ثابت نبودن شئون ولایی برای زنان، نباید حربه‌ای برای خارج کردن آنان از سطوح تصمیم گیری‌های کلان بشود/ زنان همانند مردان وظایفی دارند که لازمه‌اش حضور اجتماعی زن است/ ویژگی‌ و کارکردهای مجتهد زن

اختصاصی شبکه اجتهاد: حجت‌الاسلام مهدی سجادی‌امین، عضو هئیت علمی گروه فقه و حقوق مرکز ‏تحقیقات زن و خانواده در بخش اول گفتگوی خود به تبیین «شئون ولایی مرجع تقلید و خلط بین دو بحث ولایت و مرجعیت» و تشریح «تاثیر جنسیت در مناصب ولایی ‏و عدم تاثیر در شأن افتاء» پرداخت و بیان داشت: جنسیت تاثیر در اجتهاد و افتاء ندارد. اینک بخش دوم این گفتگو از منظرتان می‌گذرد.

اجتهاد: دلیل اختلاف در مساله پژوهشی شما که مرجعیت زن را به اثبات رسانیده‌اید با آنچه که در ‏حوزه‌های علمیه مشاهده می‌شود چیست؟ آیا آقایان از نظرات اطلاعی ‏ندارند یا اینکه آقایان حوزوی نگاهی مردانه به علم دارند و اجازه بروز و ظهور به بانوان ‏نمی دهند؟ و چرا امروزه بعد از انقلاب اسلامی که ۴۰ سال از آن می‌گذرد هنوز ما مجتهد و مرجع تقلید خانم نداریم؟

سجادی‌امین: به چند عامل برمی‌گردد: اینکه الان مرجع تقلید زن در کشور نداریم یک جهت‌اش این است که خانمی که به درجه فقاهت رسیده و مجتهد شده، ممکن است مبنایش این باشد که فتوای یک زن برای دیگران حجیت ندارد. از این جهت آراء و فتاوای خودش را در معرض تقلید دیگران قرار نداده است. و از طرفی، رسیدن به مقام افتاء و کشف احکام الهی از منابع معتبر، بسیار سخت است و مقدمات و تحصیل علوم متعددی را می‌طلبد. به تعبیر یکی از فقهاء، مجتهد شدن مثل این است که انسان روی کوهی باشد و با سوزنی که در دست دارد بخواهد زمین را بکَند تا به آب برسد. بعضی محدودیت‌هایی که برای زنان وجود دارد، مثل تصدی همسرداری و فرزنداری و خانه‌داری، که معمولا زنان مؤمنه و اهل علم و کسانی که در حوزه علمیه هستند مدیریت و توجه به خانه و منزل برای‌شان اهمیت زیادی دارد و قاعدتا یک محدودیت‌های زمانی برای آنها پیش می‌آید و مثل مردهای اهل علم و علماء نیستند که فراغت بال داشته باشند و تمام وقت‌شان در مسیر علم و دانش سپری شود که قاعدتا به یک نبوغ و نخبگی و یک درجه علمی بالاتری می‌رسند. بنابراین عملاً متصدی این منصب یعنی منصب افتاء، مردها خواهند بود؛ چون در یک سیر طبیعی، این محدودیت‌ها باعث می‌شود که زنان نتواند به سادگی و وفور به این درجه علمی برسند؛ اگر چه از نظر فقهی مانعی ندارد که زن به درجه اجتهاد برسد؛ اما این محدودیت‌ها برای مردان نیست و با فراغت بال بیشتری می‌توانند به تحصیل علم و دانش بپردازند؛ لذا عملا مردانی که به درجه اجتهاد  می‌رسند و همچنین اعلم می‌شوند (یعنی علم‌شان بیش از دیگران باشد تا قابلیت تقلید پیدا کنند) بیشتر خواهد بود. اما محدودیتی که برای زن‌ها وجود دارد از این جهت هم باعث می‌شود که ممکن است زنان به درجه اعلمیت نرسند تا اینکه بتوان از آنان تقلید کرد.

در پژوهش به این نتیجه رسیدیم که از نظر فقهی، تقلید از فقیه زن که به درجه اجتهاد رسیده و چه‌بسا از دیگران اعلم باشد اشکال ندارد، منتهی ممکن است در عالم خارج یا در مقام عمل چنین فقیه زنی نداشته باشیم، لذا این منافاتی با جواز فقهی ندارد؛ اگر چه باید بسترهایی برای تحصیل زنان فراهم شود که هر مقدار زنان تحصیل‌کرده و دین‌شناس بیشتر داشته باشیم، قاعدتا در نگاه کلان باعث بالارفتن دانش دینی و ژرف‌اندیشی و اجتهاد زنان می‌شود و معارف دینی در بین زنان در نگاه کلان رشد می‌کند.

اما اینکه در برخی حوزه‌ها، سطوح عالی علمی برای خواهران وجود ندارد، به نظر می‌رسد باید بسترهای علمی لازم فراهم شود اساتیدی که می‌خواهند این درس‌ها را تدریس کنند به یک نبوغ و بالندگی رسیده باشند، تا بشود این دوره‌ها برگزار شود. البته به این هم توجه داشته باشیم که صرف برگزاری سطح چهار و شرکت بانوان و گذراندن دروس این سطح، نمی‌توانیم این را معادل اجتهاد بدانیم؛ چرا که اجتهاد مبتنی بر پژوهش‌های عمیق و متمادی و تبحر و استاد شدن در دروس و دانش‌های متعدد زمینه ساز اجتهاد است. بنابراین بر فرض گذراندن  سطح چهار، نمی‌توانیم این را به معنای اجتهاد بدانیم. البته در مورد آقایان هم الزاما سطح چهار، به معنای مجتهد شدن نیست. و لو اینکه یک رساله علمی نوشته و مرحله‌ای از علم را طی می‌کنند. منتهی اجتهاد و صلاحیت افتاء و حجیت فتوا، منوط به سال‌ها ممارست و پژوهش است تا به آن درجه علمی برسند.

به این نکته هم باید توجه کنیم که با توجه به معنای امروزی مرجعیت، شاید بهتر باشد حوزه‌های علمیه خوهران را جهت‌دهی و سودهی کنیم به سمت تربیت طلاب خواهری که بتوانند بیشتر تبلیغ معارف دین را داشته باشند و یا با رسیدن به قابلیت‌های علمی، به پایه استادی حوزه برسند و در بلند مدت، نیاز حوزه علمیه خواهران به استاد را برطرف کنند.

البته باید شرایط برای تحصیل خواهران در سطح چهار فراهم شود. اگر چه الان متون و منابعی که در سطح چهار حوزه علمیه قم در جامعه الزهرا و در مدرسه عالی معصومیه و جاهای دیگر، به نحوی است که در مسیر اجتهاد گام برمی‌دارند، یعنی همان متونی که در حوزه برادران خوانده می‌شود، تدریس می‌شود مثل کفایه و مکاسب که کتاب‌های اصلی و قوی هستند؛ منتهی خواهران، دوره‌هایشان محدودیت زمانی دارد و قاعدتا مثل حوزه برادران نیست که این کتاب‌ها را با اساتید قوی و به طورکامل بخوانند. بلکه خیلی محدودیت زمانی دست و پاگیرشان است؛ لذا وضعیت واحدها و ترم بندی محدودیت ایجاد می‌کند که مقداری از این کتاب‌های قوی و محکم فقهی و اصولی خوانده شود. بنابراین این نقد در حوزه علمیه خواهران وجود دارد. البته اگر خواهران به روش سنتی و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) با سبک فقه جواهری آموزش ببینند، از نظر قابلیت علمی چیزی از مردها کم ندارند و می‌توانند مثل آقایان به مقام اجتهاد برسند و صلاحیت افتاء و حجیت فتوا برای دیگران را بدست بیاورند.

اجتهاد: با توجه به اینکه زنان همانند مردان از همه مزایای اجتماعی حقوقی و سیاسی در اسلام برخوردار هستند حتی اگر زنان شرایط افتاء را داشته باشند مانند مردان می‌توانند مرجع تقلید باشند آیا منافاتی بین مرجعیت زنان در احکام شرعیه و حفظ شئون زنانگی و اموری از قبیل تحجب و پوشش وجود دارد؟

سجادی‌امین: در این پژوهش، به این سؤال به صورت مفصل پرداخته شده است. آیت الله خوئی(ره) ادله‌ای که فقهاء در عدم‌مرجعیت زن و عدم‌حجیت فتوای زن بیان کرده‌اند را مورد نقد قرار داده و اشکال می‌کنند و این ادله را کافی نمی‌دانند. ایشان می‌فرمایند: «والصحیح أنّ المقلّد یعتبر فیه الرجولیه، ولایسوغ تقلید المرأه بوجه؛ و ذلک لأنّا قد استفدنا من مذاق الشارع أنّ الوظیفه المرغوبه من النساء هی التحجّب و التستّر و تصدّی الأمور البیتیّه دون التدخل فیما ینافی تلک الأمور»؛ درست این است که مفتی باید مرد باشد و تقلید از زنان به هیچ روی، روا نیست؛ زیرا از مذاق شریعت استفاده می‌شود که زنان باید حجاب و پوشش خود را حفظ کنند و به کارهای منزل بپردازند و به کارهایی دست نزنند که با این امور ناسازگار است.

زنان همانند مردان وظایفی بر عهده دارند که لازمه‌اش حضور اجتماعی زن است

ایشان می‌فرمایند مذاق شارع بر این است که آن وظیفه‌ای که بر زنان مورد انتظار است، این است که اهل حجب و پوشش باشند و متصدی امور منزل باشند و در این امور مثل افتاء و… متصدی امور نشوند. یکی از ادله‌ای که ایشان ذکر می‌کنند این است که به جهت اینکه تصدی افتاء باعث می‌شود، شخص در معرض رجوع و سؤال از دیگران واقع شود و این ارتباط با نامحرم را چه‌بسا در پی داشته باشد. در نهایت ایشان می‌فرمایند مذاق شارع بر این است که خانم‌ها متصدی مرجعیت نشوند و مرجعیت ‏نداشته باشند.

در این پژوهش، بطور مفصل به بررسی این دلیل آیت الله خوئی پرداخته‌ایم. ‏و مذاق شارع را نقد کرده‌ایم و گفته شده از ادله شرعی یعنی از آیات و روایات بدست نمی‌آید که واقعا مذاق شارع چنین مطلبی باشد بلکه بسیاری از ادله روایی و برخی از آیات اشاره کرده‌ایم که زنان هم مثل مردان وظایفی بر عهده دارند که ایفای این وظایف بعضی وقت‌ها لازمه‌اش این است که حضور اجتماعی هم داشته باشند و در آنجا اشاره شده که اگر مرجعیت تقلید به معنای افتاء و فتوا دادن، نه آن شئون ولایی را برای زن ثابت بدانیم، منافاتی با حضور اجتماعی زنان و تعامل با نامحرم ندارد؛ چرا که امروزه با وجود راه‌های ارتباطی فراوان مخصوصا فضای مجازی و اینترنت و سایت‌ها و… مقلدین مراجعه مستقیم به فقهاء ندارند؛ لذا اگر فقیه زنی به اجتهاد برسد و صاحب فتوا باشد، می‌تواند فتوای خود را در اختیار دیگران قرار بدهد بدون اینکه مراوده و ارتباطی با نامحرم داشته باشد و از این جهت مانعی ایجاد نمی‌شود. کما اینکه مراجع امروزی هم از این طرق ارتباطی استفاده می‌کنند.

اجتهاد: آیا می‌توان تبیین دقیقی از کارکرد حضور زنان اسلام شناس و مجتهد و به مقام افتاء رسیده در جامعه ارائه داد، به‌عبارتی دیگر کارکرد یک زن مجتهد در جامعه چیست؟

سجادی‌امین: یکی از کارکردهای مهم فقهای زن این است که مسائل را از نگاه زنان تحلیل و مورد بررسی قرار می‌دهند. قاعدتا فقیهی که خودش زن باشد مخصوصا نسبت به احکامی که مربوط به زنان است و محدودیت‌هایی را برای زنان در پی دارد، چه از حیث پوشش و چه از حیث احکام خاص زنان، چه بسا بهتر و شفاف‌تر می‌تواند این مسائل را استنباط کند و نگاهش به آیات و روایات یک نگاه دقیق و عمیق‌تری نسبت به فقهای مرد خواهد بود. بنابراین حداقل ویژگی‌ها و کارکردهای مجتهد زن، شفافیت بهتر در برداشت احکام زنان، شناخت محدودیت‌های موجود در جامعه زنان و ارائه راهکارهای فقهی برای برون‌رفت از برخی مشکلاتی که زنان گرفتار آن هستند، می‌باشد. مثلا کسی که خودش زن باشد قاعده لاحرج، قاعده لاضرر را نسبت به زنانی که در زندگی زناشوئی در حرج و ضرر هستند بهتر می‌تواند درک کند و طبیعی است که این قواعد را بهتر و دقیق‌تر می‌تواند پیاده کند. تا آن فقیهی که ممکن است واقعا به آن مقداری از حرج و ضرری که یک زن به زندگی زناشوئی دارد یا محدویت‌هایی که در اجتماع برای برخی از فعالیت‌های زنان وجود دارد، اگر چه همان طوری که اشاره کردید از نگاه دینی محدودیتی برای فعالیت اجتماعی و سیاسی زنان وجود ندارد به شرطی که اصول کلی که در شریعت در رابطه با مراوده با نامحرم و… مطرح شده رعایت شود، می‌تواند فعالیت کند. منتهی وقتی یک فقیه زن وجود داشته‌باشد و به درجه اجتهاد و افتاء برسد این محدودیت‌ها را بهتر می‌شناسد و راهکارهای بهتری می‌تواند ارائه کند که محدودیت‌های زنان برطرف شود و زنان از آن فضاهایی که در شریعت بیان شده برای آزادی و برای تعاملات اجتماعی بهتر می‌توانند استفاده کند.

اجتهاد: یکی از بحث‌های مطرح این است که در اسلام برای زنان و آقایان یک تفاوت‌هایی گذاشته شده‌است همانند بحث مهریه، وجوب نفقه زن بر مرد، حق مرد در طلاق، نصف بودن ارث زن، جواز تعدد زوجات برای مرد، شهادت دو زن به جای یک مرد، ریاست خانوادگی مرد، حق حضانت کودک و… که در اسلام داریم، نشانگر این است که زن در اسلام به عنوان موجودی ضعیف و پایین‌تر از مرد است. آیا می‌توان گفت که همین دلایل باعث شده‌است که مردان برای زنان برنامه‌ریزی کنند و تصمیم بگیرند و زنان چنین اجازه‌ای نداشته باشند؟

سجادی‌امین: این پیش فرض که این تفاوت‌های حقوقی و فقهی موجب جنس دوم شدن یا موجب ضعف زن شود، نیاز به بحث و بررسی دارد. منتهی در این پژوهش به برخی از نکاتی که شما در سؤال اشاره کردید، مثلا روایات متعددی که در رابطه با نقصان عقل زنان، سلب رأی و اندیشه از زنان، روایات منع‌کننده از تصمیم‌گیری زنان برای دیگران، روایات پرهیزدهنده از اطاعت و مشورت با زنان، بحث شهادت زنان که در سؤال ذکر شده، بطور مفصل در کتاب ذکر شده و این ادله مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌است هم از حیث اینکه چقدر واقعا اینها ثابت هستند و می‌شود به اینها پایبند بود و هم از جهت اینکه آیا این امور مانعیتی برای اجتهاد یا حجیت فتوای زن دارند یا نه؟ اشاره شده و به ادله‌ای که ممکن است از آنها به گونه‌ای تفاوت ارزشی بین زن و مرد مطرح شده‌باشد، پرداخته شده و مورد نقد و بررسی قرار داده‌ایم. همچنین بر فرض اثبات این امور، آیا منافاتی با مجتهد شدن زن و حجیت فتوای زن برای دیگران دارد یا نه؟ پرداخته شده‌است. علاوه بر اینکه ثبوت بسیاری از اینها در منابع دینی چندان روشن نیست. منافاتی با مجتهد شدن زن و رسیدن به مقام افتاء ندارد.

در دین اسلام از نظر ارزشی هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد هر دو نزد خدای متعال ارزشمند هستند و هر دو اگر وظایف خودشان را انجام بدهند، می‌توانند به مقام قرب الهی و تقوای الهی برسند که معیار ارزش هم تقوا است که (ان اکرمکم عندالله اتقاکم) هر چه تقوا بیشتر باشد ارزشمندیش نزد خدای متعال بیشتر است، در عین حال برخی از تفاوت‌های حقوقی مبتنی بر یکسری مصالح و ملاک‌ها و معیارهاست بین زن و مرد وجود دارد. مثلا اگر حق ارث زن نسبت به مرد کمتر است از آن طرف وظایف مالی که به عهده مرد هست بیشتر است، این بحث‌ها در جای خودش بطور مفصل بیان شده‌است. اگر مدیریت خانواده بر اساس آیه قوامیّت با مرد است، قاعدتا یکسری منافعی برای زن و تکالیفی به عهده مرد گذاشته شده که نسبت به همسر و خانواده باید داشته‌باشد. در حقیقت یک توازن و تناسبی بین زن و ویژگی‌های خلقتی زن و بین حقوق و تکالیفی که به عهده زن و مرد هست وجود دارد، که نیازمند نگاه جامع به همه آموزه‌های دینی و تفاوت‌های حقوقی بین زن مرد می‌باشد. البته در اینجا نمی‌خواهیم بطور مفصل وارد این تفاوت‌های حقوقی و فلسفی بشویم. منتهی آنچه که مهم است این تفاوت‌ها مانعی برای اجتهاد زن و حجیت فتوای زن برای دیگران نخواهد بود.

اجتهاد: اگر وظیفه مادری را نقش اصلی زن بدانیم آنگاه تصمیم گیری‌های کلان اجتماعی در عرصه خانواده و زنان را چه کسی باید انجام بدهد؟ آیا نظام اسلامی تعریف درستی از حضور اجتماعی زنان داشته است؟

سجادی‌امین: البته حضور اجتماعی زنان محور پژوهش و بحث تحقیقی ما نبوده؛ چرا که حضور اجتماعی زنان یک موضوع مستقل است ولی در عین حال، به آن پرداخته‌ایم. اشاره شد که آیت الله خوئی(ره)، مذاق شارع را در عدم حجیت فتوای زن و عدم مرجعیت زن دانسته‌اند. در نقد این دیدگاه به طور مفصل ما وظایفی را که به عهده زن هست را آورده‌ایم، اینها خیلی وقت‌ها مستلزم حضور اجتماعی است و نمی‌شود این وظایف را به عهده زن ثابت بدانیم و در عین حال بگوییم که زن نباید حضور اجتماعی یا فعالیت اجتماعی داشته باشد. با توجه به ادله‌ای موجود، جواز و در هنگام ضرورت، الزام به حضور اجتماعی از ادله بدست می‌آید. مثلا ادله متعدد از آیات و روایات در مسئله امر به معروف و نهی از منکر داریم که شامل مردان و زنان می‌شود، و اختصاص به مردان ندارد، قاعدتا برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر و دعوت عده‌ای به اسلام یا جلوگیری از ظلم و تجاوز و ستم دیگران و امثالهم، مستلزم حضور اجتماعی و در اجتماع بودن و فعال بودن و مؤثر بودن است و وقتی این وظایف همانند مردان، به عهده زنان هم باشد، طبیعی است که باید در فضای اجتماع حاضر باشند. در سیره پیامبر اکرم(ص) مشاهده می‌کنیم که زنان را در بیعت دخیل می‌کردند. بیعت در حقیقت یک فعالیت اجتماعی و سیاسی است که باعث حضور زنان به مثابه یک کنشگر فعال در عرصه اجتماع و مداخله و فعالیت سیاسی می‌شود که خود بیعت معمولا در زمان پیامبر اکرم(ص) برای اطاعت و پیروی از بیعت شونده و امام(ع) صورت می‌گرفته‌است، التزام به اوامرش پیدا می‌کردند و بعضی وقت‌ها متعهد می‌شده‌اند که ولایت و حاکمیت آن امام را بپذیرند. بنابراین بیعت نوعی فعالیت سیاسی پر رنگی است که در زمان پیامبر اکرم(ص) وجود داشته و زنان هم مثل مردان در این بیعت‌ها حاضر می‌شدند و مصادیقش در این پژوهش بطور مفصل بیان شده‌است.

همچنین حضور زنان در زمان حضور و ظهور امام زمان(عج) هم خیلی پر رنگ است. در روایات داریم وقتی امام زمان ظهور کنند سیصد و سیزده یار خاص دارند که پنجاه نفر از آنها را زنان تشکیل می‌دهند. که حضور زنان در مسائل حکومتی و نقش‌شان در شکل گیری عدل جهانی، یک حضور پر رنگ است. همان طور که در طول تاریخ، زنان در دفاع از اسلام و ولایت نیز نقش مؤثری داشته‌اند. من جمله در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) خصوصا در جنگ صفین، زنان سوار بر شترها و در حضور دیگران شروع به خواندن اشعاری در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) و تنقیص معاویه می‌نمودند و یاران امیرالمؤمنین(ع) را به ادامه حضور در عرصه نبرد تشویق می‌کردند. بنابراین زنان با حضور پر رنگ‌شان، در میدان جنگ و خواندن اشعار حماسی، موجب تشجیع و جنگاوری مبارزان می‌شدند. همچنین حضور فعال زنان در هجرت‌ها، از قبیل هجرت‌هایی که از مکه به حبشه انجام شد یا هجرتی که از مکه به مدینه بود زنان در کنار مردان نقش مؤثری ایفاء نموده‌اند.

از طرفی نگاهی به فعالیت‌های اقتصادی زنان در زمان حضور معصومین(ع) و همچنین ضرورت‌های ایجاد اشتغال زنان در زمان حاضر، بدست می‌آید که واقعا نمی‌شود این نوع نگاه را به دین نسبت داد که زن نباید حضور اجتماعی داشته‌باشد یا محدودیتی غیر از آن محدودیت‌هایی که در شرع بیان شده‌است برای زنان ایجاد شود. بنابراین با مشاهده اینها در طول تاریخ، نمی‌شود ما از نگاه دینی نتیجه بگیریم که زنان نباید حضور اجتماعی داشته‌باشند.

اجتهاد: بحث نداشتن شئون ولایی زنان مطرح شد و اینکه فقهاء هم مطرح کردند که حق شئون ولایی ندارند و قبول داریم که زن شئون ولایی ندارد؛ اما آیا می توانیم قائل شویم به اینکه چون شئون ولایی ندارند حق تصمیم گیری برای خودشان را هم ندارند؟ چرا در برخی از حوزه‌ها، خانمی که در شورای سیاست‌گذاری حوزه در جلسات شرکت کند و در بحث برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری برای خودشان سهمی داشته باشند، نداریم؟ آیا می توان گفت این به دلیل نداشتن شأن ولایی‌شان است؟

سجادی‌امین: البته عرض کردم اختلاف نظر است در اینکه آیا زنان شئون ولایی دارند یا ندارند. منتهی آن نظریه که بنده از آن دفاع کردم و نگاه مشهور هم همین است، شئون ولایی برای زن ثابت نیست. منتهی این مهم است که تشخیص بدهیم چه شأنی، شأن ولایی هست و چه شأنی ولایی نیست این خیلی مهم است.

زیر سوال ببردن فعالیت‌های زنان در ‏عرصه‌های اجتماعی و مدیریتی به بهانه نبود شئون ولایی برای زن

در ابتدای بحث عرض شد که شئون ولایی، شئون مشخصی هستند و در صورتی صادق‌اند که مستلزم تصرف در امور دیگران مثل کودکان و دیوانگان باشد، یا تصرف در اموال شخص غایب، یا ولایت بر شخص ممتنع و یا تصرف در اموال عمومی و امثال اینها که مواردش مشخص است. ما نمی‌توانیم به این بهانه یا با این توجیه که زن شئون ولایی ندارد تمام فعالیت‌های زنان را در عرصه‌های اجتماعی و مدیریتی زیر سؤال ببریم؛ چرا که خیلی از تصمیم‌گیری‌ها و حضور در شوراهای تصمیم‌گیری از نظر فقهی شأن ولایی نیستند تا  بخواهد برای زن محدودیتی ایجاد کند. لذا نکته مهم این است که نباید ثابت نبودن شئون ولایی برای زنان، حربه‌ای برای خارج کردن زنان از سطوح تصمیم گیری‌های کلان بشود، که به نظر می‌رسد غالب این موارد تصرف در امور دیگران و تصرفات ولایی به آن معنایی که در فقه بیان شد، نیست.

در کلام آخر لازم‌است به این نکته توجه کنیم بسیاری از مباحث مرتبط با زنان و خانواده، نیازمند ژرف‌بینی و بازبینی منابع دینی است. در بسیاری موارد، در عین حالی که به معیارهای اجتهاد سنتی و فقه جواهری پایبندیم، می‌توانیم با نگاهی دقیق و پیشرو به دیدگاه‌ها و نظریات کار آمد و جدیدی برسیم و الگوهایی متناسب با جهان امروز را ارائه کنیم. به نظر می‌رسد این نگاه کمتر در حوزه‌های علمیه وجود دارد و باید فضایی برای حضور بیشتر زنان فراهم شود که زنان به قدرت پژوهش‌گری و بالندگی برسند تا بتوانند با دقت عمیق و دقیق و عالمانه، نگاه جدیدی برای استنباط و کشف احکام الهی به ادله داشته باشند.

در حوزه علمیه برادران به این نکته نیز اهمیت داده شود که باید برخی از مسائل بازبینی شود. و روایاتی که به گونه‌ای تنقیص زنان از آنها برداشت می‌شود وقتی در کنار آیات قرآن قرارگیرد، چنین مفاهیم و مضمون‌های تنقیصی به چشم نمی‌خورد یا خیلی محدود است و خیلی‌ها قابل تحلیل و توضیح درست است؛ اما در روایات، این مضامین تنقیصی به وفور به‌چشم می‌خورد. به‌نظر می‌رسد، در برخی موارد، ذهنیت راویان، نگاه و زاویه دید آنان به زنان، فرهنگ غالب در زمان صدور احادیث و جواز نقل به معناکردن روایات معصومین(ع) می‌تواند موجب تغییر در محتوایی که از معصومین(ع) می‌شنیده‌اند، باشد و آن واقعیت را بر اساس آن ذهنیت خودشان تفسیر کرده و در اختیار دیگران قرارداده‌اند و در نتیجه، یک‌سری روایات تنقیصی درباره زنان شکل بگیرد. به‌نظر می‌رسد این روایات هم از جهت سند و هم حیث دلالت، قابلیت بررسی مجدد و بازبینی دقیق را دارد که در این پژوهش به گوشه‌ای از آن پرداخته شده است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست