labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

بررسی نظر موافقان و مخالفان در «زوائد علم اصول»

قدما در تدوین اولین کتاب‌ها‌ی اصولی ناظر به فضای اهل تسنن قلم زده‌اند که خود به خود سبب ورود برخی مباحث زائد به اصول شیعی شده است. چنانچه «العده فی اصول الفقه» نام مشترک کتاب شیخ طوسی و قاضی ابو یعلی از علمای اهل تسنن است.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد مدیر مؤسسه‌‌‌‌‌ی فقاهت و تمدن‌‌‌‌‌سازی و از فعالان عرصه تحول در حوزه‌های علمیه، در نشست «بررسی زوائد علم اصول» که در حسینیه شهدا برگزار گردید، با اشاره به ضرورت علم اصول برای فهم دین و استنباط احکام بیان کرد: علم اصول به عنوان علمی برای فهم دین، همیشه در شیعه مورد بحث بوده. حتی اخباریون که اصول مصطلح را قبول ندارند، دانستن قواعدی را به عنوان مقدمات قبل از ورود به فقه لازم می‌دانند؛ مانند موضع ایشان نسبت به قرآن و تفسیر آن. یا اصولیون جایگاه عقل و میزان برداشت‌های عقلی را در اصول فقه دنبال می‌کنند. همچنین مخاطبین پیامبر و ائمه (ع) برای فهم کلام ایشان نیازی به دانستن قواعد تفسیر و فهم متن نداشتند، اما با گذشت زمان و فوت قرائن و تغییر اقتضائات زمان و مکان، فهم کلام معصومین برای غیر مخاطبین نیازمند قواعد تفسیر است که مباحث الفاظ اصول فقه ناظر به همین دغدغه است.

اکبرنژاد «بررسی زوائد علم اصول» را در سه محور یک. ماهیت شناسی زوائد. دو. نظر موافقان و مخالفان در زوائد اصول. سه. منشا ورود زوائد به علم اصول بیان کرد و در تبیین محور بحث اول گفت: در هر علمی ملاک زائد بودن مسأله‌ای نبودن آن مساله در راستای اهداف علم است. انسان در زندگی خود بر اساس نیازها و ضرورت‌هایی که برایش به وجود می‌آید، نیاز به علم و دانش دارد. هرچه سیرت و صورت زندگی انسان تغییر کند، نیاز او هم به دانش وسعت پیدا می‌کند؛ بنابراین علمی که در راستای برطرف کردن حاجت‌ها‌ی انسان باشد، ضرورت دارد و هر مساله‌ای هم در راستای این هدف باشد، لازم است وگرنه زائد خواهد بود.

استاد حوزه علمیه قم، مسائل توسعه یافته علوم را به مفید و غیر مفید تقسیم کرد و افزود: گاهی توسعه‌ی علم به اضافه شدن مسائل نو و فروعات جدید است؛ مانند مسائل فقه سیاسی و چگونگی اداره‌ی کشور و قانونگذاری؛ مسائل مستحدثه در رشته‌های پزشکی مثل تلقیح مصنوعی؛ انواع معامله‌های جدید. این نوع توسعه ضروری و مفید است. امامان خمینی و خامنه‌ای، بارها به ضرورت ورود حوزویان به این رشته‌ها تأکید کردند؛ اما گاهی توسعه‌ی علم غیر مفید است؛ مانند آنچه در تورم اصول فقه اتفاق افتاده. علم اصول نسبت به دویست سال قبل وسعت پیدا کرده ولی وسعتی نیست که در راستای اهداف علم باشد؛ مثلا مقدمه الواجب تا قبل از شیخ انصاری (ره) در دو صفحه بحث می‌شد ولی مرحوم شیخ این مساله را به سیصد صفحه می‌رساند.

وی در تبیین محور دوم، قبل از بیان نظر موافقان و مخالفان به معنا و اقسام تورم در اصول پرداخت و افزود: برخی مسائل در اصول طرح شدند که ورود آنها از اساس بی‌فایده است و هیچ تاثیری در استنباط ندارند. برخی مسائل هم طرحشان ضروری است، اما نیاز به پرداختن‌های عمیق و اشکال و جواب‌ها‌ی مفصل ندارند، مانند حجیت خبر واحد که اصل مساله ضروری است ولی نیازی به این همه بحث و دقت ندارد. با اینکه همه‌ی علما قائل به حجیت آن هستند، اما گاهی چند ماه پیرامون اثبات حجیت آن بحث می‌کنند.

استاد سطح خارج حوزه‌ قم با نگاهی به تاریخ اصول فقه، به ارائه‌ی نظرات موافقان و مخالفان از قدما و معاصرین پرداخت و گفت: مرحوم سید مرتضی و شیخ طوسی در مقدمه‌ها‌ی «الذریعه» و «عده الاصول» که اولین کتاب‌های اصولی شیعی هستند، به زائد بودن برخی مباحث اشاره می‌کنند و مبنای نگارش کتاب خود را بر پیرایش اصول از زوائد می‌دانند. سخن این دو عالم بزرگ نشانگر آن است که اصول از همان اول دچار زوائدی بوده و ایشان با دقت نظر خود اهتمام به حذف آنها داشتند.

وی ادامه داد: همچنین محقق حلی در «معارج الاصول» معتقد است اصول دچار بسیاری از مباحث بیهوده شده و همت خود را طرح مباحثی می‌داند که در فقه تاثیر دارند. میرزای قمی در مقدمه‌ی قوانین، باور به گسترش بی فایده مباحث اصول دارد و روش خود را بر آوردن مسائل ضروری عنوان می‌کند. مرحوم ملا امین نهاوندی از شاگردان بزرگ شیخ انصاری (ره) مباحث مفید اصول را یک هزارم می‌داند. آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی (موسس حوزه)، در «درر الفوائد» بسیاری از مباحث مطرح شده در اصول را زائد می‌داند و تنها به ارائه‌ی مسائل ضروری و مورد نیاز می‌پردازند. آیت‌الله بروجردی بارها بر سر درس خود اصول موجود را متورم دانسته و توصیه به کوتاه کردن آن می‌کردند. امام خمینی بارها در درس اصول خود اصول موجود را دارای حاشیه‌ها‌ و زوائدی دانستند که عمر طلاب را ضایع می‌کند. حضرت آقا تا کنون چندین بار به حذف مباحث بی فایده ویا کم فایده در اصول اشاره کردند و آن را مانع جهش علمی می‌دانند.

اکبرنژاد نیز، نظر مخالفان تورم اصول را چنین عنوان کرد: برخی از اساتید هم قائل به مفید بودن مباحث اصول موجود هستند و تورم آن را ضروری رشد علم می‌دانند. ایشان معتقدند اولا، رشد اصول، به تحقیقات و بررسی‌ها‌ی عالمانه نیاز دارد که لازمه‌ی چنین رشدی پرداختن به تمام سوالات و اشکالات است. از دلِ این اشکال و جوابهاست که اصول رشد می‌کند و بالنده می‌شود. ثانیا، هرچند برخی از مباحث و سوال و جوابها ثمره‌ی عملی و فقهی ندارد، اما دارای ثمرات علمی است. این «إن قلت و قلت»هاست که قدرت تحلیل دانش پژوه را بالا می‌برد. همین چالش‌ها‌ی علمی هستند که ذهن طلبه را پرورش می‌دهند و قوه‌ی اجتهاد را در او ایجاد می‌کنند وگرنه صرف دانستن چند قاعده که انسان را فقیه نمی‌کند.

 بررسی زوائد علم اصول

مدیر موسسه فقاهت در نقد این نظریه گفت: شکی نیست که رشد علم وابسته به سوال و جواب است اما این به معنای این نیست که به تمام سوالها جواب داده شود. بسیاری از سوالها از فرض بحث خارج هستند و جواب به آنها فایده‌ای ندارد. استاد نباید اجازه دهد که هر سوالی باز شود، بلکه باید سوالات دانش پژوهان را در راستای هدف علم و مباحث فایده دار مدیریت کند. در حدیثی زراره از امام صادق (ع) پیرامون مصداق آیه‌ی «اهل الذکر» سوال می‌کند که امام به اهل بیت اشاره می‌کنند. در ادامه زراره از خود سوال پرسیدن نظر امام را میخواهد. امام در جواب می‌گویند: برشماست که از همه چیز سوال کنید، اما بر ما نیست که به تمام سوالات شما جواب دهیم. مفهوم روایت این است که هر سوالی شان جواب دادن ندارد. همچنین امام در سوال ابابصیر از جنس حوریان بهشتی، او را به نماز و تکالیف شرعی توصیه می‌کنند. یعنی دانستن آن چیزهایی برای انسان مفید است که در عمل به او نیاز داشته باشد نه هرچیزی.

وی در جواب از استدلال دوم قائلین به مفید بودن تورم اصول مبتنی بر تقویت اذهان گفت: تقویت ذهن طلاب باید با حل کردن مسائل فقهی باشد نه اینکه وقت گذاشتن در مسائل قدیمی که هیچ فایده‌ای ندارد. وقت دانش پژوه باید صرف مسائلی شود که تناسب با نیازهای زمان داشته باشد نه مسائلی که صدها بار طرح و بررسی شده. برخی مسائل هستند که فی نفسه دارای پیچیدگی هستند مانند معاملات امروزی. اما برخی مسائل ذاتا پیچیده نیستند بلکه پیچیدگی امروز آنها به علت روش حل آنهاست که امروز دچار پیچیدگی بیهوده شده. این پیچیدگی نه تنها مفید نیست بلکه علاوه بر تورم، صرف بیهوده‌ی وقت است و ثمری ندارد. در حوزه باید روش مسائل را از پیچیدگی رها کرد. این هرگز منافات با تقویت ذهن طلاب ندارد. این دغدغه باید از راه صحیح خودش پیگیری شود نه ارائه‌ی مباحث زائد. حضرت آقا چندین بار این اشکال را طرح و جواب داده اند که برای تشییذ اذهان باید کار دیگری کرد نه اینکه مسائل بی فایده را آموزش داد.

اکبرنژاد در تبیین محور سوم زوائد علم اصول، به منشأ ورود این مسائل اشاره کرد و گفت: اصول فقه به معنای روش فهم دین، از زمان پیامبر اسلام (ص) به صورت ارتکازی وجود داشته. در زمان اهل بیت (ع) هم رساله‌ها‌یی توسط اصحاب ائمه در موضوعاتی که احساس نیاز کردند، مانند رد قیاس و اختلاف اخبار نگاشته شد. اما چون در زمان حضور امام بودند، نیازی به طرح برخی مباحث دیگر نداشتند. از اینرو نگارش کتابهای اصولی مصطلح بین آنها رایج نبود.

وی افزود: اما اهل سنت که دچار محدودیت منابع شدند، زودتر به تدوین اصول مشغول شدند. آنها برای رفع خلاهای خود به مباحثی مثل اجماع اصحاب، قیاس، استحسان و رأی رو آوردند. بنابراین محور کتابهای اصول فقه، نگارش‌ها‌ی اهل سنت بود.

مدیر موسسه فقاهت بیان کرد: پس از غیبت حضرت ولی عصر، یک فضای تقابل آراء و اندیشه‌ها‌ به وجود میاید. مثلا شیخ صدوق (ره) کتاب «التوحید» را در دفاع از نظرات مکتب تشیع در مباحث اعتقادی می‌نگارد. یا مرحوم کشی در علم رجال کتاب می‌نویسد. همچنین مکتب تشیع متهم به نداشتن مبنا در فقه و اصول می‌شود. از این‌رو علمای شیعه مثل شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی همت به نگارش کتابهای اصولی می‌کنند. با اینکه آنها روش خود را در حذف مباحث زائد می‌دانند، اما به علت تطبیق بر مباحث اهل تسنن و جواب از آنها، متذکر بسیاری از مسائل مطرح در اصول آنها می‌شوند. چنانچه «العده فی اصول الفقه» نام مشترک کتاب شیخ طوسی و قاضی ابو یعلی از علمای اهل تسنن است. اضافه بر اینکه فهرست این دو کتاب تقریبا شبیه یکدیگر هستند. بنابراین شاهد ارائه‌ی برخی مسائل چون «ان الامر بالشیء هل هو امر بما لا یتم الا به ام لا»، «ان الامر یتناول الکافر و العبد کما یتناول المسلم و الحر» و «ان الامر بالشی هل هو نهی عن ضده ام لا» هستیم. مسائلی که هیچ نشانی از آنها در فقه وجود ندارد.

اکبرنژاد در پایان‌ سخنان خود خاطر نشان کرد: در تاریخ علم هر چیزی که تأثیری در علم داشته باید مورد توجه قرار گیرد. توجه به این مهم برای ما مشخص می‌کند که قدما در تدوین اولین کتاب‌ها‌ی اصولی ناظر به فضای اهل تسنن قلم زده‌اند که خود به خود سبب ورود برخی مباحث زائد به اصول شیعی شده است که در جلسات بعد به مسائل ضروری و زائد می‌پردازیم.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست