اختصاص شبکه اجتهاد: یادداشتی با عنوان «به نام عقل به کام اخباری گری» از جناب آقای دکتر رسول جعفریان در سایت شبکه اجتهاد منتشر شد که به معرفی رسالهای با نام «حجت بالغه» میپرداخت. نویسنده محترم در مقدمهای به نسبت طولانی متعرض تاریخچهی نزاع اصولی اخباری و زمینههای فکری و معرفتی آن شده است که خالی از لغزشهایی نیست. از همین رو کوتاه نکاتی چند را متذکر میگردم:
۱. نزاع اخباری و اصولی را در قالب چالشهای عصر حاضر تعریف و تبیین نمودن ناشی از یک پیشداوری است و حب به اینکه همه دنیا را هم دغدغه و بهنوعی همفکر با خود دیدن. چه اینکه نزاع مزبور نه بر سر یک چالش مدرن به نام «عقل و دین» – که برای نویسنده مطلب مهمی مینماید- بلکه بر سر روش صحیح فهم دین بوده است. به عبارتی هر دو طرف نزاع به دنبال نزدیکترین و کمخطاترین روش فهم دین و نفس الامری که دین حاکی آن است بودهاند بر خلاف چالش معاصر و مدرن که اساسا به دنبال حل تقابل عقل با دین بهمثابهی دو حاکم و مقنن هم عرض است. به عبارت سوم نزاع مورد بحث مربوط به مقام اثبات و چالش امروزین متعلق به مقام ثبوت است. در یک کلام تحلیل اینچنینی قضیه اخباریان به مغالطهی زمان پریشی شبیه است.
۲. ما که هر چه فکر کردیم نفهمیدیم مباحث قطع و ظن و شک چه ربطی به عقل و خروجی آن دارد! یا اینکه نزاع بر سر اصاله الاحتیاط کجای مساحت احکام عقل را تضییق میکند! و یا اینکه حجیت ظنون، چگونه عقل مدارانهتر از عدم حجیت آن است؟ حال آنکه تمام مباحث ظن و شک در کتاب رسائل و _ تابعین مرحوم شیخ_ دائر مدار حجیت شرعی است و حتی مباحثی مانند اصاله الاشتغال و حجیت علم اجمالی هم بر پایه ادراک عقل عملی از تنجز و تعذر بنا شده. بلکه اساسا مرحوم شیخ که نماینده و تعالی بخش مکتب اصولی مرحوم وحید بهبهانی است در مواردی مانند تنبیهات قطع تصریح میکند که جایگاهی برای عقل به عنوان کاشف احکام از خلال مناطات ظنیه قائل نیست.
۳. از همه غریبتر ربط دادن نزاع اخباری و اصولی به عرف و عرف مداری است. حال آنکه جایگاه عرف در روش اصولی فراتر از دو امر نیست: یا موضوع سازی برای احکام و یا کاشف حکم از طریق سیرهی امضا شده در زمان شارع؛ و این مقدار از نقشِ عرف یقینا مورد انکار علمای اخباری نبوده و نیست. بله نزاع در صغریات ممکن است کما اینکه میان خود فقهای اصولی چنین اختلافاتی بسیار است.
۴. از شیوه بحث علمی و بیتعصب به دور است که مطالبی را از شخصی نقل کنیم که جز تنقیص وی نکته مؤثری در بحث به دنبال ندارد. نقل دعاوی الهام از ملأ امین استرآبادی از این دست است.
۵. همچنین در یک بحث توصیفی و – در اصطلاح: مطالعه درجه دوم – جایی برای داوری نظرات مختلف و اظهار نظرهای درجه اول نیست، علیالخصوص اگر گذرا و بدون استیعاب جوانب مختلف مسأله صورت پذیرد. چنانکه در این فراز دیده میشود: «و اما یک نکته در کار که فارغ از جنبههای نزاع این دو گروه، اهمیت داشته و همچنان در ذهن یک مسلمان مهم است و آن این که، این همه ندای عقل دادن…» الخ
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
بسیار دقیق