شرط قبول عبادات، غیر از شرط صحت است. یک معنای قبول این است که اگر قبول شد، خداوند ثواب میدهد. این که میگویند: عملت مقبول نیست؛ یعنی ثواب به آن نمیدهند، نه اینکه عمل باطل باشد. باطل آن است که در آخرت به خاطر انجام ندادن عمل، استحقاق عقاب دارد. بنابراین عمل مخالفان مذهب باطل نیست.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله محمد آصف محسنی از علمای افغانستان و از شاگردان آیتالله خویی در پاسخ به این سوال که «این همه روایاتی که گفته است، مخالفان کافرند و کسانی که ولایت را نپذیرند، در جهنماند و به اینها استناد میشود، اینها را چطور میشود توجیه کرد؟» اظهار کرد: مباحث را نباید با هم مخلوط کرد. در بحار یک باب راجع به این است که ولایت شرط صحت عبادت است یا شرط قبول آن؟ در تمام این احادیث، من یک روایت معتبر السند و ظاهر الدلاله پیدا نکردم که دلالت کند بر بطلان عمل غیر امامی. میگوییم قدر متیقن، شرط قبول است. البته قبولی عبادات شرایط دیگری هم دارد، «انما یتقبل الله من المتقین»(مائده/۲۷) تقوا هم شرط است. حدیث معتبر دارد، کسی که شراب میخورد، چهل روز نمازش قبول نمیشود. در قرآن به نقل ازهابیل آمده است: «إنما یتقبل الله من المتقین» خداوند به این گفتههابیل راضی بوده که آن را در قرآن نقل کرده است.
به هر صورت، شرط قبول عبادات، غیر از شرط صحت است. یک معنای قبول این است که اگر قبول شد، خداوند ثواب میدهد. این که میگویند: عملت مقبول نیست؛ یعنی ثواب به آن نمیدهند، نه اینکه عمل باطل باشد. باطل آن است که در آخرت به خاطر انجام ندادن عمل، استحقاق عقاب دارد. بنابراین عمل مخالفان مذهب باطل نیست. عدهای این را قبول دارند یا مثلا در حج هم این روایت هست که اگر اهل سنت حج کنند، درست است. اینها مؤمن هستند و ما و شما الآن گوشت ذبح شده، توسط آنان را میخوریم، زیرا ذبیحه آنها پاک است. از نظر مشهور فقها، تزویج با یک دختر سنی جایز است. این که شیعه دختر به سنی بدهد و یا از آنها دختر بگیرد، جایز است.
من در کتاب عداله الصحابه نوشتم، روایتهایی که داریم که «الاسلام ما علیه ظاهر الناس من شهاده أن لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله و إقامه الصلاه و ایتاء الزکاه»[اسلام آن چیزی است که مردم آنرا اظهار میکنند، از شهادتین و نماز خواندن و پرداخت زکات] به همین معنی است، «و علیه جرت المواریث و المناکح»؛ بر همین ظاهر اسلام(ارث و ازدواج) جاری شده است. در بین این روایات، احادیث معتبر هم وجود دارد. سنیها هم شبیه این روایت را دارند، که اینها مسلمانند. حتی بعضی روایات بالاتر میخواهد بگوید که مثلا ناصبیها هم محکوم به اسلام هستند. این مسایل از بحث فقهی خارج میشود. در فقه شاید کسی طرفدار آن نباشد؛ مثلا به طور مثال، در روایت معتبری آمده است که راوی میگوید: من به امام چهارم گفتم: این خانمی که تازه گرفتید، از خوارج است و از علی(ع) بدگویی میکند و اگر باور ندارید، یک روز از خانه بیرون بروید، من با او صحبت میکنم، شما گوش کنید. امام از خانه بیرون رفتند و او یک چیزی از پشت در به آن زن گفت و او هم از امام علی بدگویی کرد؛ زیرا ناصبی دو آتشه بود. بعد امام چهارم که شنید، او را طلاق داد. خوب حالا اگر گفتیم که این زن کافر است و نکاح کافر هم بر مسلمان حرام است، پس نعوذبالله این مدتی که امام با او بوده، آیا حرام به جا آورده است؟ بنابراین اگر نکاح باطل باشد، آن وقت غیر قانونی است و آیا میشود نعوذباللہ کسی این را در مورد امام بگوید با آن عقایدی که شیعه درباره امام دارد خوب در واقع این زن برای امام حرام بوده است، ولی به حسب ظاهر اصاله الحلیه او را پاک کرده؛ یعنی در حقیقت امام مرتکب حرام نشده است.
درباره پیغمبر(ص) هم همین طور است. یکی از زوجات آن حضرت با فاطمه زهرا و على(ع) مخالف بود و تا آخر عمر هم امامت حسن و حسین علیهماالسلام را نپذیرفت و در مخالفت باقی ماند. خوب اگر بنا باشد که ناصبی یا مخالف، کافر باشد، اینها چطور میشود؟ اینها واقعیاتی تاریخی است که قابل انکار نیست.
روایت معتبری داریم در کافی از هشام، که ام کلثوم را علی(ع) به خلیفه دوم تزویج کرد؛ البته اول امام راضی نبود و نمیخواست به او بدهد، ولی عباس وساطت کرد و حضرت قبول کرد. برخی گفته اند: ممکن است نکاح دختر علی با فلانی واقعا باطل بوده و علی از ترس راضی شده است! آیا ممکن است نعوذبالله کسی تحمل مقاربت غیر مشروع با دخترش را بکند؟ من و شمایی که ایمان ضعیف داریم، آیا این کار را میکنیم؟ میگوییم اگر کشته شویم، برای ما بهتر است. بنابراین اگر صحیح نبود، علی(ع) چطور راضی شد؟
من نمیخواهم فتوا دهم، من میخواهم شواهد را نقل کنم. گفتم که اکنون فوق فقه صحبت میکنم؛ یعنی ما نباید دچار تعصب شویم مثل وهابیها که دچار تعصب شدند و غیر از خود، همه را کافر میدانند نباید در محیطهای تشیع مانند قم و نجف بنشینیم و بگوییم، اسلام فقط همین تشیع است و بس و بین اسلام و تشیع از میان نسب اربعه، نسبت تساوی برقرار است. باید کمی بیشتر فکر کنیم و معاشرت و رفتار در زمان پیغمبر(ص) را مورد ارزیابی قرار دهیم.
تاریخ نقل میکند: دختر اشعث بن قیس که امام حسن مجتبی(ع) او را خواست فرد بارز ناصبیها بود، که به کشتن امام حسن(ع) راضی شد. آن نکاحها چه میشود؟ آیا آنها را تخطئه میکنیم؟ آیا تاریخ را قبول نمیکنیم؟ ممکن است یک نفر اصرار کند و بگوید، ازدواج دختر اشعث با امام حسن مجتبی(ع) سند معتبری ندارد، اما در موارد گذشته که سندش معتبر است، آنها چطور میشود؟ مگر این که آدم تعصب به خرج دهد و همه را نادیده بگیرد که این کار اشتباه است.
مقصرین و معاندین به جهنم میروند نه قاصرین
آن طرف هم روایت دارد، همین که فرمودند اینها به دوزخ میروند و چه میشوند؛ اگر بخواهیم بگوییم که روایت اطلاق دارد که تمام مخالفان به دوزخ میروند، قطعا باید از این اطلاق دست برداریم. بلکه این روایت را باید مخصوص کنیم به معاندان و مقصران، نه به قاصران. «لیهلک من هلک عن بینه ویحیى من حى عن بینیه»(انفال/۴۲) بدون اینکه حجت بر آنها تمام شود و جاهل قاصر باشند، آنها چرا به دوزخ بروند؟ من یقین دارم که زنهای هندو در بیابانهای هندوستان، در قبیلههای هندوستان یا کسانی که در چین یا در شوروی هستند، اینها جاهل قاصرند. آن عقل و فکر یک زنی که آن بتی که میبیند، پدر و جدش به آن احترام کرده اند، الان هم از عمق دلش آن بت را عبادت و تعظیم میکند و احتمال هم نمیدهد که این باطل باشد، همان طور که یک زن شیعه میآید به حرم حضرت معصومه و احتمال هم نمیدهد که زیارت حضرت معصومه باطل باشد. بنابراین اگر مراد روایت این باشد و همچنین اگر روایات معتبر السند داشته باشیم که اطلاق داشته باشد که همه مخالفان به جهنم میروند باید قید کنیم که مقصرین و معاندین، نه قاصرین.
امروزه هشتاد تا نود درصد سنیها قاصر هستند. همان طور که عدهای از شیعه هم از روی تقلید شیعه شده اند، در مورد سنیها هم همین طور است. آنها هم قاصرند، اینها هم قاصرند. نه آنها مجتهد بودهاند و نه اینها مجتهدند. یک عده خاص میفهمند، دیگران نمیفهمند. اما اگر بگوییم که نه، مراد از این روایات، ناصبیها هستند یا معاندان، بنابراین، این روایات از ابتدا اطلاق ندارد و بحث تمام است و حاجت به تقیید آن روایات نداریم؛ بلکه در پارهای از احادیث معتبر آمده است که اگر آنها ناصبی نباشند، خدا به فضل و کرم خود آنها را داخل بهشت میبرد. در تفسیر المیزان هم به آن اشاره شده است.
به هر حال، اینها مربوط به احادیث است که اگر سندش معتبر باشد که داریم که در روز قیامت چند دسته را میآورند به میدان قیامت و آنها را امتحان میکنند و آنها کسانی هستند که حجت بر آنها تمام نشده است.بحارالأنواربگوید به بهشت میرود، باید قبول کنیم. حالا عذاب آخرت به دنیا مربوط نیست. در جنگ با کفار وقتی پیامبر(ص) و مسلمانان، کفار را میکشتند، یا اسیر میکردند، از آنها سؤال نمیکردند که این فرد قاصر است یا مقصر. این احکام وضعی دنیاست. کافر نجس است، قاصر و مقصر ندارد، بنا به قول مشهور امامیه. آنها در جنگ کشته و یا اسیر میشدند. اینها احکام وضعی دنیاست. اگر در دنیا حجت بر آنها تمام نشده باشد، در آخرت آنها مستحق عقاب نیستند. روایاتی در جلد پنجم بحارالأنوار داریم که در روز قیامت چند دسته را میآورند به میدان قیامت و آنها را امتحان میکنند و آنها کسانی هستند که حجت بر آنها تمام نشده است.
منبع: تقریب مذاهب از نظر تا عمل، صص۶۵۶۹ / اخوت