labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
comment۳ دیدگاه

جواز تعدد زوجات با «عدالت» و تفاوت دیه با «کرامت انسانی» ناسازگار است/ ناکارآمدی قائلان به نص‌گرایی در فقه مشهود است/ بسیاری از مشکلات فقه به خاطر پیش‌فرض‌های کلامی است

اختتامیه مدرسه ششم «مشق اجتهاد» با میزگرد تخصصی «چالش‌های فقه در دنیای معاصر» با حضور حجج‌اسلام حسنعلی علی‌اکبریان؛ دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، خالد غفوری عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه و مصطفی دُرّی مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم، در مدرسه عالی کریمه اهل‌بیت (س) قم برگزار شد.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، در این میزگرد حجت‌الاسلام علی‌اکبریان به فقه مقاصد شریعت پرداخت. قول افراطی و تفریطی در مورد پرداخت به مقاصد الشریعت را نفی کرد و از اعتدال در آن سخن گفت. حجت‌الاسلام غفوری به جایگاه قرآن در استنباط اشاره کرد و عدم بهره‌گیری عملی از قرآن را به عنوان چالش فقه موجود قلمداد کرد. همچنین حجت‌الاسلام دُرّی با بیان ویژگی‌های مکتب نص‌گرایی در فقه، به ناکارآمدی رویکرد نص‌گرایی در جامعه امروز پرداخت و مخالفت با قرآن و عقل را به عنوان یکی از چالش‌های مکتب نص‌گرایی عنوان کرد. در ادامه متن سخنان اساتید در این میزگرد علمی پیش‌رویتان قرار می‌گیرد.

جواز تعدد زوجات با عدالت و تفاوت دیه با کرامت انسانی ناسازگار است

حجت‌الاسلام حسنعلی علی‌اکبریان: زمانی که از چالش‌های فقه سخن می‌گوییم؛ یعنی هم به قواعد استنباطی در فقه نظر داریم و هم با مشکل‌هایی که فقه را درگیر کرده است مواجه هستیم. یکی از چالش‌هایی که فقه پس از انقلاب با آن مواجه شده است «چالش ناکارآمدی احکام شریعت است»، حتی برخی از متصدیان قانون‌گذاری به ناکارآمدی برخی احکام شرعی اذعان کردند؛ به‌عنوان‌مثال شورای نگهبان پیش از آن‌که مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شود با مسئله تعزیر با تازیانه مواجه شدند که امروزه نمی‌توان همه مجازات تعزیری را با تازیانه اعمال کرد.

مشکل قیادت که امروزه گریبان قوه قضائیه را گرفته است به‌عنوان چالش‌های روز مطرح است، امروزه قیادت سازمان‌یافته به‌قدری درآمد دارد که حد آن بازدارنده نیست.

کرامت انسانی از دیگر چالش‌های پیش روی فقه است. در دو دهه اخیر زمانی که مسائل حقوق بشری به‌مانند پتک بر سر جمهوری اسلامی زده شد، چالش‌های فقه عیان گشت؛ اینکه کرامت انسانی مخالف با تفاوت دیه میان مسلمان و کافر است. همچنین حکم به نجاست کفار یا تفاوت‌های میان زن و مرد در دیه و شهادت باکرامت انسانی سازگار نیست.

عدالت با جواز تعدد زوجات ناسازگار است، برخی چالش‌های پیش روی فقه ما از جنس چالش‌های گذشته نیست؛ بلکه شامل مواردی می‌شود که دلیلی برای آن‌ها وجود ندارد؛ به‌عبارت‌دیگر در برخی موارد، دلیل حکم‌ها اصول عملیه است درحالی‌که فقط اصول عملیه نمی‌تواند دلیل باشد و به‌هرحال اسلام باید نظری در این زمینه بیان کند.

موضع‌گیری افراطی و تفریطی در مواجهه با چالش‌های فقه یکی دیگر از چالش‌ها است. از همین نگاه افراطی در انعطاف فقه، فقه مقاصد الشریعت که از فقه اهل سنت گرفته‌شده است، به دست می‌آید.

اما قول اعتدال در مواجهه با چالش‌های فقه؛ رویکرد اعتدال دو شاخصه دارد: یکی تنقیح صحیح جایگاه مقاصد و حکمت احکام در استنباط است که ازجمله مواردی که موجب شده عمل به احتیاط در رساله‌های عملیه فراوان باشد، استفاده از حریم دفاعی افراطی بدون مستدل است که استفاده از این حریم دفاعی افراطی موجب ناکارآمدی فقه شده است. شاخصه دیگر رویکرد اعتدال، تمییز میان مقام استنباط و مقام اجرای احکام است که به‌وسیله ولایت، چالش‌های فقه درمان می‌شوند. تنافی احکام با عدالت به‌وسیله ولایت و حکم ولایی قابل پاسخ است.

ظرفیت‌های فقهی بی‌نظیری در قرآن وجود دارد/ عدم بهره‌گیری عملی از قرآن، چالش فقه موجود

حجت‌الاسلام خالد الغفوری: برخی عرصه‌ها ظرفیت پژوهشی بسیار فراوانی دارد که از جمله بحث در ادله فقه است. قرآن کریم از مهمترین منابع فقه است، قرآن در ذهن همه ما جایگاه والا و روشنی دارد و درگیری‌های طویل و عریض میان اخباریون و اصولیون در طول تاریخ در مورد روایات و قرآن بیانگر جایگاه قرآن کریم است؛ زیرا اصولیون از جایگاه قرآن در استنباط بهره برده و تاکید می‌کردند ما می‌توانیم از قرآن بدون مراجعه به روایات استفاده کنیم و برعکس، اخباریون روایات را دروازه ورود به قرآن می‌دانند.

اکنون اصول رایج و حاکم بر حوزه، حجیت ظواهر قرآن کریم در بعد نظری است، اما در بعد استنباطی و اجتهادی آیا قرآن جایگاه ویژه خود را دارد؟ ظاهرا این جایگاه و نقش آن در استنباط خیلی روشن نیست؛ اگر میان وسائل‌الشیعه با آیات‌الاحکام مقایسه کنیم می‌بینیم قابل قیاس نیست، زیرا ده‌ها هزار روایت بیان شده در حالی که کتب فقهی قرآنی بسیار محدود است؛ بنابراین این تفاوت شدید، نشانه کم‌توجهی به قرآن در احکام است در حالی که قرآن ظرفیت بسیار فراوان در بعد دلیلیت برای احکام دارد.

قرآن کریم ظرفیت دلالی بی‌نظیر در عرصه اجتهاد و استنباط است. آیات قرآن ظرفیت دلالی فوق‌العاده به خصوص در فروعات دارد؛ فروعات فقهی در قرآن بسیار فراوان هستند که هنوز در فقه مطرح نشده است در حالی که قرآن در مدیریت دلالت‌های مختلف می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. مثلا در بحث ارث و سهم برادران امی و ابوینی، فقها به آیات قرآن استناد نکرده و مستقیما سراغ روایات می‌روند یا در مورد تعیین اوقات نماز پنجگانه معمولا فقها به قرآن استناد نکرده و مستقیما سراغ روایات می‌روند و همین مسئله سبب بروز مشکلاتی است.

چه کسی گفته است که روایات می‌توانند دلالت‌های قرآنی را پوشش بدهند؟ باید روایات را بر قرآن عرضه کنیم بنابراین اگر در وهله اول سراغ قرآن نرفته و آن را معیار قرار ندهیم تقدیم و تاخر در ادله معنا ندارد؛ ابتدا باید سراغ قرآن برویم و بعد از روایات برای استنباط حکم استفاده کنیم. مثلا در بحث وصیت، آیاتی وارد شده است از جمله «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّهُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ» این آیه در مقام بیان حکم است و نه قصه که ممکن است حکم، واجب و یا مستحب باشد بنابراین آیا نباید این آیه بحث و بررسی شده و دلالت آن روشن شود و اگر دلالت بر وجوب داشت چرا فقها در رساله‌های عملیه بر استحباب وصیت حکم می‌دهند؛ آیه اطلاق دارد، ولی فقها بحث در مورد این آیه را به مفسران واگذار و از حیطه کار خود خارج کرده‌اند.

بحث قاعده «لاضرر» از جمله قواعدی است که در تمامی مباحث فقهی نقش دارد و فقها نیز آن را فراوان مورد بحث قرار داده‌اند. جالب اینکه برای فهم واژه ضرر و ضرار که در قرآن هم وجود دارد به قرآن مراجعه نمی‌کنند و به روایت استناد دارند در حالی که در متن روایت، اختلاف وجود دارد و فقها چند نظریه در مورد این روایت دارند. در تاسیس این قاعده مهم و در تفسیر واژه ضرار و ضرر به قرآن مراجعه نمی‌شود، در صورتی که تبیین درست این مسئله با استفاده از ظرفیت دلالی قرآن ممکن است.

گاهی یکسری آیات را فقها مطرح کرده و خیلی هم به آن استناد می‌کنند؛ مانند آیه ۲۷۵ بقره «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» که در مورد مفاد آن بسیار در میان فقها بحث شده است؛ فقها از «احل الله» بحث می‌کنند در حالی که آیه قبل و بعد دارد و تعبیر «احل الله» با «واو» شروع شده که سخن کفار است و نه خداوند.

یا در آیه ۳۶ آل عمران «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» علامه طباطبایی می‌گوید این سخن خدا نیست یا در مورد آیه یک سوره مائده «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ» فقها در مورد اوفوا بحث کرده‌اند، ولی بخش دومی هم دارد؛ بخش دوم آن احلت لکم است که باید ارتباط میان صدر و ذیل آیه را بشناسیم در این صورت ممکن است فهم ما را از آیه تغییر دهد و در احکام تغییر ایجاد کند.

گاهی فقها آیه را مطرح، ولی خیلی سریع از آن عبور می‌کنند مثلا در آیه ۱۹ نساء «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا» به آسانی عبور کرده و آن را حکمی استحبابی می‌دانند؛ آیا نباید برای عاشروهن، پرونده باز کنیم و ببینیم که آیا معروف ناظر به خود فعل است و یا طبق معیار‌های اخلاقی است؛ در اینجا عمده فقها آن را اخلاقی می‌دانند در صورتی که در بحث فقه که حقوقی است به آن استناد دارند لذا بحثی صرفا اخلاقی نیست.

یا در آیه غض بصر، مطالب فراوانی هست و شاید ۳۰ حکم در آیه وجود داشته باشد، ولی آیا ما از آن‌ها استفاده کرده‌ایم؛ آیه با «قل» شروع شده که خود این هم پیامی دارد؛ یا در بحث عورات النساء باید بحث، تدقیق شود که مراد چیست و همین تدقیق و بازخوانی می‌تواند تغییر در استنباط ایجاد کند.

در پایان تاکید می‌کنم مباحث قرآنی در عرصه استنباط حکم فقهی بر زمین مانده است که جای بحث فراوانی دارد.

چالش‌های قائلین به مکتب نص‌گرایی در مواجهه با احکام فقهی

حجت‌الاسلام مصطفی دری: غالب فقهای ما قائل به نص‌گرایی بوده و تلاش می‌کردند تا از طریق نصوص و با تحفظ به الفاظ آن، مسائل را حل کنند و این رویکرد قرن‌ها ادامه داشته است. این چالشی است که امروز عیان شده در حالی که قرن‌هاست با آن مواجه بوده‌ایم؛ مثلا در بحث اینکه کافر کیست؟ ما کافر را به دو کافر حربی و ذمی تقسیم کرده‌ایم ولی براساس اعتقاد نص‌گرایان، تصور غلط این است که کافر حربی، کافری است که در جنگ با مسلمین است در حالی که کافر حربی کافری است که در ذمه مسلمین نباشند و به آنان جزیه ندهند.

اگر ما در کشوری باشیم که همه کافر هستند و ما آنان را نجس می‌دانیم چگونه می‌توانیم با آنان تعامل کرده و اسلام را تبلیغ کنیم؟ زیرا وقتی ما آنان را نجس بدانیم باب تعامل بسته است؛ همچنین در کتب روایی، بابی در مورد جواز غیبت و اهانت به کافر داریم که اگر بخواهیم مبتنی بر باور نص‌گرایی، چنین احکامی را اجرا کنیم چه وضعی ایجاد خواهد کرد؟

بر اساس باور نص‌گرایی در فقه، بابی به عنوان سرقت از کفار در برخی کتب روایی داریم؛ یعنی اگر با ادعای باطل و دروغ از کفار پولی بگیریم خمسش را بدهیم می‌توانیم در آن تصرف کنیم یا بحث به رقیت گرفتن کفار از دیگر این موارد است.

علامه طباطبایی طبق آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» (اسراء/۷۰) کرامت را به کرامت انسانی تفسیر کرده است، نه فقط کرامت مسلمین ولی برخی فتاوائی که داریم مخالف با کرامت انسانی است و قائلان به نص گرایی به این مسئله توجه ندارند.

ناکارآمدی قائلان به نص‌گرایی در فقه مشهود است، مثلا وقتی غالب فقها ساخت مجسمه جاندار را حرام می‌دانند هر گونه راهی برای آموزش و ترویج این هنر بسته می‌شود و حتی می‌توان ساخت مجسمه بزرگان و مشاهیر و شهدا که در برخی میادین وجود دارد را هم زیر سؤال ببریم یا مسئله نشان دادن زن و شوهر در فیلم و بازی‌های نمایشی، مشکلاتی دارد که راه حل فقهی درستی ارائه نکرده‌ایم در این صورت پس چه راهی برای هنر‌های نمایشی وجود دارد؟.

توجه نداشتن به شرائط عصر صدور از دیگر ویژگی‌های نص‌گرایان است؛ به عنوان مثال در بحث مجمسه‌سازی در برخی روایات، حرمت مجسمه‌سازی در آن دوره که بت‌پرستی رواج داشت تعلیل شده ولی امروز چنین شرائطی وجود ندارد و کسی مجسمه را تشبیه به خدا نمی‌کند یا در بحث تعدد زوجات پیامبر بعد از وفات خدیجه (س) این کار را کردند و امام علی (ع) هم در دوره حیات حضرت زهرا این کار را نکردند یعنی قیدی داشته‌اند.

رویکرد تعبدی در احکام غیرمناسکی از دیگر ویژگی‌های نص گرایان است. قائلان به این مسئله عمدتا راه حلی ندارند؛ مثلا در بحث بانکداری دریافت هر نوع سود را ربا می‌دانند در این صورت چرا بانک و یا فردی پولی را غرض بدهد و هیچ سودی هم دریافت نکند، یا اینکه هزینه‌های بانک از کجا تامین شود؟.

خیلی از مشکلات فقه به خاطر پیش‌فرض‌های کلامی است، زیرا خداوند در نماز و عباداتی مانند روزه ما را با تعبد امتحان کرده ولی آیا در مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و … هم با رویکرد تعبدی صرف ما را آزمون کرده است که بخواهیم مقید به نص‌گرایی باشیم؟.

در تضاد میان مسائل دنیای معاصر و فقه اگرچه نباید برای هر مسئله‌ای توجیهی فقهی بیاوریم و کوتاه بیاییم، ولی اینکه اگر حکمی مخالف حقوق بشر فعلی بود خوب است که یکبار دیگر به استنباط خودمان رجوع کنیم، شاید ما در این برداشت دچار اشتباه شده‌ایم.

استفاده حداقلی از قرآن از دیگر ویژگی‌های نص‌گرایان است. علامه طباطبایی فرموده که فقها می‌توانند فقیه شوند بدون اینکه رجوعی به قرآن داشته باشند؛ الان معامله‌ای که ما با قرآن می‌کنیم استدلال از باب تیمن و تبرک است و به قرآن اعتنا نداریم و روح قرآن را معتبر نمی‌شناسیم و این از آفات بزرگ نص گرایی در زمینه فقه است.

استفاده حداقلی از حکم عقل و احکام عقلائی از دیگر ویژگی‌های نص گرایان است؛ این گروه عقل را در استنباط هیچ وقت به رسمیت نمی‌شناسند مثلا دزدی از پیرو یکی دیگر از ادیان و یا کفار را به رسمیت می‌شناسند و از طرف دیگر دم از حجیت عقل هم می‌زنند در حالی که هیچ پایبندی به آن ندارند.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۳ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • با سلام اگر مممکن است صوت جلسه را منتشر کنید. با تشکر

    پاسخ
  • خب اینها همه ،همنظر بودن
    یک فرد نص گرا و اهل حدیث میاوردند تا بشه صحبت هارو ارزیابی و جمع بندی کرد
    اینکه سه نفر صحبت واحد در تخصص های مختلف داشته باشند،هنر خاصی برای حوزه نیست

    پاسخ
  • میزگردهای طرح ملی مشق اجتهاد که با عنوان چالش های فقه در دنیای معاصر برگزار می شود، بعد از ۱۴ جلسه کارگاه فقط به عنوان ایجاد انگیزه در دانش پژوهان برای ادامه تخقیقات و پژوهش های آنها و آشنایی با مشکلات پیش روی فقه است. اینکه حتی راه حلی از طرف اساتید به عنوان پاسخ بدین چالش ها مطرح گردد مدنظر نیست. گرچه در انتهای هر میزگرد درباره بیانات اساتید به پرسش های پژوهشگران پاسخ داده می شود.

    برای آشنایی با طرح و همچنین ارتباط با مسئولین طرح وارد کانال طرح به نشانی @mashgheijtihad شوید.

    ممنون

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست