داعش محصول پلشتیهای انسانِ دوران حاضر است؛ محصول استفراغ همه دیکتاتورهای مدرن و مرتجع زمانه و به زبان صریحتر، چکیده تمام اراذلی است که از همه سوی جهان آمدند و دست بر گردنههای خاورمیانه کشیدند و هر یک نوع خاصی از کروموزوم خشونت را بر زمین حاصلخیز آن کاشتند. داعش موجود قدرتمندی است چون همه زشتیها و البته بدترینهای جهان را یکجا در نهاد خود دارد.
داعش پدران بسیار دارد، اما محصول مادری بنام خاورمیانه است. هرچه هست، در متن و بطن این زمان و مکان رشد کرده و از هر چه شیره و ریشه در این رحم خونین بوده، چشیده و با املاح گوناگون این خانه ناآرام هماره در تنازع، تراویده و بالیده است. داعش اگرچه با سیاستسازی خارجیها بارور شده، اما محصول زیستبوم خاورمیانه است و در متن نظام اندیشهگی، عرفی و بومیِ جایی ساخته شده که تاریخش را با خون نوشتهاند؛ خونِ خداباوران.
داعش بیش از هر نظام و مکتب فکری دیگری، محصول پویشهای فقهی کسانی است که در مکتب خود کمترین اعتنایی به پیشنیازها و پیششرطهای فقهورزی نداشتند.
داعش را در حقیقت، فقهای بیاعتقاد و بیالتزام به اخلاق بهوجود آوردهاند. داعش محصول فقاهت منهای اخلاق است.
خشونتهایی که اکنون بهنام اسلام در سراسر جهان از جمله خاورمیانه صورت میگیرد، محصول نحیف شدن اخلاق در مدارس فقهی است.
پیروزی بزرگ داعش در فتح سرزمینهای بزرگ و ثروتمند عراق و سوریه نیست. پیروزی بزرگ داعش، فتح رسانههای جهان و ارائه چهرهای بسیار خشن و ترسناک از خود نیست. همچنین پیروزی داعش در جذب حرفهای طرفداران از همه جای جهان و البته اکتساب توانایی مالی، نظامی و فنی قابل توجه نیست؛ پیروزی داعش در این است که توانسته خود را در قامت مکتبی به بزرگی یک میلیارد و پانصد میلیون نفر که همگی به آن مکتب باور دارند، معرفی کند و با وجود شرارتهای بیاندازه وحشیانه، هرگز هم از این قامت فقیهانه بیرون نرود.
متاسفانه آنها در ارائه چهرهای غیراخلاقی و خشن از فقه اسلامی، بسیار موفق بودهاند. اکنون دنیا آنها را بهعنوان تروریستهای مسلمان میشناسد.
برای مقابله با داعش، سلاح و سیاست لازم و موثر است، نه چریکهای ورزیده و نه دیپلماتهای توانمند، نمیتوانند به پاشنه آشیل داعش ضربه بزنند. این دو مهم، میتوانند داعش را چنان تضعیف کنند که حتی از خانههای خود بیرون نیایند، اما هرگز بدون وجود ضلع سوم، نمیتوان داعش را نابود کرد. مقابله فقهی و فکری با داعش مهمترین راهی است که میتوان از طریق آن به پاشنه آشیل داعش ضربه زد. باید بیش از پوسته داعش، با مشرب فقهی و فکری آن مبارزه کرد. در واقع مبارزه با داعشیسم بر مقابله با داعش مقدم است. با داعش باید همچون خود او مواجه شد.
برای فهم داعش باید اندیشه و آبشخور فکری و سیاسی آن را شناسایی کرد. فهم این امر میتواند در جلوگیری از گسترش نرمافزاری آن در شهرها و کشورهای مهم جهان بسیار موثر باشد. واقعیت این است که داعش بخشی از یارگیریهای خود را نه با زور اسلحه و نه با زر که با تزویر دست و پا میکند. داعش با تکیه بر بینش ویژه خود و البته ابزارهای مدرن و شیوههای پیشرفته روانشناختی و جامعهشناختی به فریب جوانانی میپردازد که در خشت خام خود، رویای تحقق عدالت و جامعه آرمانی دارند، غافل از اینکه رویای آرمانی آنها به مشارکت تمامعیار آنان در جشنواره آدمکشی منجر خواهد شد.
داعش را باید در قدم نخست آنچنان که هست شناخت. باید روابط پیچیده آنها را با همدیگر و نوع رابطهای که با جهان برقرار میکنند، شناسایی کرد. باید از یکسو، مناسبات فکری داعش با جریانهای فقهی و فکری جهان اسلام بهخصوص وهابیت را کشف کرد و از سوی دیگر، مناسبات مدرن سیاسی داعش را با جریانهای قدرت در جهان و خاورمیانه رمزگشایی کرد. داعش موفق شده است از هر دو منبع خشونت یعنی مدرنیته و سنتگرایی، بیشترین بهره را ببرد. داعش در پیوند میان ژنرالهای فکری و سیاسی جهان، موفقترین رخداد ممکن است. باید برای فهم داعش، این روابط را بازخوانی کرد. مهمترین ابزار مقابله با داعش تبلیغ و تکیه بر فقه اخلاقمحور است.
داعش بر مبنای فقهی غیرانسانی و غیراخلاقی شکل گرفته است. فقهی که متاسفانه جای اسلام نشانده شده و مردم جهان هم آن را باور کردهاند. باید در برابر این اندیشه خشن و غیراخلاقی، فقه اخلاقباور را تالیف و تبیین کرد. فقه شیعه ظرفیتهای قدرتمندی برای حصول به چنین فقهی دارد، اما این مهم باید در تمام فرق اسلامی بهخصوص در میان فرق رادیکالِ اهل تسنن دنبال شود.
فقهایی که همچون شهید اول، اخلاق را اساس فقه میدانند، موثرترین و مهمترین کسانی هستند که باید برای مقابله با خشونت فقهی این گروهها دست بهکار شوند. این کنشگری فعال علاوهبر تاثیر خارجی، مهمترین تاثیر را بر حوزه علمیه خواهد گذاشت.
متاسفانه در حضور پررنگ جبهه سیاسی و نظامی در برابر داعش، گویا جبهه دینی و فقهی آنچنان مسئولیتی در برابر فاجعه احساس نمیکند؛ درحالیکه پیش از این گفته شد، مهمترین بردِ داعش در میدان باور است. در قرائت اخلاقی از فقه، فقها نقش اول را بازی میکنند اما در این کارزار بزرگ، روشنفکران دینی نیز مسئولیت بیبدیلی دارند. آنان باید بتوانند به تبیین مبانی معرفتی و فلسفی چرایی و چگونگی قرائت اخلاقی از فقه بپردازند و در سوی دیگر، به تبیین مبانی غیراخلاقی داعشیسم همت گمارند. متاسفانه آنچه از روشنفکری دینی در مبارزه فکری با داعشیسم دیده میشود، در مقایسه با دیگر کنشهای این نحله فکری، بسیار بسیار ناچیز است.
روشنفکری دینی باید بداند مبارزه قلمی با داعشیسم مهمترین پروژه و مسئولیت ممکن برای تمام کسانی است که با هر تعریف و توصیفی درباره «دین» اندیشهورزی میکنند. تعطیلی مدرسه روشنفکران در برابر داعشیسم، بزرگترین خطر برای جامعهای است که بخشی از منابع معرفتی خود را از تبیینهای معلمان این مدرسه میگیرد.
جلوگیری از توسعه داعش و داعشیسم، وظیفه همبافته سیاست، فرهنگ و پادگان است. روزهای بسیاری است که سیاستمداران دور میزهای بزرگ و کوچک نشستهاند و پیگیر راهی برای سقوط داعشند. در ناکامیِ هر چند نسبی سیاستمداران، درهای پادگانها نیز گشوده شدند و سربازان به خیابانها آمدند تا جلوی داعش را بگیرند. اما در مرحلهای مهمتر، باید اصحاب دانش بهخصوص فقها و روشنفکران دینی، نوک مدادهای خود را تیز کنند و به مبارزه تمامعیار فکری و فرهنگی با داعشیسم بروند.