تصور میکنید امام خمینی دسترسیاش به امام و امامت به عنوان علم و تراث و حکم و…از مالک اشتر در مصر کمتر بوده است؟ معتقدم دسترسی امام خمینی در عصر ما به امامت (محتوا و علوم و تراث) از دسترسی بسیاری از عالمان دور از محل اقامت و شهر و موطن امام حی معصوم آن زمان، بیشتر بوده است. این راه انسداد پنداری دسترسی به اسلام و منوط کردن فهم و تمسک به قرآن و امامت و نبوت به حضور امام و همه تاریخ مشعشع هزار و چهارصدساله متراکم در دسترس و با وجود میزانیت و فرقانیت معرفتی قرآن کریم را به اکل میته و اضطرار تشبیه کردن بزرگترین انحراف معرفتی مسلمانان و عامل تأخیر تحقق اسلام در جامعه بوده است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: در آغاز باید یادآوری کنیم که غیبت و ظهور امام معصوم لزوماً با غیبت و ظهور امامت معصوم برابر نیست. ممکن است در زمانهای، امام معصوم در شهری نباشد اما امامت او باشد. نیز ممکن است امام معصوم در شهری حضور بدنی داشته باشد اما به دلایل قهری و موانع امنیتی و تقیهای امکان تحقق امامت نباشد.
با این وصف غیبت امام. امامت و نیز حضور امام و امامت لزوماً یکسان و متلازم نیست. نیز غیبت صغری مفهومی قابل تطبیق بر هر امامتی در هر زمانی میباشد. غیبت امامانی که به خاطر زندان و محدودیتهای قهری از جامعه و امت دور میشوند و ارتباط طبیعی و عادی آنان قطع میشود نوعی غیبت صغری است.
البته غیبت صغری به معنای خاص به امام زمان علیهالسلام اختصاص دارد اما مفهوم آن عام و قابل تطبیق بر نبودنهای دیگر امامان است.
در نتیجه حضور و غیاب امام امری تشکیکی و ذومراتب است و البته مراتب حضور و غیبت امام با امامت هم یکسان نیست.
تجاهلِ تفاوت غیبت امام با امامت باعث بدفهمیهای بسیاری در دین میگردد. اهمیت امامت در اسلام لزوماً به معنای زنده بودن و اعمال مباشر امامت نیست. الآن ما در عصر غیبت امام و حضور امامتیم. امامت یک مکتب و اندیشه و سبک زندگی و سیره است. به همان دلیلی که نبوت و رسالت غایب نیست امامت هم غایب نیست. نباید نبود امام را دلیل فقدان امامت گرفت. البته حضور امام زنده به خاطر رهبری بالفعل و در زمان اوست.
با توضیحات بالا، ما وحدت امامت و تکثر امام داریم. امامت یک حقیقت است ولی امامان در زمانهای مختلف الگوهای زمانمند و ناظر به شرایط متحول تاریخند. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام دارای حقیقت واحد امامت و تحقق متکثر و تاریخمند آن حقیقتند.
حال به عنوان نمونه در باب سخن یکی از فقهای بزرگ در باب سردرگمی و حیرت امت در حکم نماز جمعه و دوران حکم بین حرمت و وجوب و تخییر و ربط دادن امر به غیبت امام و سپس تعمیم این سرگشتگی و انسداد به کل شریعت و دین که البته از نظر ما مورد قبول نیست نکاتی بیان میشود:
در ابتدا باید متذکر شد که سخن هیچ فقیهی هیچ اعتبار و حجیت شرعی ندارد. علت سردرگمی در این مسائل نیز فقدان درک عقلانیت و کاربستها و کارکردها و اهداف شریعت است. نماز جمعه از اسرار مکتوم و نامعقول عالم نیست. بهراحتی و با کمی باور و زحمت میشود از فلسفهها و علل شریعت نماز جمعه آگاه شد. امامت اسلامی مقولهای تشکیکی است. تحقق امامت در تمام سطوحش از امامت معصوم بر امت تا امامت جمعه یک بلد تا امامت جماعت یک مسجد تماماً سطوح و مراتب یک حقیقتاند.
حضور و غیبت امام معصوم هیچ تأثیری در اصل حلال و حرام و احکام شریعت ندارد و تعطیل نابرداری شریعت یک اصل است و ربطی به بود و نبود امام معصوم ندارد. البته تطبیق و تحقیق اکمل دین با امامت فرد اکمل ممکن است؛ اما تحقق اسلام منوط به حضور فرد اکمل امامت نیست. سطح و مرتبه و درجات تحقق را از امکان تحقق فرد و مصداق اکمل نماز جمعه یا هر موضوع دیگری به امکان تحقق مراتب پایینتر متنزل میکند.
غیبت امام مبرر تحریم هیچ حکمی بهویژه احکام معقول و اجتماعی و بدیهی الصلاح اسلام مانند نماز جمعه نیست. کل امامت هم مشمول همین قاعده است. اگر در دانش کلام برای لزوم و وجوب امامت دلیل عقلی میآوریم نمیتوانیم با ادعای امتناع تحقق آن در عصر غیبت همه بافتههای کلامی سابق خود را پنبه کنیم.
روشن است که امامت اکمل و اتم و اعصم، صرفاً با حضور عبدالله الاصلح و الاعلی و المعصوم میسور است اما بجز درجه قله و نهایی امامت، باقی نود و نه مرتبه آن، در عصر غیبت، قابل تحقق است. معنا ندارد نبود درجه اکمل امام حی باعث انتقال کل اسلام و قرآن و سنت در دسترس و تجربه موجود متن و عمل دویست و پنجاه سال امامت تحقق یافته تاریخ را یکسره در حد اکتفا به اکل میت بدانیم و قایل به مقولههای اضطرار و امثال آن شویم! به شرح ایضاً نماز جمعه و غیر آن و تمام اسلام و شریعت.
اصلاً مقوله اضطرار و ناچاری در این نگاه عقلانی مضمحل است چنانکه رجوع بیمار و جاهل به طبیب و عالم واجد مرتبه نود و نه از صد، از باب اضطرار و اکل میته نیست. در امتداد طبیعی همان دلیل الزامآور برای رجوع به مطلق عالم است. اقامه نماز جمعه لازم شرعی است. در عصر امام معصوم حاکم و امام معصوم غیر حاکم و امام معصوم حاضر در جامعه و دور از جامعه محل اقامه و در عصر غیر امام و…صرفاً مراتب فضل و برکات این نماز و اختلاف در مراتب و درجات آن است.
هیچ حکمی از احکام اسلام منوط به حضور امام و نبی نیست. وجود امامت و نبوت برای تمسک کافی است. البته تحقق کامل اسلام بدون امام معصوم ممکن نیست. علم امامتی معصوم توسط غیر معصوم در زمان حضور و غیبت قابل حمل و تحقق است. بنده عقلم به مقامات غیر امامتی امام نمیرسد. این مقوله فراتر از فهم امثال بنده است. قضاوتی هم ندارم. دلیل موقن و یقین آوری باشد که فرضاً امام معصوم تعداد ریگهای صحراهای زمین را میداند آن را نه تنها محال و ممتنع نمیدانم که با وجود دلیل قطعی تعبدا میپذیرم.
اما در مقام امامت و تحت عنوان امامت و به اقتضای امامتی امام، حداکثر علم امام هم قابلیت انتقال به عالمان و صحابه غیر معصوم دارد و هم قابلیت تحقق در جامعه. علم امام بما هو امام الامه نمیتواند مختص او باشد. بله علمهای انحصاری و اختصاصی دارد. در این تردیدی ندارم ولی امام برای تحقق امامت، علومش قابل انتقال و تحقق است و ظرفیت غیر معصوم برای حمل علوم آل محمد از آن حیث که امامان امتاند کافی است.
فکر میکنید علم اصحاب امام صادق و دیگر امامان و علم عالمان بزرگ عصر بعد غیبت تا امروز از شیخ صدوق و مفید تا امروز، مگر علوم آنان غیر از علم امام است. چرا نمیگویید عالمان راستین دین با منابع عقل و نقل و تاریخ و تفسیر و…توانستهاند یا دستکم میتوانند علوم امامتی را حمل و اجرا کنند؟
مگر اصحاب امام علی علیهالسلام و یاران امامان دیگر با وجود عصر حضور امام اما در هزاران کیلومتر دورتر بدون امکانات رسانهای تلگرام و تلفن و ماهواره چگونه اسلام را اجرا میکردند؟
تصور میکنید امام خمینی دسترسیاش به امام و امامت به عنوان علم و تراث و حکم و…از مالک اشتر در مصر کمتر بوده است؟ معتقدم دسترسی امام خمینی در عصر ما به امامت (محتوا و علوم و تراث) از دسترسی بسیاری از عالمان دور از محل اقامت و شهر و موطن امام حی معصوم آن زمان، بیشتر بوده است. این راه انسداد پنداری دسترسی به اسلام و منوط کردن فهم و تمسک به قرآن و امامت و نبوت به حضور امام و همه تاریخ مشعشع هزار و چهارصدساله متراکم در دسترس و با وجود میزانیت و فرقانیت معرفتی قرآن کریم را به اکل میته و اضطرار تشبیه کردن بزرگترین انحراف معرفتی مسلمانان و عامل تأخیر تحقق اسلام در جامعه بوده است.
نقد رویکرد اضطراری در عمل به اسلام در عصر غیبت
متأسفانه در نقدم بر رویکرد اضطراری در عمل به اسلام در عصر غیبت، برخی از نکات یادداشتهای سابق فهم درست نشد. آنچه بیان شد این بود که امام بما هو امام (امام به مفهوم تشریعی و اجتماعی و سیاسی و هدایتی نه امام به معنای عرفانی وجودی تکوینی) علمی داشته باشد اما قابل انتقال نباشد و شرط علم امامتی او عصمت در فرد متلقی باشد. یک علم امامتی برای اجرای در زمین و مخاطب غیر معصوم است. تفاوتی ندارد که این علم از کجا آمده است، مهم رسالت تحققپذیری و قابلیت تربیت جامعه با آن است.
مشروط کردن علم قابل انتقال، به اینکه منشأ آن الهی نباشد وجهی ندارد. البته هر علمی برای استقرار در فردی به گنجایش و ظرفیت متناسب و هم سنخ خود نیاز دارد. از این رو علم امام بما هو امام به طور کامل و جامع بدون مقام امامت به دست آمدنی نیست اما تعلیم پذیر، تعمیمپذیر، انتقالپذیر و قابل اجراست.
نمیگویم نود و نه درصد دین بدون امام قابل درک است. این حرف را بسیار غلط و غیر قابل قبول میدانم. در تحقق دین در جامعه، بجز مرتبه اکمل دین، تمام مراتب دیگر بدون حضور بدنی و فیزیکی نبی و امام قابل تحقق است. میگویم اینجا اضطراری هم اگر در اجرا هست به اصل نبوت و اصل امامت و شریعت است نه به حضور مباشر فرد نبی و امام.
مثال امام خمینی را از دو لحاظ زدم، یکی اینکه او که غیر معصوم است هر چه دارد و هر هدایتی که میکند داخل در امامت لازم و ضروری است نه در تقابل یا در عرض آن. فکر کنید امام خمینی در عصر امام علی علیهالسلام، امام یک مملکتی در دوردست بود که سالی یکی دو بار امام را میدیدند ولی با بهرهگیری از متون و پیک و اخبار محتمل الصدور و عقل و وحی و…حکومت میکردند، آیا این از باب اکل میته و اضطرار بوده؟ در واقع تصور اضطراری بودن حکومت و مشروط بودن حضور مباشر و بدنی امام بالای سر کابینه و دولت، تصور خامی است.
وجود بالفعل قرآن و میراث گرانقدر نظری و عملی ثقلین به مدت دو قرن و نیم و هزار و چهارصد سال حاصل اجتهاد و تفسیر و تطبیق عالمان در آن منابع و دکترینها و تحققهای امامتی از دین چنان سرمایه گرانقدری به دست عالمان میدهد که تصور انسدادیت علم و اضطراری بودن عمل سیاسی و تمدنی و انحراف اضطراری و ضروری اِعمال و جریان امامت جملگی اساس ندارد.
امام خمینیها برای تحقق بخشیدن به دین با شرح بالا دسترسی حداکثری به منابع اجتهاد دارند و عقل و شرع حکم میکند که امامت کنند و امامتشان نه اضطراری و از باب اکل میته است و نه امامت آنها چیزی جز امامت اسلامی است. البته هیچ نایب و خلیفه و جانشینی عیناً در سطح منوبعنه و مقام اصیل و منبع اول قادر به تحقق رسالتهای او نیست.
امام خمینی به طور طبیعی دسترسی اکثری دارد به جان و حقیقت دین که وحی است و دسترسی دارد به منابع پیشگفته نبوت و امامت و تاریخ و با اجتهاد و عقل اسلام را محقق میکند. البته اگر اسلام آنگونه که شایسته است اجرا نشد به خاطر معصوم نبودن رهبران مسلمان در عصر غیبت نیست بلکه به خاطر عدم علم و تقوا و کفایت مدیریتی و امثال آن است. اگر سیصد و سیزده رهبر و عالم مانند امام خمینی باشد و هر استانداری و حاکم ایالتی شخصی در حد امام باشد حتی بدون حضور امام معصوم صدها برابر آنچه تاکنون در تجربه ولایتی ایران محقق شده محقق میشد.
لازم به این همه تکرار ندارد که ادعای بنده العیاذ بالله ادعای همطرازی تجربه زیر نظر معصوم با غیر معصوم نیست؛ اما نباید چارچوب تفکری خود را با تصور دوران اموی و عباسی صورت بخشی کنیم. اگر نظرا معضلات فقه و فقاهت اینقدر خطرناک و ناکارآمدی فقاهتی پیش آمده و مدرنیته پیشی گرفته و حاکم شده و اگر فساد و انحراف اینقدر گسترده شده به خاطر نبود امام معصوم نیست بلکه به خاطر عمل نشدن به وحی و نبوت و ثقلینی است که الآن در اختیار است. مگر در زمان حضور امام و امامت و وجود مبارک بدنی و فیزیکی آنان در دو قرن و نیم وضع علم و عدالت و سیاست و سعادت امت بهتر از الآن ما بوده است که حالا فکر کنیم علم و عمل بدون معصوم درست نمیشود؟
از قضا تصور اضطراری بودن عمل به اسلام و از باب اکل میته به تحقق بخشی و تلاش برای اجرای اسلام در غیبت معصوم نگاه کردن عامل تأخیر ظهور است. به نظرم امام وقتی ظهور میکنند که تمام ظرفیتهای در دسترس ثقلین و قابل فهم و تحقق عملی آن، آنگونه به منصه عمل و عینیت برسد که دستگاهها و نهادهای رهبری و امامتی مسلمانان برای جریان فعلی رهبری معصوم مهیا گردد. روح اینکه باید زمینه تحقق حضور امام را با عملیات سازی حداکثری اسلام باید فراهم کنیم در امت و جامعه دمیده شود.
تکمله: باید بیفزایم که سخنان حقیر هیچ اقتضایی در تغییر مبانی کلامی آنگونه که در فرمایش برخی دوستان ادعا شد ندارد. از واضحات گفته شد.
امام معصوم برای یک درصد میآید ابداً تعبیر دقیق و قابل دفاعی نیست. آنچه عرض شد این بود که بجز مرتبه اکمل و اتم تحقق دین، بقیه مراتب تحقق اسلام در زمان غیبت ممکن است. سرمایه تحقق اسلام چه امام معصوم با بدن شریف خود باشد و چه در دسترس نباشد و چه اصلاً در نشئه و عالم دیگری باشد، در هر صورت، سرمایه تحقق اسلام ثقلین یعنی قرآن و امامت عترتی است.
البته فلسفه ضرورت امام عصر علیهالسلام بسیار گسترده است. احدی در عالم جای امام را نمیگیرد. او بر سرتاسر زمین عدالت میگستراند. این سطح از تحقق اسلام فقط کار امام معصوم مسدد به اراده الهی مبنی بر تحقق و اظهار کامل دین در آخر زمان است.
مدام بر طبل نومیدی کوبیدن و ادعای اکل میته و اضطراری عمل کردن و بازگرداندن بیتقواییها، فسادهای سیاسی، بیعقلیهای مسلمانان، فقدان اجتهاد درست اسلامی و ضعف فرایند تفقه، ناکارآمدی حوزههای علمیه مسلمانان، بیکفایتی مدیریت اغلب رهبران جهان اسلام، به علت فقدان غیبت امام معصوم همه و ریشه عمل نکردن ما به اسلام و قرآن را در نبود بدنی و شخصی امام دیدن یک ضایعه نظری در برخی نخبگان است. امام زمان هم تشریف بیاورند، درس خارج فقه و اصول برای دسترسی عالمان، درست کردن به اصول اربعمائه و رفع انسداد باب علم و برداشتن باب علمی و ظنون معتبره نمیکنند. او یملا الارض قسطا و عدلا که منطقی عملی در شکستن شوکت جور جائران و سلطنت سلاطین و تفرعن فراعنه و شکستن شاخ استکبار و نجات مستضعفان کره زمین است را محقق میسازد.
عالمان اسلامی اگر راه امام خمینی را در فهم اسلام پیش بگیرند در مسیر منطقی امامت قرار گرفتهاند و اقتضای ضرورت عصر حضور بهتر ایجاد میشود. عامل اصلی غیبت صریح امام زمان و تغییب عملی دیگر امامان در رأس امت، باب علم و علمی و انسداد و انفتاح نبوده در اصل بلکه مساله فسق و فجور و ظلم و حاکمیت افسادی بوده است.
از آغاز اسلام و بلکه سلسله انبیا تا الآن، علت محرومیت و غیبت معصومان، طاغوت بوده است. حالا غیبت امام زمان را چرا باید استثنا کنیم؟ آدم کشی و جنایت و اختلاس و سفاهت در فهم اسلام و دنیوی سازی جریان فقاهت (در طول دوران امویت و عباسیت و اکنون جهان اسلام) ناشی از انسداد باب علم و فقدان انفتاح است. فلسفه حضور امام تحقق بخشی به نظریات علم دینی است؟