حجتالاسلام شیخ خالد غفوری بابیان اینکه قرآن کریم از مهمترین منابع فقه است، عنوان کرد: قرآن در ذهن همه ما جایگاه والا و روشنی دارد و درگیریهای طویل و عریض میان اخباریون و اصولیون در طول تاریخ، در مورد روایات و قرآن، بیانگر جایگاه قرآن کریم است.
استاد و محقق حوزه علمیه در ادامه افزود: اکنون اصول رایج و حاکم بر حوزه، حجیت ظواهر قرآن کریم در بعد نظری است، اما در بعد استنباطی و اجتهادی آیا قرآن جایگاه ویژه خود را دارد؟
وی با اشاره به ظرفیت دلالی بینظیر قرآن در عرصه اجتهاد و استنباط بیان داشت: آیات قرآن ظرفیت دلالی فوقالعاده بهخصوص در فروعات دارد؛ فروعات فقهی در قرآن بسیار فراوان هستند که هنوز در فقه مطرح نشده است.
سردبیر فصلنامه فقه اهلالبیت (ع) با طرح این سؤال که چه کسی گفته است که روایات میتوانند دلالتهای قرآنی را پوشش بدهند، عنوان کرد: باید روایات را بر قرآن عرضه کنیم بنابراین اگر در وهله اول سراغ قرآن نرفته و آن را معیار قرار ندهیم تقدیم و تأخر در ادله معنا ندارد؛ ابتدا باید سراغ قرآن برویم و بعد از روایات برای استنباط حکم استفاده کنیم.
وی به ذکر برخی نمونهها در این زمینه پرداخت و تصریح کرد: مثلاً در بحث ارث و سهم برادران امی و ابوینی، فقها به آیات قرآن استناد نکرده و مستقیماً سراغ روایات میروند.
عضو هیئتعلمی جامعه الصطفی افزود: مثلاً در بحث وصیت، آیاتی واردشده است؛ ازجمله «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّهُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ» این آیه در مقام بیان حکم است و نه قصه که ممکن است حکم، واجب و یا مستحب باشد؛ بنابراین آیا نباید دلالت آیه روشن شود و اگر دلالت بر وجوب داشت چرا فقها در رسالههای عملیه بر استحباب وصیت حکم میدهند؛ آیه اطلاق دارد، ولی فقها بحث در مورد این آیه را به مفسران واگذار کردهاند!
وی ضمن بیان مثالی دیگر، خاطرنشان کرد: بحث قاعده «لاضرر» ازجمله قواعدی است که در تمامی مباحث فقهی نقش دارد و فقها نیز آن را فراوان موردبحث قرار دادهاند. جالب اینکه برای فهم واژه ضرر و ضرار که در قرآن هم وجود دارد به قرآن مراجعه نمیکنند و به روایت استناد دارند درحالیکه در متن روایت، اختلاف وجود دارد و فقها چند نظریه در مورد این روایت دارند.
استاد و محقق حوزه علمیه ادامه داد: در آیه ۳۶ آلعمران «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» علامه طباطبایی میگوید این سخن خدا نیست.
وی افزود: یا در مورد آیه ۱ سوره مائده «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ» فقها در مورد اوفوا بحث کردهاند، ولی بخش دومی هم دارد؛ بخش دوم آن احلت لکم است که باید ارتباط میان صدر و ذیل آیه را بشناسیم؛ در این صورت ممکن است فهم ما را از آیه تغییر دهد و در احکام تغییر ایجاد کند.
شیخ خالد غفوری در ادامه به عدم توجه و دقت فقها به آیات اشارهکرده و اذعان کرد: مثلاً در آیه ۱۹ نساء «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا» فقها حکمی استحبابی داده اند؛ آیا نباید برای عاشروهن، پرونده بازکنیم و ببینیم که آیا معروف ناظر به خود فعل است و یا طبق معیارهای اخلاقی است؟ در اینجا عمده فقها آن را اخلاقی میدانند درصورتیکه در بحث فقه که حقوقی است به آن استناد دارند لذا بحثی صرفاً اخلاقی نیست.
وی افزود: همچنین در آیه غض بصر، مطالب فراوانی هست و شاید ۳۰ حکم در آیه وجود داشته باشد، ولی آیا ما از آنها استفاده کردهایم؟ آیه با «قل» شروعشده که خود این هم پیامی دارد؛ یا در بحث عورات النساء باید تدقیق شود که مراد چیست.