این کتاب همانگونه که از نامش پیداست تبیین ذبح و کشتار از نظرگاه یک نظریه پرداز سلفی است و بررسی این کتاب میتواند نگاه جامعی از فقه جریان نوین سلفی جهادی ارائه دهد. این موضوع از آن رو قابل توجه است که بدانیم این مبانی به همراه آموزههای راهبردی ابوبکر ناجی در «اداره التوحش» توانسته است در اعلان یک «دولت خلافت سلفی» در محدوده جهان اسلام بسیار موثر واقع شود.
به گزارش شبکه اجتهاد، محمدرضا عشوری مقدم، کارشناس و پژوهشگر مسائل گروههای اسلامی طی یادداشتی آورده است: گروه داعش یا «دولت اسلامی» به عنوان گروهی منشعب از جریان «سلفی جهادی» در پیشبرد اهداف خود بر پایههای فکری و ایدئولوژیک استوار بوده است. بر این اساس از دو کتاب به عنوان مراجع راهبردی و فقهی این گروه یاد میشود.
در ادامه این یادداشت که پیش از این در سایت طومار اندیشه نیز منتشر شده آمده است: «اداره التوحش» کتابی است از «ابوبکر ناجی» که به نوعی «مانیفست راهبردی» داعش به حساب میآید. هرچند این کتاب راهبردهای پیش روی جریان سلفی جهادی را به منظور تشکیل دولت خلافت تبیین کرده با این حال واقعیت آن است که این مانیفستِ «توحش» پشتوانهای «فقهی» نیز دارد.
عملکرد داعش طی مدتی که بر بخشهای مهمی از عراق و سوریه و مناطقی در آفریقا سیطره داشته تا آن حد خشونت آمیز بود که حتی انتقاد شیوخ جریان سلفی جهادی همچون «ابومحمد المقدسی» و «ابو قتاده فلسطینی» را نیز برانگیخته است. با این حال، این عملکرد متوحشانه ریشه در رویکرد رهبران این جریان از زمان «ابو مصعب الزرقاوی» در عراق دارد تا جایی که در محافل سلفی از زرقاوی با عنوان «امیر الذباحین» نام برده شده است. «ابوبکر البغدادی» خلیفه داعش نیز که خود را وامدار میراث زرقاوی میداند به شدت از مراجع فقهی و فکری زرقاوی متأثر است.
به عنوان مهمترین مرجع فقهی در اینباره باید از کتاب «مسائل من فقه الجهاد» یا «فقه الدماء» اثر «ابوعبدالله المهاجر المصری» اشاره کرد. ابوعبدالله مهاجر که از جایگاه مهم و قابل احترامی در میان جریانهای مختلف سلفی جهادی برخوردار است روابط بسیار نزدیکی با زرقاوی داشت و حتی گفته میشود که استاد وی نیز بوده است. وی علوم اسلامی را در دانشگاه اسلامی پاکستان آموخت و سپس در دوره جنگهای افغانستان به این کشور رفت و مدتی را در اردوگاه زرقاوی در شهر هرات به تدریس پرداخت و تا مسئولیت کمیته شرعی سازمان القاعده نیز پیش رفت. وی پس از انقلاب ۲۰۱۱ مصر به این کشور بازگشت اما خیلی زود مصر را به قصد سوریه و عراق ترک کرد.
بسیاری از آموزههای ابوعبدالله مهاجر را باید در کتاب «فقه الدماء» یافت که در ۲۰ مسئله و ۶۰۰ صفحه به صورتی تفصیلی مسائل مرتبط به «جهاد» را با تمرکز بر فقه حنبلی و به ویژه فتاوی ابن تیمیه و ابن قیم و آموزههای مکتب «سلفی وهابی» تبیین میکند.
بر اساس رویه سنتی کتابهای «فقه الجهاد» این کتاب با دوگانهی «دار الاسلام» و «دار الکفر» آغاز میشود. نویسنده کتاب، دار الاسلام را منطقهای میداند که احکام شریعت اسلامی در آن اجرا میشود و دار الکفر نیز منطقهای که احکام کفر در آن سیطره دارد. به این ترتیب وی تمامی کشورهای جهان و به ویژه تمامی کشورهای عربی و اسلامی را وارد در محدوده «دار الکفر» و «اهل رده» و واجب الحرب میداند.
مانیفست توحش در فقه داعش
نویسنده کتاب حاکمانی را که بر اساس «بما انزل الله» (مائده/۴۴) حکومت نمیکنند «مرتد» دانسته و به شدت نسبت به کسانی که معتقدند اسلام صرفا ادای شهادتین و اقامه نماز و زکات و روزه است انتقاد میکند: “اگر میخواهی اهل اسلام را بشناسی به تجمعات مردم در مساجد و فریادهای لبیک آنها توجه نکن بلکه به چگونگی تعامل آنها نسبت به دشمنان شریعت نگاه کن” که در اینجا منظور وی حاکمان کشورهای اسلامی هستند.
وی معتقد است که هیچ مسیر امنی برای کافر غیر از «اسلام آوردن» وجود ندارد و علت جواز قتل کافر هیچ ربطی به «محاربه» ندارد بلکه صرفِ «کفر» موجب جواز یا وجوب قتل است. مهاجر در بخش دیگری میگوید حمایت از مشرکان به هر شکلی «کفر» است و موجب “خروج از امت اسلام” میشود.
با این حال بخش قابل توجه و متمایز کتاب «مهاجر» این است که وی دهها صفحه از کتاب خود را به احکام جنگ با شیعیان به مثابه «کفار رافضی» اختصاص داده است. وی در این باره بر قتل شیعیان تاکید دارد و میگوید: “شیعیان از تمامی دشمنان برای امت اسلام خطرناک تر هستند. عالمان به خوبی میدانند که رافضیان همواره به دشمنان دین گرایش داشتهاند.”
مهاجر در این باره به نقلی از ابن تیمیه استناد میکند که میگوید: “هیچ یهودی و نصرانی و مشرکی با مسلمانی نمیجنگد مگر آنکه یک رافضی با آنها همراه شده باشد.” به نظر میرسد چنین تصوری از شیعه بیش از هر چیز ناشی از اتفاقات تاریخی دوره ابن تیمیه و حملات مغول به خلافت عباسی است که به دوره معاصر تسری یافته است.
بخش دیگری از این کتاب به موضوع تمییز بین «نظامیان» و «غیرنظامیان» اختصاص دارد. نویسنده کتاب اساساً هرگونه تمییز و تفکیک بین نظامی و غیرنظامی را باطل میداند و همه مردم را به یک چشم میبیند چرا که معتقد است اسلام تفاوتی بین نظامی و شهروند عادی قائل نیست و تنها تفکیک معتبر در اسلام تفکیک مسلمان و کافر است. از این رو میگوید: “کشتن تمامی اقشار کفار حتی زنان و کودکان و سالخوردگان جایز است”.
چالش عمده وی در این باره احادیثی است که بر حرمت قتل زنان و کودکان در صورتی که دست به سلاح نبرند تاکید دارند. با این حال نویسنده این موضوع را از زاویه دیگری مورد لحاظ قرار میدهد و میگوید: “زن میتواند آثار بسیاری در جنگ داشته باشد. از کمکهای مالی تا تبلیغ برای حضور داوطلبان در میدان جنگ” و از این رو نیز کشتن زنان جایز است.
نویسنده در مسئله هشتم به مباحثی درباره سلاح میپردازد و اینکه در جنگ با کافر جایز است از هر سلاحی استفاده شود حتی اگر با آن سلاح بیگناهان بسیار و مسلمانان نیز کشته شوند.
مسئله نهم کتاب به جواز سوزاندن و به آتش کشیدن و تخریب شهرهای دشمن اختصاص دارد. با این حال وی در این فقره با مخالفت آراء فقیهانی چون اوزاعی و لیث بن سعد مواجه است که در مخالفت خود به پیام خلیفه اول به سپاهیان اسلام استناد میکنند که سپاهیان را از به آتش کشیدن شهرها بر حذر داشته است. با این حال «مهاجر» برداشت متفاوتی از این پیام ارائه میدهد و تاکید دارد که این نهی تحریق و تخریب، حمل بر زمانی است که چنین عملی با «قصد» انجام شود و الا اگر چنین آتشی در اثنای جنگ و پرتاب منجنیق انجام شود بلا مانع است.
نگارنده در مسئله دوازده در بابی مفصل با عنوان «مشروعیه قطع رؤوس الکفار المحاربین» مدعی میشود که تأویل آیات قرآن این است که بریدن سر کافر و مشرک جایز است. به گفته وی از برخی روایات نقل شده منابع اهل سنت مشروعیت «جزّ الرقاب و قطع الأطراف» برداشت میشود و “در این باره میان علما اجماع وجود دارد.”
این مسئله از چنان اهمیتی برای «ابوعبدالله مهاجر» برخوردار است که حتی بخشی از کتاب را به بحث جوار انتقال سرها از شهری به شهر دیگر اختصاص داده است. مهاجر به بحث «مثله کردن اجساد» نیز میپردازد و مدعی است که این کار نه تنها جایز بلکه مستحب نیز هست.
مسائل مختلف مربوط به «عملیات انتحاری»، «ربایش» و «ترور» و تاکتیکهای مختلف ایجاد ترس و وحشت از دیگر سرفصلهای کتاب ابوعبدالله مهاجر است. در باب عملیات انتحاری وی معتقد است که این امر پیش از این به صورتی که اکنون دیده میشود شناخته شده نبود اما اصل و مفهوم آن در سیره صحابه تایید شده است. با این حال شبهات تعارض این عمل با «حرمت قتل نفس» را نیز مطرح و تلاش میکند به این شبهه با قواعدی مثل قاعده «مصلحت» پاسخ دهد.
وی مباحث قابل توجهی نیز در باب احکام اسیر گرفتن دارد که بسیار مهم است. به طور مثال وی در بخشی از کتاب خود بر این اعتقاد است که کشتن دسته جمعی یک طائفه اسیرشده بلامانع است. وی در این باره به داستان سعد ابن معاذ در جنگ با یهودیان بنی قریظه اشاره میکند و میگوید: “برای ما واضح است که خون اسیر مرتد هدر است و حتی ادای شهادتین و اصرارش بر انجام شعائر اسلامی همانند نماز نیز مانع از کشتن وی نخواهد شد.”
این کتاب همانگونه که از نامش پیداست تبیین ذبح و کشتار از نظرگاه یک نظریه پرداز سلفی است و بررسی این کتاب میتواند نگاه جامعی از فقه جریان نوین سلفی جهادی ارائه دهد. این موضوع از آن رو قابل توجه است که بدانیم این مبانی به همراه آموزههای راهبردی ابوبکر ناجی در «اداره التوحش» توانسته است در اعلان یک «دولت خلافت سلفی» در محدوده جهان اسلام بسیار موثر واقع شود./ بولتن نیوز