بلوغ در مذاهب اسلامی/ یاشار صدری

اختصاصی شبکه اجتهاد: انسان در مسیر رشد خود، با پدیده‌ای بسیار اعجاب‌انگیز روبرو می‌شود که باعث به وجود آمدن تغییرات جسمی، روانی و رفتاری بسیاری در انسان می‌شود. البته بلوغ فقط یک پدیده زیستی صرف نیست بلکه می‌توان آن را از آغازین مراحل رشد فکری و اجتماعی دانست که انسان را آماده پذیرش مسئولیت در حوزه‌های مختلف انسانی می‌کند. بلوغ در ادیان الهی، به‌خصوص اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چراکه از شرایط تکلیف است و با بالغ شدن فرد، مسئولیت‌های دینی به‌سوی او روی آورده و زیست معنوی وی آغاز می‌شود.

اختصاصی شبکه اجتهاد: انسان در مسیر رشد خود، با پدیده‌ای بسیار اعجاب‌انگیز روبرو می‌شود که باعث به وجود آمدن تغییرات جسمی، روانی و رفتاری بسیاری در انسان می‌شود. البته بلوغ فقط یک پدیده زیستی صرف نیست بلکه می‌توان آن را از آغازین مراحل رشد فکری و اجتماعی دانست که انسان را آماده پذیرش مسئولیت در حوزه‌های مختلف انسانی می‌کند. بلوغ در ادیان الهی، به‌خصوص اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چراکه از شرایط تکلیف است و با بالغ شدن فرد، مسئولیت‌های دینی به‌سوی او روی آورده و زیست معنوی وی آغاز می‌شود.

بااین‌حال در میان علمای مذاهب مختلف اسلامی، در مورد شرایط و ضوابط آن اختلافاتی وجود دارد؛ به‌خصوص در مورد سن بلوغ که این اختلافات پررنگ‌تر شده و مباحث بسیاری در رابطه با آن مطرح شده است.

بلوغ در لغت

بلوغ در لغت به دو معنا آمده است:

۱- وصول و رسیدن به چیزی. یقال: بلغ فلان یبلغ بلوغا و بلاغا اذا وصل الیه، و الابلاغ: الایصال[۱].

۲- ادراک، بلغ الغلام: ادرک.[۲]

بنابراین بلوغ به معنای رسیدن به پایان چیزی است و گاهی هم در استعمال مجازی، به معنای در شرف رسیدن و وصول به کار می‌رود، بی‌آنکه به آنجا رسیده باشد. ابن منظور می‌گوید: «و بلغت المکان بلوغا: وصلت الیه و کذلک اذا شارفت علیه، و منه قوله تعالی: “فاذا بلغن اجلهن”[۳] ای قاربنه».[۴]

همچنین راغب اصفهانی در معنای بلوغ می‌گوید: «بلوغ و بلاغ به معنای رسیدن به پایان مقصد است، اعم از آنکه مکان باشد یا زمان یا امری معین؛ و بلغ به معنای تبلیغ است، “هذا بلاغ للناس”».[۵]

بلوغ در فقه

در میان اهل‌سنت یکی از عباراتی که برای بلوغ به چشم می‌خورد، این تعبیر است: «انتهاء حد الصغر».[۶]

همچنین برای تعیین وضعیت بلوغ، از این عبارت بهره گرفته شده است: «وحّد البلوغ صیروره الانسان بحال لو جامع ینزل»[۷]

در میان فقهای امامیه نیز عباراتی برای تعیین وضعیت بلوغ وجود دارد. کاشف‌الغطاء می‌گوید: «البلوغ و هو الوصول الی قابلیه ان یطامع وجود محل الوطل و قابلیه ان یوطا وطا قابلا لان تنبعث عند الشهوه و یترتب علیه مع وجود محل الوطی و قابلیه الغسل … هو اول مراتب صدق الفحوله و الرجوله فی الذکر و اول مراتب المرئه فی الانثی».[۸]

نشانه‌های بلوغ

یکی از مباحثی که فقها در ارتباط با بلوغ موردبحث قرار داده‌اند علائم بلوغ است. بلوغ تحولی جسمی و روحی است و شناخت آن در اکثر اوقات به‌دقت معلوم و مشخص نمی‌گردد، لذا برای آن علائم و نشانه‌هایی در فقه بیان شده است.

فقها نشانه‌های بلوغ را به علائم مشترک و مختص تقسیم نموده‌اند:

علائم مشترک:

۱- احتلام و خروج منی،

۲- رویش موهای خشن در بالای آلت،

۳- سن،

علائم مختص: که عبارت‌اند از حیض و حمل برای جنس مؤنث.

البته در تمام علائم و نشانه‌های بلوغ بین علما (سنی و شیعه) اختلافاتی وجود دارد، اما آنچه ما را بر آن داشت تا به این موضوع بپردازیم اختلافاتی است که در مورد سن در میان فقیهان به وجود آمده است.

سن، اماره تعبدی یا کاشف

مقصود از اماره تعبدی بودن سن، این است که با گذشت سالیان معینی، دختر یا پسر بالغ می‌شود، چه محتلم شده باشد یا نشده باشد، چه موهای خشن در او روییده باشد یا نه و یا در دختر عادت ماهیانه شده باشد یا نه. پس به‌محض اتمام سن نه‌سالگی (طبق قول مشهور) در دختران و اتمام سن پانزده‌سالگی (طبق قول مشهور) در پسران، قطعاً بلوغ حاصل می‌شود. برخلاف قول کاشفیت که در آن، سن موضوعیت نداشته، بلکه صرف طریق به بلوغ بوده و یک علامت طبیعی به شمار می‌آید. بنابر این نظر، ممکن است دختر یا پسری به سن معینی برسند اما هنوز بالغ نشده باشند و یا پیش از رسیدن به سن خاص، بلوغ آن‌ها فرارسیده باشد.

در میان اهل‌سنت، داود ظاهری، احمدبن‌حنبل، مالک و ابن قیم طرفدار دیدگاه اخیر بوده[۹] و در مقابل، جمهور فقهای اهل‌سنت معتقدند که سن معینی برای بلوغ تعیین شده و نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد؛ هرچند در مورد سن بلوغ دختر و پسر اختلاف‌نظر دارند.

اکثریت فقهای شیعه بلوغ را علامت شرعی و تعبدی دانسته‌اند که تجاوز از آن جایز نیست؛ اما در مقابل برخی عبارات از بعضی فقها به چشم می‌خورد که در مقابل این دیدگاه قرار دارد؛ مانند مرحوم صاحب جواهر که می‌فرماید: «فان البلوغ من الامور الطبیعیه المعروفه فی اللغه و العرف و لیس من الموضوعات الشرعیه آلتی لاتعلم الا من جهه الشرع کالفاظ العبادات».[۱۰]

همچنین مهدی مهریزی می‌گوید: «سن خاص اماره شرعی برای بلوغ دختران نیست، [بلکه] معیار در بلوغ آنان، قاعدگی است»[۱۱].

سید محمدجواد غروی اصفهانی می‌گوید: «باید دانست که بلوغ از موضوعات و یک امر طبیعی است و وظیفه شارع نیست که موضوع را تعیین کند، چنانکه شأن و وظیفه فقیه هم نیست؛ و اینکه شارع احتلام و حیض را دلیل بلوغ شناخته، یک مسئله طبیعی را بیان کرده و نشانه طبیعی آن را بیان کرده است؛ بنابراین تعیین آن به عدد سال، خارج از قانون طبیعت است».[۱۲]

مرحوم احمد قابل نیز از طرفداران کاشف بودن سن برای بلوغ است. وی در کتاب «احکام بانوان در شریعت محمدی» بر آن است که بلوغ جنسی در مناطق سردسیر و گرم‌سیر متفاوت است. ظاهراً در منطقه حجاز، سن بلوغ طبیعی دختران در زمان پیامبر و ائمه ۹ سالگی بوده است. وی می‌افزاید: علامت بلوغ طبیعی عادت ماهیانه زنان و دختران است. پدیدار شدن نشانه بلوغ جنسی در مناطق معتدل، به بیش از سیزده سال و در مناطق سردسیر تا هیجده‌سالگی می‌رسد.[۱۳]

اقوال اهل‌سنت در مورد سن بلوغ

مالک همان‌گونه که قبلاً گفتیم سن را نشانه بلوغ ندانسته و بر دیگر علائم ازجمله احتلام و حیض تأکید می‌کند. داود نیز سن را اماره بلوغ نمی‌داند. به باور وی، اگر فردی به چهل‌سالگی برسد و محتلم نشود، بالغ نیست.[۱۴] البته دیدگاه دیگری از مالک نقل شده که او سن بلوغ را هفده سال دانسته است.[۱۵]

همان‌گونه که قبلاً اشاره شد در مورد سن بلوغ در میان کسانی که آن را اماره تعبدی می‌دانند اختلاف وجود دارد.

از ابوحنیفه دو دیدگاه مختلف در مورد سن بلوغ پسر نقل شده است. وی دختر را همواره در هفده‌سالگی بالغ دانسته و در مقابل، سن پسر را درجایی، هجده‌سالگی و درجایی دیگر، نوزده‌سالگی دانسته است.[۱۶]

شافعی هم معتقد است اگر تاریخ ولادت فرد معلوم باشد، سن پانزده‌سالگی نشانه بلوغ است؛ ولی اگر تاریخ ولادت روشن نباشد، روییدن مو در زهار، نشانه بلوغ خواهد بود.[۱۷]

حنبلیان نیز پانزده‌سالگی را نشانه بلوغ برشمرده‌اند.[۱۸]

اقوال امامیه در مورد سن بلوغ

در میان فقهای امامیه، در مورد سن بلوغ پسران اختلاف چندانی مشاهده نمی‌شود و قول پانزده سال میان فقهای شیعه مشهور است، ولی ابن جنید به چهارده‌سالگی برای پسران رأی داده است.

علامه در مختلف می‌نویسد: «المشهور ان حد البلوغ للصبی خمس عشره سنه، و قال ابن جنید اربع عشره سنه».[۱۹]

مرحوم صاحب‌جواهر شهرت عظیمه نزدیک بر اجماع برای آن قائل شده است: «و کذا یعلم البلوغ شرعاً ان لم یکن عرفا بالسن و هو بلوغ خمس عشره سنه للذکر علی المشهور بین الاصحاب فی مقام شهره عظیمه کاد أن تکون اجماعا».[۲۰]

اما در مورد سن بلوغ دختران، چند قول وجود دارد. مشهور قائل به نه سال بودن در سن بلوغ هستند. این نظریه چنان بر اندیشه شیخ حر عاملی سایه افکنده که بابی از کتاب خود را «باب بلوغ سنی دختران در نه‌سالگی» نامیده است.[۲۱]

شیخ طوسی[۲۲] و ابن حمزه اما ده‌سالگی را سن بلوغ برای دختران می‌دانند.

سیزده‌سالگی نیز یکی دیگر از نظرات است که در میان برخی از فقهای معاصر طرفدارانی دارد.[۲۳]

و در انتها، برخی از فقها معتقدند هر تکلیفی سنی را اقتضاء می‌کند و سن بلوغ در هر تکلیفی فرق می‌کند. برای مثال، مرحوم صادقی تهرانی میانگین بلوغ در مورد نماز را برای پسر و دختر نوعاً از آغاز ده‌سالگی می‌داند ولی در مورد روزه معتقد است که برای هردوی دختر و پسر، سیزده‌سالگی سن آغاز بلوغ است.[۲۴]

………………………………………………………

[۱] احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، ج ۱، ص۳۰۱٫

[۲] ایماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج الغه و صحاح العربیه، ج ۴، ص۱۳۱۶٫

[۳] بقره، ۲۳۴٫

[۴] جمال الدین ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص۳۴۶٫

[۵] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۴۱٫

[۶] محمد امین ابن عابدین، رد المختار علی الدر المختار، ج ۶، ص۱۵۳٫

[۷] بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد العینی، النهایه فی شرح الهدایه، ج ۵، ص۲۵۳٫

[۸] شیخ جعفر کاشف الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، ج ۱، ص۲۵۱٫

[۹] عبدالله ابن احمد ابن قدامه، المغنی، ج ۴، ص۲۹۷؛ و بدرابدین ابومحمد محمد ابن احمد، النهایه فی شرح الهدایه، ج ۸، ص۲۵۴٫

[۱۰] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۲۶، ص۵٫

[۱۱] مهدی مهریزی، بلوغ دختران، ص۱۹۷٫

[۱۲] همان، ص۲۲۰٫

[۱۳] احمد قابل، احکام بانوان در شریعت محمدی، ص۲۰۸٫

[۱۴] محمد بن احمد قرطبی، تفسیر القرطبی، ج ۵، ص۳۵٫

[۱۵] عبدالله ابن احمد ابن قدامه، المغنی، ج ۴، ص۵۵۷٫

[۱۶] همان، ج ۴، ص۵۵۸٫

[۱۷] محمد بن احمد قرطبی، تفسیر القرطبی، ج ۵، ص۳۴٫

[۱۸] احمد بت علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج ۵، ص۲۷۷٫

[۱۹] علامه حلی، مختلف الشیعه، ص۱۴۵٫

[۲۰] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۶٫

[۲۱] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۷، ص۱۶۷٫

[۲۲] شیخ طوسی، المبسوط، ج ۱، ص۲۶۶٫

[۲۳] آیت الله صانعی، رساله توضیح المسائل، ص۳۶۸؛ و مهدی مهریزی، بلوغ دختران، ص۱۹۲٫

[۲۴] آیت الله صادقی تهرانی، رساله وضیح المسائل، مسئله ۲۶ و ۲۷

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست