labelاجتهاد و اصول فقه
commentبدون دیدگاه

بررسی نظریه‌ی معنا داری در فلسفه تحلیلی و وضع در اصول فقه

چکیده


در این تحقیق به یکی از مباحث بسیار مهم در فلسفه تحلیلی، بحث معنا داری اسامی خاص که شباهتهای فراوانی با بحث وضع در اصول فقه دارد، پرداخته شده است. و یک مقایسه بین نظریه‌ی معنا داری در فلسفه تحلیلی و وضع در اصول فقه انجام شده است. مفاد معناداری اسم خاص در فلسفه تحلیلی این است که؛ معنا داری اسم خاص به چه صورت می‌باشد؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، چهار نظریه مهم (نظریه مصداقی، توصیفی ـ توصیفی فرگه و راسل و توصیفی جدید و دسته ای ـ و نظریه زنجیره علی دلالت) نزد بزرگان این سنت، تبیین شده است. مسئله وضع در اصول فقه نیز اشاره به رابطه لفظ و معنا دارد به نحوی‌که؛ اکثر قریب به اتفاق علماء این رابطه را از نوع جعل و قرارداد می ‌دانند، گرچه برخی این رابطه را ذاتی ‌خوانده است. در خصوص رابطه لفظ و معنا، هرچند جمهور بزرگان قائل به وضعی دانستن این رابطه می‌باشند، اما آنچه حائز اهمیت است، اینکه؛ خوانش‌های متفاوتی از این رابطه نزد اندیشمندان صورت گرفته است که می‌توان در این خصوص، اشاره کرد به نظریه‌های: ملازمه، اعتبار، تعهد، قرن اکید و هوهویت که بخشی از گفتار این نوشتار را به خود اختصاص داده است. نقطه عزیمت مسئله، بررسی و تطبیق دو نظریه فوق(نظریه معناداری اسامی خاص و نظریه وضع) در دوسنت مذکور می‌باشد. می‌توان ادعا کرد که علی‌رغم نوشته‌های فراوانی که در زمینه این دومسئله ـ معنا داری درفلسفه تحلیلی و وضع در علم اصول ـ انجام‌شده لیکن نوشته‌ای با این موضوع، در عرصه علمی بر اساس اسقراء نگارنده کاملاً تازه و جدید می‌باشد به نحوی‌که نظریه وضع و معنا داری تبیین، ونقاط اشتراک و افتراق آن با توجه به پیش فرض های دو سنت مذکور، نشان داده شده است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

device_hubموضوعات مرتبط: مباحث الفاظ
people_altاشخاص مرتبط: عصمت‌ اللهی، ذبیح‌الله, مروارید، محمود
apartmentمراکز مرتبط: جامعه المصطفی العالمیه, مجتمع آموزش عالی مشهد مقدس

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست