labelحکومت و قانون, دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), یادداشت
commentبدون دیدگاه

دفاع سیاست‌بازانه از اخلاق/ سید طاها بصیری

اختصاصی شبکه اجتهاد: سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان سبب شده است که بار دیگر جمعی از حوزویان که مدتی‌ است علم اخلاق را برداشته‌اند نسبت به سخنان ایشان موضع بگیرند. اما مگر پناهیان چه می‌گوید که این عزیزان چنین برآشفته می‌شوند و عنان از کف می‌دهند و تصمیم می‌گیرند هر طور شده پاسخ بدهند. به نظر می‌رسد به‌رغم ادعای اخلاق‌ورزی این جماعت، مشکل آن‌ها با مضمون سخن نیست، بلکه با سخن‌گو است. این طیف که مدتی است خود به تئوری‌پردازان درجه دو یک جناح سیاسی تبدیل شده‌اند و پس از آنکه اندیشه‌ای به شاخصه جناح سیاسی‌شان تبدیل می‌شود خود را موظف به دفاع تئوریک از آن می‌دانند و از جبهه حوزه و در سایه عمامه به دینی‌سازی اندیشه‌های جناح‌شان می‌پردازند پیش از آن‌که با سخن مشکل داشته باشند، با سخن‌گو در تعارض‌اند و بیش از آنکه محتوا آنان را بیازارد، بروز و ظهور گوینده آنان را آزار می‌دهد.

بررسی رویکرد سیاسی این افراد که در سایت وزین اجتهاد نام و مقابله‌شان با پناهیان به تصریح آمده است، کاری دشوار نیست. خوانندگان می‌توانند مواضع سیاسی آنان و دفاعشان از عملکردهای سیاست‌ورزان هم‌جناح‌شان و سکوتشان در برابر گفتار و اقدامات خلاف دین و غیراخلاقی دوستانشان ‌را رصد کنند. مشکل این گروه، سیاست‌زده شدن گزاره‌های دینی یا ادعاهایی از این دست نیست، که اگر این‌طور بود زمانی‌که کل قیام امام حسین علیه‌السلام به «تئوری مذاکره» تقلیل داده شد تا در نیاز موقت دولت به مشروع‌سازی فرآیند برجام کمک کند، این عزیزان به‌جای اینکه به پشتیبانی از این تئوری بپردازند و عملاً در خدمت سیاسیون قرار بگیرند، دست‌کم سکوت پیشه می‌کردند! پرواضح است که توقع مخالفت از ایشان نمی‌رفت و نمی‌رود!

اما آنچه این یادداشت بر خود می‌بیند که به آن بپردازد گوشه‌ای از رفتارهای‌ خلاف اخلاق آن‌ها در همین موضع‌گیری بر ضد پناهیان است. اینان اگر راست می‌گویند چرا اخلاق علمی را در پاسخ به پناهیان رعایت نمی‌کنند؟ آیا هتک پناهیان واجب و رعایت اخلاق درباره او نارواست؟ چرا حرف او را درست نقل نمی‌کنند و با گزیده‌گویی و تحریف آن را طوری که دلشان می‌خواهد جلوه می‌دهند تا بتوانند به‌راحتی برای مخاطبی که حرف پناهیان را نخوانده از او «معاویه‌”ای بسازند که دارد اشتباه او را تکرار می‌کند و به او تهمت می‌زنند که «در خدمت قدرت است تا آن را از قیود دشوار و دست و پا گیر اخلاقی رها ساخته و دستش را باز گذارد» و می‌خواهد «”ولایت” را جایگزین “اخلاق” معرفی کند که اگر ولایت داشته باشی، بد اخلاقی‌هایت مهم نیست و برای سرباز ولایت این امور معفو است!». در حالی‌که پناهیان تصریح می‌کند: «پیامبر اکرم(ص) مسلماً به دنبال قدرت بودند، چون همۀ عاقلان عالم می‌دانند که بدون قدرت، نجات بشر امکان ندارد. پیامبر(ص) مسلماً دنبال این بود که قدرت فراهم بیاورد تا بتواند زیر سایۀ این قدرت، بشر را نجات دهد. و همان اخلاق و معنویات و عرفانیات را زیر سایۀ قدرت به بشریت هدیه کند. چون این قدرت‌طلب‌ها هستند که مانع رشد انسان می‌شوند و انسان‌ها را فاسد نگه می‌دارند». مگر پناهیان در جایی از سخنانش گفته است که سیاست و قدرت را باید به‌ بهای ذبح اخلاق پیگیری کرد که این مدعیان اخلاق به این راحتی به او دروغ می‌بندند؟

آن‌چه پناهیان می‌گوید این است: «بدون داشتن قدرت سیاسی، نمی‌شود کار فرهنگی کرد، بدون داشتن قدرت سیاسی در دست انسان‌های سالم، نمی‌شود مردم را به سعادت رساند؛ معیشت مردم هم اصلاح نخواهد شد، و دیانت و معنویت مردم هم اصلاح نخواهد شد. تنها گروه اندکی هستند که بدون اینکه فضای سیاسی جامعه آماده باشد، آمادگی دارند که دیندار و معنوی شوند. اما این گروه اندک باید ابتدا در اندیشۀ تحقق قدرت دین باشند تا به‌واسطۀ قدرت دین، بتوانند دین را حاکم کنند؛ یعنی اخلاق و معنویات و امور عرفانی را حاکم کنند… اگر بسیجی‌ها می‌خواهند از انقلاب و معنویت خود محافظت کنند، اگر می‌خواهند برای امام حسین(ع) سینه بزنند، هیات‌های مذهبی و مبلغان دینی باید به سراغ قانون‌گذاران و مجریان قانون جامعه بروند، ابتدا باید آنجا را اصلاح کنند. و الا دل‌های مردم پاک است، حتی دل‌های گنهکاران جامعه هم پاک است؛ در جامعۀ ما اغلب گنهکاران هم افراد خوب و باصفایی هستند، اما باید زمینۀ مساعدی برای آنها فراهم شود، در این صورت بسیاری از آنها از مدعیان دینداری هم دیندارتر خواهند شد و اخلاقی‌تر عمل خواهند کرد.»

به‌راستی مگر اخلاق علمی حکم نمی‌کند که مضمون سخن را ذکر و آن‌گاه با دلیل همان ادعا را نقد و رد کنیم؟ پس چرا ایشان به‌جای نقد راه فحاشی و فرافکنی را در پیش می‌گیرند؟ پناهیان در سخنانش به ده‌ها آیه و روایت استناد کرده است. برای تبیین هدف بعثت به‌جای استناد به تنها یک روایت، آیه «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/۳۶) را گواه می‌گیرد و آن‌گاه به چندین روایت و شاهد تاریخی دیگر نیز استناد می‌کند. چرا گریبان‌دریدگان اخلاق، چنین برآشفته از مسیر گفت‌وگویی که داعیه‌دارش هستند بیرون می‌روند و به‌جای نقد و بررسی این ادله صرفاً ادعاهایشان را تکرار می‌کنند؟

پناهیان از علت مشهور شدن حدیث شریف «انّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» پرسش می‌کند و از شهرت آن به‌رغم‌ ضعف سند و کنار گذاشته شدن آیات و روایات قطعی دیگر ابراز تعجب می‌کند، حال چرا این عزیزان ناگهان سخن از این می‌کنند که «امروز گفته می‌شود که این حدیث بی‌اعتبار است و از مجعولات ابوهریره است! و این را ساخته‌اند تا ما را از دین سیاسی منحرف کنند!»

واقعاً پناهیان چنین کاری کرده است، یا این عزیزان به‌راحتی نسبت دروغ می‌دهند؟ خودتان سخنان پناهیان را بخوانید و به قضاوت بنشینید: «به همین دلیل در بین همۀ ما حدیث شریف «انّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» بسیار مشهور است، با اینکه این حدیث از سندِ محکمی برخوردار نیست، بلکه از نظر سند دچار خدشۀ اساسی است، ولی بسیاری از آیات محوری قرآن و روایات با اسناد بسیار روشن و قاطع، بین ما از شهرت کافی برخوردار نیستند.»

جای تعجب است که این‌ها نه‌تنها از تحریف سخنان پناهیان ابایی ندارند که از تحریف کلام امیرالمؤمنین هم هراسی به خود راه نمی‌دهند. ببینید:

«زمانی امیرالمؤمنین(ع) در حال وصله زدن به کفش خود بود که عده‌ای از اصحاب آمدند و گفتند شما رئیس جامعه هستید؛ کفش خود را وصله می‌زنید؟ اما امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به آنان گفت ارزش این کفش کهنه برای من از ریاست بیشتر است و اگر اخلاق نباشد ریاست بر جامعه به اندازه این کفش هم برای من ارزش ندارد.»

حال آنکه در اصل حدیث سخنی از اخلاق نیست، بلکه حضرت تصریح می‌کنند که «واللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا، به خدا سوگند این لنگه کفش برای من از امیری بر شما محبوب‌تر است، مگر اینکه بتوانم حقی را اقامه یا باطلی را دفع کنم». حال چگونه اقامه حق و دفع باطل عیناً همان اخلاقی است که ایشان از آن دم می‌زنند سؤالی است که نباید دنبال پاسخش بود، چون در خدمت اهداف سیاست‌بازانه این آقایان قرار نمی‌گیرد. بماند که اضافی بودن کلمه «امرتکم» خود نشان از آن نوع به امارت رسیدن حضرت بود،‌ نه مطلق سیاست و حکومت!

سخن دفاع از سخنان پناهیان نیست، که هر سخنی را می‌توان و باید براساس روش استنباط دین نقد کرد. سخن این است که نباید به‌راحتی ادعای اخلاق‌محوری را از کسانی که در یک واکنش دامن به چندین گناه اخلاقی آلوده‌اند پذیرفت. نباید اجازه داد داعیه‌داری اخلاق به دست کسانی بیفتد که ابایی از بی‌اخلاقی ندارند و کافی است طرف مقابلشان در جناحشان نباشد تا به هر شیوه ممکن بر او بتازند.

نباید گذاشت به‌راحتی راه رسانه بر کسانی که به‌جای روش فقاهت،‌ بر عنوان استاد درس خارج و مانند آن تکیه می‌کنند باز شود؛ زیرا دراین‌صورت افرادی به‌عنوان مرجع تبیین دین معرفی می‌شوند که گذشته از صلاحیت شخصی، جامعه را نیز از آشنایی با روش فقاهتی برخورد با مسائل و اندیشه‌های دینی دور می‌کنند.

نشر این سخنان سبب می‌شود که برخی گمان کنند واقعاً سطح بررسی اندیشه‌های دینی همین سخافتی است که در برابر اشکال سندی به حدیثی اینطور پاسخ دهیم که: «اسلام‌شناسان اصیل مثل علامه طباطبایی به “بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ” استناد می‌کردند و می‌گفتند: پیغمبر (ص) فرمود هدف اصلی من تربیت اخلاقی مردم است و امام خمینی(ره) با همین استناد نتیجه می‌گرفت: غایت بعثت و نتیجه دعوت خاتم‌الانبیاء “اکمال مکارم اخلاق” است.» آیا واقعاً روش حوزه در نقد این است؟

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست