[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]مفهومشناسی اسراف و تبذیر با واکاوی در معاجم، آیات، روایات و تفسیر بزرگان از آنها، کمک شایانی در تطبیق بر مصادیق و فهم فتوای فقها میکند. علی شریفی از اساتید جامعه المصطفی العالمیّه در نوشتار خود، نگاهی اجمالی به معنای اسراف و تبذیر، اقوال فقها در مصادیق اسراف و تبذیر داشته و به بررسی مصادیق خفی اسراف و تبذیر میپردازد.[/box]
اختصاصی شبکه اجتهاد «مجله الکترونیکی فقه و مصرف» (۲)/ در این نوشته، امور زیر بررسی خواهد شد:
- معنای اسراف و تبذیر ۲- اقوال فقها در مصادیق اسراف و تبذیر ۳- بررسی مصادیق خفی اسراف و تبذیر.
یکم: معنای لغوی اسراف و تبذیر
الف) اسراف
اسراف در لغت به چهار معنا بهکار رفته است:
- خروج از اعتدال (ضدالقصد)
- غفلت و جهل
- کشش و جاذبه
- تبذیر.[۱]
برخی از مفسرین، اسراف در آیهی کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا (اعراف /۳۱) رابهمعنای تجاوز از حلال معنا کردهاند[۲] که به نظر می رسد تطبیقی از معنای اول اسراف باشد.
مرحوم نراقی در عوایدالایام[۳]، بعد از نقل کلمات لغویین، مفسرین و برخی روایات در معنای اسراف اینگونه نتیجهگیری میکند:
و المستفاد من کلمات هؤلاء اللغویین و المفسّرین: أنّ الإسراف یستعمل فی معان کثیره: کالإغفال، و الجهل، و الخطأ، و الخطل، و التبذیر، و ضدالقصد، و مجاوزه الحد، و عن حد الاستواء، و الإنفاق لغیر حاجه، و فی غیر حقه، و فی غیر طاعه اللّه، و فی المعصیه، و الإکثار من الذنوب، و ما استقبحه العقلاء، و الجهل الخاص الذی هو الجهل بمقادیر الحقوق، و هذه خمسه عشر معنى.[۴]
سپس با برگرداندن برخی از معانی به برخی دیگر، نتیجه میگیرد که برای اسراف، پنج معناست که عبارتاست از:
- جهل، که غفلت و خطا نیز به این برگشت میکند و این معنا در امور مالی کاربرد ندارد.
- تجاوز از حد.
- ضد القصد.
- مصرف مال در معصیت خدا.
- مصرف مال در اموری که عقلا آن را قبیح شمارند.
به نظر وی مصرف مال در امور غیر عقلایی، همان تجاوز از حد است، همانگونه که ضدالقصد به تجاوز از حد بر میگردد. در نهایت دو معنا برای اسراف در امور مالی بیشتر نیست، و آن دو، انفاق در معصیت و تجاوز از حد اعتدال است، با این تذکر که انفاق در معصیت نیز تطبیقی است از تجاوز از حد. بنابراین، تمامی معانیای که اهل لغت و مفسرین در معنای اسراف کردهاند، به یک معنا بر میگردد و آن تجاوز از حد است.[۵]
ب) تبذیر:
تبذیر که از مادهی «بَذَر» به معنای منتشر کردن گرفته شده است، خود به معنای فاسد کردن مال و اسراف، انفاق در معاصی، مصرف مال به گونهای که به اندازهی مصرف خودش باقی نماند، آمده است.[۶]
آنچه از تتبع در کلمات اهل لغت به دست میآید این است که اسراف و تبذیر فرق زیادی ندارند، جز اینکه اگر مال بیش از اندازه مصرف شود مصداق اسراف و اگر دور ریخته شود یا به نحوی مصرف گردد که تضییع مال به حساب آید، تبذیر است. بنابراین در اکثریت قریب به اتفاق مصادیق باهم مشترکاند، اما در برخی مصادیق ممکن است باهم تفاوت داشته باشند. مثلاً زیادهروی در خرج مال برای مصرف خورد و خوراک، تضییع مال و دور ریختن نیست، ولی اسراف به حساب میآید.
در قرآن نیز هر دو کلمه بهکار رفته است. با اینکه اسراف در آیات زیادی از قرآن ذکر و مورد نکوهش قرار گرفته است، اما تبذیر تنها در یک مورد و آن هم در آیهی ۲۶ و ۲۷ سورهی اسراء بهصورت مکمل هم ذکر شده است.
مرحوم نراقی از ابن مسکویه در کتاب ادبالدنیا و الدین نقل کرده که ایشان اسراف را جهل به مقادیر حقوق و تبذیر را جهل به مواقع حقوق معنا کرده است.[۷]
دوم: حکم شرعی اسراف و تبذیر
بههرحال، تردیدی نیست که اسراف و تبذیر بهصورت اجمالی حرام است و از فقها کسی را ندیدیم که مخالف آن فتوا داده باشد. مرحوم نراقی حرمت آن را اجماعی، بلکه ضروری دین میداند.[۸] آیات قرآن و روایات فراوانی نیز در این معنا وارد شده است. برخی از آیات عبارت است از:
إِنَّ اللَّهَ لایَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب (غافر/۲۸)
کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (غافر/۳۴)
وَالَّذِینَ إِذَاأَنفَقُواْ لَمْیُسْرِفُواْ وَلَمْیَقْترُواْ وَکَانَ بَینْ ذَالِکَ قَوَامًا(فرقان/۶۷)
وَآتُواحَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفینَ (انعام/۱۴۱)
وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ(غافر/۴۳)
وَلَاتُبَذِّرْ تَبْذِیرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کاَنُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کاَنَ الشَّیْطَنُ لِرَبِّهِ کَفُورًا(اسراء/۲۷)
در برخی از روایات، اسراف و تبذیر جزو گناهان کبیره به حساب آمده است.[۹]
سوم: مصادیق اسراف و تبذیرِ حرام
با وجود اتفاق نظر در حرمت اسراف و تبذیر، در رابطه با مصادیق اسراف جای بحث بسیار است. اولین بحث این است که اسرافِ حرام چیست؟ آیا مثلاً زیادهروی کردن در تبرعات و خیرات هم جزو اسراف است؟ آیا خرج مال زیاد برای امور عبادی، مثل حج، زیارت مشاهد مشرفه و پذیرایی از زائران نیز اسراف است؟
مرحوم نراقی در پاسخ به این سؤال سه احتمال را مطرح میکند:
- اینکه هر خروج از اعتدالی مصداق اسراف باشد. حتی اگر این خروج از اعتدال در کارهای مباح یا عبادی باشد. ایشان این دیدگاه را به علامه در تذکره، سبزواری در کفایه الاحکام، فیض کاشانی در وافی و پسر برادر فیض، نویسندهی کتاب شرح المفاتیح، نویسندهی کتاب نزهه القلوب، و ابراهیم نخعی نسبت میدهد.
- اصراف حرام عبارت است از مصرف کردن مال بیش از مقدار لازم در غیر وجوه خیر. ایشان این قول را به بعضی از مفسرین نسبت داده و از شهید در مسالک نقل میکند که این قول دیدگاه مشهور است. همینطور از مجاهد این دیدگاه نقل شده است.
- اسراف، مصرف کردن مال در خصوص معاصی است. این دیدگاه را به ابن عباس و قتاده نسبت داده است.
در مقام ارزیابی این سه دیدگاه مرحوم نراقی میگوید دیدگاه سوم قطعاً باطل است، چون هم با معنای متبادر عرفی از اسراف ناسازگار است و هم با کتاب و روایات مستفضیه، زیرا عرف، زیادهروی در مصرف مال حلال را هم اسراف میداند. قرآن هم آیاتی دارد که حتی در موارد خیر از اسراف نهی کرده است. بهعنوان مثال آیهی ۶۷ سورهی فرقان میگوید: وَالَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْیُسْرِفُوا. عبادالرحمن کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، اسراف نمیکنند. مسلم است که انفاق جزو مستحبات است و در خصوص همین مورد از اسراف نهی فرموده است. آیهی ۱۴۱ سورهی انعام که پیش از این گذشت نیز همین معنا را تأیید میکند.
روایات نیز با معنای اول سازگار نیست، چون در برخی از روایات، دور انداختن هستهی خرما و دور انداختن تهماندهی آب خوردن نیز از مصادیق اسراف شمرده شده است.[۱۰] در پارهای از روایات، زیادهروی در استفاده از آب نهر برای وضو که عبادت است نیز مصداق اسراف دانسته شده است.[۱۱] در بعض روایات آمده است اگر شخصی تمام داراییاش را در راه خدا انفاق کند، نه کار خوبی کرده است و نه خیری به او میرسد، چون خداوند متعال میفرماید: خود را با دستان خود به هلاکت نیندازید، کار نیک انجام دهید که خدا نیکوکاران را دوست دارد. مقصود از نیکوکاران کسانیاند که اعتدال را رعایت میکنند.[۱۲] خلاصه روایات زیادی وجود دارد که این معنا را تأیید میکند.
همین ادله کافی است که بگوییم معنای دوم نیز باطل است، زیرا بسیاری از این روایات متضمن نکوهش خروج از اعتدال در وجوه خیر بود.
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]اگر مورد مصرف از اموری باشد که فایدهی دینی یا دنیوی داشته باشد، حتی در این حد که از زینتهای حلال باشد، اما شأن اجتماعی طرف، اقتضای چنین مصارفی را نکند، تجاوز از حد و مصداق اسراف است. [/box]
بنابراین معنای درست همان معنای اول است که مطلق خروج از اعتدال را مصداق اسراف حرام میدانست، اما این معنا نیز برخی مصادیق پنهان دارد. برای اینکه این مصادیق پنهان روشن گردد لازم است اشاره شود که خروج از حد اعتدال به سه امر محقق میشود: ۱- تضییع مال ۲- مصرف در اموری که در شأن شخص نیست ۳- مصرف در اموری که نیازی به آن ندارد.
تضییع، مصادیق روشن دارد، اما در شأن بودن و نیاز داشتن، نیازمند توضیح است. اگر مورد مصرف از اموری باشد که فایدهی دینی یا دنیوی داشته باشد، حتی در این حد که از زینتهای حلال باشد، اما شأن اجتماعی طرف، اقتضای چنین مصارفی را نکند، تجاوز از حد و مصداق اسراف است. مثل اینکه شخصی با درآمد کم بخواهد منزلش را با طلا و سنگهای گرانبها تزیین کند. یا کسی که خرج زن و بچهاش را به زحمت تهیه میکند، ماشین گرانبها بخرد.
مصرف در اموری که به آن نیاز ندارد، نیز مثل اینکه کسی که یک خانه برایش کافی است چندین خانه بخرد و بدون استفاده رها کند.
طرح یک پرسش
با توجه به معنای عام و و سیعی که مرحوم نراقی در باب اسراف و تبذیر پذیرفت، این پرسش مطرح میشود که در بسیاری از آیات قرآن و نیز روایات به انفاق توصیه و ترغیب شده است و برخی از این آیات به گونهای است که زیادهروی در انفاق را نیز ستایش کرده است. یکی از این آیات آیهی ۹ سورهی حشر است:«وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». در این آیه، زیادهروی اهالی مدینه در بذل و بخشش به مهاجرین مکه نه تنها مذمت نشده که وسیلهی فلاح و رستگاری دانسته شده است.
در پارهای روایات نیز زیادهروی در امور خیر از مصداق اسراف خارج دانسته شده است. مثلاً در روایت معاذ از پیامبر نقل شده که فرمود: «من اعطى فیغیر حق فقدأسرف، و من منع من حق فقد قتر. هرکس مالش را در راه غیر حق مصرف کند اسراف کرده است و هرکس حق واجب را نپردازد تنگ گرفته است.»[۱۳] یا در برخی از روایات، زیادهروی در حج، از مصادیق اسراف، خارج دانسته شده است. با توجه به این آیه چهگونه میتوان گفت زیادهروی در مصرف مال حتی در امور خیر نیز مصداق اسراف است؟
پاسخی که مرحوم نراقی از آیه میدهد این است که آیهی ۹ سورهی حشر و ۶۷ سورهی فرقان نسخ شده است، چون در روایت مباحثهی امام صادق با صوفیه، آن آیه منسوخ دانسته شده است، اما پاسخ ایشان از روایات این است که آن روایات در برابر روایات زیادی که هرنوع خروج از اعتدال در مصرف را مصداق اسراف میداند، معارضه میکند و در مقام تعارض رجحان با روایات دستهی دوم است. علاوه بر اینکه ممکن است بگوییم نسبت به برخی از امور اسراف بخشیده شده است.
بهنظر میرسد پاسخ مرحوم نراقی از آیه درست نباشد، چون نسخ دلیل قطعی میخواهد و با روایتی که سندش هم روشن نیست نمیتوان آیهی قرآن را نسخ کرد. علاوه بر اینکه وجهی برای نسخ نیست. آیه در مقام بیان موقعیتی است که در آن زیادهروی در مصرف مال موجب نجات جان انسانهای دیگر میشود و از این طرف برای صاحب مال تنها مقداری زحمت به بار میآید. در حالیکه روایات اسراف مربوط به شرایط عادی است. بهعبارت دیگر، مسأله از مصادیق تعارض اهم و مهم است. همین مسأله باعث میگردد که پاسخ ایشان نسبت به روایات نیز مخدوش به نظر آید. چون توجه به روایات نشان میدهد که مورد آنها در جایی است که انجام عمل عبادی مسرفانه هیچ ثمرهی مهمتری ندارد. مثلاً استفادهی بیش از حد آب برای وضو موجب بهدست آمدن منفعت مهمتر نمیشود. بنابراین، کسی که با وجود کارهای مهمِ بر زمین مانده هرسال حج میرود، بعید نیست که از مصادیق اسراف باشد. اما اگر در همین مورد، احیای اسلام بر رفتن این شخص به حج متوقف باشد، اسراف بهحساب نمیآید.
نتیجه اینکه اگر مصرف وجه عقلایی یا شرعی غیر مزاحم با امر مهمتر شرعی نداشته باشد، مصداق اسراف است، اما اگر وجه عقلایی داشته باشد یا وجه شرعی غیر مزاحم با امر مهمتر شرعی داشته باشد، نمیتوان گفت اسراف است.
———————————————————–
منابع:
- کتاب العین، ج ۷، ص ۲۴۴،صحاح اللغه جوهری،ج ۴، ص ۱۳۷۳،نهایه ابن اثیر، ج۲، ص ۳۶۱٫
- مجمعالبیان، ج۴، ص ۶۳۸٫
- با توجه به اینکه مرحوم نراقی مفصلترین بحث را در این رابطه نموده است، بیشتر مطالب این نوشته از عوایدالایام اقتباس گردیده است.
- عوایدالایام، ص ۶۲۴٫
- همان، ص ۶۲۵٫
- العین، ج۸، ص ۱۸۲؛ صحاحاللغه، ج۲، ص ۵۸۷٫
- عوایدالایام، ص ۶۲۱٫
- همان، ص ۶۱۵٫
- عیون اخبارالرضا، ج۲، ص ۱۲۷٫
- عن داود الرقی عَنْ أَبِیعَبْدِاللّهَّ علیهالسلام، قَالَ: «اِنَّ الْقَصْدَ اَمْرٌ یُحِبُّهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَاِنَّ السَّرَفَ یُبْغِضُهُ حَتّى طَرْحِکَ النَّواهَ فَاِنَّها تَصْلَحُ لِشَیْىٍ وَحَتّى صَبّْکَ فَضْلَ شَرابِکَ.». کافی، ج ۷، ص ۳۳۸٫
- مسندأحمد، ج ۲، ص ۲۲۱٫
- وافی، ج ۱۰، ص ۴۹۷٫
- بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۲۶۱٫