‌گوید که ساعت‌ها روی ریزه ریزه کلمات امام فکر و کندوکاو کرده برای یافتن مبنای اینها و در آنجاهایی هم که جایی نیافته با تأملات زیاد برای او مبنا تشخیص داده و معرفی کرده است.

ویژگی اول فقه امام این است که در سراسر ابواب از این امتیاز برخوردار است که مبتنی است بر مبانی است. فقیهی که در فقه فتوا بدهد، ولی همراه و همگام با مبنایی که خودش در اصول تخصیص و انتخاب کرده می‌تواند در فقه فقیهی علی المبانی بحث و مبنایی را انتخاب کند اما اینکه در اصول از روی اجتهاد مبنا برگزیده و در وفق او در فقه بگوید ما باید چنین بگوییم و الا از مبنای اصول خودمان تخطی کردیم. این امتیاز را فقها به طور جامع و فراگیر نخواهند داشت.

ویژگی دوم، ورود امام در مسائل مستحدثه است. مسائل مستحدثه قبل از هر چیز نیاز به شناخت دقیق از موضوع دارد. این مسائلی که از بیمه و تلقیح و سفته و مسائل بانکی و تغییر جنسیت و… می‌آید تا مسائل نماز و روزه و نماز در هواپیما و کرات و اینها که مرحوم امام مطرح کردند قبل از هر چیز اگر فقیه بخواهد به خوبی و درست بر اساس مبانی فقهی سیر کند دقیقاً باید موضوع را بشناسد. امام راحل (ره) موضوع‌شناسی بسیار دقیقی داشتند گرچه پرده از شناخت موضوع برنداشتند، اما از سیر فقهی در بعضی از جاها به موضوع‌شناسی وارد نشدند ولی همه جا نشان می‌دهد که فهم دقیق از مسائل داشتند.

ویژگی سوم اینکه امام راحل در برداشتشان از ادله در تبیین مقدار بُرد دلیل و استدلال بسیار سنجیده سیر کردند. این مقایسه را ملاحظه بفرمایید. در بعضی از موارد به صراحت فتوا می‌دهند. در برخی از موارد می‌گویند «فی المسأله وجهان و أوجههما» این چنین است. اینها همه حساب شده است. در بعضی جاها می‌فرمایند أقوی چنین است. چهارم در بعضی از جاها می‌فرمایند اشهر چنین است و می‌گذرند و خودِ همین رازی دارد. در برخی از موارد می‌فرمایند اصطلاح پنجم «الأحوط بل الأقوی» اینها را ما در مسائل مستحدثه موارد خاصی را روشن کردیم که چرا اول می‌گویند «أحوط». معلوم می‌شود مسأله ابهامی دارد و اقتضای احتیاطی در آن هست و بعد شتاب می‌گیرند اقوی و احتیاط را لازم الرعایه فراتر از احتیاط به فتوا می‌رسند.

ایشان در بعضی از موارد می‌فرمایند «الاحوط لو لم یکن الأقوی» نمی‌گویند «الاحوط بل الاقوی». در بعضی از موارد می‌فرمایند «الاحوط وإن لم یبعد» در تمام این موارد همه این اندازه‌گیری‌ها و مقیاس‌هایی که به کار می‌برند حاکی از ظرافت و نازک‌اندیشی فقیه در استنباط است که بُرد هر دلیلی را شناختند و این را بر مرکب لفظی سوار و به مخاطب خود ارائه می‌دهد که این مسأله چالشی است، این مسأله تا این حد قابل نظر است و بیشتر از این نیست. اینجا قاطعانه، اینجا با احتیاط، اینجا با فتوا.

ویژگی چهارم اینکه ایشان نه تنها با شتاب می‌گذرند، در مسائل مستحدثه عصر خودشان ورود و بررسی کردند و حتی فراتر از آن حکم مسائلی که در آینده ممکن است یک روزگاری مستحدث شود و تاکنون مصداقی هم پیدا نکرده را بیان می‌کنند. من نمونه‌های اینها را عرض می‌کنم. این چه قدرت استنباطی بوده، این چه روح پر کشیده به آسمان استنباط بوده است؟ الآن بعضی افراد یا حوصله و توان ورود ندارند و یا اگر یک مقدار رفتند مأیوس می‌شوند و رها می‌کنند.

این بزرگ نه تنها مسائل مستحدثه عصر خود تاکنون را بررسی کردند، مسائلی که در آینده ممکن است روزی به وجود بیاید را بحث کردند. اینها از نمونه‌هایی است که ما در «معتمد تحریر الوسیله» مبناشناسی و مفصل بحث کردم. از باب نمونه مسأله ۶ از فصل تلقیح، «للتلقیح و التولید أنواعٌ یمکن تحققها فی المستقبل» شاید در آینده پیش بیاید. «منها أن تؤخذ النطفه التی هی منشأ الولد من الأثمار و الحبوب ونحوهما و بعمل التلقیح بالمرأه تصیر منشأ للولد» اگر نطفه‌ای را که منشأ تکون نوزادی هست از میوه‌ای استخراج کنند. این تا به الان نشده، ولی ممکن است یک روزگاری بشود از میوه‌ها و حبوبات استخراج شود. ایشان دنبالش بحث می‌کند این بچه مادر دارد، احکام مادر بار می‌شود، محرمیت بار می‌شود، ارث بار می‌شود، ولی بچه‌ای بی‌پدر است و باز احکام نظر و غیره را مطرح کرده و ما به تبع ایشان به دنبال ادله‌اش رفتیم.

«ومنها أن تؤخذ نطفه من الأثمار و نحوها فتجعل فی رحم صناعیه فیحصل التولید. وهذا القسم لو فرضض لا إشکال فیه بوجه ولا یلحق بأحد» اینجا دیگر فرزند بی‌پدر و بی‌مادر می‌شود. بعد آمدند تا به اینجا که اگر یک روزگاری یک طیاره‌ای ساخته شد که حدّ سیر آن معادل با حدّ سیر کره زمین است، ولی وقتی به بالا رفت در جهت عکس حرکت می‌کند، حال خورشید دارد این‌طور می‌رود این معادل با او همین طوری می‌چرخد نتیجه‌اش این می‌شود که هیچ وقت آفتاب از آن لحظه‌ای که هست تکان نمی‌خورد. یعنی اگر اول صبح این طیاره به بالا رفت و در حرکت بود و حرکت خودش را موازی حرکت زمین کرد، ولی در جهت عکس او قرار گرفت، این آن وقت تکان نمی‌خورد. بعد ایشان مطرح کرده که اگر یک حاج خانمی در این هواپیما بود و آن وقت عادت ماهانه شروع شد، این سه روزش، ده روزش، چه وقت می‌شود. ببینید فکر تا کجا رفته است. بعد نماز اقامه ده روز این کجا هست و حدّش چقدر است و ایشان در پایان نتیجه می‌گیرد که با نظر به اینکه «فرأت الدم واستمرّ بها بمقدار ثلاثه أیام من ایامنا» معیار ملاحظه زمان است به زمان روی زمین، و اقامه ده روز هم چگونه و بعد ما آنجا روایات را بررسی کردیم، من جمله صحیحه صفوان بن یحیی «قال سألت أبا الحسن الرضا (ع) عن أدنی ما یکون من الحیض؟ فقال: أدناه ثلاثه أیام و أبعده عشره أیام» و اینکه این نصوص ناظر به متعارف است و ناظر به مصادیق است. مبنای کلام امام را از دل این روایات استخراج کردیم.

محور چهارم:

گرچه من خیلی دوست ندارم در محضر شما ارجمندان از کار خودم بستایم، ولی از جمله کارهایی که ما در این بحث کردیم قبل از هر چیز مسائلی که به گونه‌ای ریشه‌هایی در گذشته داشته تحت عنوان «مسار المسأله فی کلمات المتعرضین للمسأله» یا «فی کلمات الاصحاب» مطرح کرده.

شیوه حقیر در مضاربه و حج این‌طور است که در اول ورود در هر مسأله‌ای تحت عنوان «مسار المسأله فی کلمات الاصحاب» از اقدم قدما شروع می‌کنیم نظرات کسانی که در فقاهت شهره هستند را تا به عصر اخیر صاحب عروه، محشین عروه، فقیه کبیر مرحوم آقای خوئی بررسی می‌کنیم. امام راحل در لابه‌لای اینها بسیاری از مجهولاتی که گاهی منشأ اشکالاتی شده در بعضی کلمات بزرگان روشن می‌شود و در پایان نتیجه می‌گیریم «وقد تحصّل من مسار المسأله أنّ فیها واربعه الاقوال ثلاث اقوال» دو قول، چهار قول، پنج قول و بعد تحت عنوان مستندات الاقوال بررسی می‌کنیم و همچنین ادله این اقوال را بررسی می‌کنیم و بعد به نتیجه می‌رسیم که خیلی هم وقت‌گیر هست و شاید هم برای بعضی‌ها ملال آور باشد. ولی در هر صورت خواستم اشاره کنم چون خیلی زیبنده نیست من از اثر خودم تعریف کنم.

در هیچ مسأله‌ای نیست که کمترین اشاره‌ای مرحوم امام داشته باشد به احتیاط، به قولان، به وجهان، به اقوی،‌ به فتوای صریح، به احوط لو لم یکن الاقوی مگر اینکه ما ادله را بررسی کردیم. این مصادیق هم مطرح است. نیست اکثرش و به خصوص در مثل احکام البلوغ، و مسائل جدید، مثل رؤیت هلال با چشم مسلح و نظیر این مسائل همه ریشه‌یابی و مبناشناسی شده است. من به همین اشارت در این محور چهارم بسنده می‌کنم و با کمال پوزش از همه افاضل محترم، اساتید محترم، عنایت فرمودند و از نجل امام راحل حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقای مسیح بروجردی که خود فاضل و اهل قلم و استاد و از همه شما عزیزان، افاضل و مدرسین کمال تشکر و سپاس را دارم و همچنین از همه کسانی که به گونه‌های گوناگون در تدوین و در طبع این اثر ناقابل نقش داشتند، تایپیست، مصحّح که خیلیشان را شاید من به نام هم نشناسم، کمال تشکر را دارم.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: سیدروح‌الله, موسوی خمینی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست