labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), یادداشت
commentبدون دیدگاه

استاد مطهری؛ یک مصلح اجتماعی با خاستگاهی دینی/ محسن اسماعیلی

شبکه اجتهاد: مطهری را به عنوان یک روحانی و اسلام شناس برجسته، به عنوان یک فیلسوف و متفکر ژرف اندیش، به عنوان یک استاد و نویسنده نمونه و به عنوان‌های دیگری از این قبیل شناخته‌ایم. اما شناخت او به عنوان یک مصلح اجتماعی، نیاز مغفولی است که به دو دلیل ضرورت مضاعفی یافته است.

نخست آنکه مطهری از معدود متفکرانی است که مورد قبول و اقبال قشرهای متفاوت اجتماعی و طیف‌های مختلف فکری است و نظر صائب، نیت خالص و قدرت نظریه پردازی او را همگان پذیرفته و تحسین کرده اند. دیگر آنکه با گذشت سه دهه از تجربه برپایی نظام سیاسی بر مبنای تفکر دینی، نیاز به بازاندیشی در گذشته برای حرکتی پرشتاب تر و صحیح تر در آینده جای تردید ندارد.

نگاهی به آثار و کارنامه پربرکت این شهید بزرگ نشان می‌‌‌دهد که می‌‌‌توان او را به عنوان یک مصلح اجتماعی که اتفاقا از خاستگاه دین به همه چیز نگریسته است، مورد مطالعه قرار داد و از آثار مکتوب و شفاهی و از مهم ترین سیره عملی و رفتار اجتماعی او الگوی مطمئنی برای خود ساخت.

مفهوم و اهداف کلی:

انقلاب به حرکت‌هایی گفته می‌‌‌شود که خواستار تغییر اساسی و بنیادین در وضعیت اجتماع و نظام حاکم بر آن است، اما اصلاح به حرکتهایی اطلاق می‌‌‌گردد که به رغم پذیرش بنیان‌های اساسی، به دنبال دگرگونی و تغییر از طریق روشهای مسالمت آمیز هستند. اما این تفاوت در ادبیات دینی و ملی ما به رسمیت شناخته نشده و از نگاه استاد مطهری نیز اصلاح اجتماعی انقلاب را هم در بر می‌‌‌گیرد. به همین جهت است که امام حسین (ع) نیز انقلاب خونین خود را ‌”اصلاح طلبی در امت جد خود ‌”می‌‌‌نامد، ‌”انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی “.

مقصود استاد مطهری از اصلاحات نیز دقیقاً چنین مفهوم وسیعی است و به همین جهت بارها و بارها از اصطلاح ‌”نهضت اصلاحی‌” استفاده می‌‌‌کند. به هر حال شهید مطهری اصلاح یعنی سامان بخشیدن را که نقطه مقابل افساد است از ضرورتهای مسلم دینی می‌‌‌شمارد و ضمن تأکید بر اصلاحات میان فردی یا خانوادگی، بحث‌های مفصل و البته پراکنده‌ای در مورد ‌”اصلاح اجتماعی ‌”دارد و پرداختن به آن را ‌”حساسیت مثبت و مبارکی” می‌‌‌شمارد. ایشان با اشاره به آیات متعدد قرآن که همه پیامبران را مصلحان می‌‌‌خواند اعتقاد دارد اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است زیرا اصلاح طلبی از ارکان تعالیم اجتماعی اسلام است.

البته به نظر استاد آنچه مهم است تشخیص درست اهداف اصلاحات اجتماعی، آسیبهای آن و پرهیز از ‌”افراط گرایی” در این باب است،‌ “زیرا اصلاح اجتماعی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب‌” و طبیعی است که شناخت ‌”جهت مطلوب‌” و استمرار حرکت به سوی جوهره این حرکت ارزشمند است.

شهید مطهری در برداشتی عالمانه و زیبا از خطبه مشهور حضرت علی (ع)، اهداف اصلاح طلبی دینی را در چهار محور خلاصه می‌‌‌کند:

۱- پیرایه زدایی از دین و از میان بردن بدعتها و در یک کلام ‌”بازگشت به اسلام نخستین‌”.

۲- تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا به گونه‌ای که نظر هر بیننده را جلب نماید.

۳- بازسازی ‌”روابط اجتماعی انسانها‌”تا بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمگران از سر ستمدیدگان کوتاه شود.

۴- دگرگون سازی ‌”نظامات مدنی و اجتماعی جامعه” در سایه برپا داشتن مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقض شده اسلام. ناگفته پیداست که دست یافتن به این آرمانهای بلند نیازمند صلاحیت‌هایی است که رهبران حرکت‌های اجتماعی باید از آن برخوردار باشند. همچنین طی این راه طولانی همواره مواجه با دشواریهای بسیار و آسیب پذیریهای بی شماری است که بدون توجه به آنها هیچگاه نمی‌‌‌توان به مقصد رسید. اینها همه نکته‌هایی است که از نگاه نافذ استاد مفغول نمانده و به آنها اشاره خواهد شد.

شرایط موفقیت مصلحان اجتماعی

استاد مطهری، اصلاحات به این معنی را ‌”کار پیامبرانه‌”و هدف تمام انبیاء و امامان دانسته و در عین حال این سئوال اساسی و سرنوشت ساز را مطرح می‌‌‌کند که ‌”آیا هر فردی در هر شرایط روحی و اخلاقی و با هر نوع شخصیت معنوی موفق به برداشتن چنین گام پیامبرانه‌ای می‌‌‌شود؟ “.

ایشان با استناد به حکمت ۱۰۷ نهج البلاغه به این پرسش پاسخ منفی داده و تأکید می‌‌‌کنند فقط کسی چنین توفیقی حاصل می‌‌‌کند که سه صفت بزرگ در او راه نیافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع. با توضیحات استاد، می‌‌‌توان گفت که شرایط موفقیت اصلاح طلبان از دیدگاه علی (ع) به شرح زیر است:

۱- عدم مصانعه

مصانعه را به سازشکاری، یا ملاحظه کاری یا معامله گری هم معنی کرده اند ولی استاد معتقد است که نه، همه اینها مصانعه هستند، ولی مصانعه بیش از اینهاست و تأکید می‌‌‌کند که هنوز نتوانسته ام یک معادل فارسی دقیق برای آن پیدا کنم.

ایشان تلاش می‌‌‌کند با ارائه مثالهایی از کاربرد این واژه در کلمات امام علی (ع) معنای روشنتری از آن ارائه کند و از جمله مصلحت سنجی‌ها، از آن نوع مصلحتهایی که سیاستمداران خود را با آنها تطبیق می‌‌‌دهند!، ترویج برخوردهای چاپلوسانه و تملق آمیز، رودربایستی در اجرای امر خدا داشتن و ملاحظه دوست و رفیق و فرزند و خویشاوند و مرید را در کارها دخالت دادن را مصداق صفتی می‌‌‌داند که با شعار اصلاح طلبی تناقض دارد. ماست مالی خطاهای خود و اطرافیان و ‌”شیره مالی ‌”بر سر مردم نیز مصداق دیگری است که این شهید بزرگوار برای ‌”مصانعه ‌”ذکر می‌‌‌کند.

۲- مضارعه

مضارعه یعنی مشابهت و به عقیده استاد آن کس که می‌‌‌خواهد جامعه‌ای را اصلاح کند و تغییر دهد خودش نباید همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف که در مردم هست در خودش وجود داشته باشد، کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف می‌‌‌شود که خود از آنها مبرا باشد. ایشان به عنوان نمونه، علی (ع) را مصداق یک مصلح دینی می‌‌‌داند که فرمود: به خدا سوگند من شما را به هیچ کاری فرمان ندادم مگر آنکه پیش از آن که فرمان دهم، خودم به کار بستم و از هیچ چیز شما را منع نکردم، مگر آنکه پیش از آنکه شما را منع کنم، خودم از آن دوری کردم.

۳- عدم طمع ورزی

استاد طمع را ‌”بردگی جاوید‌” انسان معنی کرده و معتقد است آنکه در بند خودخواهی، فزون طلبی و هواپرستی گرفتار است نمی‌‌‌تواند دیگران را از این مشکلات رها سازد. پس ‌”حریت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است. همچنانکه یک زبون ملاحظه کار توفیق اصلاح خدایی نمی‌‌‌یابد، و همچنانکه یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه خود نمی‌‌‌گردد، یک اسیر و بنده مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارتهای اجتماعی یا معنوی باز دارد.‌”

ایشان در جای دیگر می‌‌‌گوید: اولین شرط اصلاح طلبی فارغ بودن از تعصبات افراطی نسبت به فرقه خاص، عیله فرقه دیگر است و این را پیش شرط شناخت درست اجتماع و یافتن درمان دردهای آن می‌‌‌داند.

نقش دین در اصلاح جامعه

دین در فرهنگ خودی از منظر شهید مطهری اساسی ترین نقش را در فرآیند اصلاح جامعه دارد.

شهید مطهری نخستین هدف کلی اصلاحات را این می‌‌‌داند که ‌”نشانه‌های محو شده راه خدا که جز همان اصول واقعی اسلام نیست را بازگردانیم. یعنی بازگشت به اسلام نخستین و راستین. بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن. یعنی اصلاح در فکرها و اندیشه‌ها و تحولی در روحها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام. ‌”او این اصلاح فکری را مقدم بر آبادسازی شهرها، اصلاح روابط اجتماعی و تغییر نطامهای مدنی و اجتماعی می‌‌‌داند و معتقد است که ‌”خودباختگی در برابر غرب‌”و ‌”مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه‌های بیگانه‌”شدن آفت یک جنبش اصلاحی و نقطه آغاز انحراف آن است.

او امتیاز اصلاح طلبانی نظیر سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری را در اصول گرایی آنان می‌‌‌داند. سید جمال را به آن دلیل که ‌”نه مجذوب تمدن غرب بود و نه مرعوب‌”می‌‌‌ستود و از اقبال به این دلیل ستایش می‌‌‌کرد که ‌”معتقد است شرق اسلامی هویت واقعی خود را که هویت اسلامی است از دست داده و باید آن را باز یابد.‌”

استاد با اشاره با اینکه نظریه اصلاحی اقبال را چیزی به نام‌”فلسفه خودی‌”تشکیل می‌‌‌دهد، تأکید می‌‌‌کند که ‌”نخستین کار لازمی که مصلحان باید انجام دهند بازگرداندن ایمان و اعتقاد این جامعه به خود واقعی، یعنی فرهنگ و معنویت اسلامی است و این است فلسفه خودی.‌”

از همین جاست که طرح ‌”جدایی دین وسیاست‌” (سکولاریسم) را نقشه عمال استعمار دانسته و سید جمال را در شناخت این توطئه بزرگ پیشقدم می‌‌‌داند و می‌‌‌گوید: اعلام همبستگی دین و سیاست و اعلام ضرورت شرعی آگاهی سیاسی برای فرد مسلمان و ضرورت دخالت او در سرنوشت سیاسی کشور خودش و جامعه اسلامی یکی از طرحهای سید برای چاره جویی دردهای موجود بود.

و باز همین جاست که نقص کار برخی رهبران دلسوز نهضت‌های اسلامی در سده اخیر را آن می‌‌‌داند که با فرهنگ اسلامی عمیقا آشنا نیست و از بعضی دیگر از دوستان گله مند است که مجذوب یک سلسله نظریه‌ها و اندیشه‌های بیگانه می‌‌‌گردند و آگاهانه یا نا آگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می‌‌‌دهند و عرضه می‌‌‌نمایند. و فریاد برمی آورند که: من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی به رهبر عظیم الشأن نهضت اسلامی هشدار می‌‌‌دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می‌‌‌کنم که نفوذ و نشر اندیشه‌های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی، اعم از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می‌‌‌کند.

از نظر مطهری این صحیح نیست که یک فرد غیر وارد که اگر یک کتاب فقه و یا فلسفه را به دستش بدهند نمی‌‌‌داند از راست بگیرد یا از چپ، پیشنهاد رد یا طرد را بدهد و درباره اسلام و به نام آن بنویسد و تبلیغ کند.

ایشان با همین برداشت است که ‌”نهضت اصلاحات‌”را ضروری می‌‌‌داند ولی اصرار دارد که این فرهنگ غنی و عظیم اسلامی است که می‌‌‌تواند و باید پشتوانه نهضت واقع شود و هم علمای اسلامی متخصص در این فرهنگ عظیم و آگاه به زمان هستند و هم باید نهضت را رهبری کنند.

ایشان درباره بزرگترین جنبش اصلاحی در قرن اخیر، یعنی حرکت امام خمینی (ره)، نیز معتقد است انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، می‌‌‌باید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکران بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل که بگذرد، اسلام به کلی مسخ می‌‌‌شود زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی، باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند.

البته بر این نکته نیز اصرار می‌‌‌ورزد که خود این نهاد هم ‌”آفت زده ‌”است و باید آن را ‌”اصلاح ‌”و پاسخگوی نیاز زمانه کرد.

از نظر او روحانیون بزرگ ما باید به این نکته توجه کنند که بقا و دوام روحانیت و موجودیت اسلام به این است که زعمای دین ابتکار اصلاحات عمیقی که امروز ضروری تشخیص داده می‌‌‌شود را در دست بگیرند. امروز این ملت تشنه اصلاحات نابسامانی‌ها است و فردا تشنه تر خواهد شد. از طرفی مدعیان اصلاح طلبی که بسیاری از آنها علاقه‌ای به دیانت ندارند بسیار هستند و در کمین احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانیت به حاجتها و خواسته‌ها و احساسات بلند این ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوی آن قبله‌های نوظهور متوجه خواهند شد. فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند، موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟!

تهدیدهایی فراروی انقلاب

شهید مطهری پس از بررسی و مقایسه چندین نهضت اسلامی هشدار می‌‌‌دهد که نهضت‌ها هم مانند همه پدیده‌های دیگر ممکن است دچار آفت زدگی شوند و این وظیفه رهبری نهضت است که پیشگیری کند و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد، با وسایلی که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد آفت زدایی نماید. در غیر این صورت ‌”آن نهضت عقیم و یا تبدیل به ضد خود خواهد شد‌”برخی از مهمترین تهدیدهای بیرونی یا آسیب پذیر‌های درونی برای هر حرکت اجتماعی از دیدگاه این استاد فرزانه عبارت از موارد زیر است:

۱- عقب نشینی از اصول: با تحلیلی که شهید مطهری از جایگاه و نقش دین در اصلاحات ارائه می‌‌‌کند، طبیعی است که نفوذ اندیشه‌های بیگانه، خودباختگی در برابر غرب و تن دادن به فکر استعماری جدایی دین و سیاست (سکولاریسم) را بزرگترین و نخستین آفت حرکتهای اصلاح طلبانه بداند. ایشان معتقدند اندیشه‌های بیگانه از دو طریق نفوذ می‌‌‌کنند: یکی از طریق دشمنان و دیگر از طریق دوستان و پیروان مکتب که به علت نا آشنایی درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه‌های بیگانه می‌‌‌گردند و آگاهانه یا نا آگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می‌‌‌دهند.

او یکی از توطئه‌های خطرناک دشمن را تضعیف باورهای دینی مردم و وادار کردن آنان به عقب نشینی از ارزشها و اصول به نام مبارزه با تعصب و ترویج تساهل و بردباری می‌‌‌داند.

استاد، مرحوم سید جمال را به دلیل تشخیص دقیق این توطئه تحسین می‌‌‌کند و می‌‌‌گوید:

‌سید به مسلمانان هشدار می‌‌‌داد که غرب با وجود اینکه با ماسک آزاد منشی، تعصب را نکوهش می‌‌‌کند، خود در دام تعصب، خصوصا تعصب مذهبی علیه مسلمانان، سخت گرفتار است. سید، به رغم آنکه فرنگی مآبان تعصب را نکوهش می‌‌‌کنند، مدعی بود تعصب بد نیست. تعصب مانند هر چیز دیگر افراط و تفریط و اعتدال دارد، تعصب به معنی تصلب و غیرت حمایت از معتقدات معقول و منطقی نه تنها بد نیست، بسیار مستحسن است. سید می‌‌‌گفت: اروپائیان چون اعتقاد دینی مسلمانان را استوارترین پیوند میان آنان می‌‌‌بینند، می‌‌‌کوشند تا با نام مخالفت با تعصب این پیوند را سست کنند.

۲- افراط گرایی: از نظر استاد ‌”تجدد گرای افراطی” آفت دیگری است که باید در نظر داشت. پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هر کاری خالی از دشواری نیست ولی چاره‌ای جز تحمل این دشواری نیز وجود ندارد.

ایشان ضمن گلایه از‌”عوام زده”های “گذشته گرا‌” به شدت از گروه دیگری نیز انتقاد می‌‌‌کند؛ از آنان که به مسائل روز توجه دارند و درباره آینده می‌‌‌اندیشند اما متأسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می‌‌‌گذارند و سلیقه روز را معیار قرار می‌‌‌دهند و به نام اجتهاد آزاد به جای آنکه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه و روح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار می‌‌‌دهند و به منظور رنگ زمان زده و باب طبع زمان کردن دین، از ضروریات آن دست می‌‌‌شویند.

این همان دغدغه همیشگی استاد، یعنی جستجوی راه حلی برای مسئله هماهنگی احکام اسلام و مقتضیات زمان است که از طرفی در اثر جمود فکری و قشری مآبی و از طرف دیگر به نام انطباق اسلام با علم، تفریط یا افراط صورت نپذیرد.

۳- رخنه فرصت طلبان: شهید مطهری با اشاره به تاریخ صدر اسلام و نیز تاریخ معاصر ایران می‌‌‌گوید: هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می‌‌‌کند، سنگینی اش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است. اما همین که به بار نشست سر و کله افراد فرصت طلب پیدا می‌‌‌شود و غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار می‌‌‌آورد. به اعتقاد استاد: نهضت را اصلاح طلب آغاز می‌‌‌کند نه فرصت طلب و همچنین آن را اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت می‌‌‌تواند ادامه دهد نه فرصت طلب که در پی منافع خویش است.

بنابراین ساده لوحی است اگر جامعه سازان بخواهند در راه رسیدن به اهداف خود از کسانی استفاده کنند که نه تنها پیشینه روشنی ندارند، بلکه هم اکنون نیز به صراحت سخن از کنار نهادن دین و شعارهای آن سر می‌‌‌گویند.

۴- انحراف انگیزه‌ها: از نظر استاد این آفت از نوع معنی است، از نوع تغییر جهت دادن اندیشه‌ها و نیتها است. اگر مصلحان اجتماع در جریان اقدامات خود اخلاص و قصد خدمتگزاری را از دست دهند در حقیقت کار آنان ضد خود تبدیل شده است. همه می‌‌‌دانیم که پاک نگهداشتن اندیشه و نیت در مراحل نفی و انکار که همه سرگرمی‌ها درگیری با دشمن بیرونی است آسان تر است (اما) همین که نهضت به ثمر رسید و نوبت سازندگی و اثبات، که ضمنا پای تقسیم غنائم هم در میان است، برسد حفظ اخلاص بسی مشکل تر است و این سنت لایتغیر خداست که هر ملتی از درون و از جنبه اخلاقی تغییر کند و عوض شود، خداوند متعال سرنوشت آنان را تغییر دهد.

داستان غم انگیز دل بستن عناصر تاریخ صدر اسلام (خواص) به چرب و شیرین دنیا و برقراری مسابقه در جمع آوری مال و تصاحب منصب‌ها برای هیچ کس پنهان نیست و همگان می‌‌‌دانند که این آفت بزرگ چه فتنه‌ها به پا کرده، چه آتشها بر افروخته و چگونه اسلام را چون پوستی وارونه نمایش داد.

استاد مطهری به عنوان یک مصلح اجتماعی که از خاستگاه دین به همه چیز نگریسته، مورد مطالعه قرار گرفته است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: اسماعیلی, محسن, مطهری مرتضی

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست