شبکه اجتهاد: آیتالله شیخ محمد سند بحرانی یازده سال است به عراق مهاجرت کرده است و در حوزه علمیه نجف، فقه و اصول، مباحث کلامی و تفسیر تدریس میکند. او متولد بحرین است و بعد از انقلاب اسلامی وارد حوزه علمیه قم شد و چندین سال دروس حوزوی را در همین حوزه تدریس کرد. آیتالله سند بخشی از ایام تابستان را در قم سپری و بعد از نماز مغرب و عشا مباحث اعتقادی-روائی (با محوریت مباحث رجعت و معراج) را تدریس میکند. تساوی حقوق زن و مرد، حقوق بشر و دموکراسی، خشونتهای مذهبی و تکفیر و چالشهای زیست مسلمانی در جهان جدید را با او در میان گذاشتم.
صد سال پیش مسلمانان با دنیای جدید آشنا شدند. سه رویکرد در میان مسلمانان و بعدها در میان شیعیان دیده شد؛ برخی از آنان جانب تجدد را گرفتند؛ یک بخش جانب سنت را گرفتند و بخشی سعی کردند بین این دو سازشی برقرار کنند. در صد سال گذشته در برقراری نسبت بین سنت و تجدد با چالشهایی مواجه هستیم. تصویری که از حوزه علمیه نجف ارائه میشود نشان میدهد آنها جانب سنت را گرفتهاند. حوزه نجف دنیای جدید را چطور میبیند و چه نوع زندگیای را برای مسلمانان در جهان امروز ترسیم میکند؟
سند: من به نمایندگی از حوزه نجف صحبت نمیکنم. این خود یک مسئولیت است. باید با آقایان و مسئولین مربوطه صحبت کنید؛ چون من هر چه بگویم نظر شخصی است. من فقط عنوان یکی از اساتید نجف را دارم که در حدود ده سال در آن مرکز تدریس کردهام و امسال وارد سال یازدهم شدهام. بحث بر سر ثابت و متغیر است. هرچند زیست انسان شرایط متغیری دارد، ولی شرایط ثابت آن تغییر نکرده است؛ نیازهای روحی و نیازهای بدنی انسان تغییر نکرده است. غرب به جنگ بسیاری از مسائل دینی آمد و از هم پاشیدهشدن خانواده و آزادی لذتهای جنسی را سبب شد. در نتیجهی برخی از سیاستهای غرب، نسل پیر یک مشکل بزرگ و جدی است که تمدن غرب را تهدید میکند. چین با اینکه بزرگترین جمعیت جهان را دارد از امروز نگران مواجهه با این مشکل است و اجازه تولد دو فرزند را به خانوادهها دادهاند. فطرت ما مسائل ثابتی دارد. کره زمین مسائل ثابتی دارد. بشر مسائل ثابتی دارد. نمیتوان گستاخانه و رها بود. باید در کنترل، منظم بود.
پولشویی، ربا و کلاهبرداری غدههایی هستند که من سالها در مورد آنها تحقیق کردهام. برخی بانکها و برخی دولتها گرفتار آن هستند. تشریعات خاتمالانبیا در اسلام امروز مورد اعتراف بسیاری است. یکی از بزرگترین تئوریسینهای اقتصادی انگلیس که یک کشیش هم هست گفته اگر تشریعات خاتمالانبیا را نگیریم این بحران اقتصادی و تزلزل اقتصادی قابل کنترل نخواهد بود. در حوزههای علمیه سؤالی مطرح است که چرا پیامبر زکات مالی را فقط در ذهب و فضه قرار داده و تعمیم نفرموده است؟ آیا این قانونگذاری فقط دربارهی آن زمان است؟ این سؤالات حتی توسط برخی از بزرگان مطرح میشود؛ ولی امروز یکی از بزرگان اقتصادی غرب این مسأله را مطرح میکند. امروز این جریان باعث بحران اقتصادی غرب است. یک سو بازی در نقدینگی است؛ پول کاغذی و اعتباری و نقدینگی الکترونیکی مثل بیتکوین قابل نگهداری نیست؛ در دست مافیای پول است و ثبات تعاملات بینالمللی را به هم میزند. این موضوع پرونده مفصلی دارد. ایشان گفته بود باید به طلا و نقره برگشت؛ آنها ثابت هستند و نمیتوانند بازیچه تبهکاری شوند. در قرن بیست و یکم معجزه قانونگذاری پیامبر را میبینیم.
چرا وقتی در مورد تجدد صحبت میکنیم ذهن به سرعت به سمت ولنگاری جنسی و چنین بحثهایی میرود؟
سند: من نمیخواهم منحصر کنم. در طبیعت بشر مسائل ثابتی وجود دارد و زیستی که در چرخش است. اینکه در مقابل تغییرات، هیچ مسائل ثابتی در کار نباشد ایده و تفکری است که حتی غرب تحمل آن را ندارد. بحث پیرشدن جامعه و انقطاع نسلها یک مشکل تمدنی است و ریشه تمدن را به کل خشک میکند. دین خود را ثابت کرده و گزارهها و دادههای آن به حق و اندازه است. میزان و ضابطهی احکام روی قالبهاست و این منافاتی با ثابتهای دینی ندارد. فقها اعلام کردهاند که حتی نظر فقها نیز وابسته به علما و متخصصان هر رشته است. همچنین باید به موضوعات زیستی دقت کرد. در حقیقت در هر حیطه به عرف متخصصان مراجعه میکند و آن قالب میتواند تغییر کند.
مجاری ارتباطی حوزه علمیه نجف با غرب، اروپاییان و دانشگاههای بزرگ دنیا چیست؟
سند: نجف در ارتباط با جهان تاریخ کهنی دارد. من هم طلبه قم و هم طلبه نجف هستم و این مسأله را از روی تعصب نمیگویم. نمونهی آن درخواست مکرر الازهر برای بازدید حوزه نجف از این دانشگاه است. حتی وهابیهای معتدل در جده چندین بار از نجف دعوت کردهاند تا نمایندگانی بفرستد. در این ده سالی که در نجف بودم در طول سال نمایندگانی از مراکز مختلفی از دنیا به نجف آمدهاند. حوزه نجف برای ارتباط زمینه داشته و دارد و بیش از این نیز خواهد داشت. من میتوانم این مسأله را به علمای نجف نسبت بدهم؛ چون میدانم بر ارتباط با دنیا اصرار دارند. باید داد و ستد فرهنگی داشته باشیم و دیگران را برای پذیرایی و گفتوگو دعوت کنیم.
در فضای ایران مسائلی مانند تساوی حقوق زن و مرد، ورود زنان به ورزشگاهها، برگزاری کنسرت یا حجاب اجباری زنان مطرح است. آیا چنین مسائلی در حوزه نجف مطرح است؟ علمای حوزه نجف چگونه با این مسائل در عراق کنار آمدهاند؟
سند: باید در نظر داشت که در عراق نظر علمای نجف حکمفرما نیست. شیعیان حدود ۶۰ درصد قدرت را دارند؛ اما اهل سنت و اقوام کرد و ترکمن و آشوری هم در پارلمان عضو هستند؛ در نتیجه ما نمیتوانیم با احکام خود بر آنها فشار وارد کنیم. یک حالت توافقی و همزیستی در جریان است. در مسألهی احکام و فتوا، اجازه بر بیبند و باری نمیدهند. در فتواها حدودهای تعیینشده وجود دارد؛ ولی در دولت پافشاری نمیکنند. باید بهصورت توافقی زندگی کرد. ما نمیخواهیم با تنش جامعه اداره شود.
یکی از مسائل مهم در خاورمیانه، خشونتهای مذهبی است؛ البته ممکن است زمینههای غیرمذهبی هم داشته باشد؛ اما مذهب برای آنها تئوریسازی میکند. در بین علمای شیعه درباره همزیستی با اهل سنت و اقلیتهای دینی چه نگاههایی وجود دارد؟
سند: مکتب اهل بیت هرگز به زور و تحمیل یک دیدگاه به دیگران نپرداخته است. این نگاه نه مورد اتفاق بلکه ضرورت مذهب شیعه و بسیار مهم است. این مسأله در مکتب اهلبیت به صورت ضرورت وجود دارد؛ مثلاً در جنگ، اگر اسیرانی غیرمسلمان داشتید حق ندارید به دلیل آیین آنها ایشان را بکشید؛ چنین حقی وجود ندارد. مسألهی مراقبت از اسیران فتوایی نیست؛ بلکه از ضروریات است. من از این مسأله موارد زیادی استخراج کردهام. جنگ در مکتب اهل بیت بر دفاع تأکید میکند؛ نه بر توسعهی قدرت و زورآزمایی و دیگران را به زور به راه خود آوردن. جهاد ابتدایی نیز حتی دفاعی پیشگیرانه است که امروزه در دنیا مرسوم است. همه این موارد در سامانه دفاع تعریف میشود. البته ما ظلمپذیر نیستیم و اجازه نمیدهیم کسی به ما ظلم کند.
برخی عقیده دارند چون تشیع اقلیت است در موضع ضعف قرار دارد و به همین دلیل برخی از احکام خود را بهصورت تاکتیکی کنار میگذارد؛ مثلاً بردهداری در فقه شیعه وجود دارد و اگر جنگی درگرفت و شیعه قدرت داشت میتواند برده بگیرد؛ اما چون اکنون توانش را ندارد، چنین آموزههایی را مطرح نمیکند.
سند: آیا بردهداری در سیستم جدید از بین رفته یا شدت گرفته؟! نماینده شوروی سابق در بانک بینالملل کتابهای متعددی در بحث نقدینگی دارد. یکی از نوشتههای او در بحث بردهداری است. او میگوید بردهداری جدید شدیدتر از بردهداری قدیم است. او توضیح میدهد راندمان کاری طبقه متوسط در نظام سرمایهداری بهصورتی در چرخش است که عمده سود کار آنها به طبقات بالا میرسد و طبقه پایین نمیتواند از این چرخه بیرون برود. او بردهداری قدیم را با بردهداری جدید مقایسه و بردهداری جدیدی را در بحث نقدینگی مطرح میکند. من فکر میکنم کتاب ایشان مستحق مطالعه است. اگر در مقابل بردهداری و ظلم ایستاده باشیم، میبینیم که اسلام این حالت را تخفیف داده است و مالکین بردهها بهجای برخورد فرعونی با آنها، در قبالشان مسئولیت دارند. مکتب اهل بیت بردهداری را به مسئولیتداری تغییر داد. حضرت امیر بردههای بسیاری تربیت و آزاد کرد و به جامعه گسیل داشت. آنها دانشمندان عصر خود شدند. همینطور دانشمندانی که در مکتب امام باقر و امام صادق علیهما السلام تربیت شدند در ابتدا برده بودند و آزاد شدند. این مکتب دانشگاه و پرورشگاه بود. اگر در مذاهب دیگر بهنام فتوحات اسلامی کارهایی صورت گرفت، مسئولیت آن بر عهده مکتب اهل بیت نیست. در مکتب اهل بیت بردهداری با قوانینی که دیده شده به مسئولیت و خادمی تبدیل شد. این مسألهای اخلاقی و تبادل خدمت است.
یکی از مسائل مهم دیگر، تکفیر است. فضای حوزه نجف چقدر آزاد است؟ اگر یکی از اساتید تفکر و ایدههای متفاوتی داشته باشد طرد و تکفیر میشود؟
سند: شاید تعجب کنید؛ ولی معنی واژه تکفیر در مکتب اهل بیت با تکفیر در یهودیت و مسیحیت و سایر مذاهب فرق دارد و به معنای خطادانستن است؛ راهنمایی فکری معنی میدهد و بهمعنی ریختن خون و تجاوز به مال شخص نیست. در زیارت عاشورا گفته نشده «سلم لمن تشیع!»؛ بلکه گفته شده «سلمن لمن سالمکم». در زیارت جامعه و سایر زیارتها نیز همینطور است. روش پیامبر در مکه طبق همین الگو است. روش حضرت امیر نیز همین بود و با مسالمتآمیزترین راه قدرت را بهدست آورد. او اپوزیسیونهای خود را هرگز به زورآزمایی و جنگ نطلبیده است؛ حرف در مقابل حرف و منطق در مقابل منطق. این همان منطق اهل بیت است که با زورآزمایی نمیخواهند کسی آیین خود را تغییر دهد. جنگ فقط برای دفاع است و در غیر این صورت باب گفتوگو باز است.
وقتی فردی تکفیر میشود دچار ترور شخصیت نخواهد شد؟
سند: تخریب و ترور شخصیت آن هم در مسألهای که اختلاف نظر است، مجاز نیست. حتی در سایر مذاهب که ما چیزهای ثابتی داریم و آنها مخالف آن را دارند حقی بر پرخاشگری نداریم. این مسأله موازینی دارد؛ روش اهل بیت بر اخلاق استوار است. باید گفت که راه شما خطاست و به چالهها برمیخورید. تاریخ تشیع را ببینید؛ شیعیان هرگز خونریزی را شروع نکردهاند. تمام جنگهای پیامبر و حضرت علی دفاعی بودهاند. این جنگها معروفند و با جنگهای خلفای ثلاثه و نیز جنگهای توسعهطلبانه خلفای بنیامیه و بنیعباس تفاوت دارند.
شنیدهایم در حوزه نجف نسبت به کسانی که دروس فلسفه و عرفان تدریس میکنند نگاه مثبتی وجود ندارد. آیا تنها با فقه میتوان به دغدغههای مسلمانان پاسخگو بود؟ به نظر شما نباید به دانشهای دیگری مثل فلسفه، عرفان، کلام و اخلاق اجازه داد تا هر کدام بخشی از دغدغهها را پاسخ دهند؟
سند: علامه طباطبائی کل عرفان و فلسفه خود را از نجف گرفته است. امثال مرحوم قاضی و کمپانی و سیدحسین بادکوبهای و… همه از بزرگان نجف بودهاند. خدا رحمت کند میرزا کاظم تبریزی را؛ او حاصل حوزه نجف و از شاگردان آقای خویی بود. ایشان به چشم خود شرح منظومه را به خط سید ابوالحسن دیده بود؛ با اینکه سید ابوالحسن در حوزه نجف با فلسفه میجنگید. هم آن زمان و هم امروز حساسیت آقایان با فلسفه از این جهت بوده که نمیتوانیم به فلسفه با دید وحی بنگریم. فلسفه حرفهای مقدسی برای فکر ما نیست؛ اما باید بهعنوان یکی از کالاهای فکری دیده شود و این ایراد ندارد. آنجا که فلسفه الگو شود و محوریت پیدا کند محل اشکال آقایان است. فلسفه را دستآورد بشر میدانند و افق محدودی برای آن میبینند؛ وگرنه همین امروز در نجف درس عرفان و فلسفه و کلام وجود دارد. من در این ده ساله هر روز درس کلام برگذار کردهام. همچنین نه سال است درس تفسیر دارم. فقه و اصول و کلام و تفسیر را هر روز تدریس میکنم.
اینکه نجف با فلسفه سر جنگ دارد، کمی اغراقآمیز و ناشی از بیتوجهی به دیدگاه واقعی نجف است. حوزه نجف نمیتواند مبلغ حوزه یونان باشد. ما سینهزن مبانی عقلی امام صادق هستیم. قرآن عرفان وحیانی است. تبلیغ حوزه شیعه با عرفان و عقلیات وحی یک چیز است و تبلیغ حوزه شیعه با فراوردههای عقلی و عرفانی بشر چیز دیگری است.
دو دید کلان در حوزههای علمیه نبست به دخالت یا عدم دخالت روحانیون در سیاست وجود دارد: یا قدرت سیاسی کلاً در دست روحانیون باشد و یا روحانیت کلاً از سیاست کنار بکشد. نظر شما در این رابطه چیست؟ در بحثهای سیاسی چه جایگاهی برای علما و اساتید حوزه قائل هستید؟
سند: دیدگاه مرحوم نائینی را در حکومت اسلامی میپسندم؛ یعنی حکومت فردی مورد پسند من نیست. اگر در کتاب حکومت اسلامی آقای نائینی دقت شود میبینید که گفته شده نمیتوان فقها را کنار گذاشت؛ چون آنها خبرگان و نخبگان دینی هستند. همچنین نمیتوان نخبگان و خبرگان سایر علوم را کنار گذاشت. ملت را هم نمیتوان کنار گذاشت؛ آنها هم خبره هستند. پس برای سامان کشور باید بافتی منظومهای بهکار گرفته شود و این حلقهها در کنار هم باشند. این سلسله ارتباطی در شکل فدرال یا مشروطه و یا… ابزاری متحرک است؛ اما نیاز آنها به هم ثابت است.
مشکل وقتی پیش میآید که باید مشخص شود چه کسی حرف آخر را بزند. مدل مرحوم نائینی بیشتر ناظر به قانونگذاری اسلامی است و بهدنبال قدرت گرفتن روحانیت نبود؛ بحث شورا را مطرح میکرد.
سند: مرحوم نائینی قدرت فردی را قبول ندارد. حتی در مورد فقیه هم ضوابطی را باعث توازن میداند. در حکومت غیر از معصوم باید حالتی از توازن برقرار شود. مدل ایشان غیر از بحث شورا است. در شورا هم مسأله اقلیت و اکثریت مطرح میشود. دید شیعه درباره شورا به بانک اطلاعات شبیه است و دید طرف دیگر، حاکمیت اکثریت بر اقلیت است. مرحوم نائینی چنین دیدی ارائه نمیدهد؛ به نظر او سیستم، جمعیتی و مجموعهای است و شما نمیتوانید تکرو باشید. به تعبیر مرحوم نائینی اگرچه معصوم جایگزین ندارد، ولی اگر جایگزین هم درنظر بگیریم، نباید تکرو باشد؛ بلکه به یک شخصیت مجموعهای نیاز است و این با شورا فرق دارد؛ بیشتر به بحث فدرال شبیه است. قانون، سیاستگذاری و مباحث حقوق فدرال با شورا متفاوت است و با انتخابات فرق دارد. ایشان به نکته دیگری اشاره دارند. الگوی دولت مدرن در دید بشر وجود دارد. قبلاً بشر با انتخابات پارلمانی و قوای سهگانه (تفکیک قوا) کار میکرد؛ اما به تازگی سیستمی در جوامع بشری وسعت پیدا کرده که همان مراکز آماری، دادهای، پژوهشی و مشورتی هستند. این مسأله به بانک معلومات اشاره دارد و اکثریتی نیست. این دید شیعه نسبت به شورا است؛ افق باز و آگاهی برای دادهها؛ یعنی برنامه قوه قضائیه باید از مراکز پژوهشی بیاید و این همان علم جمعی است. این ایدهای ایدهآل است. مشارکت ملت بسیار ایدهآلی است. دیگر بحث اکثریت و اقلیت نیست. این داروی علم و عقل تجربی است. دموکراسی پیروزی اکثریت بر اقلیت است؛ ولی این مدل به اکثریت و اقلیت کاری ندارد؛ بلکه واقعیتگرایی، علمگرایی و عقل تجربیگرایی است. برخی از سیستمهای غربی ادعای اجرای این مدل را دارند. یک نماینده پارلمان یا یک وزیر نمیتواند علم تمام لایههای جامعه را بداند. این مراکز علمی باید اطلاعات و نقشه راه ارائه بدهند. اگر طبق این مدل قانونگذاری شود حاکمیت علم جریان خواهد یافت و این مشارکت حقیقی جمعیت در حاکمیت است؛ الگویی بسیار ایدهآل.
در مورد مدل مشورتی شیعه توضیح بدهید.
سند: من در جلد اول کتاب امامت الهیه به این مطلب پرداختهام. مشورت در قرآن و سنت اهل بیت به این صورت نیست که نظر اکثریت پیروز شود و اقلیت نادیده گرفته شوند. این معنای شورا نیست. این نکته که حقوق ۷۰ به ۳۰ باید متعادل باشد مسألهی درستی است؛ اما این غیر از مفهوم شورا است. نباید در علم و عقل تکرو بود. افق باید باز باشد. باید با دادههای علمی دیگران داد و ستد کرد.
یکی از مباحثی که روی آن جدال وجود دارد، علوم اسلامی و غیر اسلامی است. از نگاه شما متوجه شدم که علم چون کشف حقیقت است تفاوتی ندارد در کدام مکان کشف شود. آیا شما بین علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی تفاوت میگذارید؟
سند: مثلاً رشتههای مختلف روانشناسی در شرق و غرب دنیا سابقه طولانی دارند؛ چه کسی گفته است از آن بخشهایی که با ثابتهای دینی و فرهنگی ما ناهنجاری ندارند، استفاده نشود؟ دادههای آنها کمکم به ساحت ایدههای دینی ما نزدیک میشود. البته آنها بهگونهای بازتر تجربه کردهاند. عقل بشری هر چه توسعه پیدا میکند بیشتر از دین قرائت میگیرد. این مسأله ایرادی ندارد. دین بحث تعقل را نمیبندد؛ ولی وحی راهنما و معلم بالاست. عقل شما باید بالا بیاید تا دادههای دینی را تشخیص بدهد. / مباحثات
۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام علیکم
به نظر میرسد تلقی آقای سند از مبانی مرحوم نائینی متاثر از تفسیر روشنفکری غربگرا باشد
و عدم آشنایی با واقعیات جهانی و بین المللی ایشان را از درک صحیح و جایگاه ریشه دار ولایت فقیه بازداشته
و همچنین عدم ورود به فضای معارف ناب اسلامی و معارف عمیق اهل بیت علیهم الصلاه و السلام ایشان را در فهم حکمت متعالیه دچار اختلال تحلیلی کرده است و دچار توهم تعارض بین عقل و دین کرده حال آنکه قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند
سلام علیکم
به نظر میرسد تلقی آقای سند از مبانی مرحوم نائینی متاثر از تفسیر روشنفکری غربگرا باشد
و عدم آشنایی با واقعیات جهانی و بین المللی ایشان را از درک صحیح و جایگاه ریشه دار ولایت فقیه بازداشته
و همچنین عدم ورود به فضای معارف ناب اسلامی و معارف عمیق اهل بیت علیهم الصلاه و السلام ایشان را در فهم حکمت متعالیه دچار اختلال تحلیلی کرده است و دچار توهم تعارض بین عقل و دین کرده حال آنکه قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند