اختصاصی شبکه اجتهاد: نهضت حسینی از ابتدا تا همیشهاش در ساختار فقه امامیه تعریف میشود. اگر چه برخی کربلا را، عاشورا را، ابتلائات آن را نهضتی فرافقهی میدانند اما برخی نیز بر این عقیده استوارند که عاشورا به تمامه در ساحت فقه مینشیند و دارای احکامی است که جز با تراز فقه نمیتوان سنجید.
امام سجاد و جامعهسازی بر مدار فقه/ حمزه واقعی
اختصاصی شبکه اجتهاد: نهضت حسینی از ابتدا تا همیشهاش در ساختار فقه امامیه تعریف میشود. اگر چه برخی کربلا را، عاشورا را، ابتلائات آن را نهضتی فرافقهی میدانند اما برخی نیز بر این عقیده استوارند که عاشورا به تمامه در ساحت فقه مینشیند و دارای احکامی است که جز با تراز فقه نمیتوان سنجید.
این رفتار فقهی اهلبیت بعد از عاشورا هم ادامه دارد که میتوان آن را در مباحث صد در صد فقهی چون ولایت و امامت امت و رابطه «امت- امامت» سنجید. حتی فرازمندترین نقشهای بعد از عاشورا هم دقیقاً ذیل همین مبحث تحلیل میشود مثل رابطه حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) که گرچه در نگاه افرادی که به ظواهر نگاه میکنند، تحت تأثیر نقش حضرت بی بی زینب سلامالله علیها قرار میگیرند و هژمونی بی بی چنان آنان را در بر میگیرد که آفتاب نور افشان بعد از عاشورا را نمیبینند اما آنانی که نگاهی به تأمل دارند و رفتارها را در چهار چوب قواعد میسنجند خوب میدانند رابطه حضرت زینب و امام علی بن حسین، فراتر از یک رابطه فامیلی که رابطهای است نهادی و اعتقادی که بی بی همان جایگاهی که نسبت به امام پیشین، حضرت حسین (ع) داشته است، بعد از امام حسین، نسبت به امامت امام زمان خویش، حضرت سجاد تعریف میکند.
این هدایت خواهی و البته کسب «تکلیف» از همان لحظه شهادت سیدالشهدا آغاز میشود که میتوان در همان کربلا هم نمونه خوانی کرد آنجا که بی بی به خیمه حضرت میرود که؛ دارند آتش در خیمهها میافکنند، چه کنیم؟ و با فرمان امام، زنان و کودکان را به فرار از خیمهها و رها شدن در بیابان، هدایت میکند یعنی در بحبوحه خطر و آتش هم حاضر نیست بیاجازه ولی و امام زمان خویش، قدم از قدم بردارد چون میداند و در قرآن خوانده و در مکتب نبوی و زهرایی و علوی و حسنی و حسینی آموخته است “ألنَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ” و میداند بعد از نبی، حضرت ولی هم دارای این جایگاه و اولی بالمومنین است، لذاست که برای کسب تکلیف محضر امام زمان خود میرود.
در ادامه نیز تمام فریاد و سکوت، قیام و قعود حضرت زینب و همه کاروانیان، تحت امامت و هدایت حضرت سجاد است و بی بی در حقیقت سخنگوی امام زمان خویش و نفس ناطقه کربلاست. او نمیتواند بدون اجازه امام خویش گام از گام و حتی لب از لب بردارد. شیر بانوی حیدری کربلا، ولایت پذیری و سربازی امامت را به تمامه آموخته و به تمامه به کار بسته است و به جرأت میتوان گفت بی اجازه و هدایت امام و خارج از طراحی ایشان، پلک هم نزده است که ولایت هم معنایی جز این ندارد.
اتفاقاً شکوه نقش ایشان نیز از همین اطاعت پذیری است. این است که زینب را در جایگاهی مینشاند که اسوه شیعگی میشود و نماد نهاد «امت- امامت» و تا همیشه نیز نگاهها را با خود به کربلا باز میگرداند.
در کاخ کوفه، در منازل بین راه کوفه و شام و حتی در مجلس یزید، این طراحی ادامه دارد و البته گاه خود امام به تبیین هادیانه ماجرا میپردازند و گاه عنان سخن را به سخنگوی امامت میسپارند. یزید هم این را دریافته است که بنا به گزارشهای تاریخی، بعد آنکه گناه ماجرا را به گردن ابن زیاد میاندازد و زبان به لعنش میگشاید، از امام کاروان حقیقت راه توبه و رستگاری میجوید نه از سخنگوی نهضت.
با این نگاه میتوان گفت که دشمن هم به درک این واقعیت رسیده است که نقشها با همه برجستکیهایش، ذیل هدایت امام زمان انجام میشود. بله، ادامه نهضت را هم باید در تراز فقه دید و در شکوه رابطه «امت – امامت» بازخوانی کرد تا دید که در کربلا هر چیز دقیقاً جای خود قرار دارد و این میخواهد در طول تاریخ، چنان طرحی در اندازد که هر چیز دقیقاً جای خود باشد.
این جای خود بودن یعنی تحقق عملی دین، یعنی تجسم فقه در عرصه جامعه، یعنی اکمال اخلاق و تبیین معارف و ثمر دادن بعثت انبیا. همه اینها را میشود در سلوک کاروانیان و نقش آفرینیها دید…