جستارهایی در روش شناسی اصولی شهید سیدمحمدباقر صدر
جستارهایی در روش شناسی اصولی شهید سیدمحمدباقر صدر
برخی معتقدند نوآوریهای شهید صدر آن قدر متنوع و زیاد است که وی را صاحب یک مکتب اصولی خاص در میان اصولیین شیعه کرده است. به نظر ایشان در مکتب اصولی شهید صدر شاخصههایی هست که چهرهٔ علم اصول را عوض میکند.
شبکه اجتهاد: آیتالله شهید سید محمد باقر صدر (تولد ۱۳۵۳ ه.ق ـ شهادت ۱۴۰۰ ه.ق/۱۳۵۹ ه.ش) یکی از نوابغ خاندان بزرگ صدر است که در سنین جوانی به درجه اجتهاد رسید و به دلیل اهتمام به اخلاق فردی و مسائل اجتماعی و سیاسی و همچنین به دلیل نوشتن کتبی نو در زمینههایی که جامعه اسلامی به آن احتیاج داشت، در سنین میانسالی به شهرت و محبوبیت و مرجعیت دینی در کشور عراق رسید. وی از طرفداران برقراری حکومت اسلامی در ایران و عراق بود که رژیم جنایتکار صدام تحمل وجود چنین شخصیتی را نداشت و وی را به طرزی فجیع به شهادت رساند.
شهید سید محمد باقر صدر در بسیاری از علوم اسلامی مانند منطق، فلسفه، تفسیر، اقتصاد و اصول فقه دارای نوآوری بود که بررسی هریک به اثری مستقل و جداگانه نیاز دارد. ما در این نوشتار به بررسی چند نکته در روش شناسی اصولی ایشان میپردازیم.
رابطه علم اصول فقه با فلسفه در نظر شهید صدر
در نظر شهید صدر رابطه فلسفه و علم اصول فقه رابطه ای تعاملی است[۱]. از دیدگاه شهید صدر آنچه موجب رشد و تفوّق اصولیین بر اخباری گری شد تمسک آنها به مباحث معرفتشناسی و استفاده از ابزار فلسفی بود. ایشان همچنین در عوامل پیروزی علم اصول بر اخباریگری و پیدایش مکتب جدید توسط وحید بهبهانی مینویسد: جهتگیری فلسفی که محقق بزرگ سید حسین خوانساری (متوفای ۱۰۹۸) در تفکر اصولی پایهگذاری کرد، یکی از بذرهای اصلی بود که اندیشه علمی را با نیروهای جدید برای رشد آماده کرد و میدان جدیدی را برای ابتکار گشود، و مکتب بهبهانی وارث این جهتگیری بود[۲].
شهید صدر تعامل و رابطه فلسفه و اصول را یکطرفه ندانسته، بلکه به ثمرات و نوآوریهای علم اصول در عرصههای تفکر فلسفی نیز نظر داشته است. به نظر وی، علم اصول در حاشیه رسالت اصلی خویش موجبات نوآوریهایی را فراهم آورده که پاسخ به نیازهای فکری بشر بوده است. یکی از مهمترین این حوزهها حوزه تفکر فلسفی است. ایشان با نگاه انتقادی از وضعیت تفکر فلسفی در دوره اخیر، این اشکال را به فضای عمومی حاکم بر حوزههای فلسفی مطرح میکند که سردمداران فلسفی اخیر نسبت به فلاسفه و بزرگان فلسفه نگاه احساسی و تعبدی پیدا کرده و با بدیهی و مسلم پنداشتن قواعد و قضایای آنان، هدف خود را فقط پذیرش افکار فلاسفه بزرگ و اصول فلسفه دانستهاند، اما آن آزاداندیشی و نگاه انتقادی که لازمه فلسفه است از آنها رخت بربسته است. حال آنکه علم اصول آزادانه و بدون هرگونه تقلید و ترس از بزرگان فلسفه، به بررسی مشکلات فلسفی پرداخته و نوآوریها و ابداعاتی را پدید آورده است که در مباحث تفکر فلسفی تقلیدی یافت نمیشود[۳].
به نظر شهید صدر علم اصول در حیطهٔ معرفت شناسی و تحلیل زبانی کمکهای شایانی به فلسفه نموده است:
او بر این باور است که پیش از آنکه این مباحث در فلسفه اروپایی به عنوان یک چالش مطرح و از آن طریق وارد حوزه تفکر اسلامی گردد، از طریق چالشهای اخباریها و اصولیان در خود علم اصول پدید آمد و نظرات جدیدی در این حوزه طلوع کرد. اخباریها با تمسک به جریان معرفت حسی و تجربی و نفی معرفت عقلی بحث را آغاز نمودند و اصولیان نیز به مبارزه علمی با این اندیشه پرداخته، نوآوریهایی را آوردند[۴].
در حیطهٔ تحلیل زبانی نیز علم اصول فقه دستاوردهای بسیاری دارد که از دانشمندان مطرحی مانند برتراند راسل نیز در این زمینه بسیار جلوتر و پیشرفته تر است[۵].
کمترین نتیجه ای که از این مقال میتوان گرفت این است که در فهم برخی از مسائل علم اصول فقه به فلسفه نیاز است و اصول فقه بدون تکیه بر عقلانیت فلسفی به ورطهٔ ظاهرگرایی و اخباری گری خواهد افتاد چنان که در سدههای نهم و دهم رشد اخباری گری را شاهد بودیم و شهید صدر در کتاب «المعالم الجدیده للأصول» به آن اشاره کرده است[۶].
بر همین اساس میتوان ادلهٔ عقلی بسیاری را در آثار ایشان یافت که بیانگر اعتماد زیاد وی بر عقل و ادله عقلی است.
مبانی منطقی اصول فقه
یکی از نوآوریهای شهید محمدباقر صدر در زمینهٔ منطق بحث اصولی است. وی قائل است علاوه بر کاربرد قیاس منطقی در اصول فقه، میتوان از استقراء نیز به عنوان یک روش برای رسیدن به نتیجه ای علمی استفاده کرد. او پشتوانهٔ منطقی روش استقرایی را با حساب احتمالات بیان میکند؛ یعنی وقتی ما برای رسیدن به نتیجه ای منطقی و صحیح استقرا انجام میدهیم هرچه جستجوی ما بیشتر و عام تر باشد، احتمال این که نتیجهٔ به دست آمده خطا باشد هم کمتر است؛ پس از میزان معینی جستجو این احتمال به اندازه ای کم میشود که عقلا به آن اعتنایی نخواهند کرد.
شهید صدر از این دلیل برای اثبات حجیت ادلهای مانند شهرت و اجماع بهره برده است.
دسته بندی جدید علم اصول
آیت الله سیدمحمدباقر صدر در کتاب دروس فی علم الاصول دسته بندی جدیدی را برای ارائه مسائل اصولی مطرح کرد که به لحاظ روشی، امری نو به شمار میرود. هر چند قبل از آن شیخ مرتضی انصاری کتاب «فرائد الاصول» را با مبحث قطع آغاز کرده بود اما با ملاحظهٔ باقی فصلهای فرائد الاصول در مییابیم که بسیاری از مباحث اصول فقه مانند مباحث الفاظ و ظهورات در آن نیامده. پس شیخ انصاری در صدد این نبوده که علم اصول فقه با مباحث قطع آغاز شود بلکه صرفاً همین مقدار از مسائل اصول را بررسی نموده است.
اما شهید صدر اصول فقه را با مبحث «قطع» به عنوان تکیه گاه همهٔ مباحث اصولی آغاز کرده است.
او علم اصول را در سه عنوان کلی و یک خاتمه دسته بندی کرده است:
۱٫ بحث قطع؛ ۲٫ ادلهٔ محرزه؛ ۳٫ اصول عملیه؛ خاتمه: تعارض ادله.
سید شهید در بخش ادلهٔ محرزه به مباحثی چون تحدید دلالتهای دلیل شرعی، دلیل شرعی لفظی (شامل بحثهای وضع، معانی حرفی، حقیقت و مجاز، هیئت جمل، اوامر و نواهی، اطلاق و تقیید، عام و خاص و مفاهیم) و در بحث دلیل شرعی غیر لفظی به دلالت فعل و دلالت تقریر میپردازد. وی مبحث دوم خود را در این بخش به اثبات صغرای دلیل شرعی اختصاص میدهد و در آن از وسائل اثبات وجدانی مانند تواتر و اجماع و شهرت، و وسائل اثبات تعبدی یعنی حجیت خبر واحد سخن میگوید. او در مبحث سوم از این بخش به حجیت ظهور میپردازد. بحث از دلیل عقلی، مستقلات و غیر مستقلات عقلیه و حجیت دلیل عقلی نیز در ادامه همین بخش قرار دارد[۸].
شهید سیدمحمدباقرصدر اصول عملیه را در سه عنوان بررسی میکند: ابتدا به خصائص اصول عملیه و تقسیم آن به عقلی و شرعی و محرزه و موارد جریان اصول عملیه میپردازد و در فصلی جداگانه به وظیفه مکلف در حالت شک و فروعات آن مانند وظیفه اولیه که به نظر وی اینجا یا قبح عقاب بلا بیان و یا حق الطاعه مطرح است و وظیفهٔ ثانویه که برائت شرعی و ادلهٔ آن در حالت علم اجمالی است و به قاعده منجزیت علم اجمالی میپردازد. استصحاب نیز از دیگر مسائل طرح شده در این بخش است[۹].
در خاتمه نیز به تعریف تعارض مصصطلح و فرق آن با «ورود» و قاعدهٔ جمع عرفی و قاعده عقلی برای حل تعارض و همچنین روایات باب تعارض و مرجحات منصوصه میپردازد[۱۰].
علامه شهید سیدمحمدباقر صدر دارای نوآوریهای مهمی در علم اصول فقه است مانند تعریف جدیدی که از این علم مطرح نموده و روش خاصی که در اثبات حجیت برخی ادله مانند تواتر و اجماع و شهرت با تکیه بر استقرا بیان کرده است. نظریه حق الطاعه نیز نظریهای نو در باب تکالیف و رابطهٔ بنده و مولای حقیقی است. برخی معتقدند نوآوریهای شهید صدر آن قدر متنوع و زیاد است که وی را صاحب یک مکتب اصولی خاص در میان اصولیین شیعه کرده است. به نظر ایشان در مکتب اصولی شهید صدر شاخصههایی هست که چهرهٔ علم اصول را عوض میکند مانند ساختار آفرینی در تقسیم بندی جدید علم اصول، خلق عناوین جدید همراه با جعل برخی اصطلاحات مانند حق الطاعه، تزاحم حفظی و قرن اکید، تمرکز بر برخی مباحث زیربنایی همچون تفاوت حکم ظاهری با واقعی، نظریه پردازی مانند طرح نظریه تفسیر وضع، تکمیل و ترمیم و غنی سازی مباحثی چون دلیل عقل و تعارض ادله، بحث از ادوار علم اصول و درسی سازی متون اصولی[۱۱].
بررسی تمامی عناصر روش اصولی شهید سیدمحمدباقر صدر رحمتاللهعلیه نیاز به نوشتهای مبسوط دارد و در اینجا به برخی از عناصر مهم آن اشاره شد.
نویسنده: حجتالاسلام مصطفی شریفیپور
[۲]سید محمّدباقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، کتاب فروشی النجاح، تهران، دوم، ص ۸۳ ـ ۸۶٫
[۳]تعامل متقابل فلسفه و اصول فقه از منظر شهید سید محمّدباقر صدر،سید مهدی موسوی، http://ensani.ir/fa/content/70416/default.aspx
[۴]سید محمّدباقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، کتاب فروشی النجاح، تهران، دوم، ص ۹۶٫
[۵]همان منبع، ص ۹۷٫
[۶]همان منبع، ص ۸۰ ـ ۸۷٫
[۷]دروس فی علم الاصول، سید محمدباقر صدر، انتشارات اسلامی، قم، پنجم، ۱۴۱۷ ه.ق، ج ۱، ص ۷۰٫
[۸]درآمدی به تاریخ علم اصول، مهدی علی پور، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۸۲ ش، ص ۴۷۴٫
[۹]همان منبع، ص ۴۷۵٫
[۱۰]دروس فی علم الاصول، سید محمدباقر صدر، انتشارات اسلامی، قم، پنجم، ۱۴۱۷ ه.ق، ج ۲، صص ۵۳۷ ـ ۵۸۳٫
[۱۱]مکتب اصولی شهیدآیت الله صدر، رضا اسلامی، نشریه پژوهش و حوزه، سال هفتم، شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم، ص ۱۲۶؛ http://www.ensani.ir/fa/content/261564/default.aspx.