فتوای تحریم تنباکو نقطه عطفی در تاریخ مرجعیت شیعه است؛ میرزای شیرازی با تلگراف کردن یک جمله تمام عظمت دستگاه شاهنشاهی را به هم میریزد و یکی از برزگترین قدرتهای جهان را به عقب نشینی وادار میکند.
الزامات بینالمللی موجب نمیشود خلاف شرع عمل کنیم
فتوای تحریم تنباکو نقطه عطفی در تاریخ مرجعیت شیعه است؛ میرزای شیرازی با تلگراف کردن یک جمله تمام عظمت دستگاه شاهنشاهی را به هم میریزد و یکی از برزگترین قدرتهای جهان را به عقب نشینی وادار میکند.
شبکه اجتهاد: عامل موفقیت میرزای شیرازی چه بود و نهادهای مرجع امروز چگونه میتوانند به چنین جایگاهی برسند؟ آیتالله محمدعلی گرامی فقیه شیعه که سابقه طولانی در مبارزات ضد شاهنشاهی دارد، میگوید: مرجعیت برای رسیدن به شرایط زمان میرزای شیرازی باید نقش پدرانه خود را حفظ کرده و یکطرفه قضاوت نکند؛ حریم روحانیت باید حریم پدرانه باشد نه یکطرفه قضاوت کردن. متن گفت وگوی شفقنا با آیتالله گرامی را میخوانید:
چه عاملی سبب شد که میرزای شیرازی در برابر قرارداد فروش تنباکو موضع گیری کند؟
گرامی قمی: وقتی ناصرالدین شاه قرارداد تنباکو را با انگلیسیها بست در حقیقت کشت و خرید این از کشتزارها منحصرا به دست انگلیس درآمد. آنها بودند که قیمتگذاری میکردند و کسی هم حق نداشت محصولش را به غیر آنها بفروشد، این دخالت مستقیم در امور اقتصادی کشور باعث شد که مرحوم میرزا قیام کند؛ بسیار طول کشید تا ایشان قیام کرد. معروف است یک روزی شاگرد ممتاز ایشان مرحوم سید «محمد فشارکی» که استاد مرحوم حاج «عبدالکریم» و آقای «نائینی» بود، خدمت میرزا میآید و به او میگوید که شما چند دقیقهای حق استادی خودتان را بگذارید و به من اجازه دهید که صریح صحبت کنم، وقتی میرزا اجازه میدهد، ایشان به تندی بسیار میگوید “آقا سید میترسی از ناصرالدین شاه که فتوا درست نمیدهید؟ ”
میرزا میگوید: خیر! بحث ترس نیست بحث این است که مصلحت چه باشد، نکند کار ما خلاف مصلحت است، سپس گفت: امروز در سرداب سامرا رفتم و این حکم را آوردهام، دیگر نگفته که حالا این حکم را چه طوری نوشتم. بعضیها استنباط شان بر این بوده که ملاقاتی با آقا امام زمان (عج) داشته است. همان جمله معروف ایشان مطرح میشود و عجب جمله نورانی بوده که بعید نیست جمله، مربوط به امام و به اجازه امام باشد. با یک خط یا کمتر از یک خط نیم خط، تحولی در ممکلت به وجود آورد؛ تحولی که با صدها اعلامیه، دیگران نمیتوانند به وجود بیاورند.
میرزای شیرازی در متن این بیانیه از عنوان محاربه استفاده میکند. آیا در این موضوع میتوان از این عنوان استفاده کرد؟
گرامی قمی: محاربه در اینجا به معنای لغوی است نه به معنای فقهی.
امکان دارد با فتوا، قراردادی که در عرصه بین المللی بسته شده، فسخ کرد؟
گرامی قمی: ما چنین لغتی نداریم که کار حرام اگر بین المللی شد، جایز شود.
ادله وفای به عهد این موضوعات را در بر نمیگیرد؟
گرامی قمی: در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی، یادمان است که عَلَم اعلامیهای داد که الزامات بین المللی اقتضا میکند ما طبق آنها عمل کنیم، اما خیلی از علما در مقابل آن موضع گرفتند. الزامات بین المللی موجب نمیشود خلاف شرع و اسلام عمل شود.
این رویکرد سبب ایجاد هرج و مرج در مجامع و جوامع نمیشود؟
گرامی قمی: ایجاد هرج و مرج با این مسایل نیست، شما ملاحظه میکنید که اتباع سعودی قضیه سپتامبر را به وجود آوردند. ایران هیچ وقت از این گونه مسائل نداشته است. اکنون رابطه آمریکا با ایران بهتر است یا با سعودی؟ آنها هنوز حد گردن زدن را اجرا میکنند و آمریکا یک دفعه علیه آنها موضع نگرفته است؛ راجع به مرحوم «شیخ نمر» دنیا انتقاد به درد بخور و اساسی کرد؟!
چرا فتوای شیخ شیرازی در آن برهه توانست در جامعه تأثیر بگذارد؟
گرامی قمی: اول اینکه موقعیت روحانیت موقعیت بسیار بالایی بود. در شروع مبارزات و پیروزی انقلاب هم همین طور بود. دوم اینکه تقوا و معنویت خود میرزا هم مهم بود؛ او همیشه مراقب بود که اشتباه فتوا ندهد. سوم، روابطی خوب میرزا با روحانیون و علما برقرار بود. من از بعضی از بزرگان شنیدم ولی در کتابها جایی ندیدم، که میرزا شش ماه قبل از صدور فتوا با علمای بلاد مشورت کرد که اگر من حکمی کنم شما مقابل حکم من موضع نمیگیرید؟ این مطلبی را که میگویم من خودم از مرحوم امام خمینی(ره) شنیدم و آخرین شبی بود که ما خصوصی در خدمتشان بودیم. به ایشان پیشنهاد کردم که شاه قیمت شکر را گران کرده، خوب است که تحریم کنید. ایشان گفتند که من خودم در فکر این بودم ولی از خودمانیها ترسیدم. بعد ایشان گفتند میرزا وقتی حکم تحریم تنباکو را داد چند نفر قلیان به دست به بالای منبر رفتند و قلیان کشیدند تا حکم میرزا را بشکنند. اینها افراد دست دوم بودند. اما میرزا این قول را گرفت که روحانیون سرشناس منطقه مخالفت نکنند و آنها هم مخالفت نکردند. با همه این حرفها وقتی موقعیت روحانیت برملا شد، خیلیها میرزا را ترغیب کردند و گفتند بیایید ناصرالدین شاه را عزل کنید و خودتان حکومت را بگیرید؛ چنانچه این مطلب را مرحوم آقای نائینی به آقای آخوند هم پیشنهاد کرد نه آقای آخوند پذیرفت و نه میرزا.
موردی را که مرحوم شیخ تقی آملی که در تهران بود، نقل میکنم. شیخ آملی از مرحوم شیخ عبدالنبی نوری نقل میکرد که شیخ عبدالنبی نوری وقتی میخواست به مکه برود از طریق ترکیه و استانبول رفته است. در استانبول با سید جمال الدین اسدآبادی ملاقات کرده و سید جمال به ایشان گفته شما عراق که میروید به سامرا هم بروید و میرزا را وادار کنید که ناصرالدین شاه را عزل کند و حکومت را خودشان به دست بگیرد. شیخ عبدالنبی نوری خدمت میرزا میرسد و این قضیه را مطرح میکند. میرزا میگوید شما در پاسخ سیدجمال چه گفتید؟ میگوید من قبول نکردم و گفته ام میرزا اگر بتواند هم این کار را کند آن را انجام نمیدهد. سپس میرزا به شیخ عبدالنبی میگوید که اگر شما هم مانند سیدجمال حرف میزدید من رابطهام را با شما هم قطع میکردم.
فرموده به هر حال ناصرالدین شاه یک سلطان شیعه است شما میگویید او را عزل کنم؟! فرض کنید به راحتی و بدون کشتار و خونریزی بتوانم این کار را انجام دهم، اما آیا مصلحت است که این کار را کنیم و برویم به دولت عثمانی پناه ببریم و خواه ناخواه سربازان عثمانی را داخل مملکت بیاوریم؟ بعد میرزا گفته بود که سه نفر به من فشار میآورند که من حکومت را بگیرم؛ یکی از این افراد، خود ناصرالدین شاه است. بعید است او قصد خدمت داشته باشد. او که از جمع ازدواج با دو خواهر برای هوسش نگذشته چطور میتواند هوس حکومت را از سرش بیرون کند؟ پس این یک غرض خائنانه دارد. میخواهند موقعیت ما را از بین ببرند. یکی از این افراد هم «میرزا ملکم خان» است. او از مسیحیهای جلفای ایران است. ولی به هر حال رابطه خیلی قوی با انگلستان داشت. میرزا میگفت پیشنهاد اینها برای این است که ما نتوانیم کشور را اداره کنیم آن وقت مردم بدبین به دین و روحانیت میشوند. نفر سوم هم سید جمال است. سید جمال هم ساده است و خوب دقت نمیکند که این مساله چه عوارضی دارد. در نهایت میرزا پیشنهاد هیچ کسی را برای قبول کردن حکومت، نپذیرفت.
چرا در جامعه کنونی چنین فتواهایی وجود ندارد؟
گرامی قمی: «تلک الایام نداولها بین الناس»
فکر میکنید علت اینکه این اتفاق افتاد چیست؟
گرامی قمی: اشتباهات، در بعضی مسائلی که نباید داخل شوند، داخل میشوند. بعضی مسایل که نباید رأی دهند، رأی میدهند. حریم روحانیت باید حریم پدرانه باشد نه یکطرفه قضاوت کردن.
چطور میشود این وضعیت به شرایط مطلوبتر برگرداند؟
گرامی قمی: به هر حال باید موقعیت پدرانه تجدید شود. مرحوم شیخ عبدالکریم حائری چطور توانست با وجود پهلوی حوزه را نگه دارد؟
از طرف رضاخان آمدند پیش مرحوم شیخ ابوالقاسم کبیر، رضاخان از ایشان وقت ملاقات گرفت، ایشان برای ملاقات وقت نداد. بعد رضاخان از حاج شیخ وقت خواست و ایشان ملاقات را قبول کرد.
بعضی طلبههای جوان که متأسفانه گاهی احساسی حرف میزنند و نسبت به بزرگان خودشان توهین میکنند، پشت سر حاج شیخ حرف درآوردند که حاج ابوالقاسم به این آدم ظالم وقت ملاقات نداد؛ فردا صبح دیدند که حاج شیخ ابوالقاسم تنها از منزل بیرون آمد. رفتند جلو که این موقع صبح کجا تشریف میبرید؟ فرمود به منزل شیخ عبدالکریم میروم تا با رضاخان ملاقات کنم. گفتند رضاخان که میخواست خدمت شما بیاید و شما قبول نکردید؟! فرمود: “بله! من کاری به رضاخان ندارم. ولی حاج شیخ باید قبول میکرد برای اینکه میخواهد حوزه را مدیریت کند و چارهای ندارد. من چون شنیدم که بعضی جوانها حرفهایی پشت سر حاج شیخ زدهاند دارم به آنجا میروم که بفهمانم که ما از حاج شیخ جدا نیستیم.” این رفتارها باعث عظمت جایگاه روحانیت در بین مردم شده است.