شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر محمدرضا زائری روحانی نام آشنایی است که اتفاقات جامعه حتی سادهترین آنها از نگاهش پنهان نمیماند و سعی دارد برای هر یک انتقادی سازنده ارایه دهد، از انتقاد به برنامههای تلویزیونی گرفته تا اظهار نظرهای صریح در مورد حجاب و دینداری.
در اجتهاد مصطلح دچار تقلید هستیم/ فقه در نسبت با تحولات اجتماعی عقب مانده است
شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر محمدرضا زائری روحانی نام آشنایی است که اتفاقات جامعه حتی سادهترین آنها از نگاهش پنهان نمیماند و سعی دارد برای هر یک انتقادی سازنده ارایه دهد، از انتقاد به برنامههای تلویزیونی گرفته تا اظهار نظرهای صریح در مورد حجاب و دینداری.
او توجه ویژهای به دغدغههای نسل جوان و دینداری مردم در دنیای مدرن دارد و مدام به هر صورت که بتواند نکاتی را گوشزد میکند و به صراحت میگوید: فقه میتواند به تناسب تغییرات خودش را تطبیق بدهد، اما متاسفانه در این زمینه از نیاز جامعه و مطالبه زندگی مردم و تحولات اجتماعی عقب هستیم و بدتر از آن باید اعتراف کنیم که گاهی در اجتهاد مصطلح شاهد تقلید هستیم. ما معتقدیم دین باید تا روز قیامت و در همه جای عالم بتواند پاسخگو باشد و به کار بیاید و اجتهاد یعنی همین، ولی میبینیم که برخی اجتهادها تکرار استنباط فقهای قبلی است یعنی نوعی تقلید! اگر ما به مساله روز و نیاز مخاطب پاسخگو نبودیم یعنی یک جای کار میلنگد.
او معتقد است: چالش دینداران در هر دوره این است که باید خود را با دنیای جدید سازگار کنند و معمولا مشکل و ایراد افراد در پذیرش مسایل دینی از همین جاست که یک انتخاب فردی و با اراده خود نداشته اند و احساس میکنند نوعی تحمیل از بیرون هست و طبیعتا دچار مشکل میشوند. وقتی ما یک انتخاب برایمان معنی و ارزش داشت آن وقت پای لوازم این تصمیم هم میایستیم.
زائری در پاسخ به اینکه چرا برخی از جوانان ما امروز معتقدند «دین به کار دنیای مدرن نمیآید»؟ میگوید: همان طور که ما دلزدگی از دین در بین قشری از جوانان خودمان میبینیم شاهد روی آوردن عجیب جوانان درنقاط مختلف جهان به سوی اسلام هستیم، پس معلوم میشود خود دین و اصل پیام و دعوت اسلام مشکلی ندارد و به قول معروف هر عیب که هست از مسلمانی ماست. آن جوانان اتفاقا در دین هیچ تعارضی با دنیای جدید نمییابند و دارند به خوبی زندگی میکنند و احیانا از ما هم دین داری شان درست و بهتر و قوی تر است چون در فضای بسته و محدود ما نبوده اند و مدرنیته را صرفا در برخی آزادیهای ظاهری و بی بندوباری اخلاقی نمیبینند ولی ما از این طرف که نگاه میکنیم برعکس چون دین را محدود کننده خودمان میبینیم نظرمان فرق میکند. متاسفانه باید قبول کنیم که ما در معرفی دین و تبلیغ دین و اجرای احکام دین طوری بد عمل کرده ایم که این آثار و نتایج را داشته است. متن گفت وگوی شفقنا با حجتالاسلام زائری را میخوانید:
براساس اعتقاد عدهای دنیای مدرن امروز بسیاری از مسایل را دستخوش تغییراتی کرده که یکی از این مسایل مهم “دین” است؛ در این تفکر، هم ابزار دنیای مدرن و هم نسل جدید مورد انتقاد هستند؛ دین در دنیای مدرن و در میان نسل جوان چه جایگاهی دارد؟
زائری: در این که همه موضوعات و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی روی هم تاثیر میگذارند تردیدی نیست و طبیعتا دین هم از این قاعده مستثنا نمیشود چنان که متقابلا گاهی هم دین روی زندگی دنیا و همه اجزای جامعه اثر میگذارد، ولی این که بخواهیم بررسی کنیم دین در میان نسل جوان چه جایگاهی دارد بستگی به این پیدا میکند که تعریف ما از دین چه باشد، زیرا مثلا در یک فرد از جهاتی بی توجهی به برخی مظاهر دین مشاهده میکنیم مثل خانمی که حجاب خوبی ندارد، اما دقیقا همین خانم مثلا شاید نسبت به راستگویی یا وفاداری که از مهمترین ملاکهای دینداری هستند نمره خوبی میگیرد یا فرض کنید در همین حال که در یک محیط مثلا کاهش اقبال به دینداری را میبینیم در محیط دیگری شاهد افزایش آن هستیم و بالعکس، لذا از یک طرف در سطح جهان بعد از دوران انقلاب صنعتی و گسترش تفکر ماشینی و مادی گرایانه با محوریت علم تجربی روند افول گرایشهای دینی را شاهد بوده ایم و در همان حال از طرف دیگر این تمرکز مادی و گرایش به سمت دنیا نوعی خلأ معنویت را به وجود آورده و نیاز به دین را گاهی بیشتر ایجاد کرده و نشان داده که اتفاقا دین از الزامات اجتناب ناپذیر زندگی بوده است.
به نظر شما نسل جدید دین را الزام زندگی میداند یا معتقد است بدون دین هم میتواند زندگی کند؟
زائری: کاملا بستگی به نوع معرفی دین و خصوصیات آن دینی دارد که به این مخاطب عرضه شود. اگر این دین همان حقیقت الهی باشد که با فطرت انسان سازگار است و به شکل صحیح هم عرضه شود نسل جدید بر اساس نیاز درونی اش از آن استقبال میکند، اما مشکل معمولا به شیوههای عرضه پیام دینی و نوع رفتار متولیان دین و دینداران برمی گردد. بهترین شاهد مثال من هم موج گرایش جوانان و زنان غربی و اروپایی به سمت اسلام است که نشان میدهد دوره دینداری تمام نشده و اتفاقا حقایق ارزشمند دین هنوز هم مشتری و متقاضی دارد. البته عنایت دارید که اینجا نمیخواهیم خیلی روی تعبیر دین دقیق شویم و بحثهای آکادمیک و تخصصی حوزه فلسفه دین را کنیم و لذا منظورمان از این واژه همان فهم عمومی از دین و اسلام است که همه متوجه میشویم. مشکل الان متاسفانه نوع عرضه دین توسط ماست که حتى گاهی به نظر میرسد نمیتوان با آن در دنیای امروز زندگی کرد و حتى چه بسا افراد احساس کنند اگر بخواهند دیندار باشند باید به انزوا و عزلت کشیده شوند و از فعالیت و تحرک اجتماعی دور باشند در حالی که دستورات قرآن کریم و تعالیم دین توصیه به نشاط و شادابی و حرکت و حضور فعال و شاداب در عرصه جامعه است و دائما توصیه است که بروید و دنیا را بگردید و بخورید و بیاشامید اما پاکیزه رفتار کنید و پاکیزه حرف بزنید و پاکیزه بخورید یعنی اصلا محدودیت نیست بلکه فقط دین میخواهد حریم و مسیر سالم و بهداشتی زندگی را تعریف کند ولی اصلا قرار نیست ما از نشاط و شادابی و حرکت فعال زندگی دور بشویم و به غار تنهایی بخزیم و فقط مشغول عبادتها و مناسک مذهبی باشیم.
دین سنتی، یکی از شاخصههای دیندار را انجام واجباتی مانند همین نماز، روزه و… میداند، شاخصههای دینداران در دنیای مدرن تغییری کرده است؟
زائری: بهتر است بگوییم دینداری سنتی چون طرز تلقیها و نوع برداشتها از دین فرق میکند. ممکن است هزار سال قبل شما فهم عقلانی و مدرن از دین ببینید که امروز هم پیدا نشود و از این طرف هم رفتار خرافی و غیر عقلانی در دینداری امروز مشاهده کنید که وحشتناک باشد مثل بسیاری باورها و رفتارهای احمقانه و عجیب که به اسم دین در برخی پایتختهای مدرن اروپایی یا بین اشخاص تحصیلکرده و به ظاهر آگاه میبینید چون تلقی غلط و نادرست از دین در عمق فضای مدرن هم میتواند اتفاق بیافتد و بر عکس برداشت صحیح و مترقی از دین در هزار سال قبل هم دیده میشود. زیرا برخی خصوصیات از ویژگیهای طبیعی بشر است و ربطی به زمان و مکان ندارد.
با این مقدمه باید عرض کنم همان زمان صدراسلام هم تلقی ظاهرگرایانه از دین بود و ما در کردار و گفتار پیامبر اکرم و اهل بیت اتفاقا موضع گیریهای صریح و قاطع داریم مثل این که “لاتنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده …” که تصریح میکند نشانههای دینداری فقط ظاهر مناسک و شعایر مثل نماز طولانی و روزه و امثال اینها نیست بلکه حقیقت و باطن دین تغییر رفتارهای انسان و اصلاح زندگی انسان است و این که چه قدر راست میگوید یا در وفای به عهد و امانتداری چگونه است؟ پس بحث در واقع بیش از آن که به تغییرات در زمان و مکان ربط داشته باشد به تغییرات و تحولات در فهم دینداران و ارتقا و رشد و تعالی فکری و فرهنگی آنان مربوط است که دین تلاش کرده همیشه پیروان خود را از فهم سطحی و ظاهرگرایی به سمت فهم عمیق و نگاه باطنی سوق بدهد و به آنان بیاموزد که در عین ضرورت مراقبت و توجه به امور ظاهری باید اساس دینداری خود را در حقایق باطنی و واقعیتهای عملی در رفتارهای اخلاقی زندگی روزمره بدانند.
خوب دینداران امروز با این رشد فکری چه تعریفی از دین دارند و تحقق چه اموری را لازمه دینداری میدانند؟
زائری: اگر این رشد فکری محقق شده باشد دیندار امروزی باید درک کند که هدف غایی دین وادار کردن انسان به مجموعه ای از رفتارهای بی روح و بدون ارتباط با بقیه اجزای زندگی نیست بلکه دین میخواهد در قالب این رفتارهای عبادی و مناسک شرعی و آیینهای مذهبی اولا در بعد فردی معنا و مفهومی متفاوت از زندگی ایجاد کند و ثانیا در بعد اجتماعی با رفتار صحیح و انسانی و اخلاقی تحول و تغییر ایجاد کند. به این ترتیب دین برای ساختن زندگی روزمره انسان در متن واقعیتهای عینی و ملموس زندگی اجتماعی آمده نه برای یک زندگی منزوی و منفعل و خسته و آزرده بلکه میخواهد انسان دین دار را به متن زندگی بفرستد وبرای همین دینداران را تشویق میکند به این که سیروا فی الارض، کلوا من رزق الله و امثال این تعابیر انسان را به زندگی پر نشاط و شاداب و باانگیزه تشویق میکند و از او میخواهد با تلاش علمی برای کشف رازهای هستی بکوشد نه این که با ترس و لرز به گوشه ای بخزد و به همه مردم دنیا بدبین باشد و از همه فاصله بگیرد و برای همین هم میبینید کسانی که این نوع فهم از دین را داشته اند مثل شهید بهشتی و شهید مطهری و مرحوم طالقانی و امام موسى صدر و امثال این افراد حتى مثل دکتر شریعتی همه اهل فعالیت پرشور اجتماعی و حضور جدی در عرصههای گوناگون جامعه هستند.
دکتر شریعتی و همچنین شهید مطهری از یک دین سنتی که بسیاری اوقات با مبانی عقلی و مبانی اجتماعی روز، با یک نگاه جامعه شناختی و روشنفکری -به معنای درست دینی و نه روشنفکریهای ضد دین- در تضاد بود، برمی آشفتند و علیه آن حرف میزدند و آن را مهجور و متروک میخواندند. دینی که امروز به نسل جدید ارایه میکنیم، تا چه اندازه با مبانی عقلی و اجتماعی روز مطابقت دارد و جوابگوی نیاز جوانان در دنیای امروز است؟
زائری: آنچه این بزرگواران در زمان خودشان و در محیط سنتی اطرافشان با آن روبرو میشدند و اعتراض داشتند در واقع همان فهم غلط از آموزههای دینی است که از ابتدا در خود قرآن کریم به صراحت نفی شده و در تعالیم پیامبر اکرم و اهل بیت هم محکوم شده و البته نمیتوان منکر این شد که انسان به طبیعت شرایط خود و خصوصیات انسانی اش در معرض کج فهمی و بدفهمیهایی هست و در عین حال هم گاه به اسم دین سوء استفادههایی برای منافع و مطامع صورت گرفته و میگیرد که گسترش و توسعه آگاهیهای عمومی و تقویت جریانات عقلی و درک متعالی تر از مفاهیم متعالی دین به مرور میتواند زمینه این انحرافات را کم کند و به طور طبیعی برخی پیشرفتهای تکنولوژیک دنیای جدید مثل گسترش رسانهها یا افزایش فرصتهای آموزشی میتواند آن فهم متعالی را بیشتر فراهم کند و شاید زمینه ظهور امام عصر را در آینده جهان برای بشریت فراهم سازد.
مقتضای نوگرایی و تجدّدطلبی انسان و جامعه لزوما این است که دین هم نو شود و لباس تجدّد بپوشد و همپای آدمیانِ نوگرا و همپای زمان و زمینیان تحوّل بپذیرد؟ چنین پرسشی اساسا معقول و منطقی است یا اینکه مغالطهآمیز و عوامفریبانه است؟
زائری: باید دید منظورمان از نو شدن دین چیست؟ اگر منظورمان تغییر و تحول قاعده معرفتی و بنیانهای ارزشی و معیارهای اصولی و ضوابط اساسی باشد خیر. چون دین خداوند یک حقیقت ثابت است و فرض بفرمایید نیاز روحی و معنوی انسان به نماز و عبادت در مسیر رشد و کمال چیزی نیست که تغییر کند و مثلا حالا من بگویم این نیاز معنوی میتواند با موسیقی تأمین شود! خیر، اگر این طور بود دیگر تا امروز هیچ چیزی از اسلام باقی نمیماند. ما قرآن کریم را به عنوان متن الهی و کلمات مقدس داریم که سرسوزنی قابل جابه جایی نیست و همین حساسیت و وسواس مسلمانها در طول تاریخ باعث شده که این متن باقی بماند. اما اگر منظورمان فهم این متن و تطبیق عملی آن اصول به تناسب تغییرات و تحولات زندگی بشر باشد اتفاقا این چیزی است که قابل دفاع است و در دینداری پیروان مکتب اهل بیت بیشتر از همه فرقههای مذهبی اسلامی دیده میشود. نگاه ما این است که طبق حدیث شریف “إن هذا القرآن فی کلِ زمانٍ غضٌ جدیدٌ” یعنی قرآن کریم در هر روزگار و دوره ای برای همان زمان تازگی و طراوت دارد و معنی فقه جواهری و اجتهاد پویا نیز همین است که متناسب با شرایط و احوال زندگی خودش را در ضمن حفظ اصول و ضوابط اساسی شریعت با اقتضاءات زندگی انسان تطبیق دهد و بتواند در هر دوره ای و در هرجایی برای زندگی واقعی انسان حکم صادر کند. با همین نگاه میبینیم که در جمهوری اسلامی بعد از انقلاب فهم احکام مربوط به موسیقی یا ورزش بانوان یا شطرنج و … تغییر کرد یعنی ما یک حکم کهنه و گرد و غبار گرفته از هزار سال قبل نداشتیم که بخواهیم بر روی همان متوقف شویم. مصادیق متنوعی هم هست از مسایل مستحدثه پزشکی مثل لقاح مصنوعی تا خیلی امور متفرقه دیگر که روزآمد بودن برخی مراجع پیشرو و فقهای آگاه مثل مرحوم امام خمینی را نشان داده و باعث افتخار و سربلندی است چون نشان داده که فقه میتواند به تناسب تغییرات خودش را تطبیق بدهد. البته باید اعتراف کرد که در این زمینه ما به دلایلی که الان جای بحثش نیست متاسفانه کوتاهیها و ایرادهایی نیز داریم که باید به قصور و اشکال حوزههای علمیه در این زمینه اعتراف کنیم.
بیشتر چه حوزههایی مد نظر شماست؟
زائری: ببینید مثلا حکمت تشریع زکات همان گردش مالی در جامعه است و این که سرمایهها متراکم نشوند، خوب در زمان صدر اسلام کار مسلمانها فرض کنید کشاورزی و دامداری بود و حکم هم مصداقا به شتر و گوسفند یا گندم و جو تعلق گرفت ولی امیرالمؤمنین در کوفه زکات را بر گلههای اسب هم تعیین فرمودند چون در آن مرحله و آنجا به عنوان اموال محسوب میشد و اساسا حکم شرع اصل تشریع زکات است ولی مصادیق زکات را امام مسلمین تعیین میکند. حالا در زمان ما اگر کسی فرض بفرمایید به خرید و فروش خودروهای خارجی مشغول بود و در پارکینگش دهها ماشین صفر میلیاردی بود نباید زکات بدهد ولی اگر دامدار بود و در روستا برای کار تولیدی خواست تلاش کند و دامداری داشته باشد باید زکات بدهد؟ اینها سؤالاتی است که مطرح میشود و خیلی هم مهم است. ما متاسفانه در این زمینه از نیاز جامعه و مطالبه زندگی مردم و تحولات اجتماعی عقب هستیم. و بدتر از آن باید اعتراف کنیم که گاهی در اجتهاد مصطلح شاهد تقلید هستیم. منظورم این است که خوب ما معتقدیم دین باید تا روز قیامت و در همه جای عالم بتواند پاسخگو باشد و به کار بیاید و اجتهاد یعنی همین، ولی میبینیم که برخی اجتهادها تکرار استنباط فقهای قبلی است یعنی نوعی تقلید!
اگر ما به مساله روز و نیاز مخاطب پاسخگو نبودیم یعنی یک جای کار میلنگد. گاهی عملکرد برخی فقهای ما مثل اکثر اساتید فلسفه است که فیلسوف نیستند بلکه شارحان فلسفههای پیشینیان هستند، در فقه هم گاهی ما داریم حرفهای مراجع و مجتهدان دیگر را تکرار میکنیم در حالی که باید منطقا ما بر اساس فهم منظومه معرفتی اسلام و مؤلفههای بنیادین اسلام برای چالشهای جدید جواب بدهیم.
نو شدن مولفههای دینداری، یک ضرورت عقلانی و علمی است یا یک ضرورت تاریخی و جبری؟
زائری: چالش دینداران در هر دوره این است که باید خود را با دنیای جدید سازگار کنند زیرا از یک طرف دین با عدم انعطاف و مقاومت بیش از حد در مقابل تحولات و تغییرات دنیای جدید میشکند و از طرفی هم با تسلیم کامل و انفعال ماهیت خودش را از دست میدهد! چاره ای نیست جز هماهنگ شدن و تنظیم کردن معقول تا هم اصول و ضوابط دینی و چارچوبهای شرعی حفظ شوند و هم به تناسب تغییرات و اقتضائات دنیای جدید در هر دوره دین مثل مایعی که در ظرفهای متفاوت جای میگیرد بتواند نقش و کارکرد خودش را حفظ کند و این البته وظیفه بسیار دشواری است که بر دوش رهبران نهاد دین در هر دوره اجتماعی و تاریخی است.
حالا ممکن است پیروان ادیان دیگر که جنبه تاریخی دارند تلقی شان از روزآمدی انفعال باشد یا حتى کسی از مسلمانها که مثل پیروان مکتب اهل بیت دینداری عصری و پویا را درک نکنند فکر کنند که ما به اجبار و از سر ناچاری تسلیم تغییرات میشویم در حالی که اسلام از اساس بنا را بر هماهنگ بودن با نیاز زمان گذاشته است و میدانسته به اقتضای خاتمیت این دین قرار است تا روز قیامت راهنما و متولی هدایت و اداره زندگی مردم باشد، بنابراین نوشدن این مؤلفهها از سر اضطرار و ناچاری و از موضع انفعال نیست که مثل کلیسا برای بقا و ماندگاری خود مجبور به تطبیق بشود و همیشه هم تابع قدرت و دنباله رو باشد، چه قدرت سیاسی و چه فشار اجتماعی و فرهنگی که حتى به جایی برسد که مثل سخنان اخیر پاپ بخواهد منکر بهشت و جهنم و قصص انبیا بشود.
اگر اجازه بدهید برگردیم به همان بحث خودمان درباره تقابل بین ظواهر دینداری و روح دینداری، شما فکر میکنید مقاومت در برابر این جریان که معتقد است تعریف دین تغییر کرده و مفهومی مانند آزادی، عدالت، اخلاق و… اصل دین است و انجام واجبات در مرحله بعدی قرار میگیرد، ممکن و عقلانی است؟
زائری: ببینید ما که از خودمان نمیخواهیم چیزی دربیاوریم و به دین تحمیل کنیم. اگر همین الآن هم من بفهمم که خدا اساس و بنیان دین اسلام را بر ظاهر نماز و روزه گذاشته است و از من همین را خواسته باید بروم دنبال همین! ولی فهم ما و درک ما از قرآن کریم و سیره و اقوال رسول خدا و خاندان مطهر ایشان این نیست. وقتی در احکام شرعی به ما میگویند نماز را که با هیچ چیز ترک نمیشود با مراجعه طلبکار باید رها کنی و قرضت را بدهی یعنی چه؟ این دین خودش به ما آموخته که باید روح دین و هدف دین و غایت دین را درک کنیم که احسان به بندگان خدا و رحمت و مهربانی و خدمت و توجه به انسانهاست. پس یک مقصود و غایتی مدنظر این دین بوده و در پی تحقق آن است و همه قوانین شرعی و ضوابط دینی برای ساختن و تربیت فرد و جامعه ای بوده که به این هدف برسد، پس اصرار بر این فهم از دین هم ممکن و هم عقلانی است.
دین با کدامیک از مؤلّفههای مدرنیته و اقتضائات آن همخوانی ندارد؟
زائری: به نظرم دو لایه و سطح از این موضوع باید دید، یکی این که برخی بنیانهای فکری و فلسفی اساسا با روح اسلام در تعارض است مثل منفعت طلبی و فردگرایی مادی لیبرالیسم و اصالت لذت که اساسا با نگاه اسلام سازگار نیست. اسلام دنیا را هم در مسیر آخرت میبیند در حالی که در دنیای غربی همه مسایل بر گرد فهم مادی صرف از زندگی و انسان شکل گرفته. لایه دوم در حوزه سبک زندگی است که زندگی غربی خصوصیات و اقتضائاتی دارد مثل اختلاط بی ضابطه مرد و زن یا مثلا عدم وجود حد و مرزی برای خوراکیها و آشامیدنیها یا مثلا به هم خوردن مرزهای حریم خصوصی یا نابود شدن قداست و ارزش خانواده و …
چه موارد و مسایلی بایست از طرف دینداران پذیرفته شود تا بتوان به یک دینداری مدرن رسید و دیندارانی مدرن تربیت کرد تا در این دنیای کنونی دچار مخاطرات عقیدتی و بحرانهای لاینحل فکری و عملی نشوند؟
زائری: من البته با این تعبیر دینداری مدرن خیلی موافق نیستم گرچه هم من و هم شما منظورمان را از این مفهوم و اصطلاح درک میکنیم. به هر حال شاید برای پاسخ بهتر به این سوال بتوانیم روی آوردن شهروندان غربی به اسلام را بررسی کنیم. چه میشود که یک انسان در آمریکا و اروپا و در پیشرفته ترین شرایط زندگی به اسلام روی میآورد و الزامات پذیرش این دین را مثل حجاب زن و نماز و روزه و امثال اینها را که اتفاقا برای آنها خیلی هم سخت و دشوار است میپذیرد و حتى گاه برای این تصمیم هزینههایی سنگین مثل بی کار شدن و طرد از سوی خانواده را میپردازد؟ چنین شخصی نخست در اسلام معنای زندگی را میبیند. امتداد اخروی زندگی و ابدیت یک مساله بسیار اساسی است که بحران پوچی زندگی مادی را حل میکند و درمان میکند. وقتی شخص داروی درد خودش را در این باور دینی دید و احساس کرد زندگی دینی به او آرامش میدهد، پاک و پاکیزه زندگی میکند، کرامت و ارزش الهی پیدا کرده، با این ایمان و بندگی به منبع لایزال و بی انتهای قدرت و عظمت و ثروت بی پایان الهی متصل شده دیگر غیر از خدا از هیچ چیز نمیترسد و نگران نمیشود و برای همین دینداری را آگاهانه و آزادانه انتخاب میکند. وقتی ما یک انتخاب برایمان معنی داشت و ارزش داشت آن وقت پای لوازم این تصمیم هم میایستیم. بالاخره دین یک چارچوب متین و مستحکم دارد از قواعد و ضوابطی که باید رعایت کنیم و تا وقتی که به سوی دین نیامده ایم کسی از ما نمیخواهد و لا اکراه فی الدین ولی وقتی به دخل این نظام وارد شدیم باید قواعدش را رعایت کنیم (البته ضوابط اجتماعی مثل حرمت شرب خمر یا حجاب و … مسایل اجتماعی هستند که در جامعه اسلامی هست مثل هر جامعهای که قوانین اجتماعی و عمومی دارد و ما هم که سفر میرویم به یک کشور خارجی رعایت میکنیم) ولی به هر حال معمولا مشکل و ایراد افراد در پذیرش مسایل دینی از همین جاست که یک انتخاب فردی و با اراده خود نداشته اند و احساس میکنند نوعی تحمیل از بیرون هست و طبیعتا دچار مشکل میشوند. وقتی ما یک انتخاب برایمان معنی داشت و ارزش داشت آن وقت پای لوازم این تصمیم هم میایستیم. معمولا مشکل و ایراد افراد در پذیرش مسایل دینی از همین جاست که یک انتخاب فردی و با اراده خود نداشته اند و احساس میکنند نوعی تحمیل از بیرون هست و طبیعتا دچار مشکل میشوند.
به هر حال باز هم برخی از جوانان ما امروز معتقدند «دین به کار دنیای مدرن نمیآید» چه پاسخی به این دسته از جوانان دارید؟
زائری: پاسخ من همان نکتهای است که عرض کردم یعنی همان طور که ما دلزدگی از دین در بین قشری از جوانان خودمان میبینیم شاهد روی آوردن عجیب جوانان درنقاط مختلف جهان به سوی اسلام هستیم، پس معلوم میشود خود دین و اصل پیام و دعوت اسلام مشکلی ندارد و به قول معروف هر عیب که هست از مسلمانی ماست. آن جوانان اتفاقا در دین هیچ تعارضی با دنیای جدید نمییابند و دارند به خوبی زندگی میکنند و احیانا از ما هم دین داری شان درست و بهتر و قوی تر است چون در فضای بسته و محدود ما نبوده اند و مدرنیته را صرفا در برخی آزادیهای ظاهری و بی بندوباری اخلاقی نمیبینند ولی ما از این طرف که نگاه میکنیم برعکس چون دین را محدود کننده خودمان میبینیم نظرمان فرق میکند. متاسفانه باید قبول کنیم که ما در معرفی دین و تبلیغ دین و اجرای احکام دین طوری بد عمل کرده ایم که این آثار و نتایج را داشته است.