شبکه اجتهاد: سرزمین جبل عامل، واقع در لبنان امروز، در طول تاریخ اسلام زادگاه و پرورشگاه فقیهان زبده و بنامی همچون شهیدین بوده است. «متاوله» یا شیعیان جبل عامل نقش پررنگی در تاریخ شیعه ایفا کردهاند. عالمان دیارعامل، برههای از فقه شیعه را به نام خود ثبت کردهاند و هجرت آنان به ایران در زمان حکومت صفویان نقطهی عطفی در تاریخ شیعه در ایران بوده است.
از جملهی فقیهان عاملی در سدهی اخیر دو علامهی پرآوازه یعنی سید عبدالحسین شرف الدین و سید محسن امین هستند که هر دو شخصیتی بزرگ و موفق در تأثیرگذاری بر جامعهی اسلامی بوده اند.
شرف الدین دانشآموختهی حوزهی نجف و در زمرهی شاگردان آخوند خراسانی و سید یزدی بود که هر کدام از این شاگردان پس از سالیانی به افراد شاخص فقه و اصول بدل گشتند. او پس از درخواست مردم صور لبنان به آن دیار رفت. دو دغدغهی بزرگ او نشر و ترویج تفکر شیعی و اصلاح امت اسلام بود. شرف الدینِ «المراجعات» که به طور مستند و مستدل سعی بر اثبات مبنی اعتقادی شیعه دارد همان شرف الدینِ «الفصول المهمه» است که دشمنی و جدایی مسلمانان از یکدیگر او را آزرده میکند و از شیعه و سنی بدین خاطر گلایه دارد؛ همان طور که خود نیز رابطهاش را با عالمان سنی هیچگاه قطع نکرد و المراجعاتِ او حاصل ۱۱۲ بار مکاتبهی علمی میاناو و شیخ سلیم بشری مفتی الازهر است.
شرف الدینی که «النص و الاجتهاد» مینویسد و با پادشاه سعودی وقت بر سر مسألهی توسل و تبرک مناظره میکند همان کسی است که به مصر میرود تا بتواند روابط تار دو مذهب را اندکی سامان ببخشد. این فقیه درسخواندهی نجف و پرورش یافتهی حوزهی سنتی، اولین مجموعهی آموزشی- فرهنگی را برای جوانان صور تأسیس میکند تا به طور رایگان علوم جدید و معارف اسلامی را بیاموزند.
شرف الدینی که عالمانه بر استصحاب رسائل حاشیه میزند هموپیش از اشغال فلسطین توسط رژیم اسراییل، مهاجرت یهودیان به فلسطین را خطری برای امت اسلام عنوان میکند و نقشهی دشمن را پیشاپیش میخواند، علیه استعمار فرانسه حکم جهاد میدهد و همدوش مردم اسلحه به دست میگیرد.
شرف الدین دست از سخنان و اقدامات اصلاحگرانهی خویش برنداشت؛ نه آن روزی که مزدوران فرانسوی در تعقیبش بودند تا او را به بند کشند، نه آن زمانی که حکم اعدام او صادر شد و نه آن وقتی که خانه و کتابخانهاش را به آتش کشیدند.
او اینچنین ملتمسانه مسلمانان را به وحدت دعوت میکند و ثمرهی سالها برخورد نزدیک و ملموس خویش با مشکلات جامعه اسلامی را عرضه میکند: «سازندگی و اسباب پیشرفت فراهم نمیشود، روح تمدن نشر نمییابد، فروغ آسایش در آفاق زندگی نمیتابد و یوغ بردگی از گردن همه برداشته نمیشود مگر به واسطهی اتفاق کلمه، همدلی و همکاری و همراهی جامعه برای اعتلای ارزشهای امت و موجودیت دین … اما اگر امت پراکنده و از هم گسیخته باشند، از هم کینه داشته باشند و سرگرم به خود باشند … از خوارترین امتها خواهند شد، هر ستمگری آنان را طعمه خویش خواهد کرد و هر تیراندازی آنان را آماج خود سازد … پس از تفرقه حذر کنید! از جدایی و اختلاف و دشمنی حذر کنید!» (مقدمهی الفصول المهمه) او راهکار وحدت اسلامی را تنها سیاسی میدانست: «فرّقتهما السیاسه فلتجمعهما السیاسه».
شرف الدین در کتاب «الفصول المهمه فی تألیف الأمه» پایههای وحدت اسلامی را بر اصل همزیستی میان مسلمانان و مسلمان بودن قائلان به شهادتین بنا میکند. در فصل نخست ادلهی قرآنی و روایی خود را برای روابط حسنه و تسالم میان مسلمانان بر اساس منابع مشترک شیعه و اهل سنت ارایه میکند؛ از جمله روایت: «المسلم أخو المسلم لا یظلمه و لا یسلمه».
در فصلی دیگر مسلمان را تعریف میکند و حرمت خون مسلمان را از منابع شیعه و سنی اثبات میکند. یکی از روایات نقل شده چنین است: «مقداد بن عمرو به رسول خدا عرض کرد اگر با یکی از کفار روبرو شدم و جنگیدیم و او با شمشیر یکی از دو دستم را قطع کرد و سپس به درختی پناه برد و گفت برای خداوند اسلام آوردم آیا میتوانم او را بکشم؟ فرمود او را نکش. اگر او را کشتی او مانند تو میشود قبل از این که او را بکشی و تو مانند او میشوی قبل از این که اسلام بیاورد.» (صحیح بخاری ج۱۳ ص۳۸۱) سپس میگوید: «در کلام عرب عبارتی رساتر از این حدیث بر احترام مسلمان نیست. مقداد با سوابق و کارنامهی درخشانی که دارد اگر آن مرد را بکشد مانند کافران محارب با خدا و رسول است و مقتول مانند یکی از سابقان و مجاهدان جنگ بدر و احد میگردد.» او مسلمان بودن اهل سنت را یکی از واضحات مذهب شیعه میداند که هیچ فرد معتدلی در آن شک نمیکند. (الفصول المهمّه ص۴۳)
شخصی به نام «شیخ نوح حنفی» در زمان او فتوا به وجوب جنگ و قتل شیعیان داد و طبق این فتوا اقداماتی صورت گرفت. شرف الدین در کتاب «الفصول المهمّه» به نقد این فتوای بیاساس میپردازد.
او فتوای تکفیر را بسیار خطرناک و عامل بیثباتی جامعه و هرج و مرج میداند. «این فتوا، اختلافی است که هیچگاه به اتحاد تبدیل نمیشود، این فتوا جنگی است که هیچ گاه به دوستی نمیانجامد. به خدا سوگند این سخن تهمت، بهتان، ظلم و دشمنی است. (الفصول المهمه ص۱۹۷)
«او با این فتوا چندین حرام خدا را حلال کرد. دروغ، بهتان، ظلم، دشمنی، تکفیر مؤمنان، جنگافروزی میان مسلمانان، کشتار شیعه، دستبرد زدن به اموال، اسیر گرفتن زنانشان و هتک حرمت را حلال اعلام کرد. با این فتوا چهل هزار نفر از اهل حلب نابود شدند، اموالشان سرقت شد، آوارهی شهرهای دیگر شدند … با این فتوا در سال ۱۱۴۷ به جبل عامل یورش بردند و ۱۴۰۰ نفر از مؤمنان مورد قتل، غارت و اسارت قرار گرفتند.» (الفصول المهمه، ص۲۰۸)
وی سرانجام در هشتم جمادی الثانی ۱۳۷۷ قمری و دهم دی ۱۳۳۶ شمسی در دمشق دار فانی را وداع گفت، پیکر مطهرش به نجف انتقال یافت و در حرم امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد.