حوزه در ذات خود سه رسالتِ «تفقهِ دین»، «ابلاغ دین» و «اقامه دین» را بر عهده دارد و به خصوص تحقق رسالت اخیر، جز با تعهد و مداخله مثبت در تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی (بخوانید انقلابیگری) ممکن نیست. اما دشمنان خارجی و رقبای داخلی برای انقلابزدایی و سیاستتکانی از حوزه و تضعیف قدرت و مرجعیت سیاسی آن، مدتهاست که فعال شدهاند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: شاید پس از فتوای جهاد کاشف الغطاء علیه روسیه تزاری، و قطعاً پس از قیام آخوند خراسانی درمشروطه، و یا فتوای ضد استعماری و ضد انگلیسی علمای نجف در ثوره العشرین و دست کم پس از نقش پررنگ آیتالله کاشانی در آزادسازی صنعت نفت، دشمنان خارجی رفته رفته دریافتند که باید روحانیت شیعه را منزوی سازند تا مبادا قیامی دیگر بپا دارد که البته مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین؛ و خدا به رهبری امام عظیم الشأن قدس الله نفسه الزکیه بزرگترین قیام قرن را رقم زد، که اینک با افتخار به سوی پنجاه سالگی میرود.
اما این ناکامی در مقابل انقلاب اسلامی ایران، دشمنان اسلام ناب را واداشت تصمیم به حذف فیزیکی و قتل عام روحانیت مبارز و سیاستورز شیعه بگیرند و در ترورهای فجیع دهه شصت در ایران، و کشتار وسیعِ خاندانهای علمی و روحانی عراق ـ از صدر و حکیم گرفته تا کاشف الغطاء و بحرالعلوم و… ـ رهبران مبارز و خاندانهای سیاستورز حوزه را به شهادت برسانند.
در کنار همه اینها، ترور شخصیت اجتماعی، علمی و حتی معنوی ایشان نیز در دستور کار بوده است؛ از سرمقاله معروف روزنامه اطلاعات علیه امام راحل قدس سره تا آمریکایی جلوه دادن مرجع بزرگ آیت الله سید محسن حکیم، تهمتها و شایعات علیه شهید بهشتی و …
البته از دشمن خونریز و عَنود، این همه شگفت نیست. اما شگفت آن که چند سالی است در داخل کشور نیز خطوط و مواضع نسبتاً هماهنگی از سوی برخی فعالان رسانهای عمدتاً غیرحوزوی به چشم میخورد که خواسته یا ناخواسته، در همین مسیر حرکت میکنند و حوزه و حوزویان را ترغیب به ترک سیاست و کنشِ انقلابی میکنند.
از نگاه نویسنده این فعالیتها که عمدتاً بیرونِ حوزه است، شامل مواضع و خطوط رسانهای زیر است:
۱- انتساب و نشر متونی مبهم و بلکه جعلی به بزرگان تاریخ مبارزه و مراجع سیاستورز حوزه، تا نشان دهند ایشان از مطالبه مشروطه، برپایی نهضت ضد استبداد و استعمار و تشکیل حکومت اسلامی، تا حد زیادی پشیمان شده بودند (!). از نامه منسوب به آخوند خراسانی، تا نقل جملاتی شفاهی از سوی واسطههایی نامعلوم یا معلومالحال از نائینی و…
۲- سخیف جلوه دادن سَبک بیان و ضعیف نشاندادنِ منطق و بلاغتِ سخن در بیانات شورانگیز مقاومت و سیاست از سوی بزرگان انقلابی حوزه، به خصوص خطبههای امامان جمعه کلانشهرها. در این خصوص، حتی از نشر بیانات به صورت گفتار خام و لحن شفاهی، به جای تبدیل به نوشتار مطابق وظیفه معمول یک رسانه، و یا حذف کلمات بلیغ، نیز صرف نظر نکردهاند.
۳- نشان دادن مبانی، مواضع، تحلیلها و سخنرانیهای سیاستورزان حوزوی انقلاب و نظام اسلامی در گذشته و حال ـ به خصوص کسانی که هم اکنون بر جهاد و مقاومت، اصرار و ابرام دارند ـ به عنوان سلایق منحصر به فردی که در گذشته یا حال حوزه، چندان طرفدار نداشته و ندارد. اینان تلاش دارند تا تفکر سیاسی در حوزه را یک بدعت جدید و فاقد تاریخ و تراث بینگارند.
۴- نادیدهانگاشتن سوابق مبارزه و فعالیت و رهبری سیاسی و اجتماعی حوزهها و قلمداد کردن تفکر انقلابی به عنوان یک استثنا. بنابراین سعی بلیغ در بزرگداشت انحصاریِ علمایی دارند که چندان منسوب به مبارزه و سیاست نبودهاند، و به بهانههای مختلف، تجلیل و تکریم بزرگان انقلابی حوزه ـ از درگذشته و زنده ـ را به حاشیه میرانند.
۵- بزرگنمایی تفاوتهای جزئی در آرای علمی و سلوک فردی، میان مبارزان و رهبران حوزوی از امام و رهبری گرفته تا رهبران فکری انقلاب و بزرگان کنونی نظام با دیگر حوزویان به خصوص فقها و عرفای صاحب نام.
۶- مکتبسازی سیاسی حوزه و القای جدایی و تقابل سیاسی میان نظریات و مشی حوزهها، از قم تا نجف، تهران و مشهد. این خط چندان با غلظت دنبال شده که آن را به کل اسلام تعمیم دادند و اصطلاح «سه اسلام» را به کار بردند. هم اینک نیز در تمامی پیامها و توصیههای رهبری حکیم و فرزانه و مراجع عظام در قم و نجف در دفاع از تشیع و استکبارستیزی، با ذرهبین به دنبال بهانههایی برای القای تفاوت و حتی تقابل هستند.
۷- متهم ساختن فعالان سیاسی حوزوی از بزرگ و کوچک، مجتهد و طلبه، امام جمعه و مدرّس، … به این که اقدامات و موضاع ایشان، به حال جامعه و مخصوصاً حوزه، مضرّ یا دست کم غیرمفید است؛ تا به خیال خام خود، راهبران اصلی انقلابی حوزه را از تلاش و ثمره، ناامید سازند و جوانترها را نیز از ترس متهم شدن، از مشی انقلابی منصرف سازند.
این رندانِ رسانه، اخیراً هر یک از حوزویان انقلابی را به بهانهای از مداخله برحذر میدارند. در مواقع حساسی مانند انتخابات که همه اجازه دارند وارد میدان شوند و در تنظیم مناسبات و آرایش سیاسی جامعه نقش آفرینی کنند، مراجع را به عنوان دون شأن بودن، استادان حوزه را به بهانه خلاف انتظار عمل کردن، مسئولان و معاونان حوزه را به عنوان خلاف وظایف مسئولیت عمل کردن، و حتی نمایندگان ولی فقیه را با اتهام واهی مداخله مستقیم، از فعالیت سیاسی مؤثر دور نگاه میدارند تا آرام آرام تمام طوائف حوزه را از میدان سیاست بیرون بکشند و یک حوزه غیرسیاسی و غیرانقلابی را رقم بزنند.
در پایان باید سه نکته را متذکر شد:
نخست آن که باید بهوش بود که هدف از آماج حمله قرار دادن بخشی از راهبران و بدنه انقلابی حوزه، مأیوس و منصرف ساختن نسل جوان حوزه از انقلابیگری و حساسیت و کنش سیاسی در مسیر آرمانهای انقلاب و فرامین رهبری است. از این رو هر یک از ایشان را حسب موجهای اجتماعی و فرصتهای رسانهای به صورتی تحت فشار قرار میدهند؛ یکی را تندرو مینامند، دیگری را منفعتطلب، و سومی را خودسر، و چهارمی را کهنه، پنجمی را مسنّ (!) و… هیچ یک از اعضای حوزه انقلابی نباید خشنود باشند که به ایشان حمله نمیشود، و نباید رقابتها یا گلایههایی که نسبت به یکدیگر دارند، موجب شود تا در مقابل این حملات، بیتفاوت باشند، بلکه مهاجمان دیر یا زود به سراغ تمامی انقلابیانِ حوزه خواهند آمد. اساساً هدفِ غرضورزان رسانهای این است که خط تفرقه را میان نیروهای انقلابی حوزه پررنگ کنند و آنها را نسبت به یکدیگر بدبین یا لااقل بیتفاوت سازند. عظمت حوزه هویت حوزوی و غیرت انقلابی اقتضا میکند حوزویان انقلابی راه هرگونه مداخله بیرونی ـ از جمله رسانهای ـ را بر خود ببندند و ضمن نصیحت و توصیه پدرانه و برادرانه جهت خودداری اینان از فضولیهای رسانهای، از هرگونه همکاری و بازکردن پای آنها در حوزه و محافل حوزوی خودداری کنند و برای درددلهای خود نیز، تنها به بزرگان و مسئولان و دیگر ارکان حوزوی اعتماد کنند.
دوم آن که هویت حوزوی و انقلابی اقتضا میکند از بزرگان انقلابی و حرمت و نامشان پاسداری شود و بدانیم نفسِ انقلابی بودن، ارزشی والاست که معنایی جز تعهد به جامعه و انقلاب و شهیدان، تبعیت کامل از رهبری انقلاب و مراقبت از سلامت سیاست و قدرت در کشور ندارد، و هر کس چنین باشد، سزاوار تکریم و پاسداشت است. در این میان، تکریم و حرمتِ بزرگان انقلابی که بر کرسی استادی حوزه تکیه دارند، و علمایی که مسئولیتی را در این انقلاب و نظام مقدس بر دوش گرفتهاند، از مسئولان بلندپایه نظام و نمایندگان ولی فقیه در استانها گرفته تا امامان جمعه و اعضای مجلس خبرگان رهبری و …، سزاوارتر است.
سوم آن که به فعالان رسانهای غیرحوزوی و دیگر جوانان جویای نام، باید برای چندمین بار تذکر داد که حوزه علمیه خود، توانمند و پویا و مسئول است، نظام کنشگری آن با سنتهای هزارساله تنظیم شده و راهبران و متولیان آن، با تعهد و دلسوزی از آن مراقبت میکنند. حوزه هیچ نیازی ندارد که عدهای قیّممآبانه از بیرون با هر عنوانی و هر شغلی ـ از جمله فعال رسانهای ـ در آن مداخله کنند و روابط درونی و مناسبات بیرونی آن را برهمزنند. ضمناً مطمئن باشند که ممکن است چندصباحی با سخنان نسنجیده و خطوط رسانهای متناوب و حمله به متولیان و مسئولان انقلابی حوزههای علمیه چه در قم و چه در تهران و مشهد و اصفهان، فشار و تلاطمی را ایجاد کنند، اما بدانند حوزه انقلابی تسلیم نمیشود؛ چه این که حوزه و انقلاب به هم گره خوردهاند و آینده همچون گذشته ثابت خواهد کرد که نه حوزه غیرانقلابی محقق خواهد شد و نه انقلاب، از حوزه محروم خواهد شد… والله متمّ نوره.
۴ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
روشنگری و تذکر خوبی بود.
پیشنهاد می کنم پرداختن به چنین جریان هایی که تلاششون منزوی کردن روحانیت و حوزه است، هر از گاهی داشته باشید تا مصادیقش هم مشخص بشه.
حسب فرمایش استاد محترم، عده ای رسانه چی می خواهند با حملات رسانه ای پیاپی به همه فعالان سیاسی حوزوی، عرصه را تنگ کنند و حوزویان را از مداخله در سیاست ناامید و پشیمان کنند. این فرمایش قابل قبول است.
اما شاید شتابزدگی ها و تندروی های خود طلاب و اساتید و مسئولان حوزوی در مسائل و حوادث سیاسی هم باعث پشیمانی دیگران بشود یا حتی شده باشد!!!!
تصور نمی کردیم در مشهد اساتید، تحلیل های سیاسی در این سطح داشته باشند! اساساً حوزه مشهد را چندان سیاسی محسوب نمی کنند! البته معلوم است یا تحول پیدا کرده و یا از اساس، این تصور درست نبوده!!
باسلام و سپاس…
بجاست خود حوزویان نیز با مواضع نابجا و نسنجیده، راه را برای یأس فضلای دیگر ناهموار نسازند!!
متأسفانه آنچه در قم و کم کم در سایر حوزه ها می بینیم، اردوکشی و بداخلاقی های سیاسی طلاب و فضلای جوان و حراست بازی های ارگانهای رسمی حوزه است که گاهی حتی حرمت مراجع را هم نگاه نمی دارند، چه رسد به اساتید عالی قدر، و دریغا که هر ناظر بیرونی را شرمنده می سازد.
انقلابی گری نیازمند اخلاق سیاسی است؛ چه این که سیاست ما باید عین دیانت ما باشد.
بین آنچه رهبری از فعالیتهای سیاسی ما حوزویان انتظار دارند، و آنچه جاری است تفاوتهای بسیاری است.