نیاز فرهنگی حکومت شیعی صفویه به هنر و مسائلی چون استفاده از غنا نه برای فساد و لهو و لعب بلکه در ترویج ارزشها و باورهای شیعی سبب بازنگری برخی فقیهان در مسئله غنا شد چنان که میتوان این دوره را نقطه عطفی در تاریخ مساله غنا در فقه شیعه دانست.
شبکه اجتهاد: تا پیش از دورۀ صفویه، آوازخوانی و خوانندگی و اصطلاحاً غنا از نظر فقهای شیعه امری مطلقاً حرام تلقی میشد؛[۱] چنانکه علامه حلی (م ۷۲۶) در پاسخ به استفتایی مینویسد: «شنیدن غنا جایز نیست … و هیچ رخصتی دربارۀ آن از امامیه نرسیده است و شنیدن آن نافی عدالت است و چنین است آوازخوانی انسان برای خودش در تنهایی و در این موضوع احدی از امامیه اختلاف نکرده است».[۲] اما در دوره صفویه برخی از فقها به این نکته توجه کردند که شاید صدور احادیث مربوط به تحریم غنا، در شرایط خاصى بوده است و ازاین رو براى شناخت تعریف دقیق لغوى و اصطلاحى غنا و تعیین مصادیق آن، لازم است به آن شرایط نیز توجه شود. این بازنگری در مسئله سبب صدور فتاوایی جدید درباره غنا شد که در ادامه نمونههایی از آنها ذکر خواهد شد اما درباره اینکه چرا این تغییر در دوره صفوی پدید آمد شاید بتوان چنین گفت که تجربه حکومت شیعی نوع نگاه فقهی به برخی مسائل را عوض کرد و نیاز فرهنگی حکومت شیعی صفویه به هنر و مسائلی چون استفاده از غنا نه برای فساد و لهو و لعب بلکه در ترویج ارزشها و باورهای شیعی سبب بازنگری برخی فقیهان در مسئله غنا شد چنان که میتوان این دوره را نقطه عطفی در تاریخ مساله غنا در فقه شیعه دانست.
فتوای فیض کاشانی، نقطه عطف در مورد غنا
از فقهای پیش گام در این عرصه فیض کاشانی (م ۱۰۹۱) از کبار فقهای دوره صفویه[۳] است. البته در بین فقهای پیش از وی، اختلاف نظر اجمالى دربارۀ خواندن اشعار مرثیه امام حسین علیه السلام به غنا و آواز، سر دادن آواز براى حرکت شتران یا به اصطلاح حداء؛ و همچنین خوانندگى زنان در مجالس عروسى به شرطى که مردان نشنوند و باطل نگویند، وجود داشته و آنان که به حلّیت این موارد اعتقاد داشتهاند،[۴] طبعا آنها را از حکم حرمت غنا، استثناء مىکردهاند.[۵] یکی از نمونههای جالب توجه نظر میر صدر الدین محمد دشتکى (زنده در ۹۷۳) در این باره است. وی پس از اشاره به اینکه «امامیه و شیعه، غنا و آلات آن را به طور مطلق حرام کردهاند»، مىنویسد: «اما من مىگویم: خواندن قرآن و احادیث و اشعارى که مشتمل بر حکمت و موعظه و نصایح و تحمید و تمجید خداوند و وصف رسول و مناقب اهل بیت علیهم الصلاه و السلام است، اگر راست باشد و به خاطر خدا و کسب ثواب و نصیحت مؤمنان با صداى نیکو خوانده شود، و از زن اجنبى یا پسر بچه که شائبه فسق و شهوت در آن است صادر نشود، به نظر من اشکالى ندارد، بلکه مستحب است؛ چرا که به این صورت، تأثیر بیشترى در دلها مىگذارد».[۶] در همین راستا فیض کاشانی مبنایی برای حرمت غنا ارائه داد و با توجه به آن، غنا را به دو قسم حرام و حلال تقسیم کرد. او در سال ۱۰۴۲ در کتاب مفاتیح الشرایع، حرمت مطلق غنا را رد کرده و مینویسد: «آنچه از مجموع اخبار وارده به دست میآید، آن است که حرمت غنا آنچه متعلق به اجرت و تعلیم و شنیدن و خرید و فروش و همه اینها میشود، اختصاص به صورتی از غنا دارد که معهود و متعارف در زمان امویان و در مجالس آمیخته از زن و مرد، که سخنان باطل و لهو و لعب به وسیله آلات موسیقی در آن وجود داشته، بوده است؛ یعنی آن غنایی که مشتمل بر فعل حرام باشد، حرام است و اگر چه غیر آن جایز است اما شایسته صاحبان مروت نیست مگر در غرض حق».[۷]
فیض کاشانی در کتاب الوافی نیز که آن را در ۱۰۶۸ به پایان برده،[۸] مینویسد: «شنیدن آوازى که در آن اشعارى در باب یادآورى بهشت و جهنّم و تشویق به بهشت و وصف نعمتهاى الهى و یادآورى عبادات و ترغیب در کارهاى نیک و زهدورزى در دنیا و امثال آن خوانده میشود، ایرادى ندارد … اما اکثر آوازهایی که در محافل صوفیه خوانده میشود باطل است».[۹]
تبعات فتوای حلیت موسیقی برای فیض کاشانی
این فتوای فیض هزینههایی برای او داشت و موجب شد که مطالبی بر علیه وی گفته شود؛[۱۰] از آن جمله نقل میشد که او را در حالی دیدهاند که در باغ خود متواضعانه به رکوع رفته و در حالی که کنیزی برای او آواز میخوانده، گریه میکرده است.[۱۱] سید نعمت الله جزایری (م ۱۱۱۲) از شاگردان نامدار فیض نیز در «کشف الاسرار فی شرح الاستبصار» او را به جهت ترغیب شاگردانش به استماع غنا مورد سرزنش قرار میدهد.[۱۲]
نظر فقهای متاخر در مورد موسیقی
بهرغم این مخالفتها با فتوای فیض، این فتوا تاثیر خود را بر فقهای بعدی تا به امروز گذاشته است و حتی امروزه برخی فقهای معاصر شنیدن آوازخوانی و خوانندگی زنان توسط مردان را به صورت مطلق حرام نمیدانند. برای نمونه آیتالله سیستانی که از نظر ایشان، شنیدن صدای خواننده زن توسط مردان، اگر موجب تلذذ شهوی نشود و خوف فریفته شدن در وقوع در حرام نباشد، حلال است.[۱۳]
از رهبر معزز انقلاب، آیتالله خامنهای نیز چنین استفتایی شده است: «گوش دادن به صداى زن هنگامى که شعر و غیر آن را با آهنگ و ترجیع مىخواند اعم از اینکه شنونده، جوان باشد یا خیر، مذکر باشد یا مؤنث چه حکمى دارد؟ و اگر آن زن از محارم باشد، حکم آن چیست؟» و ایشان در پاسخ فرمودهاند: «اگر صداى زن به صورت غنا[۱۴] نباشد و گوش دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسدهاى هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد و فرقى بین موارد فوق نیست.[۱۵] [۱۶] مرحوم آیتالله میرزا جواد تبریزی و آیتالله نوری همدانی نیز چنین نظری دارند.[۱۷]
فقه شیعه در طول تاریخ خود، فقهی ایستا نبوده و پویایی از ویژگیهای اصلی آن است. در هر مسئلهای ممکن است فقیهی توانمند فتوایی جدید صادر کند که آن فتوا در عین مغایرت با فتاوای فقهای پیشین، به جهت قوت استدلال، رایج شود و فقهای بعدی نیز همان نظر جدید را تایید کنند.[۱۸] چنانکه رهبر معزز انقلاب دربارۀ احکام بانوان فرمودهاند: «من نمىخواهم بگویم همۀ آنچه که در فقه ما در مورد احکام مربوط به زنان مطرح شده است، حتماً سخن آخر است؛ نه، ممکن است با یک تحقیقى در یک زمینهاى که به وسیلۀ فقیه ماهر و مسلطى انجام بگیرد، فلان حکم فقهى که امروز در مورد زن وجود دارد، دچار تغییر شود؛ این اشکالى ندارد؛ این ممکن است و اتفاق هم افتاده …».[۱۹]
در مسئله خوانندگی و آوازخوانی نیز فتوای فقیه و محدث نامدار قرن یازدهم یعنی فیض کاشانی که در کتاب با ارزش مفاتیح الشرایع ابراز شده،[۲۰] نقطه عطفی در تاریخ مسئله غنا بوده که نحوه توجه فقهای امامیه به این مسئله را تغییر داده و بزرگانی از فقهای بعدی نه تنها فتوای او را تایید کردهاند بلکه به بسط نظر وی و در سایه آن، تعیین تکلیف دیگر فروعات مساله پرداختهاند.[۲۱]
نویسنده: سعید طاوسی مسرور، دکترای تاریخ اسلام- فارس
پینوشتها:
[۱] نک. جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹ش، ج ۲، ص ۶۹۷ – ۶۹۸٫
[۲] علامه حلی، اجوبه المسائل المهنائیه، قم: مطبعه الخیام، ۱۴۰۱٫ ص ۲۵٫
[۳] برای آشنایی با وی، نک. احمدوند و طاوسی مسرور، ص ۱۲۳ – ۱۴۸٫
[۴] نک. محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم: مؤسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸٫ ج ۴، ص ۲۳؛ شیخ بهایی و نظام الدین ساوجی، ص ۱۹۹٫
[۵] رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹ش، ج ۲، ص ۶۹۸ – ۶۹۹٫
[۶] نک. مختاری و صادقی، ج ۳، ص ۱۵۹۳ – ۱۵۹۵٫
[۷] محسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، به کوشش سید مهدی رجایی، قم: مجمع الذخائر الاسلامیه، ۱۴۰۱، ج ۲، ص ۲۰ – ۲۲؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه، نک. فیض، ص ۲۰۷ – ۲۲۴٫
[۸] محسن ناجی نصرآبادی، کتابشناسی فیض کاشانی، تهران/مشهد: مدرسه عالی شهید مطهری/ بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص ۳۲۰٫
[۹] فیض کاشانی، الوافی، اصفهان: مکتبه الامام امیرالمؤمنین (ع) العامه، ۱۴۱۲، ج ۱۷، ص ۲۲۱ – ۲۲۳٫
[۱۰] نک. جعفریان، صفویه …، ج ۲، ص ۷۰۸٫
[۱۱] محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، به کوشش محمد رضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳ش، ص ۴۱۷؛ نک. محمدتقی شوشتری، خوابهای راستین، ترجمه و تحقیق محمدهادی گرامی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۵ش، ص ۳۵۳ – ۳۵۴٫
[۱۲] EI2, s.v.”Muhsin-i Fayd-i Kāshānī”.
[۱۳] (نک. سایت رسمی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی، سوالها و جوابها، ذیل غنا، ش ۲، ۳، ۲۰، ۲۲، ۲۳، ۲۵ و ۲۶)
[۱۴] ایشان در تعریف غنا میفرمایند: «غنا عبارت است از صدای انسان در صورتی که با ترجیع و طرب همراه بوده و مناسب مجالس لهو و گناه باشد که خواندن به این صورت و گوش دادن به آن حرام است»؛ بنیهاشمی خمینی، ج ۲، ص ۹۶۳؛ برای تعریف دیگر مراجع عظام تقلید از غنا، نک. حسینی، احکام موسیقی، ص ۶۶ – ۶۷٫
[۱۵] سید محمد حسن بنیهاشمی خمینی، توضیح المسائل مراجع، قم: دفتر انتشارات اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج ۲، ص ۹۶۶٫
[۱۶] برای دیگر فتاوای آیتالله خامنهای درباره غنا، خوانندگی و موسیقی نک. بنیهاشمی خمینی، ج ۲، ص ۹۶۲ – ۹۶۹٫
[۱۷] سید مجتبی حسینی، احکام موسیقی، قم: دفتر نشر معارف، پاییز ۱۳۸۹ش، ص ۲۱۷٫
[۱۸] مانند فتوای فخرالمحققین حلی در جواز تصرف فقیه در سهم امام (عج) که امروزه مورد قبول تمام فقها است با آن که تا زمان پدرش علامه حلی، در سهم امام (عج) تصرف نمیشد بلکه با وصیت از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد تا این که روزی به دست صاحب اصلی یعنی صاحب الامر (عج) برسد؛ نک. رسول جعفریان، «پرسشهای شیعیان از مرجع تقلیدشان در قرن هشتم هجری».
[۱۹] بیانات معظم له در دیدار با زنان نخبه، ۱۳/۴/۱۳۸۶
[۲۰] شروح و حواشی متعددی که از سوی اصولیان و اخباریان (دست کم چهارده شرح و هشت حاشیه) بر این کتاب نوشته شده، خود گویای اهمیت آن است. از مهمترین شروح میتوان به مصابیح الظلام، شرح وحید بهبهانی (م ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۶) اشاره کرد و از مهمترین حواشی نیز میتوان از حواشی محمد علم الهدی فرزند مؤلف یاد کرد؛ نک. ناجی نصرآبادی، ص ۲۷۶ – ۲۹۷٫
[۲۱] این تحول فقهی را درباره موسیقی نیز میتوان ردیابی کرد. بیان امام خامنهای درباره فتوای امام خمینی درباره موسیقی شایان توجه و دقت است: «امام درباب موسیقی فتوای جدیدی دادند که واقعا هیچ یک از فقها با این استحکام و با این صراحت درباب موسیقی نظر نداده بودند» (بیانات معظم له در دیدار با اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران، ۵/۱۲/۱۳۷۷).