labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), یادداشت
commentبدون دیدگاه

بازسازی نسبت‌های عقل و شریعت در حوزه‌های اجتماعی فساد/ محمدعلی میرزایی

اختصاصی شبکه اجتهاد: مقدمه اول: اگر نگوییم تمام مصادیق فساد با اعمال عقل و خرد انسان قابل شناخت و درک و دریافت است بی‌تردید بیشترین مصادیق فساد این گونه است. به تعبیر روشن‌تری باید گفت انسان‌ها برای این که بفهمند چه چیزی و چه کسی فاسد و و یا فسادآور و صالح و اصلاح‌گر است بر مبنای عقل عمل‌ می‌کنند. انسان با عقلی که دارد‌ می‌فهمد در عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اخلاق و زندگی حالت فساد چگونه است. فساد‌های هر عرصه با منطقی عقلانی قابل فهم و تفسیر است. از نظر دینی هم این گونه است که فهم و برداشت پیشینی عقل و انسان از آن‌ها مفروغ منه و پیشفرض است و قرآن کریم وقتی‌ می‌گوید: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ نیازی به شرح این که فساد چیست نداشته است.

انسان بی‌نیاز به نص دینی و حکم شرعی‌ می‌فهمد فساد و صلاح چیست و مبنای فساد و صلاح انسان و زندگی او عقل اوست. البته این موضوع پیچیده‌ای در علم کلام هم شده است. نظر برخی از نحله‌های کلامی تفسیر دیگری بر اساس عجز عقل از شناخت استقلالی حسن و قبح و فساد و صلاح است. الان کاری به این امر نداریم. فرض ما این است که عقل انسان‌ می‌فهمد دزدی، اختلاس، تخریب شخصیت، آبرو ریزی، تورم، استبداد، ظلم و جور، بی‌نظمی و آشوب، فتنه و جنایت و….چیست و برای فهم این‌ها‌ می‌تواند بر عقل و تشخیص آن تکیه کند.

مقدمه دوم: فقه و شریعت و به طور کلی دین الهی برای مبارزه با ایجاد چنین پدیده‌های ویرانگری و با تصریح به این که برای منع انتشار چنین اموری برنامه‌ها و احکام و نظم و نظام‌های فکری و عملی عرضه کرده است. این رویکرد غایت‌گرایی دینی در تمام ابعاد و احکام آن روشن است و درک آن به تلاش و کوشش فراوانی نیاز ندارد.

مقدمه سوم: رابطه احکام و شریعت الهی با تحقق این اهداف از نوع ملازمه قطعی و حتمی است.‌ نمی‌شود که دین اجرا شود و این پدیده‌ها هم از بین نرود. در نتیجه به طور اجتناب ناپذیری باید گفت اگر فقه و شریعتی هست و نظام و منظومه‌‌ای از مفاهیم نظری و برنامه‌ها و ساز و کارهای کنشی و عینی مرتبط با آن هم وجود دارد اما مفاسد در برابر آن‌ها مقاومند بی تردید حاکی از یکی از علل زیر است:

۱- اندیشه‌ها و تئوری‌ها و برنامه‌های عملی (فقه و اخلاق و…) به درستی فهم و تدوین و تفسیر و تنظیم نشده است. منطق تعاملی و سیستماتیک و تفاعلی بین آن‌ها درست نیست؛ و هر صورتی که در این عجز علمی و عملی داشته باشیم خللی در نظریه‌های مرتبط با حوزه هستی شناسی یا فقه و اخلاق وجود دارد که اجرای آن‌ها هم باعث فساد زدایی و اصلاح حیات و حال انسان و جامعه نشده است.

۲- مشکل اصلی در اجراست. چالش‌های جامعه فاسد و نظام‌های فاسد نه به خاطر ضعف نظریه‌های فقه و شریعت بلکه به خاطر فقدان ساز و کارهای عملی موفق برای تحقق و اجرایی سازی اندیشه‌های دینی است. با نظر به شرایط موجود باید اذعان کنیم که رویکرد کلی تولید ایده‌ها و نظریه‌های ما در شریعت مبارزه با فساد قابل درک و فهم عقل نیست. روی سیر کلی علم دینی ما به سمت معالجه مظاهر فساد زمانه و تحقق صلاح و اصلاح نیست. مدعی‌ می‌شویم آن چه ما‌ می‌فهمیم در حوزه عقوبات و حدود و دیات (به عنوان نمونه) و یا در حوزه احوال شخصیه این همان علاج آسمانی است. اگر با وجود سازمان فقاهتی و شرعی احوال شخصیه اگر شاهد رشد فزاینده فساد در جامعه هستیم و نقش این احکام ما تقریبا با نبود آن برابر است و جامعه ملتزم به این احوال شخصیه با جامعه ملتزم به نظام احوال شخصیه مدنی (غیر شرعی) شرایط مشابهی دارند! تآثیری بر نوع نگرش و بینش و تفقه ما ندارد. گویا ما وظیفه بررسی سیر تحقق شریعت در جامعه را نداریم و حرف خودمان را‌ می‌زنیم و راه خودمان را‌ می‌رویم و فتاوای خودمان را‌ می‌سازیم. در حالی که چنان که در یکی از مقدمه‌ها گفته شد شریعت اهداف و غایات روشنی دارد. این غایت بیان شده‌اند. ما هم نباید با عقل اشعری به این بحث بنگریم بلکه اعتقاد ما این است که اگر ما موج فسادی را در عرصه‌‌ای دیدیم و بی تأثیری دانش‌ها و بینش‌ها و فتاوای خود را در آن عرصه هم مشاهده کردیم نباید مسیر قبلی را بی دغدغه ادامه بدهیم.

اندیشه‌های کارآمد دینی در حرکتی رفت و برگشتی و گفتمانی و داد و ستدی بین قواعد و مبانی شرعی از یک سو و نوع تحقق‌ها و تجلی‌ها و عینیت یافتن‌های آن در جامعه تولید‌ می‌شود. ما در حوزه علم تولید کنیم در بستر‌ها و با روش‌های هزار ساله و حاصل مباحث داخل و خارج خود را به جامعه بفرستیم و انتظار معجزه داشته باشیم منطق سالمی به نظر‌ نمی‌رسد. فقه کارآمد در متن جامعه و بلکه در متن و بستر چالش‌ها قابل تولید است. البته این بنا بر فرض کارآمدی دین در عرصه اجتماعی و اصلاح روال کلی زندگی انسان است و اگر نه لزومی به گفتن این‌ها نیست.

ما امروزه با چالشی وجودی برای دین و دینداری مواجه هستیم. اگر حوزه‌های علمیه روش تعامل خود با متن دین و متن زندگی و بازسازی منطق تعامل با این دو و فهم پل‌های بین آن‌ها را متحول نکند و سنجه‌های تازه‌‌ای برای فهم کارآمدی یک اندیشه یا نظریه یا فتوی به میان نیاورد همه چیز را‌ می‌بازد. مردم هم دین را از دست‌ می‌دهند. معلوم نیست چه شرایطی برای یک حکومت اسلامی باید رخ دهد و اندیشه و نهاد دین دستخوش چه بحرانی شود که در حوزه‌های علمیه حالت فوق العاده اعلام گردد.

ما در شرایطی هستیم که بسیاری از مباحث بنیادین اصول فقه و قواعد کلی فهم و بیان و تفسیر دین نیازمند به راستی آزمایی در تحقق بخشی به اهداف و غایات دینی اند. در شرایط فعلی مهمترین عامل و عنصر و سنجه شرعیت بخشی به یک فتوی و حکم شرعی استناد آن به یک خبر واحد صحیح است. در حالی که سنجه‌های اصلی قرآنی در صحت و شرعیت یک حکم دینی میزان نقشی است که در تحقق اهداف عینی و عملی آن در عرصه اجتماعی و انسانی رخ‌ می‌دهد. این‌ها باعث‌ می‌گردد ما منتظر تحقق تحولی عمیق در حد تغییر پارادایمیک در عرصه فهم و تولید اندیشه دینی باشیم.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: محمدعلی, میرزایی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست