دیدم یکی از افراد به حدیثی استناد کرده بود و گفته بود اصلاً مسئله سرایت و تجاوز بیماری به دیگران، مطرح نیست. اینیک مشکلهای است که برخی در مواجهه با روایات، به یک روایت اخذ میکنند اما در کنار این روایت، روایتهای معارضی وجود دارد که باید باهم جمع شود و مجموع آنچه از همه روایات استفاده میشود، بهعنوان موضع دین عرضه شود. لذا اگر یک روحانی بگوید اصلاً مسئله سرایت بیماری، به دلیل فلان روایت منتفی است. این مسئله باعث تضعیف حوزه و روحانیت میشود و مردم همفکر میکنند همه حوزویان چنین عقیدهای دارند. اگر کسی بهطورکلی مسئله سرایت را منتفی بداند و در مقابل چشم اینهمه متخصص و غیرمتخصص که به سرایت بیماری یقین دارند، آن را انکار کند، این مایه تأسف است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد سید مجتبی نورمفیدی از اساتیدی است که در عین روشنبینی در مسائل، رویکرد سنتی و جواهری خود را نیز حفظ کرده است. در ماجرای ویروس کرونا، او از منتقدین رویکرد کسانی است که بدون اطلاع دقیق از مسائل پزشکی، در این گونه مسائل به اظهارنظر می پردازند. به باور عضو هیئت امنای مرکز فقهی ائمه اطهار، حفظ جان مؤمنین بر حکومت اسلامی واجب است و لذا باید به هر نحوی که شده از پیشرفت و شیوع این بیماری جلوگیری کنند. مشروح گفتگوی شبکه اجتهاد با این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم بهقرار زیر است:
اجتهاد: آیا برای جلوگیری و نشر این ویروس باید مکانهای عمومی و تفریحی مانند استخر و سینما و یا مذهبی مثل حرم بسته شود؟ حکم شرکت در مراسمهای مذهبی در این رویدادها چیست؟ آیا قرنطینه شهر نیز لزوم پیدا میکند؟
نورمفیدی: قبل از بیان مصادیق، باید اصل پیشگیری از ابتلای به این بیماری و نیز جلوگیری از انتشار و شیوع آن بیماری را بحث کنیم. اگر این مبحث روشن شد، باقی مسائل نیز حل خواهد شد. به نظر میرسد که بهحکم عقل و نقل و آیات و روایات و بهحکم عقلا، انسان باید مراقب سلامتی خود باشد و اینیک امر لازم و حتمی است. عقل حکم به حفظ وجوب نفس دارد و دفع ضرر محتمل را واجب میداند. اگرچه برخی دفع ضرر محتمل را بر ضرر اخروی حمل کردهاند اما اگر ضرر دنیوی، ضرری است که ولو احتمال آن ضعیف باشد ولی محتمل قوی است، لذا عقل حکم به وجوب دفع چنین ضرری میکند.
اجتهاد: آیا این مسئله مربوط به فطرت است یا مربوط به عقل است؟
نورمفیدی: هم فطرت به چنین چیزی حکم میکند و هم عقل. فطرت انسان حکم میکند که برای حفظ خودش، تلاش کند. در علم اخلاق این بحث مطرحشده است که ترس از مرگ که در انسانها وجود دارد. بخشی از این ترس، لازم است که در وجود بشر باشد تا انسانها خودشان را حفظ کنند. لذا ضمن اینکه ترش از مرگ از برخی جهات مذموم است و باید با این ترس مقابله بشود، اما این ترس بهعنوان یک نعمت الهی، در وجود انسان قراردادهشده که اگر این نعمت نبود، انسانها خود را در معرض بیاحتیاطیها قرار میدادند. لذا غیر از مسئله فطری بودن ترس از مرگ و اینکه این ترس، انسان را وادار به مقابله با اموری میکند که ممکن است منجر به مرگ انسان بشود؛ اما از مدرکات عقلی هم هست که انسان خودش را حفظ کند. لذا هم حکم عقل و هم حکم فطرت در اینجا وجود دارد.
اجتهاد: آیا شما قاعده ملازمه را قبول دارید؟
نورمفیدی: بله. البته با آن شرایطی که در جای خود مقررشده است.
اجتهاد: برخی قاعده ملازمه را انکار میکنند ازاینجهت که عقل بر همه مصالح و مفاسد، احاطه ندارد و لذا ممکن است شارع مطالبی را بداند که عقل درک نمیکند.
نورمفیدی: قاعده ملازمهای که علما، در محدوده عقل عملی و در حوزه بایدها و نبایدها و حسن عدل و قبح ظلم، مطرح میکنند، شرایط خاصی دارد. درهرصورت یکی از مصادیق ظلم، ظلم به نفس است و این قبیح است و قهراً اگر ملازمه را در این محدوده هم ببینیم، میتوانیم آن حکم شرعی را در مواردی که ظلم به نفس باشد، از آن استفاده کرد. حداقل، این مورد، از آن موارد قدر متیقنی است که میتوان تائید و حکم شرعی را از آن به دست آورد.
اجتهاد: چرا بهجای استناد بهحکم عقل، بحث قطع به وجوب حفظ نفس را مطرح نمیکنید تا به اشکالات قاعده ملازمه هم برخورد نکنیم؟
نورمفیدی: این یقین و قطعی که شما میگویید، زائیده همین حکم عقل و عقلا و حکم شرع است. این تحلیل همان یقین است. لذا منافاتی باهم ندارد. البته ما در فقه، ازنظر شرعی هم اگر بخواهیم مسئله را بررسی کنیم، آیه: «ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه» دال بر همین مطلب است؛ چون هر اقدامی که باعث شود انسان خودش را در معرض هلاکت و مشکل اینچنینی قرار بدهد، از آن نهی شده است. هلاکت در آیه نیز اعم از هلاکت دنیوی و اخروی است.
اجتهاد: جهاد و امثالذلک نیز هلاکت دنیوی است. آیا این آیه شامل آنها نیز میشود؟
نورمفیدی: خیر. بحث جهاد و امثال آن، در آیه داخل نیست؛ چون در جهاد، مصلحت مهمتری مثل حفظ دین و ناموس وجود دارد. اصلاً ما قاعدهای به نام وجوب حفظ نفس داریم که فقها بر اساس آن فتوا میدهند که انسان از هر کاری که باعث میشود خودش را در معرض مرگ یا قتل قرار بدهد باید اجتناب کند.
درباره سلامتی و بهداشت فردی و رعایت اموری که به این مسائل مربوط میشود، در روایات، تأکید زیادی شده است. ضمن اینکه برخی از آثار معنوی بر برخی از توصیههای بهداشتی در شرع مترتب است، اما آثار دنیوی هم بر آن مترتب است که به سلامت و حفظالصحه مربوط میشود و طبیعتاً حفظالصحه و سلامتی، یک رکن از ارکان یک جامعه دینی است و اگر انسان بخواهد کاری کند که به این نعمت سلامتی، آسیب بزند، از مصادیق اسراف بوده و حرام است. بههرحال اسراف فقط در خوردنیها و نوشیدنیها نیست. در همه نعمتهای دنیایی، صدق اسراف ممکن است. یکی از مصادیق اسراف، این است که انسان نعمت سلامتی را بهنوعی در معرض خطر قرار دهد، لذا ادله حرمت اسراف و تبذیر را نیز میتوان در این بحث مطرح کرد.
عقلا هم این روش و بنا را دارند و ما نهتنها ردعی از این بنا و روش عقلا نمیبینیم بلکه میتوانیم تاییدات زیادی از ادله برای این سیره عقلایی بیاوریم. مسئله حفظ نفس آنقدر مهم است که به فرموده قرآن، در شرایط اضطرار، حتی میتوان اکل میته کرد. اینکه محرمات در شرایط اضطرار برای انسان جایز شمردهشده و محذور آن برداشتهشده است، برای حفظ نفس است و الا جهت دیگری نیست که به انسان اجازه ارتکاب حرام داده شود. لذا مسئله لزوم حفظ نفس، یک امری عقلی و شرعی و عقلایی است. اگر مسئله، به این درجه از اهمیت باشد، هر چه که بخواهد به این امر آسیب بزند، طبیعتاً جایز نخواهد بود.
حال در شرایط فعلی و انتشار ویروس کرونا، اگرچه درصد مرگومیر ناشی از این ویروس، خیلی بالا ذکر نشده ولی بالقوه میتواند آسیبزننده مهمی باشد. مخصوصاً برای گروههای سنی خاص و بیماران خاص که آسیب بالاتر و جدیتری دارد. اگر این ویروس به نحو عمومی انتشار پیدا کند، مقاومت گروههای سنی پایینتر خیلی معلوم نیست و ممکن است منجر به هلاکت آنها شود. اینکه میگویند آمار مرگومیر این بیماری کم است، بهشرط مراقبت جدی از افراد، درست است و چون امکان مراقبت جدی از مبتلایان به این بیماری خیلی فراهم نیست، لذا اگر این ویروس شایع شود، تمام افراد با آسیب جدی مواجه خواهند شد. لذا انجام هر کاری که باعث انتشار این ویروس شود، جایز نیست.
اجتماعات عمومی، چه در مکان مذهبی و چه غیرمذهبی، زمینه انتشار این ویروس را بیشتر فراهم میکند و طبیعتاً افراد بیشتری را در معرض هلاکت قرار میدهد. لذا در مورد این مسئله باید کارشناسان، با توجه به میزان انتشار که علیالظاهر بالا هم هست نظر بدهند. چون این مسئله تابع نظر اهلفن است که در چه مرحلهای قرار داریم و هر مرحلهای، چه اقتضائاتی دارد. ممکن است در یک مرحلهای قرنطینه لازم باشد و در مرحلهای دیگر لازم نباشد. این مسئله باید به نظر کارشناسان و مرکز مدیریتی که ازنظر حکومت بهعنوان مدیریت این مشکل و بیماری مهیا شده است، واگذار شود و همه هم باید از این مرکز، تمکین کنند و در اینجا نباید از گفتار آنان تخلف کرد. چون دلیل اصلی لزوم تقلید، همین رجوع عالم به جاهل است. در این مسئله فرقی بین امر دینی و غیردینی وجود ندارد. لذا برخی وقتها اظهارنظرهای غیر کارشناسی در این امور، جای تأسف دارد.
مثلاً دیدم یکی از افراد به حدیثی استناد کرده بود و گفته بود اصلاً مسئله سرایت و تجاوز بیماری به دیگران، مطرح نیست. اینیک مشکلهای است که برخی در مواجهه با روایات به یک روایت اخذ میکنند اما در کنار این روایت، روایتهای معارضی وجود دارد که باید باهم جمع شود و مجموع آنچه از همه روایات استفاده میشود، بهعنوان موضع دین، عرضه شود. لذا اگر یک روحانی بگوید اصلاً مسئله سرایت بیماری، به دلیل فلان روایت منتفی است. این مسئله باعث تضعیف حوزه و روحانیت میشود و مردم همفکر میکنند همه حوزویان چنین عقیدهای دارند. این ناشی از عدم غور در کتب روایی و عدم تحقیق است. باید روایات را از حیث سند و دلالت بررسی کرد. بله ممکن است رواتی که سرایت بیماری را نفی میکند به اینگونه توجیه کرد که سرایت بیماری، علت تامه ابتلای به بیماری نیست. بلکه سرایت مقتضی برای ابتلای به بیماری است و امور دیگری مثل مشیت الهی نیز میتواند در مبتلا شدن شخص به بیماری اثر داشته باشد. حال اگر کسی بهطورکلی مسئله سرایت را منتفی بداند و در مقابل چشم اینهمه متخصص و غیرمتخصص که به سرایت بیماری یقین دارند، آن را انکار کند. این مایه تأسف است.
پس همانطوری که حفظ نفس واجب است و قراردادن نفس در معرض هلاکت حرام است، تخلف ازنظر کارشناسان در این رابطه حرام است و مراجع بزرگوار تقلید نیز بر این مسئله تأکید کردهاند و سیره علمای ما در طول قرون، تمکین به نظر کارشناسان بوده است. البته در هنگام اختلافنظر بین کارشناسان، این بحث دیگری است اما در موضوع محل بحث، اتفاقنظر وجود دارد که مکانهای عمومی، اجتماعات، چه مذهبی و چه غیرمذهبی، چه علمی و چه غیرعلمی، زمینه را برای ابتلای به این بیماری بیشتر فراهم میکند.
وقتی در شرایطی یا بنا بر برخی از مصالحی، بعضی از احکام الزامی شرع میتواند موقتاً تعطیل شود. چگونه برای یک امر مستحب، نتوانیم حکم به تعطیلی بکنیم. مسئله زیارت، مستحب مؤکد است یا اجتماعات مذهبی چه نماز جماعت و چه مجالس اهلبیت، اما به نظر کارشناسان این اجتماعات میتواند برای جامعه اسلامی خطرناک باشد و میتواند افراد زیادی از مؤمنین را مبتلا کند، آیا ما نمیتوانیم موقتاً این اجتماعات را تعطیل کنیم؟ نوع کسانی هم که در این اجتماعات مذهبی شرکت میکنند، متدینین و علما هستند و بههیچوجه جایز نیست که افراد را در معرض این بیماری قرارداد.
برخی خیال میکنند تأکید بر برگزاری مراسم دینی و مذهبی، یک نوع شجاعت و حاکی از غیرت دینی است، درحالیکه اینچنین نیست. در سیره اهلبیت علیهمالسلام نیز این احتیاطات و مراقبتها بوده است. برخی گمان میکنند که غیرت دینی اجازه نمیدهد که مجالس مذهبی را تعطیل کنند؛ چون تعطیلی باعث کمرنگ شدن و از رونق افتادن و وهن این مجالس مذهبی و اماکن دینی میشود. این درست نیست. بلکه باید ازنظر کارشناسان، تبعیت کرد و در این جهت، حوزه و روحانیت باید پیشتاز باشند که هستند و در این چند روز اخیر، مراجع نیز بر تبعیت ازنظر کارشناسان در همه مراحل، تأکید داشتهاند.
اجتهاد: آیا شما قائل به حجیت قول خبره هستید؟
نورمفیدی: اگر شخصی کارشناس به معنای واقعی کلمه باشد نه کارشناسنما، به نظر من اگر هم قول یک کارشناس بهتنهایی حجت نباشد اما تراکم قول کارشناسان، مجموعاً میتواند مورد اعتبار و حجیت باشد.
اجتهاد: آیا رعایت بهداشت فردی و اجتماعی در این خصوص لازم است؟
نورمفیدی: بله مسلماً این امر لازم است و در آموزههای دینی ما بر رعایت بهداشت فردی و عمومی، تأکید شده است. بحث استحمام و نظافت و جمعآوری زباله و مواردی که در شرع مطرحشده است، همه دال بر این مطلب است. در زمان شیوع این بیماریها، همان مستحبات، الزامی میشود و رعایت نکردن آن، هم جنایت بر نفس است و هم اضرار بر غیر. چون در اینجا فقط خود شخص مطرح نیست. در حوزه فردی کسی که بهداشت مربوط به این ایام را رعایت نکند، نهتنها خودش را مبتلا میکند، بلکه به جهت ارتباطات اجتنابناپذیری که امروزه در جامعه وجود دارد، باعث اضرار به غیر میشود و اضرار به غیر هم حرام و موجب ضمان است.
کسی که این مراقبتها را انجام ندهد و موجب سرایت بیماری به غیر شود نهتنها ازنظر تکلیفی مرتکب حرام شده است بلکه حکم تکلیفی ضمان نیز در اینجا ثابت است.
البته در این زمینه یک روایتی داریم که در جوامع روایی شیعه نیست ولی در جوامع روایی اهل سنت هست و ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه خود آورده و به نظرم یکی از شارحین کافی نیز این روایت را نقل کرده است که داستانی را به مناسبت نقل میکنند و سپس از پیغمبر صلیالله علیه و آله نقل میکنند که اگر شنیدید در یک سرزمینی طاعون وجود دارد، به آنجا نروید و اگر در یک سرزمینی واقع شدید که آنجا طاعون هست، ازآنجا خارج نشوید. معلوم میشود این فرمایش حضرت برای این جهت است که هم از ابتلای به بیماری پیشگیری کنید که مفاد نهی از ورود به مناطق بیماری است و هم از انتشار بیماری جلوگیری کنید که مفاد نهی از خروج از مناطق محل ابتلا است. این روایت اگرچه سنداً اشکال دارد ولی مضمون آن میتواند قابلقبول باشد. این روایت اگرچه ارشادی است و مولوی نیست ولی ارشاد به حفظالصحه خود شخص و حفظ سلامت دیگران است. بهداشت عمومی، یک جنبه فراگیرتری نسبت به بهداشت فردی دارد. لذا هم بهداشت فردی و هم بهداشت عمومی، در شرایط فعلی، از امور لازمی است که هیچ تردیدی در آن نیست. البته نباید از ادعیه وارده برای سلامتی و امثالذلک غفلت کرد.
اجتهاد: وظیفه حکومت در این خصوص چیست؟ آیا لازم است دولت و شهرداری، مکانهای عمومی را ضدعفونی کند و یا آموزش دهد و ماسک توزیع کند؟
نورمفیدی: آنچه برای حاکم و حکومت بهعنوان یک مسئولیت میتوانیم ذکر کنیم، مسئله رفاه، امنیت، سلامتی اعم از سلامتی جسمی و روانی آحاد جامعه اسلامی است. اینیک معنای وسیعی دارد. قهراً نسبت به این مسئلهای که پیشآمده، حکومت مسئولیت دارد که دامنه آن نیز وسیع است و شامل همه اقدامات پیشگیرانه، اطلاعرسانی، جلوگیری از انتشار، تسهیل در خدمات به مردم مخصوصاً وسایلی که برای بهداشت فردی و عمومی برای پیشگیری و جلوگیری از انتشار بیماری موردنیاز است میشود. اگر در این موارد، قصور یا خداینکرده تقصیری رخ بدهد، ضامن هم هست و اگر حکومت به وظیفه خود عمل نکند، حکم به ضمان هم میتوانیم بکنیم؛ اما طبیعتاً پیشگیری، مهیاکردن وسایل برای پیشگیری و امثالذلک بر عهده حکومت است و در این امر، حکومت میتواند الزاماتی را وضع کند و قرار بدهد. مثلاً برخی از کارخانهها را ملزم کند که تولید خود را به یک محصول خاص اختصاص بدهند. سوق دادن امکانات در جهت پیشگیری، ضدعفونی کردن وسایل نقلیه عمومی و هر آنچه به این مسئله مربوط میشود، از وظایف حکومت به معنای عام آن است و همه اجزای حکومت در این زمینه مسئولیت دارند.
اجتهاد: روایاتی مانند «فرّ من المجذوم» آیا ظهور در وجوب تعبدی دارند یا ارشاد هستند؟ آیا قاعده فقهی در این خصوص وجود دارد؟
نورمفیدی: روایتی که در سؤال مطرحشده است، مجموعاً با توجه به مجامعی که این روایت در آن مطرحشده است، یک حکم ارشادی است. در باب نکاح یا در باب تجارت یا در باب غساله شخص مجذوم، نباید وضو گرفت، این روایت مطرحشده است؛ اما اگر این روایت را در ابواب مختلف بررسی کنیم، ارشاد به همان حکم عقل و عقلا مبتنی بر حفظ النفس و پیشگیری و مراقبت از عدم ابتلای به بیماری است. قهراً هر بیماری که مسری باشد و انتشار آن بهواسطه تماس و ارتباط باشد، این روایت، آن را در برمیگیرد. برخی در محل بحث، به قاعده لاضرر تمسک کردهاند. بنده به نظرم میتوان به قاعده حفظ نفس از معرض هلاکت و قتل استناد کرد. شاید بتوان به قاعده غرور نیز استناد کرد. اگرچه این قاعده مربوط به باب تجارت است؛ اما بههرحال شاید بتوان به آن استناد کرد. البته قاعده لاضرر به نظر من، یک حکومت حکومتی و به تعبیر مرحوم امام، یک حکم سلطانی است.
اجتهاد: آیا حکومت در این موارد لازم است صداقت داشته باشد و یا مصلحت در کتمان است؟
نورمفیدی: به نظر میرسد صداقت، امری است که هیچکس چه در حوزه ارتباطات فردی و محدود و چه در حوزه ارتباطات وسیع و عمومی، مخصوصاً حکومتی، از آن ضرر نمیکند. صداقت، باعث اعتماد عمومی به حاکمیت میشود و اینیک سرمایهای است که میتواند در مواضع مختلف، به حمایت و پشتیبانی از حکومت منجر بشود و اگر اعتماد عمومی به هر دلیلی تضعیف شود، کمکم پیوندهای عاطفی بین حکومت و مردم از بین خواهد رفت و بهتبع آن همکاری و همیاری آنها را با حکومت ضعیف میکند و آثار نامطلوبی دارد. در این مسئله تردیدی نیست.
ما هم در توصیههای زعمای دین، بحث صداقت را میبینیم. در سیره خود اهلبیت علیهمالسلام هم دیده شده است. در تجربههای تاریخی هم دیده است. اگر اساس حکومت بر صداقت باشد و برای مردم ثابت شود، منافع فراوانی دارد؛ اما معنای صداقت داشتن این نیست که لازم باشد گاهی اموری که ممکن است موجب تزلزل در فکر و ذهن مردم بشود و خداینکرده باعث وحشت عمومی بشود بیان بشود. بین دروغ گفتن و همه حقیقت را بیان نکردن، فرق است. حکومت نباید به مردم دروغ بگوید؛ اما اگر شرایط بهگونهای باشد که نباید همه حقیقت را برای مردم بیان کرد، اشکالی در کتمان بخشی از حقیقت نیست. مثلاینکه در یک جنگ، اگر بخواهند آمار همه کشتگان را مطرح کنند باعث سست شدن اراده سایر رزمندگان میشود. در اینجا کتمان بخشی از حقیقت اشکالی ندارد؛ اما اساساً در زمان حاضر و با توجه به وسایل ارتباطجمعی کنونی، امکان دروغ گفتن یا امکان کتمان بخشی از حقیقت، وجود ندارد.
لذا در نگفتن مسائل از طرف حکومت، راه و میدان برای کسانی باز میشود که بیایند واقعیات را قلب کنند و به خورد مردم بدهند. لذا زمانه، زمانهای نیست که بتوانیم با تمسک به این بهانه که ممکن است گفتن حقیقت باعث وحشت شود، همه حقیقت را نگوییم. چون این کار یک فضای غبارآلودی را فراهم میکند که مغرضین میتوانند از این فضا بهشدت سوءاستفاده کنند. لذا من نه مطلقاً میگویم همه حقیقت در هر شرایطی باید گفته شود و نه میگویم که به مردم دروغ بگویید. ولی باید به این نکته توجه داشت که زمانه را بهخوبی بشناسیم و باید مراقب باشیم که افراطوتفریط صورت نگیرد. برخی خیال میکنند هر چه مخفیکاری کنند بهتر است. برخی هم گمان میکنند با بزرگنمایی باید حساسیت ایجاد کرد و همه را بسیج کرد. نه بزرگنمایی و ارعاب مردم و از بین بردن آسایش و امنیت روحی مردم درست است که خود این اضطراب و استرس، مقاومت جسم افراد در مقابل بیماری را نیز کاهش میدهد؛ و نه مخفیکاری و لاپوشانی روش درستی است. این افراط و تفریطها همیشه برای ما دردسرساز است. بههرحال این بیماری یک مشکلِهای ای برای جامعه است و همه مسئولین نسبت به آن دغدغه دارند. لذا در این فضا هم باید مردم را آرام کرد و هم حساس باشیم؛ اما در این شلوغیها، اظهارنظرهای عجیبوغریبی صورت میگیرد که موجب سردرگمی مردم میشود.