اشاره: سید محسن امین عاملی در زمره فقیهانی است که رشد و تعالی جامعهی شیعی در ضمن همبستگی و همآوایی با سایر مسلمانان، دغدغه جدی او بود و آثاری همچون: اعیان الشیعه، فی رحاب ائمه اهلالبیت، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب، حق الیقین فی لزوم التألیف بین المسلمین، … گویای روشنبینی و توجه ایشان به اقتضائات زمان و مکان خود است.
فقیه مُصلحی که «اموی» خوانده شد! / محمد مروارید
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]
اشاره: سید محسن امین عاملی در زمره فقیهانی است که رشد و تعالی جامعهی شیعی در ضمن همبستگی و همآوایی با سایر مسلمانان، دغدغه جدی او بود و آثاری همچون: اعیان الشیعه، فی رحاب ائمه اهلالبیت، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب، حق الیقین فی لزوم التألیف بین المسلمین، … گویای روشنبینی و توجه ایشان به اقتضائات زمان و مکان خود است.
[/box]
شبکه اجتهاد: در تاریخ فقه شیعه منطقهی کوهستانی و ساحلی جبل عامل بعد از حلهی عراق، در اواخر سدهی هشتم، تبدیل به حوزهی علمیهی پرآوازهی شیعه شد. شهید اول یکی از مؤسسان حوزه علمیه جبل عامل است. در سدهی دهم هجری، دانشمندان عاملی نظیر شهید ثانی، محقق کرکی، شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی، شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک در مناطق لبنان، سوریه و ایران سکنی گزیدند و جغرافیای حوزههای علمیه را گستراندند.
سدهی چهاردهم هجری را باید دوران رشد و پویایی سیاسی و اجتماعی شیعیان در منطقهی جبل عامل و لبنان دانست؛ از آن روی که دانشمندان طراز اول شیعه مانند سید عبدالحسین شرفالدین و سید محسن امین سردمداری وحدت جامعهی اسلامی در برابر استعمار فرانسه را به عهده گرفتند و درصدد پیگیری مصالح و منافع امت اسلامی برآمدند. در اواخر سدهی چهاردهم و پس از وفات شرفالدین، امام موسی صدر به لبنان آمد و جنبش اصلاحگرانهی خود را در جهت رشد همهجانبهی شیعیان آغاز کرد. بدین ترتیب پرچمداری گفتگو میان ادیان و مذاهب به دست یک فقیه دانشآموختهی قم و نجف افتاد.
ادامهی این جنبش در بعد سیاسی و نظامی به حزبالله لبنان رسید و در بعد علمی، فرهنگی و اجتماعی، دانشمندان نواندیشی مانند سید محمدحسین فضلالله و شیخ محمدمهدی شمسالدین به فعالیت پرداختند.
سید محسن امین عاملی، از نسل زیدِ شهید و زاده شده در یکی از روستاهای جبل عامل، پس از فراگیری فقه و اصول نزد اساتیدی همچون آخوند خراسانی و آقا رضا همدانی در سال ۱۳۱۹ قمری در پاسخ به نامهها و درخواست شیعیان دمشق به آنجا هجرت کرد. جهتگیری اصلی او در فعالیتها، رشد و تعالی جامعهی شیعی در ضمن همبستگی و همآوایی با سایر مسلمانان بود.
او برای احیای هویت شیعی و جلوگیری از روحیهی خودباختگی شیعیان، دائرهالمعارف رجالی و تاریخی «اعیان الشیعه» را نگاشت که در سال ۱۳۵۴ قمری چاپ آن آغاز شد و البته عمر او برای تکمیل کتاب کفاف نداد. این کتاب یکی از مراجع اصلی در شرححال است.
برای احیای یکی از منابع غنی فقه شیعه و سبک زندگی اسلامی، مجموعهی سیرهی ائمه علیهمالسلام با عنوان «فی رحاب ائمه اهلالبیت» را نوشت که یکی از بهترین آثار در زمینهی سیره است.
همچنین در زمینهی پاسخ به شبهات ضد شیعه کتابهای او با عناوین «کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب»، «الحصونالمنیعه فی ردّ ما أورده صاحبالمنار فی حقالشیعه»، «العقود الدرّیه» و «نقض الوشیعه» منابع خوبی هستند. دغدغههای فرهنگی فقیه دمشق در سنین پیری، او را به تأسیس مدرسهی علویه برای جوانان در دمشق وادار کرد که خود نیز نقشی در تدوین کتب درسی آن داشت.
پس از پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۳۳۷ قمری، فرانسه بر سوریه مسلط شد. امین، تبعیض میان شیعه و سنی در «قانون طوائف» از سوی فرانسویها و بعد از آن در سال ۱۳۶۵ قمری اقلیت دانستن شیعه از سوی حکومت مستقل سوریه را تاب نیاورد و طی نامهای اعلام کرد که مسلمان با مسلمان تفاوتی ندارد و اکثریت و اقلیتی در کار نیست. او در مدرسهی تحت نظر خویش از اساتید شیعه و سنی استفاده میکرد.
روابط حسنهی او با اهل سنت و رویکرد اصلاحگرانهی او جایگاه ریاست و منصبی قابلاحترام در میان تمام مسلمانان برای او ساخت. او همزیستی میان مسلمانان را امری ضروری در دنیای معاصر میدانست و در این راستا کتاب «حق الیقین فی لزوم التألیف بین المسلمین» را نگاشت. این ماجرا از سید محسن امین معروف شده است:
مسجد مملو از جمعیت شد. سید بر جنازه نماز خواند. پس از نماز مردم میخواستند دست سید را ببوسند تا جایی که گاهی یک نفر دست سید را میبوسید و میرفت و جهت بوسیدن دست سید دوباره برمیگشت.
راوی میگوید من از این مقام سید تعجب کردم و از او درباره اینهمه احترام سؤال کردم، پاسخ داد:
این نتیجهی ده سال خوشرفتاری و معاشرت و سلوک با مردم است؛ و اضافه کرد: من وقتی به شام آمدم بعضی از نادانها سختترین دشمنان را بر من شوراندند و هر وقت در خیابان راه میرفتم فرزندان خود را دستور میدادند که به من سنگ بزنند. بعضی اوقات عمامهام را از عقب میکشیدند و من بر همه آزارها صبر میکردم. با آنها خوشرفتاری کرده، آنها را احترام نمودم، در تشییع جنازه آنها شرکت میکردم، به عیادت مریضهای آنان میرفتم، جویای احوال آنها میشدم، با آنها با خوشرفتاری و مهربانی صحبت میکردم تا آنکه دشمنی آنها مبدّل به دوستی شد.»(نقل از: کتاب مردان علم در میدان عمل)
شخصی نزدش آمد و گفت: میخواهم شیعه شوم. امین گفت: «فرقی میان شیعه و سنی نیست. هر وقت خواستی میتوانی به نظرات مجتهدان شیعه عمل کنی». مرد همچنان بر خواستهی خود پافشاری نمود تا این امین به وی گفت: «بگو لاإله إلاالله و محمد رسولالله». بعد از شهادتین مرد، امین ادامه داد: «حالا شیعهی جعفری شدی» مرد با تعجب و ناباوری مجلس را ترک کرد.
بخش دیگر برنامههای سید محسن امین در جنبش رشد جامعهی شیعی، مبارزه با انحرافات شیعه بود. او در یک حرکت صریح و قاطع به انکار بدعتها و خرافات میان شیعیان پرداخت. یکی از پروژههای او مبارزه با خرافات و رفتارهای نامشروع در عزاداریها بود و کتابهای «المجالس السنیه» و بعد از آن «التنزیه لأعمال الشبیه» را نگاشت که در سال ۱۳۴۶ قمری در بیروت به چاپ رسید: «آنچه برخی از مردم انجام میدهند مثل زخمی کردن بدن با شمشیر یا ضربه به بدن که منجر به آزار بدن میشود از فریبها و زیبانماییهای شیطان برای رفتارهای ناپسند ماست. این رفتارها موجب ناراحتی حسین علیهالسلام و دوری از اوست؛ نه نزدیکی به او. ایشان در راه زنده کردن دین جدش کشته شد درحالیکه دین جدش از این کارها منع میکند.» (المجالس السنیه، ص ۱۶)
به دنبال این نظرات، اعتراضات و تکفیرها از سوی برخی از شیعیان شکل گرفت و به تعبیر برخی از دوستان وی، «انقلاب عوام» رخ داد. امین میگوید: «من هیچوقت در مراسم قمهزنی که توسط کنسولگری ایران در مقام سیده زینب در دمشق برگزار میشود شرکت نکردهام و مردم را هم از شرکت در آن نهی نمودهام. به همین دلیل هم رساله التنزیه را نگاشتم که چاپ شد و به فارسی هم ترجمه گردید. به دنبال آن گروهی از قشریون و کسانی که خود را به دین منسوب میدارند، قیام کردند و غوغا برپا ساختند و حتی در میان مردم عوام شایع نمودند که فلانی عزاداری بر امام حسین علیهالسلام را تحریم کرده است و بر این هم بسنده نکرده و مرا به خروج از دین، متهم ساختند. متأسفانه بعضی از معممین متحجر هم این تهمت را دامن زدند و آنگاه سرودی بر ضد من ساختند و اموال بسیاری در این راه خرج کردند و سید صالح حلی را مأمور قدح و ذم من نمودند…» (أعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۶۳)
نقل شده که در مراسم عاشورا در شهر بصره زن فاحشهای را بهعنوان بازیگر نقش سید محسن امین در خیابانهاى شهر به گردش درآوردند. مخالفان ایشان استدلال مىکردند که شمشیرزنى و قمهزنى با اینکه اذیت نفس است مانعى ندارد، چون حضرت عباس، علیهالسلام، نیز این اذیت را تحمل نمود. ایشان پاسخ دادند که اگر این خبر صحیح باشد اولاً حضرت عباس، علیهالسلام، معصوم نبوده و فعل ایشان براى دیگران حجت نیست و ثانیاً این بزرگوار در راه اسلام و امام حسین آن شکنجه و اذیت را تحمل نموده نه در راه باطل. این پاسخ آنهم دربارهی حضرت ابوالفضل علیهالسلام که عوام مردم آن بزرگوار را در رتبهی امامان معصوم قرار مىدهند طوفانى از مخالفت در عراق و ایران و حتى هند بر پا ساخت.
تا آنجا که مرجع تقلید علی الاطلاق شیعه، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در عراق به دفاع از او برمیخیزند، فتوایی نظیر فتوای امین صادر میکنند و خود را به میدان درگیری میاندازند. سخنان سید ابوالحسن اصفهانی ضد قمهزنی در یک رسالهی فارسی به نام «أنیس المقلدین» در نجف در سال ۱۳۴۵ قمری به چاپ رسید.
طبق نقلهای تاریخی، این ماجرا همانند ماجرای مشروطه نجف را به دو گروه تقسیم کرد؛ طرفداران مرحوم امین که به طعنه آنان را «امویین» نامیدند و گروهی به نام «علویین» که همان مخالفین او بودند. جعفر الخلیلی در کتاب خود «هکذا عرفتهم» شرح ماجراها را ذکر کرده است.
پس از یک سال از آغاز جنجالها، مرحوم امین قصد سفر به عراق را نمود و با آنکه بسیاری از دوستانش او را از سفر نجف منع نمودند اما به نجف رفت. الخلیلی میگوید:
«نجف به استقبال او بیرون شهر رفت. همچنین سید ابوالحسن اصفهانی جلوی پیشواز کنندگان بود … اشخاصی را دیدم که بر روی دست و پای ایشان افتاده و طلب عفو میکردند. سید میگفت من از همهی شما گذشتم؛ بهجز آن افرادی از شما که غافلان را تحریک نمودند.»
علی الوردی، جامعهشناس عراقی، امین را در کنار شیخ محمد عبده دو مصلح معاصر عنوان میکند که بسیار مایهی شگفتی و افتخار هستند. (مهزله العقل البشری، ص ۲۹۹)
سید محسن امین سرانجام پس از نیمقرن فعالیت در دمشق، در ۲۴ رجب ۱۳۷۱ قمری درگذشت و پیکر او در حرم حضرت زینب سلامالله علیها همراه قلم، دوات و عینکش به خاک سپرده شد.