labelاجتهاد و اصول فقه, اندیشوران فقهی, تاریخ فقه و فقهاء
commentبدون دیدگاه

تحول در متون حوزوی، بدون تحول در نظام آموزشی امری ابتر و ناکارآمد خواهد بود/ «آموزش پژوهش‌محور»؛ ضرورتی که خیلی دیر به آن رسیده‌ایم

شبکه اجتهاد: لزوم تغییر متون آموزشی حوزه‌های علمیه شیعی سخن پرتکراری است که در سالهای اخیر یکی از مسائل برجسته حوزه‌ها بوده و همه طلاب کشور کم و بیش درباره آن شنیده اند. اما نظرات همه شخصیت‌های حوزوی در این باره همسان نیست و اگر نوبت به مصادیق متون برسد، حجم اختلاف نظرها بسیار بیشتر‌ می‌گردد. لذا شایسته است در کنار تلاش‌هایی که برای تدوین کتب جدید صورت‌ می‌پذیرد، نگاهی گفتمانی به این امر صورت گیرد و برخی از جهت گیری‌های ناصحیح یا موانع اقدامات صحیح شناسایی شده و راه با تامل و شناخت بیشتری پیموده شود. از همین رو موسسه صراط مبین کتابی با عنوان “جستارهایی پیرامون نظام آموزشی و متون درسی حوزه‌های علمیه” تدوین کرد که بخشی از آن مصاحبه با اندیشمندان صاحب نظر در این خصوص یا مسئولان حوزوی دخیل در این امر بوده است و در این جا مروری اجمالی بر بخشی از نظرات حجت‌الاسلام دکتر سید محمود مرتضوی شاهرودی، استاد سطح عالی حوزه و مؤلف کتاب درس‌نامه‌ی هرمنوتیک و منطق فهم حدیث خواهیم داشت که متن کامل مصاحبه ایشان در کتاب منتشر شده است.

مرتضوی: درس‌نامه باید موجز باشد. کدها و سرنخ‌های پژوهشی داشته باشد. خلاصه باشد. عمیق و کامل باشد. عمیق به این معنا که علمی‌باشد و کامل از این جهت که تمام نکات هر مبحث را ارائه کند. لکن این دو امر به ناچار منجر به اغلاق متن درسی خواهد شد. در همه‌ جای دنیا استاد است که می‌تواند متن درسی را به خوبی ارائه کند.

اگر متنی به راحتی و بدون حضور استاد قابل فهم باشد به نظرم متن مطالعاتی است تا متن درسی. مثل بسیاری از متون که پژوهشی و مطالعاتی چاپ می‌شوند و به عنوان متون جنبی مورد توجه قرار دارند.

این‌طور نیست که هیچ ایرادی به متون موجود وارد نباشد؛ اما جایگزین بهتر یا حتی برابر، برای این متون وجود ندارد که بتوانیم مقایسه کنیم و بگوییم خوب این ضعف‌ها در متن جدید وجود ندارد. درست است که این متون برای تدریس نگاشته نشده است ولی واقعاً یک متن عالی و قوی است. متنی است که هم سرنخ‌های پژوهشی را به دست طلبه می‌دهد هم کامل و عمیق است.

بعضی از بحث‌های حاشیه‌ای بهتر است سر جای خود بررسی شود و از دل یک بحث دیگر بیرون کشیده نشود و خودش به عنوان فصلی مستقل بررسی شود.

در بعضی از متون، بخشی از مباحث حکم کارورزی یا تمرین را دارد. این‌ها می‌تواند از متن اصلی کتاب جدا شود به عنوان یک کتاب تمرین در اختیار طلبه قرار بگیرد. به عنوان مثال بحث خنثی در اصول، در واقع یک تمرین است نه این‌که متن درس باشد. مؤلف این بحث را به عنوان یک تمرین مطرح کرده است. استاد نباید این‌ها را درس بدهد. باید این‌ها را به عنوان تمرین و پژوهش نگاه کرد.

کفایه یک کتاب درسی است و ارتباطاتش هم مشخص است. چارت مشخصی دارد. کاملاً فکر شده است و اسلوب درسی قشنگی دارد. چارت علمی بسیار خوب و قوی هم دارد. هرچند خب شاید ما مقداری از مباحث اصول را کم کنیم یا یک بخش‌هایی را به عنوان کتاب‌های کمکی جدا کنیم.

ما به خاطر این‌که کتاب زبان‌شناسی نداریم، علما مجبور شده‌اند که در علم اصول، مسائل زبان‌شناسی را هم بحث کنند. ما از اساس زبان‌شناسی را به صورت مستقل در حوزه نمی‌خوانیم. ماهیت زبان را در کتاب مستقلی بررسی نمی‌کنیم. به همین خاطر در مقدمات اصول راجع به آن بحث می‌شود.

در فلسفه ذهن مطرح می‌کنیم که ماهیت قطع چیست؟ حقیقت حکایت چیست؟ حکایت‌گری (رفرنس یا ارجاع) ذهن ما از واقع چگونه‌ است؟ ما این موضوعات را در باب قطع و ظن بررسی می‌کنیم حال این‌که این مباحث معرفت‌شناسی است و بحث فلسفه ذهن است. نظیر این مباحث زیاد است.

من از متن ثقیل دفاع نمی‌کنم، عرض بنده این است که متن علمی دارای دو ویژگی است. ایجاز و عمق. اگر مفهوم را مفصل بیان کنید می‌شود شرح و دیگر متن درسی نیست! اگر مباحث را خوب ارائه نکنید یا ناقص ارائه کنید آن کتاب دیگر نه کامل است و نه عمیق. به نظر من بار مسئولیت جدی، روی دوش اساتید است. اگر اساتید نتوانند به خوبی از پس تدریس کتب برآیند و وقت و دقت کافی برای ارائه درس خرج نکنند، متن درس برای طلبه گیج‌کننده می‌شود و به مرور طلبه نسبت به متن موضع پیدا می‌کند.

بحث آموزش پژوهش‌محور مدتی است حداقل به شکل نمایشی‌ هم که شده، در حوزه راه افتاده این یک ضرورت است که خیلی دیر به آن رسیده‌ایم. یک ضرورت واقعی و حقیقی است که تمام حوزه ما باید از هر سطحی که عبور می‌کند، بتواند به شکل کاربردی از آن علوم استفاده کند. چه در ادبیات، در منطق، در فقه و اصول و تمامی سطوح و دروس…

این کتاب «المنطق» کتاب خوبی است هرچند ضعف‌هایی دارد بهتر است در ابتدای تدریس منطق، کتابشناسی‌ این علم مختصراً ارائه شود. بعد تاریخچه‌ی آن را بیان کنیم. طلبه باید دقیقاً بداند چه چیزی را می‌آموزد. سرنخ‌ها را به دستش بدهیم تا یاد بگیرد.

کتاب لمعه خیلی کتاب خوبی است. به نظر من این کتاب جانشین ندارد. منتهی همین کتاب هم باید درست تدریس شود؛ یعنی وقتی ما لمعه را تمام کردیم باید با تاریخ فقه آشنا شده باشیم؛ مثلاً طلبه با سبک فقهی شیخ طوسی آشنا شده باشد. روش‌های علامه حلی، مرحوم صدوق و بقیه را بداند. دوره‌های تطور فقه را بشناسد. این کتاب همه‌ی سبک‌ها را معرفی می‌کند. از متقدمین و متأخرین همه در لمعه آمده است. طلبه‌ای که لمعه را خوب خوانده باشد باید بتواند همه‌ی منابع فقهی را بخواند و از آن‌ها سر در بیاورد.

به نظر حقیر آنچه دروس حوزوی کم دارند، مقدمات و حاشیه‌هایی است که اساتید مبرز در تدریس‌شان این مقدمات، تمارین و حواشی را به طلبه آموزش می‌دهند و طلبه‌های پیگیر و جدی هم به خوبی این مطالب را می‌گیرند و دنبال می‌کنند.

منظور من به هیچ وجه توسعه‌ی از نظر زمان و حجم نیست. اساساً توسعه هم به صلاح نیست. همین ۱۰ سال هم نسبتاً طولانی است. باید تدبیری کرد تا این کمبودها بدون آن‌که به حجم و زمان دروس اضافه کند، در نظام آموزشی حوزه گنجانده شود.

معنی طلبگی در حوزه‌های علمیه، معنایی جدا از پژوهش‌ در علوم دینی نیست. طلبه در هر سطحی، از صرف ساده گرفته تا درس خارج باید سواد تحقیق داشته باشد. باید اهل مراجعه باشد. حتی طلبه‌ای که پژوهش‌گر نباشد منبری خوبی هم نخواهد بود. قاضی خوبی هم نخواهد بود

تحول متون حوزوی یک امر سهل در عین حال دشوار است. تحول در متون بدون تحول در نظام آموزشی و روش‌های آموزش، نظام اقتصادی و حمایتی حوزه، نظام اداری و مؤسسات پژوهشی، تقویت حوزه‌های شهرستان و… امری ابتر و ناکارآمد خواهد بود.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست