حضور در مناصب اجرایی، محبوبیت روحانیت را کم نکرده است/ مهم، حفظ آبروی اسلامی است نه حفظ محبوبیت روحانیت

اینکه محبوبیت روحانیت کم می‌شود نباید بهانه‌ای بشود که اسلام به انزوا کشیده شود. محبوبیت و اعتلای اسلام برای ما مهم است نه محبوبیت خودمان. ما باید در این عرصه تلاش کنیم و زحمت بکشیم تا محبوبیت روحانیت صدچندان شود. آیا تا دیروز مردم شناختی از امام و روحانیت داشتند؟ آیا می‌دانستند که همین حوزه علمیه است که دنیا را نجات می‌دهد و انقلابی را به وجود می‌آورد که همانند زلزله‌ای است که در اقصی نقاط عالم، مردم را بیدار می‌کند.

اختصاصی شبکه اجتهاد: حضور یا عدم حضور روحانیون در عرصه اجرایی و حکومتی، از دیرباز مورد نزاع بوده است. در ابتدای انقلاب، مرحوم امام (قده)، از حضور روحانیون در مناصب اجرایی منع کردند، اما پس از چندی و با توجه به التهابات اوایل انقلاب و ترور نیروهای انقلاب، آن را به صورت موقت، اجازه دادند. در طول سالهای پس از آن اما این بحث هیچ‌گاه پایان نیافت. برخی حضور روحانیت در عرصه اجرا را نوعی احساس وظیفه خالصانه از جانب این صنف می انگارند، در مقابل اما پاره ای، این حضور را از عوامل کاهش محبوبیت روحانیون در سالهای اخیر می دانند. به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی که آغاز حضور جدی روحانیون در عرصه اجرایی بود، با حجت‌الاسلام ‌والمسلمین حسین کوثری، استاد حوزه علمیه و امام‌جمعه شیروان، گفتگو کردیم. وی معتقد است حضور روحانیت در مناصب دولتی، امری لازم و ضروری است که نه‌تنها موجب کاهش محبوبیت نشده است؛ بلکه در هر جا که درست عمل شده است، عزت اسلام را نیز موجب گشته است. مشروح این گفتگو به‌قرار زیر است:

اجتهاد: آیا حضور روحانیون در مناصب سیاسی را به صلاح می‌دانید؟ در این صورت، این حضور به چه میزان و در چه مناصبی باید باشد؟

کوثری: یکی از سیاست‌های ظالمانه نظام جبار طاغوتی این بود که همواره روحانیت را از سیاست و دانشگاه و فرهنگ را از دیانت، دور نگه دارد و امروز هم حتی درصدد مطرح کردن تمدن بدون تدین است. در همین راستا، ازآنجایی‌که می‌دید پرچم‌داری فقاهت و دیانت بر عهده روحانیت و حوزه‌های علمیه است، سخت تلاش می‌کرد که روحانیت، مساجد و منبرها را از سیاست دور نگه دارد.

چون سیاست روحانیت، همان‌گونه که پیشینیان و حضرت امام فرمودند سیاستِ «دیانت ما عین سیاست ما است» است و در این راه مرحوم مدرس‌ها، نواب صفوی‌ها و علمای بزرگ پیشین، جان خود را تقدیم کردند. دشمن می‌دانست که این سیاست دینی به معنای مبارزه با ظلم و مبارزه با فقر و فساد و توحش و مبارزه با فرهنگ مبتذل است و همه این‌ها در دستور کار طاغوت بود که می‌بایست اجرا می‌کرد.

یکی از نمونه‌های این سیاست، کشف حجاب است. آتاتورک در ترکیه و رضاخان هم در ایران و بعد هم پسر ناخلفش، این سیاست را دنبال کردند. حضرت امام در یک سخنرانی برای اینکه این فرهنگ را پاک‌سازی کند فرمود: ما با سینما و تلویزیون مخالف نیستیم. ما با ابتذال و فحشا و منکر مخالفیم؛ بنابراین اساس کار اینجاست که سیاست روحانیت توأم با عدالت‌خواهی و اجرای عدالت و اجرای قوانین پروردگار عالم است و این با نظام سلطه و طاغوت سازگاری ندارد. این را باید بدانیم که دستور کار همه انبیا و اولیا این آیه شریفه است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل ۳۶) ما همه پیامبران را فرستادیم تا مردم را دعوت به عبادت خداوند متعال کنند و از شهوت‌پرستی، دنیاپرستی و اطاعت از نفس اماره برهانند. بُعد دیگر هم این است که مردم را از طاغوت جدا کرده و طاغوت را سرکوب کنند. پس هم کار عبادی و هم کار سیاسی انجام بدهند. در سرلوحه ابلاغیه همه انبیاء این‌گونه است که باید این دو وظیفه خطیر را انجام بدهند و اگر ما معتقدیم که العلما ورثه الانبیاء، علما حکام و خلفای ائمه معصومین و امام زمان سلام‌الله علیهم اجمعین هستند، بنابراین وظیفه‌شان همان وظیفه پیامبران است. ازاین‌رو حضرت امام و مقام معظم رهبری قائل به این هستند که ولایت فقهی استمرار حرکت انبیاست و ما غیرازاین شعاری نداریم. همان‌طوری که پیامبران با طواغیت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی زمان خود مبارزه کردند، وظیفه روحانیت هم‌چنین است.

ماهیت انقلاب اسلامی هم همین است. مرحوم امام جریانی را به راه انداختند و مردم دنیا را این‌گونه تفهیم کرده بودند که یا باید زیر یوق شرق و یا زیر یوق غرب باشید و جریان سوم، حکومت الله است. نه کمونیست و نه سوسیالیست و نه امپریالیسم و نه لیبرالیسم. نوع دیگری از حکومت را مطرح کردند که همان حکومت الله تبارک‌وتعالی و ولایت‌فقیه است که پرچم‌داری این جریان نیز بدون شک، به دست حوزه علمیه و علمای دین و در رأس همه به دست مرحوم امام رحمه‌الله بود.

اجتهاد: حضور روحانیون در عرصه‌های سیاسی بعدازانقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کوثری: اگر ما به‌نظام ولائی نه نظام سلطنتی و نظام خلیفه‌گری و نظام‌های برخواسته از فکر بشری، قائل شدیم، باید کسی عهده‌دار این منصب و سیاست بشود که کاملاً به سیاست و زمامداری و حکومت پروردگار عالم آشنایی داشته باشد که بتواند فقه را در عرصه زندگی مردم اجرایی کند و آن‌کسی جز ولی‌فقیه نیست.

وقتی حکومت، حکومت الله تبارک‌وتعالی نبود و حکومت جبار و غیرخدا بود، نه برای روحانیت بلکه برای هیچ‌کس جایز نیست وارد مناصب حکومتی شود ولو اینکه آن‌ها سیاست‌گذاری کنند. لذا مانند قضیه صفوان جمال می‌شود که امام کاظم علیه‌السلام به او فرمودند همه ‌کارهای تو خوب است غیر از یک کار. صفوان عرضه داشت که چه‌کار بدی از من سرزده است؟ حضرت فرمودند تو شترهایت را به هارون‌الرشید اجاره می‌دهی و دلت می‌خواهد تا زمانی که برگردد زنده بماند و اجرت شتران تو را بپردازد. به همین مقدار که راضی به بقای این ظالمان و بقای نظام طاغوتی هستی در گناه آن‌ها شریک هستی.

دو آفت، انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند. یکی رخوت و سستی در قبول مسئولیت‌هاست. یکی هم رجعت است که به قهقرا برگردیم و همان سیاست‌های طاغوتی اجرا بشود.

لذا روحانیت بعدازانقلاب اسلامی باید بیشتر پای‌کار باشد. چون ما یک‌مرتبه به حکومتی ورود پیدا کردیم که سابقه نداشت. وقتی فرهنگ و معنویت را برجسته و متعالی کردیم که در سطح کشور نمازهای جمعه برگزار می‌شود، درنتیجه در سطح کشور نیاز به امام‌جمعه داریم. یا در امر قضاوت اگر بنا باشد که امر الهی را پیاده کنیم آیا کسی غیر از روحانیت تخصص این مسئله را دارد؟ این روحانی‌ها هستند که در حوزه زحمت می‌کشند و احکام الهی را استنباط می‌کنند. ما همان‌طور که نیاز مادی داریم نیاز معنوی هم داریم. امروز نیاز جامعه به روحانیت بیش از هر زمان دیگر است و لازمه آن هم آمادگی بیش‌ازپیش روحانیت است. وقتی ما شعار تمدن همراه با تدین را سر می‌دهیم و انتظار حکومت واحد جهانی را داریم و به‌سوی آن تمدن جهانی در حال حرکتیم، آیا این تمدن همراه با تدین را کسی غیر از روحانیت می‌تواند اداره کند؟

اقتصاد و سیاست و طبابت و محیط‌زیست ما باید دینی باشد؛ یعنی بسته فرهنگی دینی باید همراه همه حرکت‌ها و سیاست‌گذاری‌های کشوری ما باشد و عهده‌دار این امر روحانیت است. از طرفی جنگ بین عقل و نفس اماره و مبارزه بین حق و باطل و بین ظلم و عدل، همیشگی است. تبیین این مسائل را چه کسی باید عهده‌دار باشد. حتماً تابه‌حال نقش منبر و تریبون‌های مذهبی را به‌خوبی درک و لمس کرده‌ایم. امروز هم شاهدیم که در هر شهر و روستایی که روحانیت حضور دارد، آسیب‌های اجتماعی به‌مراتب کمتر است و اخلاق و فضائل انسانی و تربیت و کمال و پیشرفت وجود دارد. اگر مردم آشنای به وظائفشان نباشند و حلال و حرام را نشناسند، از حدود و مرزهای الهی تجاوز خواهند کرد. این تجاوز از حدود الهی، ظلم بزرگی است که روحانیت عهده‌دار جلوگیری از آن است.

اجتهاد: آیا این گزاره که حضور روحانیون در عرصه سیاست، موجب کاهش محبوبیت آن‌ها شده است صحیح است؟

کوثری: من این حرف را قبول ندارم. چون سیاست طاغوتی از اول هم با همین حربه وارد شد که روحانیت فقط باید به مسجد برود و نماز جماعت را برپا کند و احکام فردی را بگوید و کاری به حکومت و سیاست نداشته باشد. آن سیاستی که دیگران می‌گویند، شیطنت است و ما از شیطنت مبرا هستیم. آن‌ها خیال می‌کنند لازمه هر حکومتی، شیطنت است.

بحث ما هم همین‌جاست که ما می‌توانیم یک حکومتی را همراه با عدالت و اخلاق و انسانیت مطرح کنیم. اگر ما حکومت طاغوت و سیاست شیطانی را پذیرفتیم، در آن صورت روحانیت نباید در مناصب حکومتی شرکت کند؛ اما ما قصد و غرض و هدفمان، استقرار حکومت و سیاست همراه با دیانت است. در این صورت، در هرزمانی، حضور روحانیت بیشتر باشد، نه‌تنها از محبوبیت روحانیت کاسته نمی‌شود؛ بلکه عشق و علاقه مردم به اسلام و روحانیت بیشتر می‌شود.

اگر درجایی می‌بینیم محبوبیت از بین رفته به دلیل درست نبودن عملکرد ما بوده است. اگر مردم از یک طبیب و پزشکی زده بشوند از درمان و دارو زده نمی‌شوند بلکه از آن پزشک زده می‌شوند. لذا ما باید آگاهی خود را نسبت به زمانه بالا ببریم: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس». امروز عصر ارتباطات است. امروز جنگ فرهنگی و ناتو و شبیخون فرهنگی است. ما باید در این سنگر، مقتدرانه از سنگرها که مساجد و منابر هستند استفاده کنیم و وارد عرصه سیاست شویم.

من فکر می‌کنم که بخشی از این طرز تفکر که حضور در سیاست موجب کاهش محبوبیت روحانیت می‌شود، از حوزه‌ها و روحانیت نشأت می‌گیرد. این امر درحقیقت، دوگانگی در جبهه روحانیت هست. بعضی‌ها بی‌تفاوت‌اند کما اینکه قبل از انقلاب برخی این‌چنین بودند و به مرحوم امام می‌گفتند که مشت و درفش یکی نمی‌شود و این قدرت را نمی‌توان سرنگون کرد و روحانیت خراب می‌شود. سؤال ما این است که اگر روحانیت خراب شد و ما بخواهیم اسلام را پیاده کنیم، آیا نباید از خودمان و آبروی خودمان مایه بگذاریم؟

اینکه محبوبیت روحانیت کم می‌شود نباید بهانه‌ای بشود که اسلام به انزوا کشیده شود. محبوبیت و اعتلای اسلام برای ما مهم است نه محبوبیت خودمان. ما باید در این عرصه تلاش کنیم و زحمت بکشیم تا محبوبیت روحانیت صدچندان شود.

آیا تا دیروز مردم شناختی از امام و روحانیت داشتند؟ آیا می‌دانستند که همین حوزه علمیه است که دنیا را نجات می‌دهد و انقلابی را به وجود می‌آورد که همانند زلزله‌ای است که در اقصی نقاط عالم، مردم را بیدار می‌کند. ملت‌ها امروز بیدار شده‌اند. اسلام‌خواهی امروز بیشتر شده است. امروز عصر اسلام‌خواهی و اسلام‌جویی است و هر چه که پیش برویم و علم پیشرفت کند، کار ما روحانیت هم آسان‌تر می‌شود. هرچقدر آگاهی مردم بیشتر شود، علاقه‌مندی آن‌ها به دین بیشتر خواهد شد؛ چون علم، حامی دین و دین، حامی علم است.

عصر آینده که ما انتظارش را داریم، همان مدیریت واحد جهانی است که مردم در حال حرکت به این سمت هستند و مجرای این امر هم روحانیت و حوزه‌های علمیه است و روزبه‌روز هم روحانیت محبوبیتش بیشتر می‌شود. من گاهی خودم به‌عنوان یک امام‌جمعه نگاه می‌کنم که آیا ما سابقاً این‌همه جمعیت داشته‌ایم که پشت سر روحانیت نماز بخوانند یا به حرف‌های روحانیت گوش بدهند؟ حالا اگر یک روحانی در یک منصبی عملکرد مناسبی نداشته است و منافی با شأن روحانیت است ما باید مردم را آگاه کنیم که در هر صنفی ممکن است کج‌روی‌ها و بی‌تفاوتی‌هایی باشد که باید از روحانیت جدا کرد.

ما هرگاه بتوانیم طلای ناب را از طلای قلابی برای مردم جداسازی کنیم، مردم به طلا علاقه بیشتری پیدا خواهند کرد. بنابراین این فکر، فکر درستی نیست که حضور در مناصب دولتی، موجب کاهش محبوبیت روحانیت شده است چون اولاً کاسته نشده است و ثانیاً برفرض صحت این ادعا ما می‌خواهیم مردم را به اسلام دعوت کنیم نه به خودمان.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست