labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
comment۱ دیدگاه

سلوک علمای سلف باید «معیار عزاداری» باشد

اختصاصی شبکه اجتهاد: شعایر دینی و به‌خصوص شعایر حسینی، از موضوعاتی است که کمتر به‌صورت فقهی و دقیق، مورد بررسی قرار گرفته است. به همبن جهت، حجت‌الاسلام حسن قیومی از اساتید حوزه علمیه و دانشگاه قم، در گفتگوی اختصاصی با «شبکه اجتهاد»، به بررسی فقهی مسئله شعائر دینی پرداخت. او در این گفتگو، به زوایای کمتر پرداخته‌شده‌ای از این موضوع مهم پرداخت.

اختصاصی شبکه اجتهاد: شعایر دینی و به‌خصوص شعایر حسینی، از موضوعاتی است که کمتر به‌صورت فقهی و دقیق، مورد بررسی قرار گرفته است. به همبن جهت، حجت‌الاسلام حسن قیومی از اساتید حوزه علمیه و دانشگاه قم، در گفتگو با «شبکه اجتهاد»، به بررسی فقهی مسئله شعائر دینی پرداخت. او در این گفتگو، به زوایای کمتر پرداخته‌شده‌ای از این موضوع مهم پرداخت.

اجتهاد: به‌عنوان اولین سؤال تعریف شما از شعائر دینی چیست؟

قیومی: برای شروع قصد ندارم به معنای لغوی شعائر بپردازم؛ اما شعائر در قرآن مجید آمده و در رابطه با مراسم حج ذکر شده و اعمال مرتبط با حج را جزء شعائر دین معرفی کرده است. ازجمله سعی بین صفا و مروه را جزء شعائر دینی معرفی می‌کند. در واقع شعائر در متون اسلامی عبارت است از اشیاء و پدیده‌های محترم نظیر سعی صفا و مروه، صفا و مروه نه‌تنها برای مؤمنان عصر نزول قران جزو شعایر بوده است بلکه امروز هم علامت و نشانه عظمت دین است ماه‌های حرام و قربانی حج و یا بخشی از احکام و دستورات خداوند نظیر حج که بُروز و ظهور بیرونی دارد و عمدتاً به‌صورت جمعی برگزار می‌شود. بر این اساس، شعائر جنبه سخت‌افزاری فرهنگ دینی است و ازاین‌رو همواره با اجرای اعمال و آداب دینی پیوند می‌یابد. شعائر دینی ممکن است جنبه گفتاری داشته باشد و یا غیر گفتاری. حتماً این نکته را در نظر بگیریم که یک سری از این شعائر دینی از زمان صدر اسلام وجود داشته، درحالی‌که برخی دیگر از این شعائر در گذر زمان تحت عنوان شعائر مطرح شده است. مثلاً فرض کنید که امروز گلدسته‌های مسجد نماد دینی تلقی می‌شود با اینکه در صدر اسلام گلدسته با چنین شمایلی وجود نداشته است. اگر شما به یک نفر که خبیر و هنرشناس باشد بگویید این دو گلدسته و این گنبد فیروزه‌ای یا طلایی که مسلمان‌ها بالأخص شیعیان به کار می‌برند به چه چیز شباهت دارد؟ چنین شخصی احتمالاً بلافاصله خواهد گفت انسانی است که دستش را به سوی آسمان بلند کرده و در حال نیایش با خداست.

در رابطه با شعائر دینی هم به همین شکل است. البته همان‌گونه که قبلاً گفتم بخشی ازآنچه تحت عنوان شعائر دینی می‌آید از زمان صدر اسلام وجود داشته و بخشی دیگر در گذر زمان شکل گرفته است؛ مانند مراسم‌هایی که برای وفیات یا تولد ائمه علیهم‌السلام گرفته می‌شود، این‌ها جزء شعائر دینی است.

اگر به‌عنوان نگاه جامعه‌شناختی نظر کنیم و نگاه برون‌دینی داشته باشیم به دین، کلیه حرکات و سکناتی که مسلمان‌ها انجام می‌دهند را جزء شعائر دینی می‌توان محسوب کرد. ازجمله مراسم عزاداری امام حسین را جزء شعائر دینی است.

اجتهاد: آیا اقامه شعایر حسینی، حکمی مستقل از اقامه شعایر دینی دارد یا آن که در زمره آن است و دلیل مستقلی ندارد؟

قیومی: در مسائل فقهی یا اعتقادی و حتی اخلاقی عناوین محدودیت ندارد. عناوینی در فقه وجود دارد که مسائل جدید را تا آنجا که بتوانیم ذیل همین عناوین شناخته شده قرار می‌دهیم و حکم آن را بیان می‌کنیم و در صورت عدم امکان، می‌توانیم عناوین جدیدی را در فقه ایجاد کنیم و این محدودیتی ندارد.

پس عناوین فقهی یا کلامی یا اخلاقی محدودیت ندارد. ما می‌توانیم عنوانی را ایجاد بکنیم. ازاین‌جهت مشکلی نداریم؛ اما در پاسخ سؤال شما باید عرض کنم نسبت به برپایی مراسم عزاداری و زیارت و ثواب آن دلیل مستقل داریم که به تواتر است ولی حکم آن از شعایر دینی ما جدا نیست بلکه آن هم در زمره شعایر دینی ماست.

مراسم عزاداری امام حسین علیه‌السلام در گذر زمان به شکل امروزی درآمده است؛ اما در صدر اسلام نمونه‌هایی ازاین‌گونه مسائل را نیز داشته‌ایم و بارزترین مثال برای آن شهادت حمزه سیدالشهدا است و ظاهراً خود پیامبر گریه کردند و از خانم‌ها را که مراسم برای این شهیدان برگزار کردند، منع نکردند و بعد از وفات خود پیامبر این اتفاق افتاد؛ بنابراین و با توجه به شواهد و دلایل موجود می‌توانیم بگوییم این مسئله در صدر اسلام سابقه دارد.

اما نسبت به خاص امام حسین علیه‌السلام روایت‌های عدیده‌ای داریم که ائمه علیهم‌السلام در سالگرد شهادت اباعبدالله مراسمی را برگزار می‌کردند. البته مراسمی که در زمان اهل‌بیت برگزار می‌شده قطعاً به شکل امروزی نبوده است. حتی سفارش‌هایی که در باب زیارت اهل‌بیت علیهم‌السلام شده، این‌ها به ما کمک می‌کند تا بتوانیم حکم عزاداری برای امام را بیابیم. درباره امام حسین معتقدیم نه‌تنها دین اسلام را بیمه کرد بلکه ادامه حیات همه ادیان مدیون خون امام حسین است که اگر شهادت امام حسین نبود امروز آثاری از دین باقی نبود. ماندگاری اسلام به همین عزاداری‌های محرم و صفر است.

وقتی اصل عزاداری را توانستیم جزء شعائر دینی بیاوریم، این به ما کمک می‌کند تا مراسمی که در زمان حاضر برای اهل‌بیت و به‌خصوص امام حسین علیه‌السلام برگزار می‌شود را هم تحت عنوان کلی قرار دهیم. البته ممکن است شکل برگزاری با توجه به فرهنگ و آداب‌ورسوم مختلف مردم تغییر کند اما اصل عزاداری مورد تائید خواهد بود. شکل خاصی که بگوییم حتماً باید در این چارچوب باشد نداریم.

البته اگر ما امروزه این‌قدر اصرار داریم که مراسم سنتی باشد، واهمه از این است که اگر ما این را کنترل شده و حساب شده جلو نبریم باعث پایمال شدن اصل این شعائر بشود و عوامل نفوذی یا ناآگاه این مسئله مهم را به انحراف بکشانند.

این‌که ما اصرار داریم بر اینکه به همان شکل سنتی که علمای سلف بر آن صحه گذاشتند باشد در واقع برای جلوگیری از ایجاد انحراف و در نهایت نابودی اصل عزاداری اباعبدالله علیه‌السلام است.

اجتهاد: با توجه به فرمایشات شما و ادله‌ای که فرمودید آیا برگزاری مجالس امام حسین (ع)، واجب است یا مستحب؟

قیومی: برای پاسخ به این سؤال در ابتدا باید مقدماتی را خدمت شما عرض کنم. طبق دیدگاه متکلمان بعضی از افعال حسن و قبح آن‌ها ذاتی است؛ و این در مقابل قول اشاعره است که حسن و قبح افعال را ذاتی نمی‌دانند.

مثلاً فرض کنید اگر ما راجع به ظلم یا عدل صحبت کنیم و بگوییم این فعل ذاتاً حَسَن است و یا این فعل ذاتاً قبیح است؛ یعنی عدل ذاتاً حَسَن است، ظلم ذاتاً قبیح است.

وقتی ظلم ذاتاً قبیح است، دیگر امکان ندارد که ظلم از این عنوان قبح دست بکشد؛ یعنی نمی‌تواند ظلم حَسَن بشود. وقتی نمی‌تواند حسن بشود، نمی‌تواند واجب یا مستحب بشود، حتماً حرام است، چون ظلم است پس قبیح است.

حتی برای رسیدن به‌حق شما نمی‌توانید از ظلم استفاده کنید. بعضی از افعال این‌چنین است، یعنی حُسن و قبحش ذاتی است، از آن‌هم منفک نمی‌شود.

ولی برخی افعال حسن و قبحش اقتضایی است؛ یعنی به یک عنوان اقتضای حسن دارد و به یک عنوان اقتضایی قبح دارد. امکان دارد که یک عنوان دیگر روی آن بیاید؛ و این عنوان باعث شود تا از آن اقتضا دست بکشد مثل ضرب الیتیم است. ضرب الیتیم اقتضائش به‌عنوان ایذا و اذیت قبیح است و حکم آن حرام است اما اگر به‌عنوان تنبیه و ادب باشد و مصلحتی در آن دیده شود عنوان دیگری روی آن بار می‌شود. پس باید فرق بین این‌گونه مسائل را دقت کرد.

در مانحن‌فیه آنچه به ما رسیده از قبیل گریستن و یا تباکی کردن، زیارت امام رفتن، زیارت‌نامه خواندن و … همه این‌ها تحت عنوان مستحب است و بر اعمال ثواب مترتب می‌شود تا جایی که زوار امام بهشت بر او واجب می‌شود. این عنوان مستحب چگونه می‌تواند تبدیل بشود به‌عنوان وجوب؟ واجب عینی است یا واجب کفایی است؟ قطعاً نمی‌توانیم بگوییم واجب عینی است؛ اما واجب کفایی چطور؟ اصلاً دلیلی برای اینکه حکم وجوب را بر آن حمل کنیم داریم؟

البته ممکن است در احکام فقهی جایی که خطر جانی و یا مالی و یا آبروی انسان در خطر باشد حکم مسئله تغییر کند و بشود حکم قبلی برای مدتی از بین برود. یا اینکه موضوع حکم منتفی شود و تبدیل به موضوع جدید شود وحکم جدید بیاید.

بنابراین زمانی‌که ادله را مورد ارزیابی قرار دهیم خواهیم دید که حکم این‌گونه مسائل مستحب و یا نهایت بتوانیم آن را مستحب مؤکد بدانیم؛ اما عنوان وجوب نیازمند به دلیل است که در اینجا دلیلی برای وجوب نداریم.

از طرفی کسی از فقها هم چنین حکمی را برای عزاداری صادر نکرده است که مثلاً عزاداری واجب است. بله، می‌توانیم آن را مستحب مؤکد بدانیم اما وجوب، خیر؛ اما امکان دارد بنا بر عللی حکم ثانوی پیدا کند و به تشخیص علما واجب کفایی شود.

اجتهاد: در تعارض اقامه عزا با محرماتی از قبیل ایذاء مؤمنین، اضرار و هتک، به لحاظ فقهی، کدام‌یک مقدم هستند؟ و یا در تعارض بین اقامه عزا و مکروهاتی از قبیل لبس لباس مشکی یا اضرار غیر محرم … چه باید کرد؟

قیومی: هیچ‌گاه حرمت با استحباب تعارض نمی‌کند. راجع به حرمت هر جا که حرمت هست دیگر جایی برای امور دیگر نیست مخصوصاً وقتی اگر ایذاء مؤمن را از باب ظلم بگیریم. البته زمانی در بُعد فقهی این مسئله را بررسی می‌کنیم و یک زمان از بُعد مصداق خارجی. از منظر فقهی هیچ‌گاه حرمت و استحباب با هم تعارض نخواهند داشت؛ یعنی حرمت همیشه مقدم است. درجایی که امری حرام هست نمی‌توانیم بگوییم ما امر مستحب داریم کدام‌یک را مقدم کنیم؟

اما در مصداق خارجی باید این مشکل را با فرهنگ‌سازی حل کنیم. مردم باید اصلاح شوند و قانون را مراعات کنند؛ و این مستلزم برنامه‌ریزی و فرهنگ‌سازی است.

اجتهاد: در تعارض با مکروهات چگونه است؟

قیومی: در عبادات وقتی گفته می‌شود مکروه منظور اقل‌الثواب است؛ و در مورد لبس لباس مشکی مسئله چیز دیگری است که در اینجا مصداق ندارد چون خود لباس مشکی برای اقامه عزاست و عنوان مسئله فرق می‌کند؛ بنابراین همین پیراهن سیاه نماد عزاداری و ماتم شده است و هیچ تعارضی ندارد.

 

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست