فهرست عناوین: دفاع و مقاومت؛ حقیقت مفهوم جنگ در اسلام/ دفاع آرى؛ تهاجم هرگز!/ آیا اسلام به زور شمشیر وارد وارد ایران شده است؟/«فقه مقاومت» و انطباق آن با فطرت/ قرآن کریم؛ مبنای کلیدی چارچوب تئوریک فقه مقاومت/ دلیل عقلی؛ گوهر نهفته در فقه مقاومت/ فقه مقاومت به مثابۀ سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) / دفاع از سوریه، عراق، فلسطین و یمن در راستای جهاد دفاعی است.
شبکه اجتهاد: بی شک انسان در مسیر زندگى خود نیازهاى گوناگونى دارد،[۱]در این بین دین اسلام تنها ناظر به اصلاح زندگى فردى یا منحصر به مسائل معنوى و اخلاقى نبوده است بلکه اصلاح و بهبود تمام شؤون اجتماعى را نیز در بر مىگرفته، حتّى بسیارى از علوم و دانشهاى مورد نیاز براى زندگى روزانه را مردم از آنان آموختند که به بعضى از آنها در قرآن اشاره شده است.[۲]
هم چنین انفتاح باب اجتهاد و رشد و بالندگى سبب شد که فقه اهل بیت رشد کند و همراه با تحوّلات زمانه، براى نیازهاى مسلمین پاسخى در خور داشته باشد. لذا فقه به تمام زوایاى زندگى مردم نفوذ کرده و اقشار و صنفهاى مختلف جامعه توانستهاند پاسخ پرسشهاى فقهى خویش را از فقیهان اهل بیت بشنوند.[۳]
در این زمینه میتوان به جهاد یا به تعبیر دیگر دفاع از تمامیّت کشورهاى اسلامى در برابر هجوم بیگانگان اشاره کرد که یکى از ابواب مهم فقه را تشکیل مىدهد[۴] و هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل میشود که آن را فقه الدفاع یا فقه مقاومت مینامیم، با این اوصاف شایسته است اصول و مبانی فقه مقاومت بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.[۵]
دفاع و مقاومت؛ حقیقت مفهوم جنگ در اسلام
سالها است که این سؤال در میان دانشمندان اسلام مطرح است. گروهى، سعى دارند که تمام غزوات زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را در شکل دفاعى توجیه کنند، تا مبادا، اسلام، متهم شود که با زور شمشیر مىخواهد تعلیمات خود را به کرسى بنشاند! یا به تعبیرى دیگر، مبادا اسلام را به کشور گشایى و توسعه طلبى نظامى متهم سازند! در مقابل، افرادى اصرار دارند که غزوات اسلامى را، به دو دسته تقسیم کنند و بگویند که بخشى تهاجمى بوده و بخشى دفاعى و حتّى این دو بخش را براى مسلمانان امروز نیز ثابت مىشمارند و معتقدند که اسلام، وظیفه دارد اقوامى را که در فشارند و تحت سیطره ظالمانند، آزاد سازد و این در واقع، نوعى تهاجم است و نیز وظیفه دارد که راه را براى تبلیغات منطقى خود بگشاید و موانع را، هر چند با توسل به قدرت نظامى باشد، از سر راه بردارد و این، نوع دیگرى از تهاجم است.[۶]
در اینجا، نظر سومى وجود دارد و آن این که طبیعت جنگ در اسلام، طبیعت دفاعى است، ولى گاه مسائل دفاعى، تهاجم را ضرورى مىسازد.[۷]
مثلا، همان مسأله دفاع از مظلومان در بند، یا به تعبیر امروز، مداخله بشر دوستانه، گر چه در ظاهر شکل تهاجمى دارد، امّا در واقع دفاع از گروهى است که تحت ستم واقع شدهاند و جزیى از جامعه بزرگ انسانى هستند و دفاع از آنها، بر سایر انسانهاى متعهّد و مؤمن لازم است.[۸]
هم چنین تهاجم برای گشودن راه براى آزادى تبلیغات منطقى نیز نوعى دفاع در مقابل موانع است، یعنى، اگر دشمن، مانعى بر سر راه ایجاد کند، اسلام، اجازه درگیرى را با او مىدهد.[۹]
اینگونه است که حضرت علی علیه السلام در توصیف مفهوم جهاد، مىفرماید: ««و هو لباس التّقوى و درع اللّه الحصینه، و جنّته الوثیقه؛و آن، لباس تقوا، زره محکم خداوند و سپر مطمئن او است»[۱۰]
تأمل در کلام نورانی آن حضرت دلیل روشنى بر دفاعى بودن طبیعت جهاد است، چرا که در یک جا، جهاد به لباس، و در جاى دیگر به زره، و در جاى سوم به سپر تشبیه شده است و مىدانیم که این هر سه، در واقع از وسایل دفاعى است.[۱۱]
دفاع آرى؛ تهاجم هرگز!
با این تفاسیر میتوان دریافت همۀ جنگهاى متعدّدى که در دوران پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله رخ داد، همه آنها جنبه دفاعى داشت، و هیچ کدام حالت تهاجمى نداشت. و بدیهی است که هر قوم و ملّتى مورد هجوم دشمن واقع شود، باید از خود دفاع کند.[۱۲]
آیا اسلام به زور شمشیر وارد وارد ایران شده است؟
اسلام دین منطق و استدلال است، و هیچ کس را به زور شمشیر مجبور به پذیرش اسلام نمىکند، همانگونه که در قرآن کریم میخوانیم:«لَا اکْرَاهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ[۱۳]؛ در قبول دین اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى روشن شده است.» [۱۴]
بنابراین، کسانى که مىگویند: «اسلام در سایه شمشیر پیش رفت، و با زور، مردم را تسلیم خود کرد» در اشتباه آشکارى هستند. زیرا مناطقى از دنیا هم چون اندونزى به عنوان بزرگ ترین کشور اسلامى، دیگر کشورهاى مسلمان جنوب شرقى آسیا، جنوب و غرب آفریقا …وجود دارد که اسلام را پذیرفتهاند در حالى که پاى یک سرباز مسلمان به آنجا باز نشده است.[۱۵]
هم چنین وقتی اسلام به ایران آمد، پس از پیروزى بر لشگر ساسانیان، هرگز مردم را مجبور به پذیرش اسلام نکرد؛ از آن جهت که ماهیت جنگ در اسلام به مفهوم دفاع و مقاومت است، دفاع از کسانى که تحت ظلم و ستم شاهان ستمگر ایران بودند و حقّ آزادى انتخاب نداشتند. لذا مردم ایران در برابر سپاه اسلام مقاومتى از خود نشان نداده و به راحتى تسلیم شدند، و برخى از آتشکدهها سالیان درازى پس از حمله اسلام به ایران همچنان روشن و سرپا بود، و ایرانیان باهوش به تدریج دین اسلام را از صمیم دل پذیرفته، و دستورات آن را به جان خریدند.[۱۶]
«فقه مقاومت» و انطباق آن با فطرت
گفتنی است فطرت انسانى امرى ثابت و پایدار و همگانى و همه زمانى است، در این میان فقه داراى احکامى منطبق بر نیازهاى فطرى انسان است؛[۱۷]به عبارت دیگر از جمله امتیازات فقه اسلامى هماهنگى آن با فطرت شفّاف و زلال توحیدى است؛ به تعبیر آیه شریفۀ «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها؛[۱۸] پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده»، همه انسانها در مجموعه «دین» بر فطرت الهى و توحیدى سرشته شدهاند، لذا فقه و شریعت که رکنى از ارکان سهگانه «دین» است نیز فطرى خواهد بود.[۱۹]
به بیان دیگر بر خلاف آنچه بعضى مىپندارند فطرى بودن «دین» منحصر به اصل توحید و خداپرستى نیست بلکه شامل تمام اصول و فروع مىشود؛ البتّه منظور کلیات فروع است.[۲۰]
بر این اسا جهاد و مقاومت نیز یک امر فطرى است[۲۱] و جهاد در مقابل متجاوزان در فطرت انسان وجود دارد[۲۲]؛ چرا که هرکس با فطرت خود درک مىکند که در مقابل تهاجم دشمن باید از خود دفاع کند.[۲۳]
به دیگر سخن میتوان اینگونه گفت تجلی مسایل فطرى در انسان با شناخت، توأم است، لذا در مورد جهاد و مقاومت، افراد سطحى که تنها ضرب و جرح و مشکلات جهاد و مقاومت را مىنگرند ممکن است آن را ناخوش داشته باشند، ولى افراد دورنگر که مىدانند شرف و عظمت و افتخار و آزادى انسان در گرو ایثار و پایداری است یقیناً با آغوش باز از آن استقبال مىکنند، همان گونه که افراد ناآگاه از داروهاى تلخ و بد طعم بر اثر سطحىنگرى متنفرند، اما هنگامى که بیندیشند که سلامت و نجات آنها در آن است، آن را به جان و دل پذیرا مىشوند.[۲۴]
این مسأله از روى یک قانون کلى و عمومى پرده برمىدارد، و تمام مرارتها و سختیهاى اطاعت فرمان خدا را براى انسان سهل و گوارا مىسازد، زیرا به مقتضاى «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[۲۵]؛ و خدا میداند، و شما نمیدانید» در مییابد که خداوند آگاه از همه چیز و رحمان و رحیم نسبت به بندگانش در هر یک از دستوراتش، مصالحى دیده است که مایه نجات و سعادت بندگان است، و به این ترتیب بندگان مؤمن همه این دستورات را مانند داروهاى شفابخش مىنگرند و با جان و دل آن را پذیرا مىباشند.[۲۶]
قرآن کریم؛ مبنای کلیدی چارچوب تئوریک فقه مقاومت
اوّلین و مهمترین منبع استنباط احکام فقه اسلام نزد همه فقیهان کلیه مذاهب اسلامى، قرآن کریم است و هیچ فرقه اسلامى و فقیه مسلمان اختلاف و تردیدى در این اصل مسلّم ندارد.[۲۷] بر این اساس کلّیّات ابواب فقهى نظیر جهاد و دفاع بر مبنای صریح آیات قرآن، بدان پرداخته شده است.[۲۸]
خداوند در قرآن کریم مىفرماید:«اذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتِلُونَ بِانَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقدیر؛ به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، به خاطر اینکه مورد ستم قرار گرفتهاند، و خداوند بر یارى آنها توانایى دارد»[۲۹]،[۳۰]
در این فراز قرآنی به مسلمانان که از سوى دشمنان لجوج و بى رحم تحت فشار واقع شده بودند؛ اجازه مقاومت مسلّحانه و جهاد را مىدهد هم اجازه جهاد داده شده، و هم وعده پیروزى از سوى خداوند، و دلیل آن هم این ذکر شده که دشمن جنگ را ظالمانه شروع کرده، و سکوت در برابر دشمن غیر قابل قبول است، چرا که مایه جرأت و جسارت مخالفان و ضعف و نومیدى دوستان است. [۳۱]
در فراز قرآنی دیگر میخوانیم:«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فَتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلّهِ؛[۳۲] با آنها پیکار کنید تا فتنه گرى (شرک و سلب آزادى) بر چیده شود، و دین همه مخصوص خدا باشد (و همه اهل ایمان آزادانه بتوانند خدا را بپرستند و از خدا و اسلام سخن بگویند»[۳۳]
بدیهى است که شرک در آیه مورد بحث به معنى شرک یا فشار مشرکان براى گمراه ساختن دیگران است؛ بنابراین جهاد براى به دست آوردن آزادى و جلوگیرى از فشارها و شکنجههاى آنها مجاز شمرده مىشود، ولى هنگامى که آنها دست از فشارهاى خود بردارند؛ طبعاً جنگ تمام مىشود، بنابراین مبارزه با فتنه نیز نوعى جهاد دفاعى است.[۳۴]
در سوّمین آیه به مسلمانان دستور داده شده که همه گونه نیرویى را براى پیکار با دشمن آماده سازند،لذا در قرآن آمده است: «وَ اعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ؛ در برابر آنها آنچه توانایى دارید از نیرو آماده سازید»[۳۵]
مفهوم آیه بسیار وسیع و گسترده است و هر گونه فراهم سازى نیروهاى معنوى، مادّى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى را شامل مى شود، امّا هدف اصلى از همه این امور تهاجم بر کسى نیست، بلکه خاموش کردن آتش فتنهها و جلوگیرى از آزارها و یا به تعبیر روشن تر خفه کردن تهاجم در نطفه مىباشد.[۳۶]
هم چنین خداوند مسلمانان را دعوت به جهاد براى حمایت از مظلومان و مبارزه باظالمان مىکند، و مىگوید: وَ مالَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فى سَبیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اخْرِجْنا مِنْ هِذِه الْقَرْیَهِ الظّالِمِ اهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلیّاً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً: «چرا در راه خدا و براى رهایى مردان وزنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند پیکار نمىکنید؟ همان مظلومانى که مىگویند:«خدایا! ما را از این شهر (مکّه) که اهلش ستمگراند بیرون ببر (و رهایى ببخش)؛ و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، براى ما از سوى خود یار و یاورى مقرر فرما»![۳۷]
در این آیه نخست دعوت به جهاد در راه خدا شده، و بلافاصله سخن از مستضعفان و مظلومانى به میان آمده که دشمن سنگدل آنها را آن چنان تحت فشار قرار داده که راضى به ترک خانه و کاشانه خود شدهاند، وبه نظر مىرسد که این دو در واقع به یک معناباز مىگردد، چرا که یارى این گونه مظلومان مصداق روشن «جهاد فى سبیل اللَّه» است.روشن است که این نوع جهاد نیز جهاد دفاعى است.[۳۸]
در آیۀ دیگر از قرآن کریم میخوانیم:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید و در برابر دشمنان (نیز) استقامت بخرج دهید و از مرزهاى خود، مراقبت بعمل آورید و از خدا بپرهیزید شاید رستگار شوید».[۳۹]
خداوند در این آیۀ شریفه دستور به استقامت در برابر دشمن میدهد،و ضمنا از این دستور (صابروا) استفاده میشود که هر قدر دشمن بر استقامت خود بیفزاید ما نیز باید بر پایدارى و استقامت خود بیفزائیم.[۴۰]
«مرابطه» به معنى مراقبت از مرزها آمده است، این جمله به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات کشورهاى اسلامى میدهد، تا هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه دشمن نشوند،خلاصه اینکه «مرابطه» معنى وسیعى دارد که هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل میشود. لذا در فقه اسلامى نیز در باب جهاد بحثى تحت عنوان «مرابطه» یعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن دیده میشود که احکام خاصى براى آن بیان شده است.[۴۱]
بی شک این تعابیر قرآنی نشان مىدهد که جهاد اسلامى در اصل جنبه دفاعى دارد؛[۴۲] از این جهت در تاریخ اسلامى موردى را نمىیابیم که کافران آمادگى زندگى مسالمتآمیز با مسلمین داشته باشند و اسلام دست رد به سینه آنها زده باشد.[۴۳]
حتی دستور به جهاد بعد از مسأله هجرت صادر شده که نشان مىدهد؛ اساس جهاد در اسلام را «دفاع در برابر دشمن» تشکیل مىدهد، چرا که مسلمانان سیزده سال تمام در برابرتمام آزارها و کارشکنىها و ضرب و جرحها دست به اسلحه نبردند، شاید دشمن بر سر عقل آید.[۴۴]
دلیل عقلی؛ گوهر نهفته در فقه مقاومت
یکى از منابع اصلى دین اسلام، دلیل عقل است،[۴۵]لذا فقه شیعه بر اساس ادلّه اربعه بنا نهاده شده، که یکى از آنها دلیل عقل است.[۴۶]
امامیّه، عقل را رسول باطن مىشمرند و براى ادراکات قطعى عقل حجیّت قائل است؛ از این رو با حجیّت حکم عقل و درک حسن و قبح به وسیله عقل مىتوانیم بسیارى از واجبات و محرمات را به دلیل عقل ثابت کنیم؛ مثلًا تحریم ظلم، غصب حقوق مردم، سرقت، قتل نفوس بىگناه، دروغ، غیبت، فساد در ارض و مانند آن و همچنین مسأله لزوم شکر منعم و رجحان کمک به نیازمندان و تشکیل حکومت صالحه و جهاد و دفاع از تمامیت ارضی براى حفظ امنیّت و احقاق حقوق و مانند آنها همه به حکم عقل ثابت و مسلّم است.[۴۷]
البته منظور از حجیت دلیل عقلی این است که عقل به طور قطع و یقین چیزى را درک کند و درباره آن داورى نماید؛ مثلًا اگر (فرضاً) هیچ دلیلى در کتاب و سنّت براى حرام بودن ظلم و تجاوز به حقوق مردم نداشتیم، ما به وسیله دلیل عقل این امور را تحریم مىکردیم، و یقین داشتیم خداوند[۴۸]عالم و حکیم، این امور را براى ما حرام شمرده، و هرگز راضى به انجام آنها نیست، و این یک حجّت الهى بر ما است.[۴۹]
اینچنین است که نقش حُسن و قبح عقلى به خوبی نمایان میشود؛ یعنی کار عقلى که واقعیت را درک و تشخیص میدهد؛ عقل درک مىکند ظلم و ستم و تجاوز سازگار با قوانین آفرینش و هدف زندگى و نظم اجتماع نیست.[۵۰]
لذا اگر دشمن به ما حمله کرد، و جان و مال و ناموس ما را هدف قرار داد، مطابق حکم عقل و شرع نباید سکوت کرد بلکه کسى که مورد هجوم قرار مىگیرد مطابق حکم دلیل عقلی حق دارد از خود دفاع کند؛ بر این اساس دلیل عقلی بر دفاع از جان و مال و ناموس تأکید میورزد؛ و جالب این که غالب جنگهاى اسلامى نیز اینگونه جنبه دفاعى داشته است. مسلمانان مکّه در سالهاى اوّلیّه ظهور اسلام تحت فشار فراوان کفّار و مشرکان بودند، دشمنان به انحاء و اشکال مختلف مسلمانان را آزار و اذیّت مىکردند. مسلمانان خدمت پیامبر رسیده، و از آن حضرت خواستند تا اجازه جنگ و مبارزه علیه دشمنان و مشرکان را صادر کند. امّا پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را دعوت به صبر کرد، تا این که مسلمانان مجبور به هجرت شدند. در مدینه خداوند به مسلمانانى که مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند اجازه داد از خود دفاع کنند.[۵۱]
زیرا اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است[۵۲]وتمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مىدهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند .[۵۳]
فقه مقاومت به مثابۀ سنت رسول الله و اهل بیت
سنّت نیز به مانند کتاب؛ اجماع و عقل، راهنما و دلیلى است که به عنوان مصادر تشریع یا دلایل حقوق اسلام یا دلایل احکام شرعى معتبر است؛[۵۴]لذا وقتی دشمن جنگ را بر امت اسلامى تحمیل مىکند، یا آزادیهاى خداداد را از او مىگیرد، یا مىخواهد حقوق او را پایمال کند، و یا ظالمى گلوى مظلومى را مىفشارد فقیه بر مبنای روایات و دیگر منابع فقه شیعه جهاد دفاعی را بر مسلمانان فرض خواهد کرد تا به یارى مظلوم بشتابند، هر چند منجر به درگیرى با قوم ظالم شود.[۵۵]
روایات متعدّدى در تحقق این مسأله دخالت دارد؛ به عنوان نمونه پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند:«مَنْ اخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کانَ مَعى فى الجنّه مُصاحِباً؛ کسى که حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد (چه مظلوم مسلمان باشد، و چه غیر مسلمان) در بهشت با من خواهد بود».[۵۶]،[۵۷]
در حدیث دیگرى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىخوانیم:«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنادى یا لَلْمُسْلِمینْ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هر کس صداى مظلومى را بشنود که از مسلمانان کمک مىطلبد، و به کمک او نشتابد مسلمان نیست».[۵۸]،[۵۹]
امام على علیه السلام خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسین علیهما السلام فرمود:«کُونا لِظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً؛ دشمن ظالم و یار و کمککار مظلوم باشید».[۶۰]،[۶۱]
این روایت نیز عام است و شامل غیر مسلمانان نیز مىشود. بنابراین، طبق روایت فوق هر کس نداى مظلومیّت مظلومى را بشنود، و استغاثهاش به گوش او برسد، و توانایى یارى رساندن به او را داشته باشد، و به یاریش نشتابد مسلمان نیست؛با این اوصاف دفاع از مظلوم وظیفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم غیر مسلمان باشد.[۶۲]
هم چنین کلام نورانی پیامبر اکرم(ص) که خطاب به یارانش فرمود:«شما جنگ را آغاز نکنید، بلکه هر زمان دشمن جنگ را شروع کرد شما جوابش را بدهید و اگر دست از جنگ کشید شما هم دست بکشید».[۶۳] خود دلیل بر این است که جنگهاى اسلامى جنبه دفاعى داشته است.[۶۴]
به راستی آیا اسلام با این معارف ارزشمندش جنگطلب است، یا دنیاپرستان و پولپرستانى هم چون آمریکا که بوى پول در هر گوشهاى از دنیا به مشام آنها برسد حاضر است براى تصاحب پول، آن منطقه را به آتش بکشند و مردمش را آواره نمایند.[۶۵]
سخن آخر: دفاع از سوریه، عراق، فلسطین و یمن در راستای جهاد دفاعی است
در خاتمه باید گفت امروز نیز جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آموزههای اسلام اصیل، سر جنگ با کسى ندارد، و تا جنگ بر او تحمیل نشود با کسى پیکار نمىکند، ولى دفاع از مظلومان را جزء وظایف اصلى خویش مىشمرد، و فتنه گرى و ایجاد رعب و وحشت و تضییق و فشار و سلب آزادى از سوى دشمن را نوعى اعلام جنگ مىداند و خود را موظّف به دفاع مىشمرد.[۶۶]
جهادی که به معنی خشونت و خونریزى و کشتار و ویرانى و قتل و غارت نیست، بلکه در حقیقت سیستم دفاعى قوى و مستحکمى است که همچون سیستم دفاعى طبیعى نهادینه شده در بدن تمام موجودات، زندگى بدون آن امکانپذیر نیست و باعث جلوگیرى از درگیریهاى نظامى و خشونت دشمن مىگردد.[۶۷]
لذا اگر ملّت سرافراز ایران شعار حمایت از ملل مظلوم فلسطین، سوریه؛ عراق، یمن و دیگر ملّتهاى مظلوم را سر مىدهند جاى تعجّب نیست، چرا که به مضمون قرآن؛ روایات، عقل و اجماع علما و فقهای اسلامی عمل مىکند.[۶۸]
بر این اساس باید به نداى هر مظلومى در هر کجاى جهان از آمریکا گرفته تا آفریقا و از اروپا گرفته تا آسیا و استرالیا لبیک گفت، و در حدّ وسع و امکانات به یارى آنها شتافت، و آنان را از چنگال ستمگران و استثمارگران نجات داد، تا جرأت تکرار ظلم را نداشته باشند. [۶۹]
تعجّب از بعضى دولتهاى اسلامى است که بر خلاف اسلام، نه تنها از مسلمانان تحت ظلم و ستم حمایت نمىکنند، و آنها را از چنگال قدرتهای استکباری و تروریسم تکفیری نجات نمىدهند، بلکه با دشمنان آنها رابطه برقرار کرده، و براى برچیدن حکومتهای مردمى دست در دست آمریکا مىگذارند.[۷۰]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیتالله مکارم شیرازی makarem.ir
[۱] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۶۶٫
[۲] اعتقاد ما؛ ص۳۹٫
[۳] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۹۶٫
[۴] همان؛ ص۵۳۹٫
[۵] تفسیر نمونه؛ ج۳؛ ص۲۳۴٫
[۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج۲؛ ص۱۴۴٫
[۷] همان؛ص۱۴۵٫
[۸] همان.
[۹] همان؛ص۱۳۷٫
[۱۰] همان.
[۱۱] همان؛ص۱۴۵٫
[۱۲] داستان یاران: مجموعه بحثهاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)؛ ص۲۸۷٫
[۱۳] سوره بقره؛آیۀ۲۵۶٫
[۱۴] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص۳۲۹٫
[۱۵] داستان یاران: مجموعه بحثهاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)؛ ص۲۸۷٫
[۱۶] همان؛ ص۲۱۶٫
[۱۷] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۵۵۲٫
[۱۸] سورۀ روم؛ آیه ۳۰٫
[۱۹] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۷۶٫
[۲۰] همان؛ ص۷۷٫
[۲۱] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۷۷٫
[۲۲] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص۸۳٫
[۲۳] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۷۷٫
[۲۴] تفسیر نمونه؛ ج۲؛ ص۱۰۸٫
[۲۵] سورۀ بقره؛آیۀ۲۱۶٫
[۲۶] تفسیر نمونه؛ ج۲؛ ص۱۰۸٫
[۲۷] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۳۳۲٫
[۲۸] همان؛ ص۳۲۹٫
[۲۹]سوره حج؛آیه ۳۹ .
[۳۰] پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص۲۹۶٫
[۳۱] همان.
[۳۲] سوره انفال؛ آیه ۳۹ .
[۳۳] پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص۲۹۸٫
[۳۴] همان؛ص۲۹۹٫
[۳۵] سوره انفال؛ آیه ۶۰ .
[۳۶] پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص۳۰۰٫
[۳۷] همان؛ ص۳۲۱٫
[۳۸] همان.
[۳۹] تفسیر نمونه؛ ج۳؛ ص۲۳۳٫
[۴۰] همان؛ص۲۳۴٫
[۴۱] همان.
[۴۲] پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص۳۰۱٫
[۴۳] همان؛ص۳۲۱٫
[۴۴] همان؛ص۲۹۷٫
[۴۵] اعتقاد ما؛ ص۹۳٫
[۴۶] استفتاءات جدید؛ ج۳؛ ص۲۷۴٫
[۴۷] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۳۷۵٫
[۴۸] اعتقاد ما؛ ص۹۳٫
[۴۹] همان؛ ص ۹۴٫
[۵۰] آیین ما (اصل الشیعه)؛ ص۱۷۰٫
[۵۱] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص۶۹٫
[۵۲] تفسیر نمونه؛ ج۲؛ ص۲۹٫
[۵۳] همان؛ص۲۸٫
[۵۴] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج۱؛ ص۶۳۳٫
[۵۵] تفسیر نمونه؛ ج۲۱؛ ص۴۰۹٫
[۵۶] بحارالانوار؛ ج ۷۵؛ ص ۳۵۹؛ ح ۷۵٫
[۵۷] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص۷۷٫
[۵۸] بحارالانوار؛ ج ۷۴؛ ص ۳۳۹؛ ح ۱۲۰٫
[۵۹] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص۷۷٫
[۶۰] میزان الحکمه؛ج ۶؛ص؛ ب ۲۴۶۷؛ ح ۱۱۴۸۳٫
[۶۱] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص۷۸٫
[۶۲] همان.
[۶۳] وسایل الشیعه؛ ج ۱۱؛ ابواب جهاد العدو؛ ب ۳۴؛ ح ۴٫
[۶۴] داستان یاران: مجموعه بحثهاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)؛ ص۲۸۸٫
[۶۵] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص۷۸٫
[۶۶] پیام قرآن، ج۱۰، ص: ۳۲۲٫
[۶۷] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص۳۲۵٫
[۶۸] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله)؛ ص۷۶٫
[۶۹] همان.