حجتالاسلام شاهنوش با تبیین وجه ممیز فقه جواهری از دیگر روشهای استنتاج فقهی به بیان شرط استمرار این روش علمی در حوزه علمیه پرداخت.
شبکه اجتهاد: اول شعبان مصادف است با روز وفات آیتالله شیخ محمدحسن نجفی که به علت نگارش کتاب معروف «جواهرالکلام» در میان اهل علم به «صاحب جواهر» معروف است. جایگاه والای این اثر علمی بهحدی است که با گذشت حدود دو قرن از فوت صاحبجواهر عظمت علمی آن افول نکرده است؛ چنانکه امام خمینی(ره) بارها بر توسعه و تتبع «فقه جواهری» تاکید کردند، از جمله اینکه فرمودند: «در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم».
بیگمان شیخ محمدحسن نجفی از نوابغ فقهای اصولی قرن سیزدهم هجری است که ریاست و مرجعیت شئون عمومی شیعیان را به عهده داشت. از درایت و کاردانی و دلسوزی او به حفظ شئون حوزه اسلام، این بود که در هنگام مرگ خویش، استاد بزرگ مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری را به عنوان زعیم حوزه علمیه معرفی کرد، با آنکه آن روز شیخ مرتضی فرد گمنامی بیش نبود.
یکی از جملات معروف مرحوم صاحب جواهر که گویای ژرفنگری او در باب مسائل فقهی است عبارتی است که گویای دیدگاه او درباره ولایت فقیه است. وی صراحتا میگوید: «اگر ولایت عامه فقیه نباشد، بسیارى از کارهاى مربوط به شیعیان معطل میماند». وی در توصیف منکران ولایت فقیه مینویسد: «این افراد طعم فقه را نچشیده و از فرمایش ائمه (ع) چیزى نفهمیدهاند».
یکی دیگر از نقاط حائز اهمیت زندگی صاحب جواهر توجه و اهتمام وی نسبت به انجام کارهای عامالمنفعه و خدماترسانی به مردم عراق است. تمکن مالی او زمینه انجام این کارها را برایش فراهم کرد. حفر دو چاه در نجف و کوفه و وقف آن بر استفاده همگان، ساخت گلدستههای مسجد کوفه، ساخت بارگاه و صحن مسلم بن عقیل و ایجاد نهری از فرات تا نجف در ازای هزینهای گزاف از جمله فعالیتهای اوست.
حجتالاسلام عبدالصالح شاهنوش فروشانی، مسئول پژوهشکده حقوق خصوصی پژوهشگاه قوه قضائیه درباره اهمیت نگرش روشمند و متدولوژیک به ابواب فقهی و جایگاه فقه جواهری در این زمینه. شاهنوش در این زمینه به ایکنا گفت: کشف حکم شرعی در فقه مبتنی بر دو مرحله است: مرحله اول کشف و یقین و قطع به حکم شارع است. این امر مبتنی بر دستیابی به ادله و استدلالهایی است که ما یقین پیدا کنیم اراده شارع را کشف کردهایم، ولی معمولا این اتفاق نمیافتد. مرحله دوم زمانی است که دست ما از قطع به حکم شارع کوتاه میماند و طبیعتا وقتی به حکم شارع دست نیافتیم باید فرض کنیم این حکم وجود ندارد؛ ولی، چون یقین اجمالی داریم که شارع در این موارد حکمی دارد باید راهی پیدا کنیم که به آن حکم برسیم.
وی ادامه داد: اینجا خود شارع مقدس راههایی که قطعی نیستند، اما گمانآور و ظنی هستند را اعتبار بخشیده است تا ما بتوانیم به حکم شارع دست پیدا کنیم که فیالجمله مطابق با واقع است. این شکل از تفکر فقهی مقتضی این است که دستیابی به حکم شارع نیازمند یک روش است. روشی که ابتدائا تو را به یقین به حکم شارع میرساند و واقعیت را پیدا میکنی و اگر به واقعیت دست پیدا نکردی یک روش جایگزینی به تو میدهد که لااقل گمان معتبر به حکم شارع داشته باشی و در مرحله سوم اگر هیچکدام از این موارد نبود یک راهکاری برای حل مسئله در مقام عمل بدون آنکه ناظر به حکم شرعی باشد برای تو فراهم کند؛ بنابراین فقه مبتنی بر روش و متد است. اگر روش استدلال را از آن بگیری سنگ روی سنگ بند نمیشود.
پژوهشگر فقه اسلامی اضافه کرد: نکته دوم که خیلی مهم است این است که فقه مقولهای است که در طول تاریخ به دست آمده است. در فقه ما به دنبال اراده شارع هستیم. اراده شارع از طریق پیامبر(ص) و وصی پیامبر(ع) و در طول تاریخ به دست ما رسیده است. ما باید فاصله زمانی خودمان با پیامبر(ص) را لحاظ کنیم. این مطلب از زمان پیامبر(ص) تا زمان ما به واسطه فقها بدست آمده است، از طریق روات حدیث به دست ما رسیده است. پس در مرحله دوم باید این موضوع هم لحاظ شود.
وی در مقام جمعبندی گفت: پس دو مطلب باید در روش فقهی لحاظ شود: یکی خود شیوه استدلال و استنتاج فکری که مبتنی بر ادله یقینآور، ادله ظنآور معتبر و اصول عملیه است و دوم توجه به اینکه «خلق نظریه» امکانپذیر نیست؛ یعنی اراده شارع در طول تاریخ فقه از طریق فقها منتقل شده است و به دست ما رسیده است. یکی از کسانی که در دوران معاصر ما، حدود ۲۰۰ سال پیش، این روش را عملا جمعبندی کرد و در مجموع ابواب فقهی یک نظمی ایجاد کرد که میشود با توجه به روشی که او به کار برد همین مسیر را مشاهده کرد مرحوم صاحب جواهر است.
شاهنوش افزود: کتاب جواهرالکلام یک دوره کاملی است که تقریبا همه ابواب فقهی در آن مورد بحث قرار گرفته است. در این کتاب ما دو چیز یاد میگیریم؛ یکی اِعمال روش استدلال و استنتاج فقهی از ادله یقینآور، ادله ظنآور و اصول عملیه است و دوم توجه به اقوال فقها در طول زمان. در پرانتز یک نکتهای عرض کنم: یکی از موضوعاتی که فقها، خصوصا اصولیین قرن پنج و شش، در آثار خود دربارهاش بحث کردهاند مثل مرحوم شیخ طوسی در «عدهالاصول» این است که اگر ما در مسئلهای میان آرای تمام فقها دو قول فقهی داشتیم آیا میتوان قائل به یک قول سوم شد؟ ایشان بهدرستی گفتهاند «نه»، چرا؟ چون وقتی ما میبینیم تا آن زمان همه مسلمانان یا گفتهاند «الف» یا گفتهاند «ب»، پس ما یقین میکنیم که اراده شارع قول «ج» نبوده است. تاسیس قول ثالث مستلزم مخالفت با قطع و یقینی است که ما از این اجماع مرکب به دست آوردهایم.
وی خاطرنشان کرد: این نکته در اندیشه صاحب جواهر برای ما باقی مانده است. فرار از این روش منجر به تاسیس فقه و خلق فقه جدید میشود، به نحوی که ما یقین پیدا میکنیم یک چیزی از اراده شارع را از دست دادهایم، یقین میکنیم مخالفت با اراده شارع کردهایم. البته این بدان معنا نیست که اجتهاد در طی زمان معنا ندارد و ناظر به عصر خود نیست. گاهی یک مسئلهای در عصر ما به وجود آمده است؛ مثلا یک مثال خوبش حریم خصوصی در فضای مجازی است. اساسا تلقی ما از حریم خصوصی در زندگی سنتی با زندگی مدرن که در فضای مجازی باشد با هم متفاوت است.
وی ادامه داد: در فضای مجازی شما اطلاعات و دادههایتان را از ابتدا در اختیار یک شخص ثالث گذاشتهاید؛ یعنی در یک سرور گذاشتهاید که شخص ثالث است؛ بنابراین مفهوم حریم خصوصی نیاز به کنکاش جدید دارید و اینجا شما مجبور هستید از ابزارهای جدیدتری مانند عمومات و اطلاقات یا بنائات و استدلالات عقلا استفاده بکنید، اما در مواردی که موضوعش قبلا وجود داشته است اگر بخواهد تاسیس قول جدید بشود گاهی اوقات یقین پیدا میکنیم با اراده شارع در تقابل قرار گرفته است در حالی که اساس و قوام فقه و شریعت بر پایه تسلیم در برابر مولا و تسلیم در برابر شارع استوار است.
شاهنوش عنوان کرد: شاید بتوان فقه جواهری را اینگونه تعریف کرد، یک شیوه استدلال مبتنی بر ادلهای که تو را به قطع به اراده شارع میرساند، ادلهای که گمان معتبر برایت فراهم میکند و در غیر این صورت مسیری برایت فراهم میکند که بدانی معذور داری و در برابر مولا حجت داری، ولو اینکه حکم واقعی را کشف نکردهای. همچنین فقه جواهری اقوال فقها را هم برای ما زنده نگه داشته است؛ یعنی اگر کسی یک دوره کتاب جواهر را ببیند تقریبا بر اهمّ اقوال فقها آگاهی پیدا میکند و میتواند از آن بهره بگیرد. ضمن اینکه راه اجتهاد تازه در موضوعات جدید را نمیبندد یعنی با همین مسیر به تو یاد میدهد چگونه از عمومات و اطلاقات و صناعات عقلا استفاده بکنی، راه جدیدی باز کنی و مسئله را حل کنی. این مسیری است که صاحب جواهر در ۲۰۰ سال گذشته برای ما فراهم کرده است که بتوانیم آن را کشف کنیم، تمرین کنیم و به کار ببریم.
وی در پاسخ به این پرسش که فقه جواهری در اعصار بعد در کام شخصیتها ظهور و بروز بیشتری داشته است پاسخ داد: این سوال سهل و ممتنع است. من معیار اصلی را عرض میکنم: ما در صد سال اخیر که فقه با اندیشه روشنفکری و اندیشه مدرن مواجه شده است دو مسیر کلی مشاهده میکنیم. با بررسی این دو مسیر خواهیم دانست کدام فقیه بر مبنای متدولوژی فقه جواهری حرکت میکند یا از آن خارج شده است. معیار اول پایبندی به این است که یک خالق و مولای حکیم در عالم وجود دارد که قرار است انسان عبد و تسلیم او باشد. اساسا اینجا مفهوم دینداری معنا پیدا میکند. اگر بنا باشد دین به معنای تغییر حالتهای درونی یا ایجاد انگیزه صرف برای انجام یکسری فعالیتها باشد دین به معنای واقعی نخواهد بود. قوام اصلی دین مبتنی بر وجود خالقی است که حکیم است و همانگونه که برای تکوین جهان قانون و قاعده داشته است برای رفتارهای موجودات دارای شعورِ عاقلِ مختار هم برنامه داشته است.
وی در پایان گفت: این همان چیزی است که به آن میگوییم شریعت و در قالب اخلاق و دین خودش را نشان میدهد. گاهی عقل انسان آن اراده و نظم را کشف میکند و گاهی نقل. پایبندی به این مسیر مقتضی آن است که شما متد و روش داشته باشی. دینی که در اندیشه کلامی و جهانبینیاش چنین چیزی وجود داشته باشد فقهاش هم فقهی است که روش صاحب جواهر را پیموده است، اما اندیشههایی که از این مسیر گذشتهاند و اندیشههای جدیدی درباره انسان و جهان پیدا کردهاند و انسان از پارادایم عبد بودن و خداوند از پارادایم مولا بودن خارج کردهاند؛ یعنی در آنها این نگاه کلی به جهان تغییر کرده است طبیعتا این مسیر را طی نخواهند کرد. بر فرض که اصطلاح فقه را بتوانیم برای این تفکر هم بهکار ببریم یقینا فقه جواهری نخواهد بود.