امام خمینی در بحثهای ولایت فقیه میگویند یک مصلح، یک حاکم و یک انسان مکلف اسلامی مگر حتما باید حرکتی که میکند در زمان خودش به نتیجه برسد، ما الان کاری میکنیم که ۵۰ سال دیگر ممکن است نتیجه دهد، ممکن است تشکیل یک حکومت ولو ۵ قرن دیگر مستلزم این شود که یک حکومت صالح و مشروع که موجب حرکت امام حسین(ع) شد، تشکیل شود و این همان ملاکهایی است که امام حسین(ع) در بحث امر به معروف و نهی از منکر ارائه دادند و آن را واجب میدانستند.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین سیدضیاء مرتضوی استاد حوزه علمیه قم، در ششمین نشست از سلسله نشستهای «عاشورا؛ از نگاهی دیگر» از «بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه» سخن گفت و در این باره تحلیل شش فقیه را بیان کرد.
بنابراین گزارش، این استاد حوزه در ابتدای سخنان خود به طرح پرسشی مبنی بر این پرداخت که «آیا نهضت امام حسین(ع) میتواند الگو و قابل تأسی باشد؟» و در بررسی و پاسخ به آن گفت: هر عملی از جمله حرکت امام حسین(ع) وقتی میتواند، الگو باشد که بتوانیم بر پایه یک قاعده تحلیل شده قبلی آن را تحلیل کنیم یا خود این حرکت قاعدهساز باشد، به اعتباری که امام حسین(ع) سخنی بگوید که برای ما حجت است. دوم اینکه این منطق و قاعده قابل فهم و استخراج باشد. ما ممکن است بگوییم حرکت امام حسین(ع) یک حرکت قاعدهمند است، ولی نمیدانیم چیست و تاریخ به خوبی آن را بیان نکرده، ما هستیم و ضوابط موجود فقهی که برخی از فقهای بزرگ نتوانستند براساس آن حرکت امام حسین(ع) را توجیه کنند.
مرتضوی در این باره افزود: اگر عملی هر چند در سطح حرکت امام حسین(ع) یکی از این دو ویژگی را نداشته باشد؛ یا «قضیه فی الواقعه» است بدین معنی که اتفاقی در یک مسألهای افتاد و قابل استدلال نیست ولو معنی آن را میفهمیم؛ یا «مجمل» است یعنی نمیفهمیم؛ ما مقتل میخوانیم و به سر و سینه میزنیم ولی از عاشورا، درس جزء به جزء نمیگیریم.
نگاهها و رویکردهای متفاوت به حرکت امام حسین(ع)
او اظهار کرد: قلمرو حرکت امام حسین(ع) از عدم بیعت شروع میشود و به شهادت میانجامد. اگر بخواهیم حرکت امام حسین(ع) را تحلیل کنیم باید نوع نگاه و رویکردمان را در شناخت این عمل نشان دهیم؛ زمانی نگاه و رویکرد اجتماعی است بدین معنی که به این حرکت در چارچوب قواعد و ضوابط دانش جامعهشناسی و با ملاکهای جامعهشناسانه در سطح حرکت یک مصلح اجتماعی به نام حسین(ع) نگاه میکنیم. زمانی نگاه و رویکرد سیاسی است و در چارچوب فلسفه سیاسی در سطح حرکت یک رهبر سیاسی مانند امام حسین(ع) به آن مینگریم و زمانی نگاه و رویکرد اخلاقی است و در چارچوب ارزشهای والای انسانی که محل ظهور و بروز آن در کربلا و عکس آن در جبهه دشمن بود، در سطح یک انسان جامع و نوعدوست به نام حسین(ع) نگاه میکنیم. زمانی نگاه عرفانی است و در چارچوب ملاکهای معرفتی و توحیدی در سطح یک عارف به آن نگاه میکنیم. از صبح عاشورا یکی یکی مصیبتها چهره حضرت را بازتر میکرد گویا ساعت ملاقات نزدیکتر شده بود. گاهی هم رویکرد فقهی است و در چارچوب موازین شرعی و فقهی و در سطح حرکت یک شخص معصوم که اگر جهت افعال او محقق شود برای ما حجت است، به حرکت امام حسین(ع) مینگریم.
مرتضوی شش تحلیل فقهی موجود فقها از حرکت امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار داد و گفت: اولین تحلیل را مفسر کبیر شیخ الاسلام مرحوم طبرسی متوفی ۵۴۸ هجری، صاحب «مجمع البیان» در تفسیر آیه شریفه «لَا تُلْقُوا بِایدیکمْ اِلَی التّهْلکهِ» میگوید: خودتان را با دست خودتان به مهلکه و گرفتاری نیندازید. ایشان از این آیه به عنوان یک قاعده و حکم شرعی استفاده و بیان کرده، اول هر اقدامی که خطر جانی در پی داشت باشد، حرام است، دوم در صورت احتمال خطر، امر به معروف و نهی از منکر جایز است. سوم در صورت احتمال خطر، صلح با دشمن جایز است. مرحوم طبرسی در اینجا اشکالی را مطرح کردند و گفتند، اگر کسی نباید خودش را با دست خودش به مهلکه بیندازد، پس امام حسین(ع) چرا تک و تنها ایستاد؛ طبرسی خود در پاسخ این اشکال میگوید: کار امام حسین(ع) را باید در یکی از این دو مسأله توجیه کرد، یکی اینکه امام حسین(ع) به خاطر نسبت فامیلی که با پیامبر داشت، گمان نمیکرد او را به شهادت برسانند یعنی علم به شهادت خود نداشت، دوم اینکه امام حسین(ع) این گمان را داشت که اگر بر فرض هم صلح کند و جنگ را رها نماید، ابنزیاد او را دستگیر میکند و با شکنجه، دشواری، در اسارت و با خواری او را میکشند.
این پژوهشگر دینی، دومین تحلیل را از علامه حلی متوفای ۷۲۶ هجری نقل کرد که میگوید: امام حسین(ع) وظیفه نداشت در مقابل دشمن بایستد، براساس آیاتی از قرآن در چنین شرایطی مسلمان میتواند صلح کند یا بایستد تا خدا را پس از شهادت ملاقات کند و امام حسین(ع) ایستادگی و شهادت را انتخاب کرد. بنابر تقریر علامه حلی، امام حسین(ع) برای ایستادن الزامی نداشت و میتوانست صلح را بپذیرد منتها براساس علاقهای که به شهادت داشت، شهادت را انتخاب کرد.
وی تحلیل سوم را از سیدمرتضی علمالهدی ارائه داد و گفت: او مانند شیخ طوسی و شیخ مفید معتقد است آغاز حرکت امام حسین(ع) چنین نبود که با سرانجام پیشبینی شدهای باشد یعنی حتما حضرت نمیدانست که به شهادت میرسد البته این اعتقاد برخلاف اعتقاد عمومی است. سیدمرتضی میگوید: وقتی امام حسین(ع) دید که این قوم در مقابلش ایستادند و دین را پشت سر انداختند و دانست که اگر تحت سیطره ابنزیاد در بیاید، در واقع خودش را گرفتار ذلت، خواری و ننگ کرده و سرانجام او یکی از این دو حال خواهد بود، یا بایستد یا اسیر شود که امام حسین(ع) کشته شدن افتخارآمیز همراه با کرامت و شهامت را انتخاب کرد.
مرتضوی ادامه داد: محقق ثانی کرکی متوفی ۹۴۰ هجری؛ در رد نظر علامه حلی میفرماید: اولا از کجا شما میگویید که مصلحت در صلح یا در ترک صلح بود، شاید حضرت میدانست که اگر با یزید صلح کند، یزید وفای به او نمیکند یا پایههای مذهب شیعه که تازه دارد جان میگیرد، سست میشود و مردم نمیتوانند بین حق و باطل را تشخیص دهند، علاوه بر این وضع یزید با معاویه فرق میکرد، یزید آدم دریدهای بود، علنی مخالفت با دین میکرد و اشکالی ندارد امام حسین(ع) در مقابل چنین انسانی معتقد به وجوب جهاد باشد ولو به شهادت برسد. نکته دیگر اینکه امام حسین(ع) زمانی گفت تا آخر میایستم که دیگر راهی برای صلح نمانده بود و ابنزیاد برخوردی خشونتآمیز داشت؛ شاید اگر حضرت صلح را میپذیرفت، ابنزیاد با امام حسین(ع) و اسرا رفتاری صد برابر بدتر و خشونتآمیزتر انجام میداد. لذا رفتار امام حسین(ع) با وجوب جهاد منافات ندارد.
این استاد حوزه، به تحلیل چهارم به نقل از صاحب ریاض متوفای ۱۲۳۱ هجری پرداخت و اظهار کرد: ایشان در نقد سخن علامه حلی میفرماید نمیشود رفتار امام حسین(ع) را بر قاعده تقریر فقهی تحلیل کرد چون معلوم نیست که مصالحه مصلحت داشته است، شاید مصلحت تنها در جهاد بود هر چند بداند به شهادت میرسد، صاحب ریاض میگوید: در پی صلح امام حسن(ع) صلح دوباره امام حسین(ع) مایه اضمحلال مذهب میشد، نکته دیگر اینکه احیای دین و حفظ مذهب، بالاترین مصلحت است و مصلحت حفظ جان در برابر آن برابری نمیکند.
مرتضوی همچنین تحلیل پنجم را از صاحب جواهر متوفای ۱۲۶۶ خواند و گفت: صاحب جواهر برخی از نکات فقهای قبلی را فرموده ولی آنچه محور اصلی تحلیل ایشان است، این است که حرکت امام حسین(ع) رازی است نهفته و وظیفه و مسئولیت ویژه آن حضرت بوده است یعنی حرکت امام حسین(ع) را از قاعده بودن تقلیل داده و لذا دیگر قابل تأسی نخواهد بود. به صراحت گفته است که ما هستیم و سایر ادله، ما نمیدانیم که چرا امام حسین(ع) بهرغم اینکه وظیفهاش صلح بود چون از نظر عده و عُده برابری نبود، شهادت را انتخاب کرد. بنابراین حرکت امام حسین(ع) از مدار استدلال فقهی بیرون میرود و بدین معناست که نمیتواند تحت یک قاعده باشد یا خودش قاعدهساز شود.
این استاد حوزه تحلیل ششم را از امام خمینی(ره) نقل کرد و افزود: ایشان میگویند «قیام برای تشکیل حکومت»؛ خیلیها با این سخن مخالف هستند یا برخی از نظر تاریخی آن را مرحلهای میکنند. از مجموع سخنان حضرت امام خمینی(ره) در چارچوب نگاه فقهی ایشان این تحلیلها به دست میآید «قیام برای تشکیل حکومت».
مرتضوی در تشریح دیدگاه امام خمینی(ره) اظهار کرد: ایشان در این باره میفرمایند «او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد (حکومت یزید) را از بین ببرد.» امام خمینی(ره) در عبارت دیگری میفرمایند «امام حسین(ع) تمام حیثیت و جان و فرزندان خود را داد در صورتی که میدانست قضیه اینطور میشود، کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه بیرون آمدند را میشنود میبیند که ایشان متوجه بودند که دارند چه میکنند اینطور نبوده که آمده است ببیند چه میشود بلکه آمده بود، حکومت را هم بگیرد.»
وی همچنین به تأکید امام خمینی بر آگاهی امام حسین(ع) از شهادت اشاره کرد و گفت: امام خمینی(ره) میفرمایند «امام حسین(ع) به همه آموخت که در مقابل ظلم، ستم و حکومت جائر چه باید کرد با اینکه از اول میدانست در این راه که میرود راهی است که باید همه اصحاب و خانواده خود را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند لکن عاقبتش را هم میدانست» شواهد بسیاری هم هست که حضرت عاقبت را میدانست.
مرتضوی از تأکید امام خمینی درباره «تقدم مصالح عالیه» سخن گفت و ادامه داد: ایشان در تحریرالوسیله میفرمایند «تمام انبیاء برای اصلاح جامعه آمدند و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود، فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا وقتی که با مصالح جامعه مبارزه کرد این فرد باید فدا شود، حسین(ع) روی همین میزان آمد و رفت و خود و اصحاب خود را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه شود، جامعه باید اصلاح شود، باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند.»
وی درباره چهارمین نکته در تحلیل امام خمینی گفت: ایشان، عاشورا را الگویی برای همه میدانند و میفرمایند “آنچه که سیدالشهدا عملکرد و آن ایدهای که او داشت و آن راهی که او رفت وآن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد، (روحانیون) به مردم روشن کنند و بفهمانند به همه که مسأله مجاهده در راه اسلام آن است که او کرد. میدانست که با یک عده قلیل کمتر از صد نفر نمیشود مقابله با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد، مگر نه آن است که دستور آموزنده “کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا” باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هرسرزمین. عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ درمقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین باشد.»
مرتضوی در پایان گفت: امام خمینی(ره) در بحثهای ولایت فقیه میگویند یک مصلح، یک حاکم و یک انسان مکلف اسلامی مگر حتما باید حرکتی که میکند در زمان خودش به نتیجه برسد، ما الان کاری میکنیم که ۵۰ سال دیگر ممکن است نتیجه دهد، ممکن است تشکیل یک حکومت ولو ۵ قرن دیگر مستلزم این شود که یک حکومت صالح و مشروع که موجب حرکت امام حسین(ع) شد، تشکیل شود و این همان ملاکهایی است که امام حسین(ع) در بحث امر به معروف و نهی از منکر ارائه دادند و آن را واجب میدانستند.
یادآوری میشود، سلسله نشستهای «عاشورا؛ ازنگاهی دیگر» در شبهای دهه اول محرمالحرام امسال، با سخنرانی صاحبنظران حوزه اندیشه دینی و با همکاری بنیاد اندیشه و احسان توحید و انجمن اندیشه و قلم برگزار میشود.