از «ترس ناصرالدین شاه از ملاعلی کنی» تا «آیت اللهی که لوله کشی آب اشتهارد را انجام داد»!

در سابق مردم له له می‌زدند برای وجود روحانی. خدمت آیت‌الله بروجردی می‌رسیدند، خدمت ‌آیت‌الله گلپایگانی می‌رسیدند. طومار امضاء می‌کردند، دعوت می‌کردند و علما را با عزت و احترام به شهرشان می‌بردند. مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم ‌آیت‌الله حکیم، اینها نمایندگان روحانی خود را به سرتاسر بلاد می‌فرستادند. اما قبل از آن دعوت عام مردم آن شهر بود. اگر دعوتی در کار نباشد این عالم کجا برود و برای کی می‌خواهد آنجا زحمت بکشد. باید مسجدی باشد، هیأت امنای آن مساجد درخواست کنند. الآن ما می‌بینیم دیگر مردم بلاد خیلی به دنبال روحانی و دعوت از روحانی نیستند.

اختصاصی شبکه اجتهاد: ۵ مهرماه، سالروز درگذشت مرحوم ملاعلی کنی است، شخصی که علاوه بر مراتب تفقه و زهد، به عنوان عالمی تأثیرگذار در زمانه خود مورد توجه و نظر بوده است. به همین مناسبت، موضوع کارکردهای علمای بلاد در ساختار مدرن حکومت را مورد بررسی قرار دادیم. ساختار مدرن حکومت که تأکید بر وحدت رویه و تمرکز نهاد تصمیم ساز دارد، عملا علمای بلاد را به حاشیه رانده و کارکردهای پیشین آنها را محدود کرده است. از سوی دیگر، اعطاء اختیارات فراوان به ایشان، ممکن است حکومتهای محلی و ملوک الطوایفی را یادآور شود. ‌حجت‌الاسلام ناصرالدین انصاری قمی، علاوه بر اینکه استاد سطح عالی حوزه علمیه قم است، در زمره تاریخ پژوهان این حوزه نیز به شمار می‌آید. با وی از کارکردهای علمای بلاد در زمان کنونی و اختیاراتی که شایسته است بدانها داده شود گفتگو کردیم. مشروح این گفتگو از نگاه شما می‌گذرد:

اجتهاد: اساساً کارکرد علمای بلاد در گذشته و حال نظیر علمایی مانند ملا علی کنی چه بوده است؟

در طول زمان و در تاریخ علم و فقاهت این علما در شهرهای مختلف بودند که محل مراجعات علمی و اجتماعی توده مردم بوده‌اند.

بیش از هزار سال سابق که در هر شهری یک عالم شاخصی وجود داشت و علاوه بر رفع نیازهای علمی و فقهی مردم به پشتوانه‌ای برای آنان در مقابل ظلم و ستم حکام هم تبدیل شده بودند. شما می‌بینید که مرحوم سید مرتضی، ابوالصلاح حلبی را به عنوان نماینده خویش به منطقه شام می‌فرستد. مرحوم شیخ طوسی ابن براج طرابلسی را به منطقه شام می‌فرستد. خاندان بنوزهره در منطقه شامات یک خاندان شاخص بودند. خاندان شهید اوّل و شهید ثانی در منطقه شامات، لبنان و سوریه اینها شاخص بودند، پناهگاه مردم بودند. همینطور در طول زمان تمام علمای بزرگ مانند بحرالعلوم، مانند صاحب جواهر، مانند وحید بهبهانی، اینها علاوه بر اینکه در شهرهای مختلف زندگی می‌کردند اما پناهگاه مردم بودند تا در زمان قاجار هر منطقه‌ای برای خودش یک فقیه فهل نام‌آوری داشت. مرحوم سید حجه الاسلام در اصفهان بود، حاج ملا احمد نراقی در کاشان بود. سعید العلماء در بابل بود. همینطور در شهرهای مختلف، در شیراز در تبریز در خوزستان، همه بیوت علمی، علمای بزرگ به سر می‌بردند که نام بردن از آنها موجب اطاله سخن خواهد شد.

اجتهاد: نقش حاج ملا علی کنی در زمان خود، چگونه بود؟

حاج ملا علی کنی شخصیتی بود که ناصرالدین شاه از او می‌ترسید و تمام ایران روی ایشان حساب می‌کردند. حتی مهر ایشان چنان نافذ بود که از صغیر و کبیر و از دانی و عالی از خط و مهر و حکم و قضاوت ایشان بهره می‌بردند. ایشان در عین حالی که مشغول به فعالیت‌های علمی بود، کتاب می‌نوشت، شاگرد تربیت می‌کرد و تدریس می‌نمود؛ اما ظلم شاهان قاجار و شاهزادگان به واسطه نفوذ عظمت و نفوذ کلام ایشان در هم شکسته بود.

نقل است یک وقتی دختر ناصرالدین شاه برای زیارت به نجف اشرف مشرف شده بود و خدمت شیخ انصاری رسید. وقتی آن زهد و بساطت و سادگی زندگی شیخ انصاری را دید گفت آقا اگر این زندگی است پس حاج ملا علی کنی در تهران چی می‌گوید؟ ناگهان شیخ انصاری فرمود: پاشو از اینجا برو، تو با این گفته خودت فاسق شدی. تو با غیبت کردن پشت سر حاج ملا علی کنی از دایره ایمان داری خارج می‌شوی. دختر ناصرالدین شاه به گریه افتاد گفت آقا من اشتباه کردم، غلط کردم، ببخشید، نفهمیدم. شیخ انصاری فرمود حاج ملا علی کنی حق دارد در تهران آنطوری زندگی کند تا بتواند در مقابل ظلم و تعدی پدر تو و برادران تو بایستد. من اینجا در نجف در میان طلبه‌ها زندگی می‌کنم و باید با آنها همرنگ و همجنس باشم.

غرض آن است که علمای بلاد همیشه در طول زمان پناهگاه مردم بودند تا در دوره پهلوی ما مشاهده می‌کنیم که هر منطقه‌ای برای خودش یک مرجع تقلید داشت. در همدان مرحوم آخوند و ملا علی بود، در بروجرد آقای آشیخ علی محمد علی بروجردی بود. در شیراز مرحوم شیخ بهاء الدین محلاتی بود. در اهواز مرحوم آسید میر علی بهبهانی بود. در خرمشهر مرحوم آشیخ محمد طاهر آل شبیر خاقانی بود. در شهرهای دیگر، در قم و تهران و اصفهان و مشهد و تبریز هم که جای خود.

اجتهاد: علمای بلاد، غیر از مامن و پناهگاه بودن برای مردم، چه کارکردهای دیگری داشتند؟

علما در بلاد به غیر از فعالیت‌های علمی و اجتماعی، کارکردهای خدمترسانی هم داشتند. بسیاری از علمای ما در شهرهای مختلف بیمارستان ساختند، درمانگاه ساختند. مساجد و مدارس که جای خود. پل ساختند. مرحوم آشیخ محمد رضا واعظی دزفولی در دزفول بر روی رودخانه دز یک پل بسیار محکمی ساختند. یا علمای دیگر در شهرهای دیگر اینها آبرسانی می‌کردند، غسالخانه می‌ساختند، راه‌های روستایی می‌ساختند و نسبت به خدمات اجتماعی هم اینها پر کار بودند بسیاری از روستاها را متصل به آب لوله‌کشی بهداشت می‌کردند. یادم هست یک وقتی از مرحوم آشیخ علی پناه اشتهاردی پرسیدم آقا شما آسید عبدالله برهان موسوی اشتهاردی را یادتان می‌آید، دیده بودید؟ فرمودند بله من ایشان را در اشتهارد دیدم. ایشان استاد اولیه پدر من بوده و بعد به همان زادگاه خودشان مهاجرت کردند. مرحوم آقای اشتهاردی فرمودند: ایشان بود که لوله‌کشی آب شهر اشتهارد را انجام داد و به روستاها آبرسانی می‌کرد و در روستاها حمام و غسالخانه می‌ساخت و راه‌های روستایی ایجاد می‌کرد. این کارها را بسیاری از علما انجام می‌دادند. مرحوم پدر من خودش کسی بود که کوچه محل سکونت ما را ایشان با رفت و آمدهایش باعث شد که آسفالت بکنند. ایشان با رفت و آمدهایش به شهرداری با عده‌ای از بازاریان بانی شدند که کف بازار قم را موزاییک کردند. علما همیشه غیر از اینکه پناه مردم بودند پیشتاز و پیشگام در ایجاد ابنیه خیر بودند.

الآن بیمارستان ‌آیت‌الله گلپایگانی در قم معروف است. همین بیمارستان سهامیه و بیمارستان نکویی در قم را مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بانی شدند. ایجاد کتابخانه‌ها، درمانگاه‌ها، پل‌ها، راه‌ها اینها همه از نتایج کارهای علما می‌باشد. من اگر بخواهم نمونه‌هایی را ذکر کنم فراوان خواهد بود. مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری عموی ما هر کجا که می‌رفتند به ایجاد حمام و مساجد و غسالخانه و این چیزها می‌پرداختند.

اجتهاد: با توجه به وجود مراکز مختلف اداری و سازمانی در کشور و حوزه ها، به نظر می‌رسد فقدان کارکرد خاص برای علمای بلاد، آنها را ناچار از اعلام مرجعیت در قم یا گوشه نشینی در بلد خود نموده است. نظر شما در این رابطه چیست؟

البته موازی‌کاری قابل انکار نیست. اکنون کارکرد علما را برخی از نهادها بر عهده گرفتند. اما هیچ وقت مردم از عالم دینی بی‌نیاز نخواهند بود. همینکه یک عالم دینی بتواند در زادگاه خودش و در محل خودش بتواند مسجدی و منبری و محرابی داشته باشد این باعث دلگرمی جامعه متدینین خواهد بود. همینکه عالمی از بام تا شام درب خانه‌اش باز باشد و مردم رفت و آمد نمایند این باعث دلگرمی آنان خواهد بود. وجود عالم در هر شهری و در هر بلادی مورد نیاز مردم خواهد بود. البته یک نهادهایی هم برخی از کارکردهای قدیم علما را بر عهده گرفتند. چه بهتر که آنها هم با علما اگر هماهنگ باشند و با آنها بتوانند کار کنند و جفتشان کمک و معین یکدیگر باشند مسلم کارها بهتر و زودتر پیش می‌رود. اما بالأخره این فرمایش شما هم متین است که چون در بسیاری از بلاد دیگر خیلی احتیاج به علما احساس نمی‌شود علما می‌گویند در همین مراکز علمی بمانیم و اقلا به دل و خودمان رسیدگی کنیم.

اجتهاد: با توجه به اینکه تفویض اختیاراتی نظیر امور حوزه ها، اوقاف، ازدواج و طلاق، ثبت اسناد و … به علمای بلاد، ممکن است محذور ایجاد حکومتهای محلی و عدم وحدت رویه در کشور را به دنبال داشته باشد، ایا امکان تفویض برخی اختیارات بدون ایجاد این محذور وجود دارد؟

البته من فکر می‌کنم این مجرد فرض باشد و این ناهماهنگی و اختلاف در فتاوی مجرد فرض است. چون قرن‌ها علما در بلاد مشغول به این کارها بودند، شئون اجتماعی جامعه را بر عهده داشتند و هیچ اختلافی هم پیش نیامد. الآن نظر حقیر این است که اگر می‌توانستیم برخی از کارکرد اقدامات به علمای بلاد تفویض کنیم این همه دادگستری‌ها و این همه محاکم قضایی شلوغ نمی‌شد. پرونده‌ها سال‌ها در نوبت باقی نمی‌ماند. الآن در کشور عراق هم ظاهراً همینطور است. برخی از علما مورد تأیید نظام و حکومت هستند و در خانه آنها رتق و فتق امور می‌شود. بسیاری از اختلافات عشایری و خانوادگی و بسیاری از ثبت معاملات و مالکیت‌ها در خانه علما انجام می‌شود. چقدر خوب است که همین شئون در مانند سابق به علمای بلاد محول بشود. رضاخان که آمد این محاکم قضایی علما را تعطیل کرد و تبدیل به عدلیه نمود. و نتیجه‌اش این است که الآن آقایان رؤسای قوه قضاییه همیشه از فراوانی و تراکم این پرونده‌ها و انباشت زندانی‌ها یا به خاطر دیه یا به خاطر مهریه اینها ناله می‌کنند. در حالی که اگر گره‌گشایی این امور را به دست علمای بلاد می‌دادند خودشان یک عالمانی را در شهرها معین می‌کردند و اعتبار به مهر آنان می‌بخشیدند بسیاری از این مسائل و مشکلات پیش نمی‌آمد و مشاکل اجتماعی جامعه حل می‌شد.

اجتهاد: اختلاف بین فقها قطعا بوده است و مجرد فرض نیست مثلا اذن ولی در نکاح را ممکن است بروند پیش کسی که قائل نیست و این وحدت رویه را برهم می‌زند. مخصوصا که در عصر کنونی سفر کردن راحت شده است می‌توانند به راحتی به شهری دیگر بروند.

چه اشکالی دارد که بالأخره آنکه اذن ولی را شرط نمی‌داند مطابق با فتوای شرعی و حجت شرعی خودش کار انجام بدهد و کار را پیش ببرد. مگر قرار است یک نفر از دو نفر فقیه در آن واحد تقلید کند؟ آن کسی که اذن ولی را شرط می‌داند به مقلدین خودش و آن کسی که شرط نمی‌داند برای مقلدین خودش. هیچ اختلاف و تنازعی پیش نمی‌آید.

هر کسی از مرجع تقلید خودش. یک شخص نمی‌تواند در آن واحد از دو مرجع تقلید تقلید بکند. بالأخره مطابق با فتوای مرجع تقلید خودش کار را پیش می‌برد. پس هیچ مشکلی هم پیش نمی‌آید. الآن هم در احکام عبادی هر مقلدی از یک نفر تقلید می‌کند. شاید یک نفر در مسائل حج فلان کار را موجب کفاره بداند، اما فقیه دیگر موجب کفاره نداند. مقلد چه کار دارد به اینکه مرجع تقلید دیگر چه می‌گوید. از مرجع تقلید خودش تقلید بکند. احتمال دارد یک زن و شوهر با هم دو مرجع تقلید داشته باشد. هر کدام به یک یوم الشک را روز عید فطر می‌داند، یکی عید فطر نمی‌داند. زن به فتوای مرجع خودش عمل می‌کند، شوهر هم به فتوای مرجع خودش هیچ اشکالی هم پیش نمی‌آید.

این امر با تقلید متفاوت است در تقلید حکم ظاهری را مجزی از واقعی می‌دانیم و اختلاف فتوا مشکلی پیش نمی‌آورد ولی در دعاوی حقوقی این توجیه سازگار نیست و همه به دنبال کشف واقع هستند نه صرف حکم ظاهری.

اگر هر کسی به فتوای مرجع خودش عمل کند و فتوای مرجع خودش را حجت شرعی بداند، نه چه هرج و مرجی پیش می‌آید؟ مقصود من فتوا نیست، مقصود من نظر است. الآن یک وارثی مرجع تقلیدش می‌گوید زن از زمین ارث می‌برد، اما مرجع دیگر هم می‌گوید ارث نمی‌برد. باید ببینیم این آقای وارث مقلد کدام یکی از آنهاست، مطابق با نظر و فتوای مرجع خودش عمل می‌کند. یک مرجعی اذن ولی را در نکاح رشیده حجت می‌داند، شرط می‌داند، یکی شرط نمی‌داند. این دختر خانم رشیده مطابق با مرجع تقلید خودش عمل می‌کند. به مرجع دیگر چه کار دارد؟

اجتهاد: دلیل کاهش کارکرد و جایگاه علمای بلاد در دهه‌های اخیر را چه می‌دانید؟

در این چند سال اخیر البته با گسترش ارتباطات و فناوری نوین ارتباطات یک مقداری نیاز مردم به مراجعه مستقیم به علما کمتر شده و این به خاطر این است که این فناوری نوین ارتباطات دیگر جایگزین آن ارتباطات قدیم شده است. لذا خیلی احساس نیاز نمی‌کنند. اما ما اگر جایگاه اجتماعی و علمی هر عالم را در نظر بگیریم بالأخره در هر شهری وجود آنان لازم است. مردم اگر رفع نیاز از راه‌های دیگر می‌کنند مثلاً از راه‌های صدا و سیما، روزنامه‌ها، مجلات و بالأخره اینکه بسیاری از علما هم از قم در ایام تعطیل علما، خطبا، وعاظ از قم به شهرهای مختلف می‌روند و دوباره برمی‌گردند. یعنی الآن ما می‌بینیم که محل سکونت و زندگی علما در قم مجتمع شده است؛ اما کارکرد آنها در شهرها هنوز هم برقرار است. لذا می‌بینیم در ایام تبلیغی خاص مانند ماه رمضان، مانند محرم، ایام فاطمیه باز هزاران روحانی به شهرهای مختلف عزم سفر می‌کنند و مسافرت می‌روند و کارها و مجالس خود را انجام می‌دهند و دوباره برای زندگی و درس آموزی و علم آموزی به قم برمی‌گردند.

اما اگر می‌شد که آنها در همان شهرها می‌ماندند، در محل زادگاه خود می‌ماندند. البته مردم هم باید پشتیبانی کنند. در سابق مردم له له می‌زدند برای وجود روحانی. خدمت ‌آیت‌الله بروجردی می‌رسیدند، خدمت ‌آیت‌الله گلپایگانی می‌رسیدند. طومار امضاء می‌کردند، دعوت می‌کردند و علما را با عزت و احترام به شهرشان می‌بردند. مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم ‌آیت‌الله حکیم، اینها نمایندگان روحانی خود را به سرتاسر بلاد می‌فرستادند. اما قبل از آن دعوت عام مردم آن شهر بود. اگر دعوتی در کار نباشد این عالم کجا برود و برای کی می‌خواهد آنجا زحمت بکشد. باید مسجدی باشد، هیأت امنای آن مساجد درخواست کنند. الآن ما می‌بینیم دیگر مردم بلاد خیلی به دنبال روحانی و دعوت از روحانی نیستند.

ولی الآن در زمان حاضر ‌آیت‌الله علوی گرگانی را می‌بینیم ایام محرم و ماه رمضان به همان مسجد پدری خود در گرگان می‌روند. مردم چه اجتماع عامی می‌کنند. اگر همینطور مراجع تقلید و علمای درجه اوّل به شهرها بروند مسلماً مردم هم دور آنها جمع می‌شوند. همیشه باید ارتباط دو سویه باشد، دو طرفه باشد. هم علما بروند و هم مردم بخواهند.

اجتهاد: با توجه به افزایش جمعیت، جمیعت روحانیون کفاف این حجم را نمی‌دهد لذا باید به دنبال گزینه‌های جایگزین باشند.

گزینه‌های جایگزین هیچ وقت جای علما را نمی‌گیرد. الآن وجود تلویزیون هیچ وقت جای مساجد و منابر را نمی‌گیرد. البته یک سخن گوش می‌دهد اما اینکه نفس روحانی در مسجد بماند شما ببینید مساجد الآن از ائمه جماعات خالی شده است، مساجد شهرهای مختلف، شهرهای دور دست. در اینجا یادی کنم از مرحوم ‌آیت‌الله کفعمی. ‌آیت‌الله کفعمی در مشهد بود از شاگردان آسید ابوالحسن بود، ایشان به تقاضای خراسانی‌های زابل چند سال به زابل رفتند. بعد به تقاضای خراسانی‌های زاهدان از زابل مهاجرت کردند به زاهدان و سال‌ها در زاهدان رحل اقامت افکندند و منشاء خدمات فراوانی شدند. در زمان سابق علمایی مثل آقای صدوقی در یزد، آقای اشرفی در کرمانشاه، آقای کفعمی در زاهدان، چه ایامی خوبی بود آن سال‌هایی که در هر شهری یک عالم طراز زندگی می‌کرد. الآن در بلاد از علما خالی شده این همان رفتن برکات خداست و اینکه زمین دارد از برکات خدا خالی می‌شود. چقدر خوب است که مردم خودشان به فکر باشند و بالأخره بیایند دعوت کنند از علما و علما را ببرند و پشتیبانی کنند.

یک آقایی را در تهران دیدم یک حاجی بازاری، می‌گفت ما مسجدی ساختیم در میدان خراسان، آمدیم قم خدمت ‌آیت‌الله گلپایگانی گفتیم ما مسجد ساختیم امام جماعت می‌خواهیم. ایشان نگاهی به اطراف کردند چشمشان به مرحوم آقای آسید علی بطحایی گلپایگانی افتاد. فرمودند شما حاضرید با آقایان تهران بروید؟ گفتند بله آقا حاضرم. الآن شما ببینید به همین راحتی، بله آقا حاضرم. ساکت را بردار دنبال آقایان برو. رفتند و بعداً هم خانواده‌اش را برد. چقدر خوب است الآن هم همین‌طور به همین راحتی مردم بیایند و یک دست عالمی را بگیرند و ببرند و محل خودشان، شهر خودشان را از وجود این عالم استفاده کنند.

اجتهاد: آیا اختلاف نظر های سیاسی بین علما سبب کمرنگ شدن کارکرد علمای بلاد نشده است؟

به نکته خوبی اشاره کردید. اگر قرار است عالمی در شهری برود و مشغول به شؤون علمی و دینی خودش بشود فارق از جناح‌بندی‌های سیاسی باشد. باید مسؤولین آن شهر هم از او توقع زیادی نداشته باشند. شما یادتان است که اوائل انقلاب برخی از ائمه جماعات را از مساجد بیرون کردند. اینکه موافق با حرکت‌های تند انقلابی نبودند. شاگردان مرحوم ‌آیت‌الله خویی را از مساجد بیرون می‌کردند به علت اینکه خیلی موافق حرکات تند نبودند. بله اگر قرار باشد مواضع سیاسی را ما در این جهت دخالت بدهیم بسیاری از علما پر و بالشان بسته می‌شود. باید به گونه‌ای باشد که جوانان نتوانند به یک عالم امر و نهی کنند. ائمه جمعه هم همینطور. اینها نباید دخالت در حیطه وظایف یک عالم کنند. عالم باید مستقل باشد.

مهاجرت علما به بلاد و محل‌های خودشان، دادگاه‌های خودشان دارای چند مؤلفه می‌باشد. یک اینکه باید نظام از آنها پشتیبانی کلی کند و از آنها ورود در جزئیات را نخواهد. باید آنها پشتیبان کلی نظام باشند، نظام هم پشتیبان کلی آنها باشد. الآن مثل نظام‌های سابق نیست. در دوران پهلوی رژیم از علما خواسته چندانی نداشت و علما هم احیاناً هم اگر منتقد بودند اما کسی کار به کار آنان نداشت. اما الآن اینگونه نیست. الآن یک عالم غیر از اینکه مورد نیاز مردم هست مورد نیاز دستگاه‌ها و نهادهای مختلف هم هست. لذا اگر بتوانند هماهنگ با آنها باشد، نمی‌گویم مطیع باشد، می‌گویم هماهنگ با آنها باشد بهتر می‌تواند کار را پیش ببرد. بالأخره یک عالم اگر با مسئولین آن شهر هماهنگ باشد بهتر می‌تواند مشکلات مردم را حل کند.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: انصاری قمی, ناصرالدین
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها:

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست