تأثیرپذیری از اخباریان یا بروز کاستی‌­های اعتبارسنجی متأخران؟/ عباس مفید

اختصاصی شبکه اجتهاد: بدون تردید پس از مکتب حله، رویارویی امامیه به احادیث – دست‌کم در بخش اعتبارسنجی- به‌طورکلی دگرگون شد. محدثان حله تمامِ بارِ اعتبار یک حدیث را به دوش راویان و رجال موجود در سند گذاشتند. این رویکرد، تقسیم احادیث با چهار دسته – صحیح، حسن، موثق و ضعیف- را نتیجه داد. حال‌آنکه طبق گفته صاحب منتقی الجمان، متقدمان هیچ آگاهی از این تقسیم‌بندی نداشتند؛ چون اساساً به سبب کثرت قرائن، نیازی به آن نمی‌دیدند. بعدها گفته شد علت تغییر روش اعتبارسنجی توسط محدثان حلی نابودی بسیاری از قرائن بود. جالب آن‌که محدثان حله خود هرگز به فقد قرائن اشاره نکرده‌اند.

به‌مرور روش اعتبارسنجی راوی محور کاستی‌های خود را ظاهر کرد:

۱- راویان پرکاری هستند در منابع رجالی یا معنون نیستند و یا توصیفی کاربردی ندارند: اسماعیل بن مرار، محمد بن اسماعیل نیشابوری، احمد بن محمدبن‌الحسن بن الولید، احمد بن محمد بن یحیی … در رویکرد اعتبارسنجی راوی محور با این روایات این روایان چه باید کرد؟

۲- حجم انبوه حضور راویان ضعیف در اسناد کتب اربعه در این سیستم چه توجیهی دارد؟ چرا کسی چون احمد بن محمد بن عیسی تنها در کتاب کافی بیش از ۲۰۰ روایت از محمد بن سنان دارد؟ آیا می‌شود احمد اشعری، کلینی و ابن قولویه را متهم به تساهل و تسامح با راویان تضعیف شده کنیم؟ آیا صاحب کتب اربعه این روایان را ثقه می‌دانستند؟ اگر ثقه می‌دانستند، آیا نمی‌توان گفت توثیق فعلی آنان – یا دست‌کم معاصران تضعیف‌شدگان- بر توثیق قولی صاحبان کتب اربعه مقدم است؟

۳- چرا در اعتبارسنجی راوی‌محور، تنها در تعامل با روایات راوی ضعیف -بی‌آنکه به نقش طریقی یا استقلالی راوی توجه کنند، یکسره تمام روایات وی کنار گذاشته می‌شود؟ حال‌آنکه هرگز قدما چنین نبودند.

۴- چرا وقتی کتاب «المزار» عبدالله بن عبدالرحمن الاصمّ منبع مستقیم ابن قولویه در تدوین کامل الزیارات بوده و وی بیش از ۳۰ روایت از این کتاب نقل کرده است، باید این ۳۰ روایت را کنار بگذاریم؟ حال‌آنکه می‌دانیم دلیل غالی خواندن وی توسط ابن غضائری و سپس نجاشی محتوای همین کتاب «المزار» است. آیا ابن قولویه برخلاف نجاشی و ابن غضائری محتوای این کتاب را صحیح می‌داند و یا برخی روایات کتاب را با بررسی مضمونی گزینش کرده است؟ اگر صحیح می‌داند چرا کلام ابن غضائری بر فعل ابن قولویه مقدم می‌شود؟ و اگر گزینش کرده است چرا متأخران همین گزینش‌شده‌ها را نیز کنار می‌گذارند؟ خلاصه آنکه چرا در روش اعتبارسنجی متأخران به نقل مکتوب که روش نقل روایت در میان شیعیان بوده توجه نشده است؟

وقتی تمام بار اعتبار یک روایت به دوش راوی گذاشته شد و از آن راوی هم اطلاعاتی در دسترس متأخران نبود و یا اگر بود با واقعیت‌های حاکم بر کتب حدیثی سازگار نبود، به‌ناچار متأخران به سراغ قواعد توثیق عام رفتند. تئوری شیخ اجازه نخستین بار توسط نوه شهید ثانی مطرح شد و حتی پیش‌تر این سخن توسط صاحب‌معالم نیز مطرح شد. تعارض توثیق فعلی روایان معاصر با تضعیف قولی صاحبان کتب رجالی برخی را به سمت قاعده اکثار کشاند؛ و قواعد ریز درشت و دیگری که از دل این کاستی‌ها بیرون آمد.

به نظر می‌رسد مطرح کردن نزاع‌های اصولیان و اخباریان و تبیین تأثیرپذیری یکی از دیگری به حاشیه بردن مسئله اصلی یعنی ناکارآمدی اعتبارسنجی راوی محور است. بله اخباریان در طبل این کاستی‌ها دمیدند و ذهن قاعده‌مند اصولیان را فعال کردند و آنان همه به تأسیس قواعد توثیق و تضعیف پرداختند؛ بنابراین رفتن به سمت توثیقات عام نتیجه قهری روش متأخران است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست