labelاندیشوران فقهی, تاریخ فقه و فقهاء, فرهنگ و ارتباطات
commentبدون دیدگاه

به یاد استاد مکتب تقریب؛ دمیدن نفسی بر کالبد بی‌‌‌‌جان دارالتقریب

درموقع خداحافظی، حسنی مبارک دست مرا گرفت و گفت: برای تکمیل کادر اداری که درخواست کرده اید نیروی اضافی بیاورید، مواظب باشید که «متطرفین»! ـ تندروان ـ را نیاورید… از اصلاح طلبان بیاورید! من گفتم: حتماً از نیروهای اسلام گرای معتدل استفاده خواهیم کرد.. مبارک افزود: آخر‌ می‌دانید! در کشور شما، عده زیادی معتدل و اصلاح گرا هستند، ولی «بَرد مجانین»! یعنی بعضی‌‌ها هم دیوانه هستند!.. این جمله را من بر نتافتم و بلافاصله گفتم: فخامه الرئیس! مثل بلادکم! ارض الکنانه! و خداحافظی کردم.. در دیدار بعدی، چند ماه بعد، حسنی مبارک با سردی مطلق با من روبرو شد و برخورد محترمانه ای نداشت و حتی بنظرم احوالپرسی هم نکرد… و من هم از ته دل گفتم: الحمدالله ربّ العالمین».

شبکه اجتهاد: نگاشتن از ۶۰ سال مجاهدت در راه اسلام در گزارشی کوتاه، بی مهری است در حق هر روز این مجاهدتها! اگر به خود جرات و اجازه نگاشتن درباره‌‌‌‌‌ استاد خسروشاهی را دادم فقط برای عرض ارادت بود به مقام والای ایشان و یادآوری یک وجه از چندضلعی خدمات ایشان به اسلام و جامعه مسلمین، به همه‌ی دغدغه‌مندان جهان اسلام؛ خدماتی که محدود به مرزهای ایران و شیعه نماند و هر جا که حضورش را الزامی دید و دیدند حاضر بود، از مظهر مسیحیت جهان، ایتالیا گرفته تا الازهر مصر! شاید گزاف نباشد اگر بگوییم با بسیاری از شخصیت‌‌‌‌‌های بزرگ جهان اسلام و هم عصر خویش هم کلام شد و خاطه و تجربه‌‌‌‌ای از آنها ثبت نمود برای آیندگانی که درصدد اتصال و اتحاد تکه‌‌‌‌‌‌‌های امت اسلامی اند.  هر جا بود زبان و قلمش سلاحش بود برای اصلاح و صلح؛ چون از مسیر و دغدغه خویش به خوبی آگاه بود و می‌‌‌‌‌دانست که در جستجوی تقریب مذاهب است و عزت مسلمین! حتی اگر این مسلمان حسنی مبارک باشد، رنج‌ می‌‌‌برد از اینکه او را خوار و ذلیل در مقابل دشمنان اسلام ببیند:

«در ملاقات چند ماه قبل حسنی مبارک و شاه اردن و محمود عباس ـ ابومازن ـ با باراک اوباما در واشنگتن که نخست وزیر رژیم صهیونیستی ـ نتانیاهو ـ هم حضور داشت، در موقع حرکت به سوی اطاق مذاکره، آنطور تلویزیون‌‌های بین المللی تصویر آن را بطور مکرر پخش و پوشش دادند، آقای حسنی مبارک در موقع حرکت، با کمال شرمندگی پشت سر نتانیاهو گام بر‌ می‌داشت که این امر برای من، علیرغم عدم موافقت با آقای مبارک و رژیم حاکم بر مصر بسیار دردناک… بود!» [۱]

در اینجا نه به دهها تالیف و ترجمه‌‌‌‌اش، نه به صدها مقاله‌‌‌‌اش، نه به بی شمار مصاحبه و کنفرانس‌‌‌‌‌‌‌هایش در کشورهای مختلف و نه نشست‌‌هایش با شخصیتهای بزرگ خواهیم پرداخت. بلکه مجالی کوچک یافتیم برای اشاره‌‌‌‌‌ به بزرگترین دغدغه‌‌‌‌‌‌اش ‌‌‌‌در نزدیک کردن دلهای مسلمین به هم؛ برای پرداختن به تلاشهایش در «دمیدن نفسی بر کالبد بی‌‌‌‌جان دارالتقریب» و تلاشش برای احیای روابط دو ملت مسلمان ایران و مصر. که به قول رهبری: «ایشان … انگیزه و همتی کم‌نظیر در تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی و اتحاد مسلمین به کار می‌بردند.» [۲]

در دوره اقامت ۳ ساله در قاهره به‏ عنوان رئیس نمایندگی جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر حضور در محافل علمى – سیاسى و سخنرانى و مصاحبه تلویزیونى و مطبوعاتى و ده‌‌ها نوبت ملاقات با شیخ الازهر و مقامات علمى – سیاسى مصر، بیش از ۵۰ جلد کتاب و نشریه درباره انقلاب اسلامى ایران، تشیع و اهل بیت (علیه السلام) تألیف و یا با همکارى و مساعدت ایشان در مصر منتشر گردید که این خود خدمت بزرگى در راستاى‏ وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامى بود.[۳]

ملاقات‌‌های خصوصی مکرری با وی در «مشیخه الازهر» داشتم و محترمانه به او یادآور‌ می‌شدم که استقلال کامل الازهر آبرویی برای اسلام و مسلمین خواهد بود و موقعیت پیشین آن در جهان اسلام زنده خواهد شد.. و او سعی‌ می‌کرد محترمانه توضیح دهد که الازهر همچنان استقلال دارد!

اولین حرکت علمی و عملی تقریب بین مذاهب اسلامی، در سال ۱۹۴۷م. به همت مرحوم آیت‌الله بروجردی و با همکاری شخصیت‌های بزرگ الأزهر با عنوان «دارُ التقریب بین المذاهب الاسلامیه»  در قاهره تشکیل گردید. برخی از شخصیت‌های دغدغه‌‌‌‌‌ مند در حوزه وحدت جهان اسلام توانستند در آن مقطع تاریخی با ایجاد حسن تفاهم بین علمای مذاهب اسلامی گامهای موثر و جاودانه‌‌‌‌ای در رفع شبهات بین مذهبی بردارند. اما این حرکت در آغاز راه و تحت تاثیر تندبادهای سیاسی آن دوران و سرکوب حرکت‌‌‌‌‌های اسلامی متوقف شد. حتی بعد از انقلاب اسلامی ایران و تلاش‌‌‌‌‌های نظام اسلامی ایران، به خاطر عدم حضور الازهر مصر عملا موتور وحدت توان به حرکت درآمدن نداشت.  شاید این نیاز به حضور الازهر برای پیش رفتن تقریب مذاهب را بسیاری از وحدت‌‌‌‌‌ طلبان ایرانی دریافته بودند اما آنکه این علم را به عمل کشاند مرحوم خسروشاهی بود.

عام مجاهد خسروشاهی از زمان حضور در مصر  به‌عنوان مسئول «دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران» به دنبال احیای حرکتی بود که دهه‌‌‌‌‌‌‌ها پیش آغاز شد اما پیش نرفت. به قول خودش استمرار اندیشه‌های «طلبگی» و «وحدت‌طلبانه»، سبب شد که به فکر احیای مجدد «دارُ التقریب» در قاهره”[۴] بیفتد. شرح مبسوط تجربیات این تلاش و مجاهدت برای بازگرداندن حیات به کالبد بی‌‌‌‌جان «دارالتقریب» مفصلا در کتاب «میزگرد: تقریب بین مذاهب اسلامی در قاهره – مصر» آمده است.  از مهمترین کارهای عملی ایشان در احیای تلاش‌‌‌‌‌های پیشینیانش در مسیر تقریب اعزام هیئت بلند پایه‌‌‌‌‌ای از مصر برای شرکت در کنگره بزرگداشت آیت الله بروجردی و شیخ محمود شلتوت در دی‌‌‌‌‌ماه ۱۳۷۹ بود.

در اهمیت این کنگره همین بس که «الاهرام» یکی از روزنامه‌های مهم مصری نوشت در طول تاریخ پس از وقایع تأسف‌بار در صدر اسلام، هیچ‌گاه چنین اجتماع باشکوه و مهمی از رهبران جهان تشیع و تسنن در یک‌جا تشکیل نشده بود. و در آغاز گزارش دو روزه خود از این کنگره اینگونه نوشت: الأهرام امروز پرونده «تقریب مذاهب اسلامی» را می‌گشاید… این کنفرانس علاوه بر مطبوعات مصر و ایران در منطقه عربی نیز بازتاب گسترده و قابل‌توجهی داشت.[۵] اما نکته‌‌‌‌ای تامل برانگیز در هدف او از این همه دغدغه و تلاش برای بازگرداندن علمای اسلام پای میز وحدت،«ارائه راهکارهای جدید پیش پای امت اسلامی برای مقابله با شبیخون‌های فرهنگی بر ضد مسلمانان از سوی امپریالیزم»[۶] بود! استفاده از تعبیر «شبیخون» حاکی از اوج دغدغه و نگرانی او درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امت اسلامی بود. جالب آنکه تنها راه مقابله با آنرا هم در تفاهم و همفکری بزرگان علمی و دینی جهان اسلام می‌‌‌‌‌دید. چنان در صدد مبارزه با این شبیخون بود که در قلب کشور اسلامی تسخیر شده توسط دشمنان اسلام برنامه چند لایه‌‌‌‌‌ ای برای بیداری علما و سیاسیون مصری به کار بسته بود.

لایه اول این مبارزه یادآوری یکی از اصول و بنیانهای الازهر پیرامون تقریب و مساله شیعیان بود:

«به هنگام مأموریت در مصر، به دیدار شیخ الازهر، دکتر شیخ محمد طنطاوی رفتم… خیلی استقبال نمود و سخن از تقریب و ضرورت وحدت بین مسلمانان مطرح شد.. او کاملاً با من اظهار همنوائی کرد و در مصاحبه ای خاص، در هفته نامه رسمی «الازهر» به خواست حقیر، رسماً اعلام کرد که ما با شیعیان هیچ اختلافی در اصول نداریم و اختلاف در فروع، بین مذاهب چهارگانه سنی هم وجود دارد و این امر نباید موجب جدائی و دوری مسلمین گردد.. متن این مصاحبه را من به «مرکز» ـ تهران ـ فرستادم که متأسفانه مسئولان وقت در وزارت متبوع! ارزش آن را درک نکردند و پوشش خبری و بهاء لازم به آن ندادند..»[۷]

مرحله‌‌‌‌‌‌ی بعدی تلاش‌‌هایش ایجاد بیداری در بین علمای الازهر برای استقلال از حکومت و دولت بود و چنان دلسوز علمای الازهر بود که هر نوع بی‌‌‌‌‌احترامی به آنها دلش را به درد‌ می‌‌‌آورد:

من ملاقات‌‌های خصوصی مکرری با وی در «مشیخه الازهر» داشتم و محترمانه به او یادآور‌ می‌شدم که استقلال کامل الازهر آبرویی برای اسلام و مسلمین خواهد بود و موقعیت پیشین آن در جهان اسلام زنده خواهد شد.. و او سعی‌ می‌کرد محترمانه توضیح دهد که الازهر همچنان استقلال دارد!. اما ما‌ می‌دیدیم که او مجبور است در جلسات رسمی دولتی و حتی حزبی ـ حزب الوطنی الدیمقراطی! ـ شرکت کند… و متأسفانه در یکی از این سمینارهای حزبی، که من خود شاهد بودم، شیخ در ردیف جلو، و در کنار یک خانم کاملاً بی حجاب، نشانده شده بود! و در موقع سخنرانی آقای حسنی مبارک وقتی اعضاء حزب! برای او کف‌ می‌زدند، شیخ نیز کف‌ می‌زد که حداقل برای من، که شاهد عینی مراسم اجلاس بودم، دردناک بود![۸]

آقای عمرو موسی، ضمن اظهار تأسف، به صراحت به من گفت: الأمن العام‌ می‌ترسد که شما تحت پرچم فرهنگی، همان نوع فعالیت‌‌هایی را که در لبنان و سوریه دارید، در مصر هم پیاده کنید!… ولی من تلاش خودم را‌ می‌کنم… که البته تلاش او نتیجه بخش نبود؛ چون اصولاً به اعتقاد من «ملف علاقه ایران و مصر» در اختیار وزارت امور خارجه مصر نبوده و نیست بلکه در دست رئیس اداره الامن العام و آقای عمر سلیمان است! (بعد از او هم به وراث او واگذار شده است)

اما به ایجاد الفت بین علمای ایران و مصر بسنده نکرد و تلاشهایش برای عادی کردن روابط دو ملت و حکومت و خاطراتش در این زمینه تجربه‌‌‌‌ای است گرانسنگ برای همه‌‌‌‌‌ کسانی که در آرزوی کوتاه کردن دست دشمنان اسلام از دامان مصر هستند. خوب دریافته بود که مصر و دولتمردان مصری برای برقراری رابطه با ایران هیچ اختیاری از خود ندارند:

«آقای عمرو موسی، وزیر خارجه محترم، که علاقه زیادی به ایجاد روابط اظهار می‌‌‌‌‌کند، پیشنهاد دادم که در توسعه روابط فرهنگی، تشکیل سمینارهای علمی، برگزاری هفته فیلم، شرکت در نمایشگاه بین المللی کتاب در قاهره و غیره فعال باشیم ولی نه تنها این کارها انجام نشد بلکه ما را حتی در نمایشگاه بین المللی کتاب راه ندادند… و من در گعده دوستانه ای به آقای عمرو موسی گفتم که چگونه‌ می‌توان به روابط فرهنگی توسعه داد، در حالی که حتی‌ نمی‌توانیم در یک نمایشگاه کتاب، که اسرائیل را هم به آن دعوت کرده اند، شرکت کنیم و یا حضور داشته باشیم؟ آقای عمرو موسی، ضمن اظهار تأسف، به صراحت به من گفت: الأمن العام‌ می‌ترسد که شما تحت پرچم فرهنگی، همان نوع فعالیت‌‌هایی را که در لبنان و سوریه دارید، در مصر هم پیاده کنید!… ولی من تلاش خودم را‌ می‌کنم… که البته تلاش او نتیجه بخش نبود؛ چون اصولاً به اعتقاد من «ملف علاقه ایران و مصر» در اختیار وزارت امور خارجه مصر نبوده و نیست بلکه در دست رئیس اداره الامن العام و آقای عمر سلیمان است! (بعد از او هم به وراث او واگذار شده است)» [۹]

در این راه تلاش بسیار نمود و حتی از شخص مبارک که ذلت او در مقابل اسرائیلی‌‌‌‌‌ها هم برایش دردناک بود، بی مهری بسیار دید اما حد یقف تلاشهایش برای تقریب عزت ایران اسلامی بود. جایی که مبارک بخشی از جامعه ایران را «مجانین» می‌‌‌‌‌خواند سکوت را جایز ندیده و پاسخ او را می‌‌‌‌‌دهد:

«دو سه بار با آقای حسنی مبارک دیدار داشتیم. آقای خرازی اصرار داشت که مصر از کامپ دیوید دور شود! و معلوم بود که حسنی مبارک همچو اختیاری نداشت! و از پاسخ مثبت طفره رفت!… پس از پایان ضیافت شامی که به احترام میهمانان کشورهای اسلامی در کاخ ریاست جمهوری برپا شده بود، درموقع خداحافظی، حسنی مبارک دست مرا گرفت و گفت: برای تکمیل کادر اداری که درخواست کرده اید نیروی اضافی بیاورید، مواظب باشید که «متطرفین»! ـ تندروان ـ را نیاورید… از اصلاح طلبان بیاورید! من گفتم: حتماً از نیروهای اسلام گرای معتدل استفاده خواهیم کرد.. مبارک افزود: آخر‌ می‌دانید! در کشور شما، عده زیادی معتدل و اصلاح گرا هستند، ولی «بَرد مجانین»! یعنی بعضی‌‌ها هم دیوانه هستند!..

این جمله را من بر نتافتم و بلافاصله گفتم: فخامه الرئیس! مثل بلادکم! ارض الکنانه! و خداحافظی کردم.. در دیدار بعدی، چند ماه بعد، حسنی مبارک با سردی مطلق با من روبرو شد و برخورد محترمانه ای نداشت و حتی بنظرم احوالپرسی هم نکرد… و من هم از ته دل گفتم: الحمدالله ربّ العالمین»[۱۰]

اگرچه چند روزی است که جهان اسلام و طرفداران مکتب وحدت داغ از دست دادن این «مجاهد خستگی ناپذیرشان» را بر سینه دارند اما الحمدلله رب العالمین که این مجاهد نه تلاشش را محدود به مکان کرد و نه زمان!  در کنار تمام آثار علمی اش، با مکتوب کردن تمام فعالیتهای عملی‌اش ‌‌‌‌و تمام خاطرات و تجربیاتش، گنجینه‌‌‌‌ای بی بدیل و میراثی بی پایان از ارتباط با بخشهای مختلف جهان اسلام به جا گذاشت به طوری که حتی از درج کوتاهترین ملاقاتهایش با بزرگان جهان اسلام فرونگذاشت؛ کافی است بخواهیم ادامه دهنده راهش باشیم؛ دغدغه‌هایش گویا و چراغ افروخته‌‌‌‌اش روشنی بخش مسیرمان خواهد بود. شعوبا

——————————

 پانوشت:

[۱] http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=1397851

[۲]  http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=4040143

[۳] http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=856

[۴]http://mag.ijtihadnet.ir/%d9%86%d9%81%d9%8e%d8%b3%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%da%af%d8%a7%d9%86%d9%90-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%8f-%d8%a7%d9%84%d8%aa%d9%82%d8%b1%db%8c%d8%a8/

[۵]http://mag.ijtihadnet.ir/%D8%A7%D9%90%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%A8/

[۶]http://mag.ijtihadnet.ir/%d9%86%d9%81%d9%8e%d8%b3%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%da%af%d8%a7%d9%86%d9%90-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%8f-%d8%a7%d9%84%d8%aa%d9%82%d8%b1%db%8c%d8%a8/

[۷] http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3925252

[۸]  http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=1397851

[۹] http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3977462

[۱۰]  http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3925252

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: خسروشاهی, سیدهادی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست