یکی از لوازم حوزه تمدنساز این است که تحصیل و تدریس و تحقیق در حوزه معطوف به تمدنسازی باشد و برنامه و متون درسی حوزه نیز باید ناظر به این وظیفه تدوین بشود، همچنین شاخص و حداقل اجتهاد بر اساس فقه جواهری باید به دست آید. ما به دنبال ساختارشکنی در حوزه نیستیم و نمیخواهیم کار جایگزین در حوزه انجام دهیم، بلکه وظیفه خود را کار تکمیلی میدانیم.
به گزارش شبکه اجتهاد، هفته پنجم از درسگفتارهای «طیفبندی حوزه علمیه در نسبت با علوم انسانی» با موضوع «الگوی اجتهاد سیستمی برای تولید علم دینی» به همت مؤسسه آفاق حکمت و با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی در قم برگزار شد.
واسطی در ابتدا با استناد به صحبتهای مقام معظم رهبری، وظیفه اصلی حوزه علمیه را «تمدنسازی» بر اساس مبانی اسلامی دانست و گفت: یکی از لوازم حوزه تمدنساز این است که تحصیل و تدریس و تحقیق در حوزه معطوف به تمدنسازی باشد و برنامه و متون درسی حوزه نیز باید ناظر به این وظیفه تدوین بشود، همچنین شاخص و حداقل اجتهاد بر اساس فقه جواهری باید به دست آید. ما به دنبال ساختارشکنی در حوزه نیستیم و نمیخواهیم کار جایگزین در حوزه انجام دهیم، بلکه وظیفه خود را کار تکمیلی میدانیم.
او در ادامه به انگیزه، ضرورت و هدف از بحث اجتهاد سیستمی پرداخت و انگیزه طرح بحث اجتهاد سیستمی را مطرح شدن ناکارآمدی دین در محیط رقابت نظریات و الگوها برای مدیریت سبک زندگی جمعی دانست و ضرورت آن را نیاز و مطالبه جامعه و تمدن موعود، نسبت به سیستمهای دینی و ایجاد دوگانگی بحرانساز در اثر ارائه نشدن آنها برشمرد و گفت: در حال حاضر شخص مؤمن بهصورت ناخودآگاه در سیستمهای سکولار قرار گرفته است و این، فرد را دچار دوگانگی میکند.
واسطی هدف اجتهاد سیستمی را دستیابی به راهبردی برای فعالسازی کارآمدی دین و تدوین راهبردهایی برای برنامه توسعه و پیشرفت براساس نگرش اسلام دانست و روش آن را سیستمسازی مبتنی بر قواعد اصول فقه با رویکرد شبکهسازی از گزارههای دینی و حجتسازی عنوان کرد.
ظهور تمدنِ خدامحور، سرانجام بشریت
عضو هیئت رئیسه موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، سخنان خود را با تبیین نظر اسلام درباره آینده تاریخ ادامه داد و گفت: در نظر اسلام، سرانجام بشریت، ظهور تمدن خدامحور است؛ یعنی تمدنی با ساختارهایی که احساس حضور خدا را تولید میکند و شاخص مرکزی سنجش رشد و توسعه براساس نگرش اسلام، احساس حضور خداست.
نظریهپرداز تمدن اسلامی گفت: در ایجاد هر تمدنی باید به سؤالات زیادی پاسخ بدهیم تا تمدنی مبتنی بر نظریه مورد نظر ما شکل بگیرد و اساساً در مباحث تمدنی ما به دنبال پاسخ به سؤال از فرآیندها و چگونگیها هستیم و با پرداختن به چیستیها یا ضرورتها و بیان دیدگاهها و شعارها، تمدنی ایجاد نمیشود. حوزه، متکفل پاسخ به این سؤالات است. بهعنوان مثال، حوزه باید بگوید فرآیند تربیت انسان سالم چگونه است؟ فرآیند تنظیم ارتباطات انسان با عالم هستی بر اساس دین و تولید معنای زندگی چگونه است؟ دهها سؤال از این دست پیشروی حوزه قرار دارد که حوزه باید جواب بدهد. خروجی حوزه باید یک اسلامشناس در سطح عمومی یا تخصصی یا نظریهپرداز باشد که بتواند به این سؤالات پاسخی مناسب بدهد، باید مساله را به امام صادق (ع) عرضه کنیم و از ایشان جواب بگیریم.
ضرورت آشنایی طلاب با علوم انسانی
نویسنده کتاب نگرش سیستمی به دین در ادامه، سه فرضیه را مطرح کرد: فرضیه نخست اینکه گزارههای دین، ظرفیت راهبردی و استراتژیک دارند و شبکه گزارهها بهصورت سیستم قابل تعریف است؛ فرضیه دوم، هویت فقه تمدنی، تعیین حکم فعل مکلف در مقیاس یک تمدن، یعنی تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی است؛ چراکه با فرآیندهای قدیمی نمیتوانیم مسائل فعلی را که در مقیاس تمدنی هستند مدیریت کنیم؛ زیرا فرآیندهای قبلی ناظر به فعل فرد بوده است، اما امروز ما باید فرآیندهایی ناظر به فعل جامعه ایجاد کنیم. برای اداره جامعه، توضیحالمسائل به تنهایی کافی نیست، چون ناظر به فضای فردی است. فرضیه سوم، هویت اجتهاد سیستمی است. اجتهاد سیستمی، تلاش معرفتی برای کشف نظر خداوند در پاسخ به نیازهای خرد و کلان جامعه و تولید مدلها و سیستمهای مورد نیاز بشر از منابع دین با روش اجتهاد جواهری بهعلاوه منطق سیستمهاست.
استاد حوزه علمیه مشهد درباره نسبت طلبه با علوم انسانی گفت: طلبه باید با شبکه مسائل علوم انسانی آشنا باشد. در فضای طلبگی، بیشتر به چیستی و چرایی پرداخته میشود اما چگونگی در حد صفر است و حال اینکه بحث اصلی در علوم انسانی و تمدنسازی، فرآیندها است.
واسطی در ادامه به مثالهایی درباره توصیههای اخلاقی دین به گزارههای راهبردی اشاره کرده و افزود: این مثالها برای به حس رسیدن استنباط فرآیندی ضروری است.
او در نخستین مثال با اشاره به روایت «اِقنَع تَعِز» گفت: قناعت به معنای بهینهسازی مصرف است و عزت موجب برتری در محیط رقابت میشود. لذا این روایت به این معناست که اگر مصرف بهینه شود، برتری در محیط رقابت شکل میگیرد. مثلاً با این مبنا برای موفقیت و برتری یک سازمان در محیط باید گفت مصرف را بهینه کن. قناعت با زهد متفاوت است. زهد به معنای حداقلسازی مصرف است و قناعت به معنای بهینهسازی مصرف.
اهمیت تبدیل توصیههای اخلاقی به گزارههای راهبردی
واسطی در ادامه روایتی از امام رضا (ع) خواند که میفرماید: «برتری نان جو بر نان گندم مانند برتری ما بر دیگر مردم است. تمام پیامبران از خداوند درخواست نان جو داشتند و آن را پرفایده میدانستند.» ایشان اضافه کرد: در این روایت خوردن نان جو صرفاً عملی در راستای تقرب الیالله نیست، بلکه اشاره شده که این کار نتایج عینی مثبتی دارد. حال سؤالی که پیش میآید این است که آیا میتوان به استحباب این روایت در مقیاس کلان اجتماعی عمل کرد؟ استحباب و کراهت در مقیاس کلان اجتماعی مساوی است با فرهنگسازی. در مستحبات به دنبال بهینهسازی فرهنگی هستیم و در مکروهات به دنبال اصلاح فرهنگی. لذا با استناد به این روایت باید برای ورود نان جو به سبد غذایی مردم فرهنگسازی کرد. این روایت میتواند برای سه وزارتخانه راهبرد تعیین کند: وزارت بهداشت که متصدی غذا و داروی مردم است، وزارت کشاورزی که متصدی تولید جوی غذایی است و وزارت صنایع که مسوولیت حمایت از صنایع مرتبط با تولید جوی غذایی را عهدهدار است.
معاون پژوهش مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام در مثالی دیگر درباره تبدیل توصیه اخلاقی به گزاره راهبردی به آیه «قُولوا قَولاً سَدیداً یُصلِح لِکُم اَعمالَکُم: سخن سنجیده بگویید تا خداوند زمینه اصلاح رفتارهایتان را فراهم کند» اشاره کرد و گفت: اصلاح رفتارها مساوی با اصلاح فرهنگی است و اصلاح رفتارها با اصلاح الگوی گفتاری انجام میشود. مهندسی فرهنگی، یعنی اصلاح رفتارهای ناقص به رفتارهای بهینه. لذا طبق آیه کریمه یکی از ابزارهای حیاتی مهندسی فرهنگی، اصلاح الگوهای گفتاری است.
الگوی عملیاتی
واسطی در مثالی دیگر به «مدل آموزش پنج بعدی» برگرفته از روایات پرداخت و اضافه کرد: با استفاده از پنج روایت زیر میتوان به یک الگوی عملیاتی آموزش دست یافت: ۱٫ العلم علیه قفل و مفتاحه السؤال؛ ۲٫ اعقلوا الخبر عقل درایه لا عقل روایه؛ ۳٫ اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب؛ ۴٫ اطلب العلم باستعماله؛ ۵٫ کونوا نقادا للکلام؛
او افزود: در روایت اول به آموزش مسالهمحور اشاره شده و ایجاد سؤال برای دانشآموز مورد تاکید قرار گرفته است. در روایت دوم به لزوم تحلیلمحوری و دوری از رویکردهای حافظهمحور اشاره شده. روایت سوم بر مقایسه و تطبیق آرای گوناگون و عرضه نظریات گوناگون بر یکدیگر تأکید دارد. روایت چهارم درباره لزوم کاربردی بودن آموزش است و روایت پنجم، فهم نقادانه را مورد تأکید قرار میدهد. بنابراین، طبق پنج روایت مذکور میتوان به مدل «حل مساله + تفکر تحلیلی + مطالعه تطبیقی + بررسی کاربردی + تفکر نقادانه» در آموزش رسید.
استاد حوزه علمیه مشهد در مثالی دیگر با تأکید بر آیه مبارکه «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّک بَالحِکمَه والموعِظَه الحَسَنَه و جادِلهُم بِالتی هِیَ اَحسَن» گفت: با استفاده از این آیه برداشت میشود که برای دعوت نفوس به سمت حقیقت باید از سه ابزار استفاده کرد. ۱) قوانین و معادلات موجود در موضوع، به طوری بیان شود که منطقی بودن مطلب احساس شود؛ ۲) نشان دادن نفع مطلب و مضرر نبود آن، به طوری که تمایل به پیگیری مطلب پیدا شود؛ ۳) نقد و بررسی مطالب و نظریات مشابه، بهطوریکه با قضاوت خودشان برتری مطلب را بیابند. بر اساس این روایت میتوان به «مدل سه بعدی رسانه اثربخش» دست یافت که در آن اولاً مخاطب احساس میکند که پیام منطقی و حکیمانه است، ثانیاً احساس میکند که با مطلبی روبروست که نافع است و ثالثاً احساس میکند که این پیام از پیام دیگران برتر است.
واسطی مثالی در حوزه پزشکی نیز زد و گفت: بر اساس روایت از امیرالمؤمنین (ع) که میفرماید: «مَن تَطَبَّبَ فلیَنصَح و لیَجتهِد: هرکس طبابت میکند خیرخواه و پرتلاش باشد» به راهبرد «حداکثرسازی نفع بیمار در فرآیندهای پزشکی» میرسیم؛ چراکه «نُصح» به معنای نفعرسانی با علاقه است.
عضو هیئت رئیسه موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام در پایان افزود: نظریاتی مثل مدل سه بعدی رسانه اثربخش، مدل آموزش پنجبعدی و استراتژی حداکثرسازی نفع بیمار در فرآیندهای پزشکی که منبعث از روایات و آیات تولید شدهاند، نظریاتی بدیع و تازه هستند که در جهان غرب مطرح نشدهاند.
گفتنی است، ششمین جلسه درسگفتار مدرسه آفاق حکمت، پنجشنبه پنجم اسفند با حضور حجتالاسلام دکتر خسروپناه با موضوع «الگوی حکمی اجتهاد؛ روش تحقیقی نوین برای تحول در علوم انسانی» در سالن کنفرانس مرکز همایشهای غدیر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار خواهد شد.