بازخوانی فقه برای زندگی در دنیای مدرن

فیرحی از میان مشرب‌های فقهی، فلسفی، اخلاقی و کلامی متوجه فقه است و با نگاهی همدلانه و درون‌فقهی پروژه خود را دنبال می‌کند. او در مورد دلایل مواجهه علمی خود با مسائل از درون فقه، دو دلیل سلبی و ایجابی را برمی‌شمارد: «دلیل ایجابی این است که اساسا این فقه بود که جامعه را اداره می‌کرد و وقتی از حقوق جدید سخن می‌گوییم، حقوق جدید چیزی جز دگردیسی‌های آرام یا غیرآرام از درون فقه نیست».

به گزارش شبکه اجتهاد، از میان متفکران حوزه علوم انسانی، حجت‌الاسلام داود فیرحی ازجمله اشخاص صاحب‌نظر در اندیشه و فقه سیاسی است و تا به حال کتاب‌های مختلفی ازجمله «قدرت دانش و مشروعیت در اسلام»، «نظام سیاسی و دولت در اسلام»، «فقه و سیاست در ایران معاصر (در دو جلد)»، «آستانه‌ تجدد» و «فقه و حکمرانی سیاسی» به قلم او منتشر شده است.

او در گفت‌وگوی خود به مناسبت انتشار کتاب اخیرش «فقه و حکمرانی سیاسی» با روزنامه «اعتماد» مصاحبه‌ای انجام داده است که از لابه‌لای سطور آن می‌توان دریافتی از کلیت پروژه فکری او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین متفکران کنونی سپهر اندیشه ایران استنباط کرد.

داود فیرحی در این گفت‌وگو دین را پدیده‌ای حذف‌نشدنی و البته تفسیرشدنی می‌داند که در تمام تاریخ حضور داشته و معتقد است تنها در دوره کوتاهی به اندازه یک قرن است که ایده‌های سکولاریستی مطرح شده‌اند و مجددا در اروپا و ایالات متحده شاهد بازگشت به دین هستیم.

فیرحی که معتقد است ما «نص را از پشت سنت دیدیم و سنت همچون عینکی با رنگدانه‌های آتوریک به ما اجازه نمی‌داده که جنبه‌های دموکراتیک نص را ببینیم» و به بیان دیگر «با ابزار فقه با مسائل مدرن مخالفت کرد»؛ در راستای پروژه فکری‌اش و در تلاش برای جدا کردن دین از آنچه سنت می‌خواند به دنبال پیوند دین و تجدد و بازخوانی فقه برای زندگی در دنیای مدرن است.

او حضور دین به همراه پیوندهای سنتی‌اش در دنیای جدید را منجر به فجایعی ازجمله واپس‌گرایی جهان اسلام، حاشیه‌ای شدن دین در کنار تمدن جدید و افزایش رادیکالیسم می‌داند و از این‌رو از نظر او: «حضور دین بدون دین‌پژوهی‌هایی که آن را از سنت‌های تاریخی جدا و امکان گفت‌وگو با دنیای جدید را فراهم کند، یعنی حضور دین با همان گذشته دو خطر به هم پیوسته دارد: نخست اینکه جامعه را عقب‌مانده کرده و برای عقب‌ماندگی نیز توجیه دینی ایجاد می‌کند و رابطه‌اش را با دنیای جدید و جهانی شدن قطع و دوم اینکه جامعه را مستعد رادیکالیسم می‌کند.»

 «راه سوم»

او پروژه فکری خود را راه سوم نامیده است که چاره‌ای جز آن نداریم و دو راه غیر آن عملا ممتنع هستند: «ما غیر از راه سوم دو راه دیگر بیشتر نداریم، یک راه عبارت است از خلیدن به درون سنت. ما می‌دانیم که سنت آشفتگی‌های زیادی دارد. اگر سنت توان داشت، تا حالا خودش را نشان داده بود. راه بعدی خروج مطلق از سنت و افتادن در ایده غربگرایی (westernism) مطلق است. ما توان هستی‌شناسانه، معرفتی و اجتماعی پیمودن این راه را نداریم. دنیای غربیان دنیای خودشان است.»

«راه سوم» در تمام حوزه‌ها به بحثی توجه می‌کند که بین سنت و تجدد است و کوشش می‌کند دو تفکیک را انجام بدهد، نخست اینکه دین را از استبداد و دوم علم را از امپریالیسم جدا کند. بنابراین از دین آزاد علمی صحبت می‌کند، یعنی اصلا متضاد با علم نیست. به باور این استاد دانشگاه آغاز راه سوم از اواخر دوره فتحعلی‌شاه در ایران و همزمان با تفاوت‌هایی در هند، مصر و عثمانی شروع شده، اگر حذف‌شدنی بود باید در این دو قرن از میان می‌رفت.

بازی در بستر فقه

فیرحی از میان مشرب‌های فقهی، فلسفی، اخلاقی و کلامی متوجه فقه است و با نگاهی همدلانه و درون‌فقهی پروژه خود را دنبال می‌کند. او در مورد دلایل مواجهه علمی خود با مسائل از درون فقه، دو دلیل سلبی و ایجابی را برمی‌شمارد: «دلیل ایجابی این است که اساسا این فقه بود که جامعه را اداره می‌کرد و وقتی از حقوق جدید سخن می‌گوییم، حقوق جدید چیزی جز دگردیسی‌های آرام یا غیرآرام از درون فقه نیست.»

در دنیای مسلمانی ما دانش‌ها را تقسیم می‌کردیم، می‌گفتند فلسفه و کلام وزیر خارجه این تمدن هستند یعنی سپر می‌گذارند و در حوزه نرم‌افزاری از کیان این باور دفاع می‌کنند اما فقه تنظیم‌کننده وضع داخلی است. همچنین وقتی از دولت جدید صحبت می‌شود، نیاز به نظم و قانون و چیزهای دیگر هست و بیشترین تنش‌ها در زمینه مسائل فقهی است و امکانات نیز آنجا شکل می‌گیرد. بنابراین برای اداره جامعه فقه مهم است. حتی وقتی غزالی فقه را تخطئه می‌کرد، به این دلیل نبود که نباید فقه جامعه را اداره کند، بلکه بحث بر سر این بود که فقه جای همه‌چیز را نگیرد. کار فقه اداره زندگی امروز مردم است و آن را در اخلاق و باورهای دیگر باید دنبال کرد. بنابراین به لحاظ ایجابی تصور من این بود که هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین فقه شود در اینکه منبع نظم و قانونگذاری جدید است.

روشنفکری دینی وجه‌سلبی پرداخت به فقه

استاد دانشگاه تهران وجه سلبی پرداختن به فقه را به دلیل توجه و تمرکز روشنفکری و نوگرایی دینی بر حوزه‌های فلسفی و کلامی می‌داند و معتقد است که روشنفکری امروز نیز همچنان در همان بستر در حال حرکت است: «فقه برای من یک اهمیت سلبی نیز داشت. به دلایلی روشنفکری دینی یا نوگرایی دینی ما در دوره پهلوی بر حوزه‌های فلسفه و کلام تمرکز پیدا کرده بودند. مثلا علامه طباطبایی یا شهید مطهری را در نظر بگیرید. شهید مطهری تنها یک، دو کتاب فقهی دارد که بسیار کوچک است، مساله نظام حقوق زن در اسلام یا مساله حجاب. بقیه آثار ایشان به دلایلی چون فشار مارکسیسم و سایر مکاتب جدید به فلسفه و کلام اختصاص داشت، یعنی بخش به‌اصطلاح وزارت خارجه فعال شده بود. روشنفکری امروز ما نیز که بخشی میراث‌دار آن دوره هستند، مثل سروش و مجتهد شبستری همچنان در آن حال و هوا می‌اندیشند.»

عدم ‌رویارویی فقه و عرف در اسلام

بنابرگزارش فرهیختگان، فیرحی در بخشی از این گفت‌وگو به نسبت میان فقه و عرف در اسلام و مقایسه آن با سنت اروپایی اشاره می‌کند و معتقد است که در اسلام عرف بخشی از خود فقه بود و در واقع فقه و عرف هم‌عرض هم قرار نمی‌گرفتند بلکه کار فقه یافتن دلیل از دل شریعت بوده است و زمانی که استنباط چنین دلیلی میسر نبوده به عرف بازگشت داده می‌شده است: «یک جمله بسیار مهمی در فقه است که می‌گوید هر کجا دلیل شرعی بر مساله‌ای پیدا نکردید، العرف ببابک، یعنی در عرف را بزن و حکم لازم را پیدا کن. یعنی برخلاف ادبیات اروپایی فقه و عرف رودرروی هم قرار نمی‌گیرند، بلکه عرف نیز برخی از فقه است. درون فقه با سه‌گانه شریعت، عقل و عرف مواجه هستیم. فقه به‌طور کلی ترکیبی از اینهاست. یعنی فقه عرف را کنار نمی‌گذارد، بلکه آن را صیقل می‌دهد و از وارفتگی آن جلوگیری می‌کند و آن را قاعده‌مند می‌سازد.»

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: داوود, فیرحی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست