اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد درایتی اگر چه ساختاری متفاوت از دانش اصول را در سر میپروراند که مبتنی بر حکم است، اما اقتضای رعایت حال شاگردان در مراجعه به منابع و وابستگیشان به ساختار موجود، تاکنون مانع از ارائه مطلوب درس خارج اصول بر اساس این ساختار ابداعی بوده است. او درس خارج اصول مطلوب را درسی میداند که برای دو دوره طراحی شده باشد؛ دوره اول با هدف آشنایی با مبانی و نقد و نظر آن و دوره دوم با هدف تمرین ارائه نظریه.
آنچه پیش روی شماست، گزارشی از سخنان حجتالاسلام والمسلمین حمید درایتی در همنشینی با تعدادی از شاگردان است که «شبکه اجتهاد» سعی نموده سخن این استاد بزرگوار که مشتمل بر اهداف آموزشی درس خارج و نیز منابع درس خارج اصول اوست را با کمترین تغییرات منتشر کند.
استاد درایتی: در رابطه با درس خارج اصول، چند محور را میتوان پی گرفت؛ یکی روش و سبک ارائه درس و دیگری مبانی کلی درس خارج که آشنایی با مبانی اعلام اصولی است. اهداف درس خارج و روش تحصیل درس خارج هم جای کار دارد که بهطور مختصر به آنها اشاره میکنیم.
اهداف آموزشی درس خارج
بحث امروز ما در رابطه با اهداف آموزشی درس خارج است و امیدواریم در ادامه بتوانیم مبانی کلی بزرگان را هم بیان کنیم؛ مثل مبانی کلی مرحوم خویی یا نائینی. فهم یک مبنای کلی میتواند به فهم آراء جزئی در سرفصلهای مختلف اصولی کمک کند.
ابتدا باید ببینیم هدف از درس خارج چیست؟ سپس به این بپردازیم که باید چه برنامهای برای شیوه تحصیل در درس خارج داشته باشیم. زیرا یک برنامه آموزشی بر اساس هدف آموزشی تدوین میشود.
پس از آشنایی طلاب در مقطع دروس سطح با مباحث کلی علم اصول و آشنایی با سبک تحلیل آنها، انتظار میرود که بتوانند فی الجمله، و نه بالجمله و کامل و تمام، حل مسئله کنند و از سطح آگاهی و آشنایی عبور کرده و به سطح تحلیل، نقد و حل مسئله رسیده باشند. این مفروض درس خارج است؛ اگرچه ممکن است که در واقعیت بیرونی چنین نباشد.
بنابراین درس خارج، فرآیندی است که توسط استاد و شاگرد برای تحلیل مسئله صورت میگیرد. یعنی اگر طلبه در مقطع سطح، عموما شنونده و منفعل بوده است، انتظار میرود که در درس خارج، بیشتر فعال باشد و قدرت تحلیل، نقد و بررسی مسئله را هم داشته باشد.
در گذشته هم درس خارج پروسهای بوده است که توسط استاد و شاگرد تکمیل میشده و استاد پس از طرح مسئله ممکن بود با اشکالات و تحقیقات شاگردان، رأی خودش را تغییر دهد یا با القاء مطلب به شاگردان از صحت و درستی مطلبش خاطرجمع شود و مطمئن باشد که تا توانسته اشکالات نظریهاش را گرفته است.
برای مثال وقتی مطلبی را در بحث فقه یا اصول مطرح میکنیم و نقد جدی بر آن وارد نمیشود، دستکم میتوانیم مطمئن باشیم که این نظریه مشکلات زیادی ندارد یا اگر دارد، چندان مشهور نیست. این انتظاری است که از درس خارج جود داشته و دارد و اساسا درس خارج بایستی به این سمتوسو حرکت کند. استاد وقتی نظریهای را در درس مطرح میکند، به دنبال این است که ببیند در میان شاگردان چه بازخوردی دارد؛ نقد جدی دارد یا نه؟ میتواند تحلیلی بهتری داشته باشد یا نه؟
حال اگر طلبهای در درس خارج احساس کرد که با این سطح بحث و چگونگی ورود و خروج به بحث بیگانه است و توان تحلیل و نقد و بررسی مسئله را ندارد، بهخاطر ضعف اطلاعات پیشینی اوست که پیشنیازهای لازم را ندارد و باید جبران کند و برنامه جبرانی هم برای او قابل طرح است.
البته آشنا نبودن با برخی مسائل که در درس خارج مطرح میشود، مانند نظریاتی که در مقطع سطح مطرح نشده، طبیعی است؛ اما اگر توانایی تحلیل و بررسی مسئله وجود داشته باشد، مواجهه با چنین مسئلهای میتواند عالمانه و در جهت اهداف درس خارج باشد.
بنابراین طلبه باید از سطح مطلوبی از معلومات و مهارتها برخوردار باشد تا درس خارج هم از این جهت، درس خارج مطلوبی باشد.
دوره اول؛ تسلط بر مبانی
طلبه در چهار سال اول درس خارج باید به این شاخص علمی برسد که به راحتی بتواند عبارات مرحوم نائینی، آقا ضیاء و سایر صاحبنظرانی که نظراتشان در درس خارج مطرح میشود را متوجه شود و حرفشان را بفهمد. پدید آمدن چنین مهارتی در گرو چند نکته است؛ از جمله آشنایی با مبانی این آقایان. برای مثال آقای نائینی مبانی خاصی دارد که بر اساس آن مبانی نظریاتی را مطرح کرده و اظهارنظرهایی دارد، یا آقای خویی در بحث وضع، نظریه تعهد را دارند و بر اساس این نظریه، نتیجهگیریهایی میکنند که شناخت این مبنا کمک بسیاری به فهم آن نتایج میکند و چهبسا بدون شناخت آن مبنا، فهم مسائل مرتبط با آن و حتی فهم عبارت ایشان ممکن نباشد. بنابراین باید بدانیم چه مبانیای وجود دارد و اینکه هر مبنا با نظر به چه چیزی است و چه نتایجی دارد.
سبک درسی ما به این صورت است که در هر مبحث، مبانی آن را هم بیان میکنیم، اما چنانچه دوستان علاقهمند باشند میتوان در جلساتی جداگانه مبانی هرکدام از اعلام را یک به یک و مستقل از درس و به صورت یکجا هم بررسی کرد.
نکته دیگر، آشنایی با ادبیات این بزرگان است که این مهارت با ممارست و مراجعه فراوان به کتابها حاصل میشود. اگر استاد میگوید که مرحوم اصفهانی فلان نظر را دارد، اگرچه که میدانیم استاد درست گفته و درست درس داده، اما طلبه باید به کتاب اصلی مراجعه کند تا با ادبیات او آشنا شود و مهارت فهم عبارات مشکل را به دست آورد. البته در سال اول درس خارج مراجعه به همه عبارتها مورد توقع نیست، ولی برای سال دوم به بعد، به تمام ارجاعات باید مراجعه شود.
زمانی که در قم تحصیل میکردم، علاوه بر مباحثه درس خارج، عبارتهای آقاضیاء را هم با چند نفر از طلاب مباحثه میکردیم؛ یعنی با عبارتها باید درگیر شد و صِرف حضور در درس خارج و مباحثه آن، چنین مهارتی را ایجاد نمیکند. باید آنقدر به عبارتهای آقاضیاء مراجعه کنید تا با ادبیات او آشنا شوید.
اگر این مطالعه قبل از درس استاد انجام شود، طلبه در هنگام درس میتواند به استاد اشکال بگیرد که برای مثال آقاضیاء این را نمیگوید؛ یعنی اشکال کند به نوع تقریر استاد از کلام یک بزرگ. یا ممکن است آنقدر تسلط داشته باشد که بگوید این سخن شما با فلان مبنای آقاضیاء جور درنمیآید.
اگر احساس کردید که روزبهروز به این شاخص نزدیکتر میشوید و در فهم کلام این بزرگان، نیازی به استاد نمیبینید، یعنی رشد پیدا کردهاید. این شاخصِ رشد علمی طلبه در چهار سال اول است. با این حال دیگر دقایق و لطایف کلام مرحوم اصفهانی یا آقاضیاء را از استاد فرامیگیرید تا به آنجا که اگر استاد برای مثال پانزده دقیقه یکی از مبانی آقاضیاء را توضیح بدهد، شاید پنج دقیقهاش برای شما حرف نویی داشته باشد که خودتان به آن نرسیده باشید.
در چهار سال اول که مهارت فهم متن و آشنایی با ادبیات بزرگان را بهدست آوردهاید، میتوانید اشکال کنید، تخریب کنید، نقد کنید و پرسش کنید؛ اما شاید نتوانید انتخاب نظر کنید.
دوره دوم؛ قدرت نظریهپردازی
پس از دوره چهار ساله اول باید آنقدر قدرت تحلیل داشته باشید که بتوانید اظهارنظر کنید؛ یعنی بگویید که فکر کردم، تحلیل کردم و به این نظر رسیدهام. هر کس میتواند بر اساس اهدافی که عرض شد، شاخص رشد خودش را اندازهگیری کند.
راهکار عمده برای نیل به این اهداف، مراجعه به منابع است و صِرف تقریر و نگارش مطالب درسی فایده ندارد. برخی مباحث نیاز به مباحثه هم دارد و حتی در مواردی شاید نیاز به درس گرفتن و تعلّم باشد، به عنوان مثال آیتالله وحید توصیه اکید داشتند که نهایهالدرایه را درس بگیرید و استادی را هم برای این درس معرفی کردند. من هم نهایه را همان سال اول خارج، درس گرفتم.
منبعشناسی درس خارج اصول
مبدأ ما در بررسی آراء، مرحوم آخوند است و قبل از او نهایتا نظرات مرحوم شیخ را، آنهم فقط در اصول عملیه بررسی میکنیم و از نظرات قدیمیتر از او نه اطلاعی داریم و نه از آنها نقل میکنیم. توصیه هم نمیکنیم که به نظر قدما مراجعه کنید و مثلا ببینید صاحب معالم چه گفته است؟ نه مراجعه داریم و نه ارجاع میدهیم؛ زیرا سخن متقدمین در کلمات متأخرین بهخوبی طرح شده و اگر نکتهای هم داشته منعکس شده است.
کفایهالأصول و رسائل
در رابطه با آخوند، چون آراء ایشان هنوز زنده است از او نقل میکنیم. کفایهالأصول هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ روشی، هنوز قابل مراجعه و طرح در مجامع علمی است. دلیل دیگر اینکه کفایه هنوز متن درسی است و مراجعه به آن برای طلاب سهل و ممکن است و خودم هم چون درسنامه کفایه را نوشتهام، تسلط بیشتری نسبت به آن دارم.
بنابراین اولین مرجع ما کفایه است که البته در اصول عملیه از آراء شیخ شروع میکنیم. مباحث الفاظ شیخ در مطارحالانظار که تقریرات درس او بوده، آمده است و رسائل او از قطع و ظن شروع میشود.
آخوند غیر از کفایه، حاشیهای هم بر رسائل دارد که ارجاع ما به آخوند، فقط ارجاع به کفایه است نه حاشیه بر رسائل؛ مگر اینکه بگوییم آخوند در حاشیه بر رسائل چنین گفته است.
المحاضرات و مصباح الأصول
بعد از آخوند، بزرگانی هستند که انظارشان پایه دروس خارج است؛ مانند مرحوم خویی که هرچه از ایشان داریم، تقریر دروس خارج ایشان است. تقریرات دروس ایشان زیادند، ولی ما در جلد اول کفایه [مبحث موضوع علم اصول تا آخر عام و خاص] به المحاضرات و در جلد دوم کفایه [مبحث ظن تا پایان اجتهاد و تقلید] به مصباحالأصول ارجاع میدهیم.
کتاب محاضرات، تقریرات آیتالله فیاض از درس آیتالله خویی است که آنچه در اختیار من است، چاپ پنج جلدی آن است. مصباحالأصول هم که تألیف آقای بهسودی است، قبلا دوجلدی بود و فقط جلد دو و سه داشت که گویا محاضرات را که مباحث الفاظ بود جلد یک تلقی کرده بود ولی شنیدهام که اخیرا جلد یک مصباح الاصول چاپ شده است.
«دراسات» هم تقریر دیگری از یک دوره کامل درس خارج اصول مرحوم خویی است که توسط شخصی به نام هاشمی تقریر شده است.
اما از میان این کتابها و تقریرات، هرچه از مرحوم خویی در مباحث الفاظ ارجاع میدهیم، منظورمان محاضرات است و در مباحث اصول عملیه نیز منظورمان مصباحالأصول است و اگر از دراسات نقل کنیم، حتما قید میکنیم که مرحوم خویی در دراسات چنین گفته است. اساتید ما چنین روشی را داشتهاند و ما هم این روش را در پیش گرفتهایم. البته مرحوم روحانی، دراسات را بر محاضرات و مصباحالأصول اولویت میدادند و میگفتند که دراسات از آنها دقیقتر است.
در موسوعه مرحوم خویی هم محاضرات و مصباح آمده است که این هم دلیل دیگری بر اهمیت این دو تقریر است.
أجود التقریرات
بعد از مرحوم خویی، به مرحوم نائینی ارجاع میدهیم که استاد مرحوم خویی بوده است و لذا منظور از «مدرسه نائینی» که در کلمات شهید صدر آمده نیز، نائینی و شاگردان او بهویژه مرحوم خویی است.
از درس مرحوم نائینی دو تقریر معروف داریم؛ یکی فوائدالاصول مرحوم کاظمینی که چهار جلد است و عبارات شیرین و روانی دارد و از خواندن آن لذت میبرید. تقریر دیگر أجودالتقریرات مرحوم خویی است که در دو جلد منتشر شده و مرحوم خویی نظر خودشان و گاهی اشکالاتی که به استاد داشتهاند را در پاورقی آوردهاند. أجودالتقریرات نسبت به فوائد، مختصرتر و مجملتر است و برتری آن نسبت به فوائد در این است که تقریر دوره متاخری از دروس مرحوم نائینی بوده و لذا در استناد به آخرین آراء مرحوم نائینی دقت بیشتری دارد. ما هم ارجاعاتمان به نائینی از أجودالتقریرات است؛ مگر اینکه نام کتاب فوائد را ذکر کنیم.
نهایهالأفکار
بزرگ دیگر، آقاضیاءالدین عراقی است که شهید صدر از او به «محقق عراقی» تعبیر میکند. کتاب مقالاتالأصول نوشته خود آقاضیاء است و نهایهالأفکار نیز تقریرات درس اوست. تقریر دیگری هم از ایشان موجود است که شهرت چندانی ندارد.
آنچه از آقاضیاء نقل میشود، از کتاب نهایهالأفکار است که گرچه تقریر است و به قلم او نیست، اما نسبت به مقالاتالأصول، دقیقتر، مبسوطتر و قابل استفادهتر است.
نهایهالافکار از فوائد و أجود سختتر است؛ چون هم دقیقتر است و هم اغلاقش در بیان بیشتر است. به این دلیل ما در دوران تحصیل، نهایه را مباحثه میکردیم، کتاب مرحوم نائینی را مطالعه میکردیم و البته کتاب مرحوم اصفهانی را هم بهخاطر صعوبتش درس میگرفتیم.
آقاضیاء مطالب قشنگی دارد و چون تازه است، شاید هنوز باید بیشتر کار شود و بهتر فهمیده شود. برخی میگویند نظریات شهید صدر همان نظریات آقاضیاء است که شهید صدر آنها را پرورانده است. این مطلب بهتمامه درست نیست، ولی در برخی موارد درست بهنظر میرسد.
نهایهالدرایه
بزرگ دیگری که مکرر از نظرات او استفاده میکنیم، مرحوم محمدحسین اصفهانی، معروف به کمپانی است. ایشان حاشیهای بر کفایه دارد به نام نهایهالدرایه. نهایه نوعی حاشیه است، نه تفسیر کفایه؛ یعنی لزوما توضیح و تبیین نیست و در مواردی هم نقد یا توسعه مطلب آخوند است و بعضی نظرات خود مرحوم کمپانی هم در حاشیه کفایه آمده است.
نهایهالدرایه کتاب بسیار قوی و دقیقی است و مرحوم اصفهانی به دلیل اینکه در مباحث فلسفی هم تبحر داشتهاند، مباحث اصولی را رنگ فلسفی و برهانی دادهاند. آقای وحید میگفتند که آرای جدید و زیبای مرحوم خویی از نهایه گرفته شده است و همانطور که گفتیم ایشان تاکید داشتند که این کتاب را درس بگیرید.
در رابطه با نهایهالدرایه، محسن آقای وحید این کتاب را درس گفتهاند و اطلاع دادند که جلد یک شرح نهایهالدرایه هم چاپ شده است.
اگر «فلسفه علم اصول» آقای لاریجانی را مطالعه کنید، متوجه میشوید که ایشان هم مطالب مرحوم اصفهانی را خیلی خوب کار کرده است.
نهایهالنهایه
نهایهالنهایه هم کتاب مرحوم حاج میرزا علی ایروانی نجفی است که حاشیه بر کفایه است.
تهذیبالأصول
بزرگ دیگری که از او نقل میکنیم، مرحوم امام هستند که ما هر آنچه از این بزرگوار نقل میکنیم، از تهذیبالأصول، تقریر حضرت آیتالله سبحانی است. البته چنین مطرح شده که ایشان نظریات امام را بهدرستی منتقل نکردهاند که شاید سخن درستی نباشد. در عین حال من فقط همین کتاب را برای ارجاع به آرای مرحوم امام در اختیار دارم.
دروس فی علمالأصول و بحوث فی علمالأصول
شهید صدر هم بزرگ دیگری هستند که به حلقات ایشان است ارجاع میدهیم. من معتقدم در دوره سطح حوزه و در عین اینکه رسائل و کفایه خوانده میشود، حلقه دو و سه هم حتما باید خوانده شود؛ زیرا حلقات شهید صدر در شکلدهی تفکر اصولی خیلی نقش دارد و در بحثها طلابی که حلقات خواندهاند از کسانی که حلقه نخواندهاند کاملا متمایزند و در نوع اشکال گرفتنها و ورود و خروجشان به بحث برای ما محسوس است. حلقات در ساماندهی بحثها، نوع تحلیل، ترابط بین مباحث و توضیح قواعد کلی و نقشی که در انتظام فکری طلبه دارد بسیار مهم است و اگر میخواهید در اصول قوی شوید، توصیه اکید دارم که حتما حلقه دو و سه را بخوانید.
از تقریرات شهید صدر هم عمدتا از بحوث نقل میکنیم که توسط آقای سیدمهدی هاشمی نوشته شده است. تقریرات دیگری هم از درس شهید صدر مثل تقریرات آقای حائری و عبدالساتر هم هستند که مورد ارجاع ما نیست.
کتاب بحوث، متاخر از تمامی کتابهاست و شهید صدر تمام این کتابها را دیده است و عموما دستهبندیهای خوبی هم از مجموعه نظریات و کتابهای پیشین ارائه کرده و با احاطه و تسلط علمی، نظریات خود را هم بیان کرده است. بنابراین به سه دلیل بیشترین ارجاعات ما به بحوث است: یکی تأخر، دیگر اینکه بحوث ناظر به تمامی کتابهای پیشگفته است و دلیل سوم هم اینکه شهید صدر با احاطه علمی بر همه نظریات، تحلیلهای خیلی زیبایی دارد و همینطور آراء و نظریاتی که موجب شده کتاب بحوث، کتابی ممتاز باشد. البته در مبانی و نتایج، ضرورتا با شهید صدر موافق نیستیم؛ ولی کتاب بحوث، یکی از پایههای ثابت درس ماست.
منتقیالأصول
کتاب دیگری که به آن ارجاع میدهیم، منتقیالأصول نوسته آقای روحانی است. یکی از مزیتهای این کتاب، توضیح زیبای کفایه و نظریات آخوند است که حکایت از تسلط او بر کفایه دارد و در درسنامه کفایه هم از کتاب منتقیالأصول بهره بردهام. مزیت دیگر این کتاب، بهخاطر آشنایی مرحوم روحانی با آراء مرحوم اصفهانی است که مدتی هم شاگرد ایشان بوده است. مزیت سوم این کتاب هم نظریات و ایدههایی است که خود او ارائه کرده است.
اینها تمام کتابهایی بود که ما به آنها ارجاع میدهیم.
مهارتشناسی بزرگان
مرحوم خویی در معماری بحث و مهندسی اطلاعات سرآمدند و برخی در تقریر مهارت دارند و اگر یک مطلب سربسته را به او بدهید، بسیار زیبا آنرا میشکافد و تحلیل میکند. برای مثال اگر به کتاب مرحوم اصفهانی مراجعه کنید، اصلا متوجه نمیشوید؛ اما همین مطلب را در منتقیالأصول آنقدر زیبا بیان کرده که کاملا متوجه خواهید شد. آقای خویی هم کلمات مرحوم اصفهانی را بهگونهای روان بیان میکند که با ذهن عرفی و عمومی هم قابل فهم است.
برخی از بزرگان خوب نقد میکنند و نقاط ضعف نظریه را خیلی خوب بیان میکنند و مغالطهگیری خوبی دارند.
برخی صاحب مکتب و مبنا هستند؛ مانند مرحوم نائینی که وقتی کتاب او را میخوانید، متوجه میشوید که مکتب خاص خودش را دارد. برخلاف مرحوم علی ایروانی که خوب اشکال میکند و تحلیل میکند و سخن دیگران را بهخوبی نقل میکند؛ ولی وقتی کتاب او را میخوانید، احساس مواجهه با یک مکتب به شما دست نمیدهد. ادامه دارد …
تهیه و تنظیم: حجتالاسلام مرتضی ولیانپور
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
فرموده اند:
از تقریرات شهید صدر هم عمدتا از بحوث نقل میکنیم که توسط آقای سیدمهدی هاشمی نوشته شده است (!!!)
منظور، آیت الله سید «محمود» هاشمی شاهرودی است؟!