شبکه اجتهاد: یکی از مهم ترین پیامدهای تسلط شاه عبدالعزیز بر حجاز اجازه او به پیروانش برای تخریب آثار اسلامی این سرزمین بود که دومظهر بزرگ این تخریب گری، از بین بردن گورستان معلی درمکه مکرمه وبقیع در مدینه منوره بود…البته بقیع از اهمیت بیشتری برخوردار بود چرا که مدفن چند هزارتن از صحابیان وتابعان بود.
بقیع زمینی کشاورزی با انواع درختان ومعروف به بقیع الغرقد زیرا درختانی از نوع غرقد(درختان خاردار) داشت.شمار زیادی از مسلمانان به ویژه مسلمانان شبه قاره هند بر آن نام جنت البقیع نهاده بودند چرا که مدفن شمار زیادی از صحابیان وتابعان بود.
بقیع پس از آن که مدفن صحابیان و امامان و اولیا و شهیدان شد ارزش یافت. نخستین مدفون بقیع صحابی گرانقدر پیامبر اکرم (ص) عثمان بن مضعون نخستین مهاجر وفات یافته در مدینه بود که در سوم شعبان سال سوم هجری درگذشت. در این روز به فرمان پیامبراکرم(ص) بعضی از درختان غرقد شکسته شد تا گوری برای عثمان در میان آنها حفر شود، حضرت دو تکه سنگ را بالا سر وپائین پای او بر روی خاک نهاد که بعدها مروان بن حکم والی معاویه در مدینه انها را از جا کرد تا بتواند میان گور او و گور عثمان بن عفان خلیفهی سوم که در بیرون از بقیع مدفون شده بود اشتباه ایجاد کرده وگور عثمان بن مظعون را به جای گور عثمان بن عفان جا بیاندازد، این عمل با واکنش منفی دیگر صحابیان پیامبر ص روبرو گردید واندکی بعد دگر باره قبهای بر گور عثمان بن مظعون ساخته شد.
در سالهای بعدی که پسر رسول الله(ص)، ابراهیم، درگذشت، حضرت وی را در بقیع به خاک سپرد وبراو گریست وگوراو را معین ساخت.با گذشت زمان بقیع گورستان اهالی مدینه شد چرا که مردم با توجه به تدفین صحابه نیکوکار از سوی پیامبر ص در این جا وآمدن حضرت در شبانگاهان به این مکان وطلب آمرزش برای مدفونان آن با این عبارت: «سلام علیکمای خانه مومنان…ما ان شاء الله به شما ملحق خواهیم شد، پروردگارا اهالی بقیع الغرقد را بیامرز» ترغیب شدند تا مردگان خویش را در آن به خاک سپارند.
به این ترتیب بود که مساحت بقیع گسترش یافت، چنان که مدفن افزون بر هفت هزار صحابی پیامبر ص به جز اهل بیت علیهم السلام وشمار زیادی از تابعان شد.پس از آن که امویان اجازه دفن امام حسن علیه السلام را در کنار مرقد جدش ندادند بدن ایشان نیز در این قبرستان به خاک سپرده شد وبنا بر روایاتی چند حضرت زهرا علیها السلام نیز در اینجا مدفون است ونیز امام زین العابدین علیه السلام وحضرت باقر وامام صادق علیهم السلام از مدفونان بقیع هستند چنان که همسران پیامبر اکرم ص ونیز عموها وخالههای ایشان هم اینجا دفن شده اند، صفیه دختر عبد المطلب وعباس بن عبد المطلب وفاطمه بنت اسد مادر امام علی علیه السلام که بر گور او پیش از تخریب آن از سوی وهابیان چنین نگاشته شده بود: «هیچ گوری چون گور فاطمه بنت اسد کسی را در برنگرفته خداوند از اوو فرزندانش خشنود باد». ونیز گور عبد الله بن جعفر بن ابی طالب.وافزون بر این گور حلیمه سعدیه شیر دهنده رسول الله وگور خلیفه عثمان که بیرون از بقیع بود وبا توسعه این قبرستان درون آن قرار گرفت وگور مالک بن انس پیشوای مالکیان و نافع شیخ قاریان. ونیز گور هزاران تن از تابعان که چنین باور داشتند که دفن اجسادشان در این گورستان دارای پاداش وفضیلت بزرگ است.
باگذشت سدهها، بقیع چونان گورستان المعلی در مکه در نزد مسلمانان بزرگ شمرده میشد و همین موجب شد تا بر مزار شماری از صحابیان و امامان و اولیا از باب احترام به ایشان و تقدیس آنان به خاطر سهمی که در تاریخ اسلام داشتند گنبد و قبه بسازند. هرگز در همهی سدههای پیشین، قبرستان بقیع مورد تعرض کسی قرار نگرفت به آن توهینی روا داشته نشد به جز در دوران حاکمیت وهابیان.
ابن جبیر جهانگرد مسلمان بقیع را چنین وصف کرده است: «بقیع غرقد در شرق مدینه قرار دارد وار دری معروف به باب البقیع به سوی آن میروند.نخستین مزاری که به هنگام خروج به سوی این قبرستان از در باب البقیع مشاهده میکنی، مرقد صفیه عمه پیامبرص است.در مقابل آن مرقد مالک بن انس امام اهل مدینه قرار دارد که بر آن قبه کوچکی با بنائی اندک دیده میشود، ودر برابر آن مزار فرزند پاک پیامبر ابراهیم است که قبهای سفید رنگ روی آن قرار گرفته ودر سمت راست آن مزارعبدالرحمان بن عمر بن خطاب دیده میشود که از سوی پدرش به سبب شراب خوارگی شلاق خورد وتب کرد ومرد.در کنار این گور مزار عقیل بن ابی طالب واقع است ونیز عبد الله بن جعفر ودر مقابل آنها مکان ویژهی قبور زنان پیامبر خدا ص و در پشت آن گور عباس بن عبد المطلب وحسن بن علی علیه السلام قرار گرفته است که که دارای گنبدی است که به اندازه بلندای دروازه بقیع ارتفاع دارد وسر امام حسن علیه السلام در پائین پای عباس بن عبد المطلب قرار دارد وگور هردو از زمین برامده وگسترده است وبا کاشیهای زیبا با نقاشیهائی از ستارگان بسیار خوش منظر ست. وگور ابراهیم پسز پیامبر نیز چنین طرحی دارد ودر پشت سر این گنبد گنبد عباس قرار دارد که خانهای منسوب به فاطمه دختر پیامبر ص است که به بیت الاحزان شناخته میشود وگفته شده: این همان خانهای ست که حضرت به آن پناه میبرد و در آن به گریه در فراغ مرگ رسول خدا میپرداخت.در پایانه قبرستان بقیع گور عثمان بن عفان قرار دارد که گنبدی کوچک بر فراز آن ساخته شده ونزدیک آن نیز مزار فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابطالب ع واقع شده است.یک ونیم سده پس از ابن جبیر، ابن بطوطه نیز در کتاب تحفه النظار فی غرائب الامصار وعجائب الاسفار بقیع را وصفی بسیار شبیه به وصف ابن جبیر کرده است. قبرستان بقیع به همین حالت با اندک تعمیراتی برجای ماند.تا آن که بدبختی هجوم وهابیان در سده نوزدهم میلادی به آن رسید ومزارها را تخریب کرده وبه شهیدان ومردگان وصالحان اهانت روا داشتند ودیگر مسلمانان را نیز به کفر والحاد متهم ساخته وبه جنگ وقتال تهدید کردند چنان که هیچ مسلمان ویا نامسلمانی پیش از ایشان در تاریخ مرتکب نشد.
نخستین حمله وهابیان به قبرستان بقیع
در نگره وهابیان، بزرگداشت مزار پیامبران وامامان اهل بیت علیهم السلام وصحابیان واولیاء، به معنای پرستش صاحبان این گورهاست که شرک به خداوند به شمار میآید وکفر صریح است وهمه آنان سزاوار کشته شدن وغارت اموال واسارت فرزندانشان هستند، آنان به مسلمانانی که به بزرگداشت قبور صالحان میپردازند نام قبوریان نهاده اندکه به معنای گور پرستان است ومیان آنها وبت پرستی عصر جاهلیت تشابه میبینند.این دیدگاه را اکثر مسلمانان نپذیرفته اندکه به حق اجتهاد برای همه مسلمانان قائلند، اما نه به آن اندازه که به نامسلمان دانستن برادر مسلمان وهدر دانستن خون او واسیر گرفتن خانواده او منجر شود.وهابیان تنها به بیان دیدگاههای خود بسنده نکردند بلکه به اجرای آنها در باره اکثریت مسلمانان با نیروی نظامی وشلیک گلوله پرداختند. گزیده اندیشه وهابیان درباره بزرگداشت پیامبران وصالحان این بود که این اندیشه گمراهانه است وتوسل وطلب شفاعت از پیامبرص نیز کفر است چرا که اومرده است واین درخواست عملی بیهوده است.؛ اما دیگر مسلمانان با دیدگاههای وهابیان مخالف بوده وبه احترام وتکریم وبزرگداشت گورها به اعتبار مدفونانشان باور دارند.وبه این عمل دو خلیفه استناد میکنند که آنها وصیت به تدفین خود در کنار مزار پیامبر ص نمودند، وکنار مزار پیامبر قرارداشتن گور آن دو از بزرگ ترین فضیلتهای ایشان به شمار میآید.
چنان که وهابیان برای گورها هیچ فضیلت واحترامی قائل نیستند ومدفون هرکس باشد گور اورا با خاک یکسان میکنند زیرا بر این باورند که دیگر مسلمانان گورها را به جای خداوند پرستش میکنند[۱] آنها به دنبال این باور هر گونه طلب شفاعت از حضرت رسوالله وتوسل به ایشان را مردود میدانند، شمار کتابهائی که این دیدگاه وهابیان را نادرست میداند به بیش از هزار کتاب میرسد، جالب آن که شماری از نویسندگان این کتابها از حنبلیهائی هستند که وهابیان به ایشان منتسب میشوند.کوشش وهابیها در هرمکانی که به اشغال خود درآوردند بر نابود سازی گور صحابیان وتابعان وبرگزیده گان اهل بیت که خداوند ایشان رااز هرگونه پلیدی پاک داشته، قرار گرفت.دو شهر مقدس مکه ومدینه به دلیل برخورداری بیشتر از آثار دینی، بیش از دیگر شهرها در معرض این مصیبت تعصبی قرار گرفتند ودل مسلمانان خونین شد وآنها از میراث وگذشته خویش جدا شدند.
در سالهای ۱۲۰۵ تا ۱۲۱۷ ق، وهابیان حاکم بر حجاز، قلب جهان اسلام، در جنگهای پایان ناپذیر خود که افزون بر پنجاه حمله بوده، همواره شکست خوردند وناچار از قرار داد صلح با اشراف مکه شدند که البته به سرعت نقض شد.در اواخر سال ۱۲۱۷ ق، وهابیان شهر طائف را به اشغال خود درآوردند وکشتار خونین (منطقه التربه) را در همان جا برپا کردند.در سال ۱۲۱۸ ق بدون جنگ مکه را گرفتند وتخریب اماکن مقدس را آغاز کردند وهرکجاگنبدی برافراشته یافتند با خاک یکسان کردند، ولو این گنبد بر چاه زمزم ساخته شده بود نابود گردید.اما شریف مکه که با ایشان قرار صلح گذاشته بود از ترس تخریب اماکن مقدس، نیز قرار صلح را شکست وایشان را از شهر بیرون راند و وهابیان را وادار ساخت تا در سال ۱۲۲۰ ق دگر باره این شهر را اشغال کنند.
در سال ۱۲۲۱ ق وهابیان شهر مدینه را گرفتند وهر آن چه در گورستان بقیع بود با خاک یکسان کردند مسجدهای ان را نیز نابود ساختند وبارها کوشیدند تا مزار پیامبر گرامی اسلام را نابود کنند اما رای خود را تغییر دادند.در همین هنگام همه مسلمانان را از انجام اعمال حج باز داشتند به جز وهابیان را که جمعیت بسیار اندکی بودند.در سال ۱۲۲۰ ق عراقیها وایرانیها وپس از سال ۱۲۲۱ ق شامیها ودر سال ۱۲۲۲ ق مصریان ازانجام اعمال حج ممنوع شدند.دلیل این اقدام آن بود که سعود حاکم این خاندان، کوشید تا حجاج رابه مذهب وهابی درآورد وچون مسلمانان از این کار سرباز زدند، آنان را از اعمال حج باز داشت ومتهم به کفر کرد. وهابیان گور شهیدان احد ومسجد مقام سید الشهداء حمزه را نابود کرده وومسجدهای بیرون بقیع مانند مسجد حضرت زهراء ومسجد منارتین ومسجد مائده(محل نزول سوره مائده) ومسجد الثنایا یا همان دندانهای پیامبر که در احد شکست را نیز با خاک یکسان نمودند؛ اما بقیع تبدیل به دشتی صاف شد وهیچ گنبدی در آن باقی نماند واین زیارت گاه بزرگ جندصد ساله ملیونها مسلمان، تبدیل به زباله گاه شد وهیچ زائری نه نشانی از قبری در آن یافت ونه صاحب مرقدی را شناخت. آنها به این همه تخریب بسنده نکردند.بلکه سعود از خدمتکاران سیاه پوست مسجد النبی خواست تا به او مکان گنجینههای حرم را بنمایانند، آنان همگی از این فرمان سر باز زدند، به فرمان سعود آن را به شکنجه گاه بردند تا وادار به پذیرش این درخواست شدند ووی را به مکان گنجینهها راهنمائی کردند وهمه انها مصادره شد، در این مخزنها ناشمار سکهها ونیز تاج کسرا انوشیروان پس از فتح مدائن توسط مسلمانان وشمشیرهارون وگردنبند زبیده همسرش ونیز هدایای پادشاه هند به پیامبر ص قرار داشت ونیز به فرمان او همه قندیلهای طلا وجواهرات پرشمار آن جا مصادره گردیدند».
الجبرتی در تاریخ خود در باره سعود مینویسد «او بر شهر مدینه غلیه کرد وذخایر آن رابه تصرف خود در آورد وگفته شده شماری از جواهرات آراسته شده به الماس ویاقوت پر قیمت وچهار شمعدان زمرد وبه چجای شمع قطعای از الماس مستطیل شکل مه نورش در تاریکی میدرخشید ویکصد شمشیر با جلدهای طلا کاری شده وخانهای با الماس ویاقوت فراوان و ستونهای زمرد ویشم وسلاحهائی ازبا قیمتهای فراوان وبا نام هر یک از سلاطین وخلفای پیشین».
بعضی ادعا کرده اند که اموال بیت رسو الله به فقرا وتهیدستان انفاق شده! اما بدون شک آل سعود و پیروانشان آنها را غارت کرده و میان خویش تقسیم نمودند چنان که عبد الله بن سعود که جانشین پدرش شد و در حمله نیروهای مصری در سال ۱۲۳۳ ق با سقوط شهر الدرعیه، اسیر گرفته شده وبه قاهره برده شد با خود شماری از این اموال غارت شده بیت رسول الله را داشت تا به محمد علی پاشا تقدیم کند تا جانش را رها سازد.«عبد الله بن سعود به اسارت به مصر رسید و آن چه از جواهرات بیت نبوی را در اختیار داشت تسلیم کرد و سپس او را به استانبول بردند ودر آن جا اعدام شد»
چیرگی وهابیان بر اماکن مقدس وممنوع کردن انجام مراسم حج از سوی ایشان برای دیگر مسلمانان و وادار کردن دیگران به پذیرش افکار واندیشههای دینی خود، به فرار چند هزار تن از مردم ساکن در شهرهای مکه ومدینه شد تا از تنگناهاهای عقیدتی رهائی یابند، واوضاع سیاسی واقتصادی این دوشهر شکل ناهنجاری به خود گرفت، مسلمانان اعتراض خود را به این اعمال نشان دادند و افکار عمومی بر این قرار گرفت تا خلافت عثمانی به باز پس گیری حرمین شریفین اقدام کرده وراه انجام اعمال حج را گشوده وبه بازسازی عتبات مقدسه اقدام کند، خلافت عثمانی، محمد علی پاشا حاکم مصر را مامور این اقدام کرد، با رسیدن پای سپاهیان مصری به سرزمین خشک حجاز، قبایل بدوی واهالی شهرها به کمک وی شتافتند وزمانی نگذشت که مدینه ومکه باز پس گرفته شدند وشدت شادمانی ناشی از غلبه مصریان برشهرهای مقدس بویژه بر مدینه در شهرهای مصر وپایتخت عثمانی بسیار بالا بود، چنان که به گفته الجبرتی با رسیدن اخبار پیروزیها، پنج روز پیاپی در قاهره جشن برپا شد. موج شادمانی و برپائی مراسم جشن، سراسر جهان اسلام را در بر گرفتوهیچ سعودی پژوهی در این موضوع تردید ندارد که راز سقوط نخستین دولت سعودیان وهابی دو اقدام ممنوع کردن حج وتخریب اماکن مقدس مسلمانان از سوی ایشان بود.
جهانگرد سوئیسی، لوئیس بورگارت که خویش را مسلمان وانمود کرد ونام ابراهیم بر خود نهاد وبه مصر نزد محمد علی پاشا رفت ودر حمله وی به وهابیان در سال ۱۸۱۵ م او را همراهی کرد، بهترین گزارش از قبرستان بقیع پس از نخستین حمله وهابیان را تهیه کرده است:
«بقیع یک زمین بزرگ مربع شکل است چند صد گام وسعت دارد، یک جهت آن با دیوار شهر مدینه احاطه شده ونیز با نخلستانهای گوناگون، این گورستان کوچک به نظر میرسد و در خور شخصیتهای مدفون در خود نیست.از همه مقبرههای شهرهای شرقی که به رتبه مدینه میرسند، کثیف تر و بد تر است. بقیع هیچ گوری با بنای مناسب نداردبلکه گورهای آن به صورت تپههائی از خاک دیده میشوند که چند سنگ روی آنها نهاده شده است.نابودی گورها به اقدامات وهابیان باز میگردد»…سپس بورگارت به وصف بقایای گنبدها وبناهای کوچکی که در معرض تخریب هستند مانند مزار امامان اهل بیت علیم السلام ومزار عباس وعمههای پیامبر(ص) وعثمان پرداخته وبه این نتیجه میرسد: «بقیع اینک چند تپه خاکی وگودالی عریض وزباله گاهست…».همین جهانگرد سوئیسی به گزارش بازدید خود از کوه احد پرداخته، جائی که مسجدی را دیده که بر مزار حمزه ودیگر شهیدان احد مانند مصعب بن عمیر وعبد الله بن جحش بنا شده بود ووهابیان آن را تخریب کردند.اما به گفته او مزار حمزه مانند دیگر مزارات تخریب نشده است… با فاصلهای از این مسجد او گنبدی نیمه مخروبه وکوچک یافته که مکان شکستن دندان ثنایای پیامبر در احد بوده است. وچند گام آن سو تر مزار دوازده تن از صحابیان شهید در احد را دیده است «که وهابیان آنها را تخریب کرده اند».
پس از شکست وهابیان در سال ۱۸۱۸ م ودر خلافت سلطان عبد المجید وجانشینان او سلطان عبد الحمید وساطان محمود، بازسازی دوباره حرم مدینی و قبرستان بقیع ومیراث جاودانه مسلمانان در احد آغاز شد. تجدید بناها در فاصله سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۶۰ م با هزینههای سنگین که هفتصد هزار لیره استرلینگ که بعضی از آنها از اموال مزار نبوی بود انجام گرفت.
دومین تخریب اماکن مقدس از سوی وهابیان
عثمانیها بار دیگر گنبدها را برافراشته ومساجد را از نو در زیبائی خیره کنندهای ساختند، نویسنده کتاب مرآه الحرمین ضریحها وگنبدها را نام برده وتصویر آنها را پیش از دومین تخریب وهابیان رسم کرده است. در نیمه دوم سال ۱۸۵۳ م، جهانگرد بریتانیائی ریچارد بورتون که افغانی تبار بود وخویش را عبد الله میخواند از بقیع بازدید کرده است.او نخست به روایاتی اشاره کرده که بقیع را مدفن هفتاد هزار قدیس دانسته اند یا صد هزار که در میان آنها ۷ تا ۱۰ هزار صحابی وشمار بی شماری از بزرگان قرار دارند که مزارات آنها نابود شده است.وافزوده که وارد مقبره شده وزیارت اهل قبوری را خوانده که وهابیان از قرائت آن پرهیز میدادند و پس از آن قرآن قرائت کرده است…چنین ادامه داده:
«چون به کوچه تنک وباریکی که از غزب به شرق بقیع کشیده شده بود رسیدیم، وارد مقبره معمولی شدیم که بر بالای گور عثمان ساخته شده بود. چند گام اندک به سوی شمال وسپس به طرف شرق که برداشتیم مزار ابوسعید الخدری را دیدیم که مزارش بیرون بقیع قرار داشت. وسومین مکانی که دیدیم گنبد بزرگی بود که بر روی گور حلیمه زن شیرده پیامبر ص ساخته شده بود.از این جا به سوی شمال رفتیم و در برابر گور کوچکی با سنگهای بیضی شکل ایستادیم که مدفن شهیدان واقعه حرّه بود.[۱] ایستگاه پنجم ما در بقیع در میانه همین مقبره، مزار ابراهیم پسر پیامبر ص بودسپس به زیارت نافع بن عمر معروف به نافع قاری رفتیم که در کنار او گور مالک بن انس قرار داشت.ایستگاه هشتم ما در بقیع بر مزار عقیل بن ابی طالب برادر امام علی علیه السلام بود.وپس از آن بقعهای را دیدیم که همسران پیامبر ص در ان مدفون بودند به جز خدیجه که در مکه مدفون است.پس اززیارت این مزار بر مقبره دختران پیامبر ص فاتحه قرائت کردیم»
بورتون در ادامه مینویسد «پیش از ترک بقیع، در یازدهمین ایستگاه در کنار قبه العباسیه، توقف کردیم که مدفن عباس عموی پیامبرص است واز دیگر قبّهها بزرگ تر وزیباتر ست.در بخش شرقی قبرستان بقیع، مزار حسن بن علی سبط النبی وامام زین العابدین بن الحسین وپسرش محمد الباقر، وپسر او امام جعفر الصادق (علیم السلام) قرار دارد که همگی از نسل پیامبرند ودر همین مرقد که عباس دفن شده مدفونند.پس از این، به سوی دیواره غربی بقیع راه خود را ادامه دادیم ودر نزدیکی آن مزاری یافتیم که منسوب به حضرت فاطمه (علیها السلام) ودعای معروف آن راقرائت کردیم».وسرانجام مینویسد: «نزدیک گنبد کوچکی رسیدیم که مدفن عمههای پیامبرص، به ویژه صفیه دختر عبد المطلب خواهر حمزه از نخستین دلاوران صدر اسلام، بود.
بنا به گفته بورتون در مدینه ۵۵ مسحد وبقعه مقدس وجود داشت که بیشتر آنها را شمارش کرده ومدفونانشان را معرفی نموده است، در این میان قبه المصرع نیز برپا بوده که مکان بر زمین افتادن حمزه در جنگ احد است. این وضعیت مدینه وبقیع پس از تعمیر وبازسازی آن بود.وپیش از آن که وهابیان دوباره آن را تخریب کنند.هم زمان جان کین انگلیسی به وصف این شهر در موسم حج سال ۱۸۷۷-۱۸۷۸ م پرداخته وآن را به استانبول یا هر شهر زیبای دیگر در جهان، تشبیه کرده است که چگونه دژ آن سفید رنگ ومنارههای پرشمار طلا اندود آن زیباست ودر هنگام بر آمدن خورشید وتابش آن بر سبزه زارهای اطراف آن مانند گوهری درخشان که با معرق کاریهائی از مرواریداحاطه شده است به چشم میآید.
ایلدون ریتر دیگر انگلیسی برای وصف آبادیهای اطراف مدینه پس از تخریب آن از سوی وهابیان به این شهر آمده ونوشته که آبادیها وخانههای میان کشتزارها ونخلستانها متروک ومخروبه است وباغها به سبب محاصره شهر توسط وهابیان پیش از سقوط آن دیگر آباد نیستند.همو شمار نه چندان اندکی از بناها وکاخهای آباد را پیش از تهدیدهای وهابیان در بیرون شهر نیز دیده بود.
ریتر به محاصره پانزده ماهه مدینه از سوی وهابیان، اشاره کرده که چگونه موجب شده تا ۷۰ تا ۸۰ هزار تن از ساکنان شهر از آن بگریزند، وتنها شش هزارتن در شهر باقی ماندند.ودر آن زمان که جان کین در وصف شهر مدینه از آن به عنوان شهر کاملی یاد میکند که خرد شهر سازی شرقی بدان دست یافته چرا که دارای خانههای منظم وباغهای سرسبز وآبهای جاری و… افزون بر خیابانها پاکیزه ومنظم به همراه رفاه اقتصادی وشکوفائی و…است، ریتر پس از حمله وهابیان نوشته که «خیابانها و کوچهها رها شده وخانههای مخروبه» ونشانههای حضور منطق کور بادیه نشینی در همه جا دیده میشود گویا که در این شهر زلزله برپا شده است.هم چنین ریتر از قبرستان بقیع وصف گویائی به دست داده است: «چون وارد بقیع شدم گویا شهری است که از پایان خراب شده.در چشم انداز من هیچ بنای قابل دیدن به جز چند تکه سنگ پراکنده وتپههای کوچک از خاک برآمده وتکههائی چوب وشمار فراوانی از بناهای آجری فرو ریخته در گوشه وکنار که بسیار به باقیماندههای شهری دچار زلزله شباهت داشت در سمت دیواره غربی بقیع تپههای بزرگی از انواع چوبهای کهن وکتلهای سنگی و تیرههای آهنی دیده میشد.که راههای عبور را بند اورده بود وجدا از اینها، هیچ پدیدهای که نشانی از نظم داشته باشد در این محیط به چشم نمیآمد وهمه این منطقه را میشد بیابانی وصف کردکه در آن مواد ساختمانی انبوه درهم ریخته ونشانههائی از مزارات تخریب شده دیده میشود که نه با زلزله ورخدادهای طبیعی که با قصد وبرنامه گرو هی از انسانها به چنین وضعی دچار آمده است».
ریتر افزوده: «گنبدهای سفیدی که نشانه مزارات اهل بیت پیامبر ص وگور عثمان بن عفان ومالک ودیگران بود نابود شد واز مقابل چشمان بینندگان محو گردید. ودیگر مزارات این گورستان نیز به همین سرنوشت دچار آمد وحتا پنجرههای چوبی نصب شده بر روی گور مردمان تهیدست نیز شکسته وبرچیده شد ویا به گوشه انداخته ویا سوزانده شده بود.چون در درون بقیع برای مشاهده تپههایی که اکنون بتواند نشانهای از گور مسلمانان صدر اسلام که تاریخ آن را ساختند مشغول بودیم، خود شنیدم که راهنمای من پیاپی میگفت استغفرالله ولاحول ولا قوّه الّا بالله. وبا وجود این که ماموران وهابی در گورستان بقیع حضور نداشتند وتنها دو مامور ابن سهبان در ورودی قبرستان ایستاده بودند اما اندک افراد باقیمانده از خدمتکاران در گورها ئی که نشانههائی ازآنها باقیمانده بود، در مقابل آنها میایستادند یا در کنار این نشانههای باقیمانده مینشستند به گونهای که به چشم نیایند وهیچ گونه حرکتی از ایشان دیده نشود.نه صدقه درخواست میکردند وبه جز چند سخن آهسته، خاموش بودند».
در پایان گزارش خود چنین آورده که «در یک راه باریک پاک شده در میان زبالههای انبوه، به سوی گور عثمان رفتیم که در سمت شرقی گورستان بقیع قرار دارد.ودرهنگامی که این مسیر را با گامهای آرام میپیمودیم، به گروهی از هندیان برخوردیم که از زیارت این گور باز میگشتند.در پیشاپیش ایشان پیرمردی با ریش بلند که سفیدی در میان سیاهیهای آن راه یافته بود گام برمی داشت وسرش را بالا گرفته وچشمانش رابه هیچ سمت وسوئی حرکت نمیداد وبه چپ و راست نمینگریست وتنها آنها را به مقابل خود دوخته بود در حالی که اشک پیاپی از دوچشمش فرو میریخت.
سقوط شهر مدینه در روزهای پایانی ماه دسامبر سال ۱۹۲۵ م /۱۳۳۴ هق/۱۳۰۲ شمسی/رخ داد واین فرصت برای وهابیان فراهم آمد تا بار دیگر به با خشونت تمام به تخریب آثار اسلامی وبناهای دینی اقدام کنند.در این ویرانگریها تنها مزار پیامبر سالم ماند که ابن سعود با زیرکی سیاسی خود مانع تخریب آن گردید، چرا که از بازتاب آن در جهان اسلام بر حکومت خود میترسید، این رفتار ابن سعود با منطق وهابی گری در تعارض بود.وتو تا امروز میتوانی تاسف وهابیان را از باقی ماندن گنبد بر مزار پیامبر ص احساس کنی.ابراهیم الجبهان نوشته: «ما انکار نمیکنیم که بقعهای که بر بالای مزار پیامبر ص است مخالف با مذهب وهابی ست. وقرار دادن این مزار در درون مسجد گناه بزرگ تر ومخالفت مهم تری با اصول مذهب وهابی است».
از آن جا که مزار حمزه ومسجد آن ونیز دیگر شهیدان احد، بیرون از شهر مدینهای بود که در محاصره وهابیان قرار گرفته بود، نخستین مکانهائی بودند که تخریب شدند، چنان که گنبد مسجد نبوی نیز با توپخانه مورد حمله قرار گرفت ودر همین روز مسلمانان عضو جمعیت قانون گذاری هند، تلگرافی به ابن سعود زدند وخواهان در اختیار نهادن اطلاعات دقیق از تخریب قبور صحابیان شدند.
در تلگراف فرستاده شده به تاریخ ۲۷/۸/۱۹۲۵ م آمده: «مسلمانان هند به دریافت گزارشهای دقیق در باره این موضوع که گنبد مسجد نبوی که بر بالای مزار حضرت است تخریب شده ومسجد حمزه نیز از بن نابود گردیده واین رخدادها در هنگام هجوم سپاهیان شما به مدینه رخ داده است هستند».
در هندوستان ومصر وایران با پخش خبر تخریب اماکن مقدس مکه شورش برپا شد.در هند جمعیت الخلافه پیگیر این موضوع شد وپارلمان ایران به موضوع تخریب اماکن مقدس پرداخت وهیئتی را در اکتبر سال ۱۹۲۵ م به مکه فرستاد تا در باره اقدامات تخریب گرانه سپاهیان ابن سعود با وی گفتگو کنند.اما حاکم سعودی با زیرکی در دیدار با این هیئت قول داد که به حجاج ایرانی برای باز سازی اماکن تخریب شده، کمک خواهد کرد وبا این سخنان نمایندگان مجلس ایران را خشنود برگرداند.
از سوی دیگر، عبدالغزیز ابن سعود در طول سال ۱۹۲۵ م تاکید میکرد که او به زودی حجاز را در اختیار مسلمانان قرار خواهد داد تا خود به امور آن بپردازند، چرا که او به نیکی میدانست که جهان اسلام به ویژه مصر تسلط وهابیان بر این منطقه را نخواهند پذیرفت،
روز هشتم شوال ۱۳۴۴ ق روز سیاه در تاریخ مسلمانان شد، در این روز وهابیان بنا بر فتوای شیخ عبد الله بن بلهید، به تخریب قبرستان بقیع پرداختند.
نویسنده سعودی دوست کتاب (فی ظلال الحرمین) از نابودی این آثار اسلامی اظهار اندوه کرده است هر چند تخریب قبرستان بقیع را ستوده است.همو در سال ۱۳۷۳ ق در سفر به حج وبازدید از بقیع، آن را چنین وصف کرده است: «این گورستان، مدفن ده هزارتن از صحابیان وشهیدان وامامان اهل بیت نبوت است، کسانی که با جان وخون خود آیات دلاوری وشهادت طلبی در راه خداوند را رقم زدند وبا جان فشانیهای خالصانه وباورهای ژرف خویش، ستونهای دین حنیف را محکم نمودند.اما بدانای مسافر بقیع که تو نمیتوانی حتی مرقد یکی از این صحابیان شهید وامامان اهل بیت را بشناسی مگر به کمک یک راهنما.چرا که همه مرقدها با خاک یک سان شده اند چنان که همین ماجرا بر سر قبرستان المعلی در مکه رفته است، واین جریان از کاستیهای دولت سعودیان است.سزاوار بود که بر سر هر مزاری نشانهای در بردارنده نام صاحب مزار برپا باشد چرا که در یاد کرد وطلب رحمت برای صحابیان وامامان اهل بیت ودیگران تضادی با سفارشهای پیامبر ص وشریعت او در زیارت اهل قبور وجود ندارد»…سپس همو از رفتار پیامبر ص در هنگام دفن پسرش ابراهیم یاد کرده وچون از شمار مفتیانی نیست که به فتوای ایشان تخریب و نابود سازی قبور انجام شده است، از تبهکاریهای اخوانیها چنین یاد کرده است: «ای کاش اخوانیهای افراطی که همه مزارات بقیع در مدینه والمعلی در مکه را نابود کردند، دست کم چونان نشانهای که پیامبر بر مرقد فرزندش ابراهیم قرار داد، نشانههائی را این مزارهای نابود شده مینشاندند واین سرزمین را که در لایههای آن شمار فراوانی از بهشتیان خفته اند، این چنین ناشناس نمیکردند که هر زیارت گر آن سردر گم میشود و تنها با کمک یک راهنما میتواند مدفن شماری از مدفونان این قبرستان را بشناسد».
البته دکتر حسنین هیکل نیز با خاک یکسان شدن مزارات بقیع را بیان کرده وبا اشاره به وجود شماری سنگ بر روی شماری از گورها گفته است: «اگر این سنگها نباشند فضای عمومی گورستان بقیع جز صحرائی خالی به چشم نمیآید.»
ترجمه و تلخیص فصل ۶ ج ۲ کتاب «الشیعه فی السعودیه» حسن حمزه حسن ۲۰۱۰ م
دکتر محمد باغستانی کوزه گر؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی