شیعه باید بیشتر به این مسئله پاسخ دهد که جایگاه شادی و تفریح کجاست. چرا مناسک شادی کمتر خودش را در مذهب شیعه نشان میدهد؟ از طرفی، سؤالی متوجه همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی و مذاهب مختلف، هست که مسلمانان گویا به لحاظ روحی گرفته هستند و نسبت به مسیحیت و ادیان و مذاهب دیگر، مناسک شادی کمتری دارند، پس شیعه بالخصوص یکبار باید جواب دهد و کل مسلمانان هم باید در مقابل دنیای مسیحیت یکبار پاسخ دهند، چون در مسیحیت، عزای مسیح خیلی کمرنگ است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: مسأله شادی، از جمله مسائلی است که در فقه شیعی، بسیار کم مورد پژوهش قرار گرفته است. در این رابطه سوالات متعددی نیز وجود دارد، از جمله اینکه آیا اساسا حقی به نام حق شادی وجود دارد یا افتاء به حکم مخالف با شادی مردم، تضییع حقوق ایشان است یا خیر؟ حجتالاسلام والمسلمین رضا اسلامی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در ضمن چند یادداشت شفاهی، به واکاوی شادی از منظر فقه میپردازند. بخش اول از این سلسله یادداشتها از نگاه شما میگذرد.
پیشینه شادی در فقه
در بحث شادی در اسلام و شادی در فقه، تاکنون آثار، کتب و مقالاتی چاپشده و این بحث اجمالاً به لحاظ نصوص، پیشینه خوبی دارد؛ مجموعهای از آیات و روایت و ادلهای از سیره پیغمبر صلیالله علیه و آله و ائمه علیهمالسلام که بر اهمیت بحث شاد زیستن دلالت میکند، در دسترس است. ولی الآن و در شرایط فعلی ما یک نوع همزیستی که با اهل سنت داریم و روزبهروز تعاملات ما با اهل سنت بیشتر میشود و در مسئله تعاملات مذاهب، عاملی که خود را خیلی زیاد نشان میدهد، حفظ هویت مذهبی است.
شیعه با هویت مذهبی خودش در تعامل با اهل سنت است و اهل سنت با حفظ هویت سنی خودشان در تعامل با شیعهاند. چون اگر این هویت از دست برود، تعامل بیمعنا میشود؛ بنابراین به میزانی که تعامل شیعه و سنی به خاطر افزایش ارتباطات، رشد کرده، به همان مقدار هویت دینی، مذهبی نیز پررنگ شده و چیزی که نمود هویت مذهبی است، مناسک است. یکی از مناسک، عزاداریها است. مخصوصاً در قالب اربعین که راهپیمایی اربعین یک مانور توجه به اهلبیت است. معنای این تعبیر این است که وسعت توجه به اهلبیت علیهمالسلام، حتی اهل سنت را نیز فراگرفته است. ولی باید قبول کنیم که این راهپیمایی غالباً رنگ شیعی دارد. وقتی ما عزاداری امام حسین (ع) و عزاداری ائمه علیهمالسلام را پررنگ میکنیم، بهعنوان اینکه یکی از معرفات مذهب تشیع است و گاه آنقدر این مسئله پررنگ میشود که دهه محسنیه و دهه فاطمیه اول، دهه فاطمیه دوم، دهه باقریه، دهه صادقیه درست میشود، آنوقت این سؤال مطرح میشود که در منظومه معارف دینی آیا واقعاً باید این مقدار برای عزاداری ارزش قرار دهیم؟ پس سرور، تفریح و شادی چه میشود؟
مناسک عزاداری شیعه، هر سال پررنگتر میشود
این سؤال سبب میشود که در شرایط فعلی، بازنگری کنیم. بحث شادی از قدیم مطرح بوده که ما نیاز به تفریح داریم، نیاز به شادی داریم، نیاز به برنامههای طنز در تلویزیون داریم؛ نیاز به سرگرمی برای پیر و جوان داریم؛ این از قدیم مطرح بوده است؛ ولی الآن دوباره موردتوجه قرار میگیرد؛ برای اینکه شیعه سالبهسال مناسک عزاداریاش پررنگتر میشود. آنوقت خود شیعه باید بیشتر به این مسئله پاسخ دهد که جایگاه شادی و تفریح کجاست. چرا مناسک شادی کمتر خودش را در مذهب شیعه نشان میدهد؟
در مسیحیت، عزای مسیح، خیلی کمرنگ است
از طرفی، سؤالی متوجه همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی و مذاهب مختلف هست که مسلمانان گویا گرفتهاند و نسبت به مسیحیت و ادیان و مذاهب دیگر، مناسک شادی کمتری دارند، پس شیعه بالخصوص یکبار باید جواب دهد و کل مسلمانان هم باید در مقابل دنیای مسیحیت یکبار پاسخ دهند، چون در مسیحیت عزای مسیح خیلی کمرنگ است؛ مصیبت مسیح را ذکر میکنند ولی عزاداری برای حضرت مسیح خیلی کم و محدود است و در قالب عزاداری که ما میشناسیم، چهبسا نباشد، بلکه همراه با یک نوع سرور است، چون قائلاند مسیح قربانی گناهان بشر شده و این خودش یک نوع شادی است. مسیح گویا خودش را به انسانها هدیه داده است و انسانها دیگر خوشحال و راحتاند بهعنوان اینکه یک قربانی درراه خداداده شده است، همه مردم آزاد شدند.
عرفانهای کاذب و عرفانهای نوظهور هم که مدعی هستند که دستورات و افکار و تعالیم ما به شما آرامش و راحتی میبخشد و لذا سؤال بیش از همه متوجه مسلمانان و بالأخص متوجه شیعیان است. لذا نیاز است به بحث شادی بپردازیم.
شادی از منظر عرفان اصیل اسلامی
برای اینکه از منظر فقهی به بحث بنگریم، چند چیز را باید از یکدیگر تفکیک کنیم. گاهی در مورد شادی و سرور، صرفنظر از بحث مناسک صحبت میکنیم؛ چون بحث مناسک شادی یعنی اظهار سرور و شادی اما یکوقت از خود سرور و شادی صحبت میکنیم. باید دید جایگاه سرور و شادی در منظومه تعالیم دینی چیست؟ یکوقت تفسیر عرفانی داریم. این تفسیر را باید از کسانی که متخصص عرفان اسلامی هستند، بپرسیم. با آنها صحبت کنیم. تفسیر عرفانی اجمالش این است که انسان عارف، انسانی است که دنیا را زیبا میبیند؛ خدا را صاحب صفات جمال و جلال میبیند؛ خلقت را معنادار میبیند؛ آنچه در عالم هستی وقوع دارد از سر مصلحت است؛ هیچ قطرهای از باران بر روی زمین نمیآید، مگر آنکه مأموری آن را بر روی زمین میرساند؛ هر مصیبتی واقع میشود یک نکتهای دارد یا برای ترفیع درجه است یا کفاره یک گناهی است.
تفسیر عرفانی، مبتنی بر این نکته است که جهان مخلوق خداست و خداوند، حکیم علی الاطلاق است؛ هر حادثهای در سر جای خودش است؛ بیحساب اتفاق نیفتاده است. نتیجه این جهانبینی و نتیجه این طرز تفکر، نگاه عرفانی به جهان است.
غم روزی نخور برهم نزن اوراق دفتر را که پیش از طفل ایزد پر کند پستان مادر را
همهچیز سر جای خودش است، همهچیز خوب است، فقط فیض باید برد و غنیمت شمرد. نتیجهاش یک انبساط خاطری برای عارف است. میگوید بهشت برای بندگان مهیا است. جهنم هم هست. جهنم موقت است، حتی آنهایی که خلود در جهنم هم دارند یک رحمتی است برای خودشان هم برای خودشان هم برای دیگران. «یا من سبقت رحمته غضبه» این تفسیر عرفانی در درونش ذاتاً شادی را بهاصطلاح تئوریزه و پایهگذاری میکند؛ یعنی انسان عارف، ذاتاً یک انسان منبسط و شاد است. اگر غم و اندوهی دارد؛ غم و اندوهش از فراغ است؛ از ناحیه خود شیء است، نکند من از این سفره کمبهره باشم، در این بزم هستی که همه خلائق همه عالم وجود در عرض هم سر سفره روزی خدا نشستهاند من بهرهام کم نباشد.
اینیک تفسیر عرفانی است که اتفاقاً خیلی جا دارد. به نظر من در دنیای امروز، با توجه به ظهور عرفانهای کاذب، نیاز داریم که عرفان اصیل اسلامی را بشناسیم و بر آن تأکید کنیم و به مردم القا کنیم که نگاه عرفانی به جهان داشته باشند، برای اینکه از زندگی لذت ببرند. اگر مردم میخواهند از زندگی لذت ببرند و حتی بتوانند مصائب خودشان را تحمل کنند و این مصائب شکننده نباشد و نگاه وسیعی به عالم داشته باشند که اگر یکچیزی هم در دنیا فوت شد، در سرای دیگر خداوند بهترین جزاها را میدهد. پس ما اصلاً خوف فوت هیچچیزی را نداریم. این تفسیر عرفانی خیلی به درد زندگی امروز میخورد؛ به درد سبک زندگی میخورد؛ هیچ جایگزینی هم ندارد این تفسیر را به اهلش واگذار میکنیم.
تفسیر جامعه شناسان از مسئله شادی
تفسیر اجتماعی و سیاسی راجع به شادی داریم و آن این است که جامعه شناسان میگویند: هر جامعهای احتیاج دارد به اینکه تفریح و شادی بهقدر کافی در آن باشد؛ مردم و جامعه باید بانشاط باشند. جوانها باید سرگرمی و امید به زندگی داشته باشند، باید جایی داشته باشند که احساسات خود را تخلیه کنند؛ حتی در غرب میگویند: جوان احتیاج به سکس دارد. سکس، ابزاری است که سیاستمدار باید از آن استفاده کند تا بتواند جوانان را در جامعه کنترل کند؛ بنابراین آزادی جنسی داده شود. رقص و پایکوبی و قماربازی و کارناوال راه انداختن و جشنهای مهیج باید باشد تا افراد بتوانند هیجانات خود را هرگونه که دوست دارند تخلیه کنند. فقط به یکدیگر ضرر و آسیب نرسانند، حتی اگر یک جزیرهای درست کردیم که آنجا بروند، برهنه باشند، میگویند عیب ندارد، این هم بد نیست. یکخانههایی بهعنوان خانههای سکس درست کردیم که افراد با میل و رغبت و باکارت بهداشت آنجا باشند، مشکلی ندارد. این تفکر سکولار است، دین دخالت ندارد. میخواهد مست کند مشکلی ندارد؛ ولی نباید رانندگی کند چون به دیگران ضرر میزند و یا سر کار نرود چون راندمانش پایین میآید؛ اما شب در خانه یا مهمانی شراب بخورد اشکال ندارد.
لذا مهمترین سؤال غرب از جمهوری اسلامی این است، شما که سکس و مشروب و قمارخانه ندارید، چطور جوانان را کنترل میکنید، لذا باید جمهوری اسلامی یک الگوی جدید بیاورد.
در این الگوی جدید، دین مبنای اداره جامعه است. اگر دین مبنای اداره جامعه است، هر چیزی که آنها بهعنوان ابزار، برای زندگی خوب در نظر گرفتهاند، ما باید نسخه بهتر و کاملترش را در منظومه معارف دینی داشته باشیم، باید بهجای سکس و قمار و روابط آزاد و فیلمهای مستهجن، جایگزینی را ارائه کنیم. انکار نیاز شادی نمیکنیم؛ ولی برای تأمین آن نیاز به الگویی در مقابل الگوی غربی داریم و باید الگوی جایگزین ارائه کنیم. آنچه قطعی است، این است که نتیجه شادی غربی، بیماریهای روانی و افسردگی است که شخص ظاهری سالم و باطنی آلوده و خطرناک دارد.
الگوی فقهی شادی جامعه
در قبال نمونه غربی شادی، باید نیازها بهصورت صحیح تأمین شود و جامعه باید آرامش واقعی و سرور و بهجت واقعی را درک کند. فقه باید مناسک شادی را معرفی کند. اگر بخواهیم از دید فقهی به مسئله بنگریم، دستورات مختلفی در فقه وجود دارد، اعم از اینکه فکر باید مثبت باشد، قصدش خدمت باشد تا آزار. ازلحاظ بیرونی و درونی دستور داده است. بهصورت دیگران تبسم کن، لباس نو بپوش حتی اگر متمکن نیستی. اگر بنای زندگی تو بر شاد زیستن باشد، کمکم در وجودت نهادینه میشود. تمام این امور انسان را به بهجت و شادی میرساند.
اگر تفسیر سیاسی و اجتماعی چنین باشد، باید سیستمی چیده شود که جامعه شاد زندگی کند و ابزارش را مهیا کند، روش شاد زیستن را نهادینه کند. برای رسیدن به این هدف راههای مختلفی وجود دارد:
ابتداً باید مدلهای شادی را بررسی کرد تا بفهمیم کدام رجحان دارد. باید مطالعه بیرونی نمود که دختران و پسران جوامع دیگر مثل غرب آیا شاد هستند؟ علت شادی آنها چیست؟ چه بستری برای شادی آنها مهیا شده است؟ چقدر از زندگی رضایت دارند و مثبت اندیشی آنها در چه حد است؟ همین فاکتورها در کشورهای اسلامی چگونه است. جلوتر هستیم یا عقبتر. علت این امر چیست اگر فهم و باور دینی است باید بررسی شود.
بهعنوان فقه نیز این مسئله باید بررسی شود، ادله شرعی نیز الگویی را ترسیم کرده است. در بررسی ادله شرعی کلیدواژههایی را مییابیم که ما را برای رساندن به این الگو کمک میکند. عناوینی مانند سرور، بهجت، انبساط، فرح، ضحک، تبسّم النبی، نشاط، بُشر، فلاح، مزاح، سعادت، نجات، توفیق، طرب، تبسم، بشاشت، نظره. نظره یعنی خوشی که در صورت شخص پیداست.
بعضیها را نگاه میکنیم که خوشی زندگی در صورتشان پیداست؛ یعنی معلوم است که آقازاده است. خوب زندگی کرده و بهاصطلاح مردم، چاق و تپل است. مثلاً پیشانیاش چروک ندارد. آقای راشد یزدی که در زمان طاغوت در رادیو برنامههای تلویزیونی داشت، کتابی راجع به زندگینامه پدرش نوشته است. در آن کتاب عکس پدر هست؛ عکس پسر هم هست. در عکس پدر، تمام این پیشانی، چروک برداشته است؛ یعنی رنج زندگی در سیمای این مرد الهی پیداست؛ ولی در عکس پسر، معلوم است که زندگیاش آن سختیهای زندگی پدر را نداشته است. نظره یعنی خوشی و خرمی. در مقابل این کلیدواژهها که ما گفتیم که شادی و سرور را نشان میدهد، کلیدواژههایی قرار دارد که مربوط به نقطه مقابل است؛ یعنی غم، اندوه، غفلت، غرور، حزن، قبض، قنوط، ضنک، (من اعرض عن ذکری فان له معیشتا ضنکا؛ یعنی زندگی سخت، رنجآور، اندوهبار، خلقنا الانسان فی کبد). با این کلیدواژهها میتوانیم نصوص را پیدا کنیم و بعد از یافتن نصوص، چند چیز را از هم دیگر تفکیک میکنیم:
یکی تفکیک شادی و انبساط و سرور و نشاط و احساس توفیق که در درون شکل میگیرد. از نظر ادله دینی چه قدر این مسئله مهم است که انسان در درونش احساس توفیق کند، منبسط باشد.
یک شاخه دیگر مربوط به اظهار شادی است؛ یعنی شادیهای خودمان را نمایش دهیم. چه در مقام ثبوت هم اینچنین باشد یا نباشد؛ یعنی گاهی اوقات یک مصیبتی به من واردشده ولی چون میلاد نبی صلیالله علیه و آله است میآیم در جشن شرکت میکنم یا چون مراسم عروسی پسر شماست من این مصیبت خودم را اظهار نمیکنم؛ چون در منزل خودم یک جشنی برپاست؛ یعنی اظهار شادی خودش یک امر مستقل و قابلمطالعه است.
مظاهر فردی شادی در اشخاص
یک بحث دیگر این است که از نظر فقهی یکوقت مناسک شادی را در زندگی فردی، بررسی میکنیم؛ مثلاً امروز که روز میلاد پیغمبر است، شما چگونه بیرون آمدید؛ لباس سرخ پوشیدی یا لباس سیاه. امروز که مثلاً روز ۱۵ ماه رمضان است، میلاد حضرت امام مجتبی است، امروز که روز عید فطر است، حمام رفتی یا نرفتی؟ غسل کردی یا نکردی؟ لباس نو پوشیدی یا نپوشیدی؟ عطر استعمال کردی یا نکردی؟ این در زندگی فردی است.
اما یکوقت، اظهار شادی به لحاظ تعامل با دیگران است؛ یعنی صرفنظر از اینکه میلادی باشد یا نباشد، دستورات دینی به ما میگوید یک مبنای کلی در زندگی یک فرد مسلمان این است که آراسته و متبسم باشد. بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه. غمت را برای خودت نگهدار و شادیات را با دیگران تقسیم کن. اینیک دستور و قاعده کلی است که میگوید: مردم غمهایشان را برای خودشان نگهدارند؛ ولی شادیهایشان را باهم تقسیم کنند. هرکس باید ببیند وظیفه خودش چیست و حاکم اسلامی باید ببیند چگونه میتواند برنامههای شاد را مدیریت کند که مردم در کنار هم با شادی زندگی کنند. شادیهایشان را باهم تقسیم کنند و خوشیهایشان را به هم دیگر سرایت بدهند؛ یعنی یک نفر اگر خوش است، بتواند کاری کند که دیگران هم خوش باشند نه اینکه خوشیاش برای خودش باشد. مثلاً آخر شب خانوادهای جشن عروسی دارند این عروسی نباید برای دیگران غم و غصه و بیخوابی و زحمت باشد. وقتی ما میگوییم خوشیهایمان را باهم تقسیم کنیم نگاه فقهی داریم؛ یعنی در آن، ایذاء المومن نباشد؛ یعنی عنوانی را که میخواهیم حکمی برایش تعریف کنیم، قیود دخیل در آن عنوان را میبینیم. اگر میگوییم که ادخال سرور در قلب مؤمن کن، میگوییم این ادخال و سرور اگر همراه با غیبت یا استهزاء یا دروغ باشد، دیگر آن حکم استحبابی را ندارد. اگر با لهو و لعبی است که همراه با یک امر حرامی است، اگر با اختلاط زن و مرد است که در قالب تهییج احساسات است و کانون خانواده را تضعیف میکند، آن حکم را ندارد. نگاه فقهی یعنی اینکه حیثیات بحث را به لحاظ فردی، به لحاظ تعاملات اجتماعی و قیود دخیل در بحث، مشخص کنیم.