مکتب اصولی شیخ انصاری با ایجاد توسعه در منابع و روش دستیابی به معرفت، علاوه بر ایجاد پویایی در فقه اسلامی، ظرفیت نقد علوم انسانی مدرن و تولید علوم انسانی اسلامی را دارا است.
شبکه اجتهاد: یکی از نامورترین فقیهان قرون متأخر که کارنامه درخشانش در حوزه علم و عمل، وی را به یکی از شخصیتهای ماندگار حوزه علمیه بدل ساخته است. آثار آن فقیه فرزانه تا همین امروز در ردیف منبع دروس عالی حوزههای علمیه قرار دارد و تاکنون مورد توجه بسیاری از اندیشمندان پس از خود قرار گرفته است؛ چنانکه بازشماری شروحی که بر کتاب مکاسب نوشته شده است دلیل آشکار این ادعاست.
هماینک که بحث اسلامیسازی علوم انسانی بار دیگر بر سر زبانها افتاده و دانشیان حوزه و دانشگاه به بیان نظرات خود در موضوع امکان یا امتناع تولید علم دینی میپردازند فرصت را مغتنم شمردیم تا در گفتوگو با یکی از کارشناسان حوزه مطالعاتی فقه تمدن ساز به واکاوی ظرفیت آثار برجای مانده از شیخ انصاری در جهت تولید علوم انسانی اسلامی بپردازیم. مشروح سخنان حجتالاسلام حیدر همتی مدیر موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) از نظر میگذرد؛
حجتالاسلام همتی در آغاز عنوان کرد: ربط و نسبت مکتب اصولی شیخ انصاری و علوم انسانی اسلامی از ابعاد مختلف قابل بررسی است. از آن جایی که اصول در مکتب شیخ به یک تکامل نسبی در برابر جریان اخباریگری رسید و شیخ انصاری عنوان خاتم الفقهاء والمجتهدین را به خود اختصاص داد میتوان علم اصول بما هو اصول را علمی دانست که در درون جهان اسلام نضج گرفت و شکوفا شد. به عبارت دیگر اصول، علمی است دارای هویت معرفتی و فرهنگی اسلامی.
وی ادامه داد: بی شک علوم انسانی مدرن برپایههای نقادی کانت از عقل نظری شکل گرفت و معرفت بماهو معرفت مساله انسان مدرن گردید. علوم انسانی جدید با پرسش از معرفت آغاز شد لذا پرسش از معرفت پرسش انسان جدید است. علوم انسانی برآمده از این نوع نگاه دارای دو ویژگی عمده است: تکثر و نسبیت معرفتی. جالب توجه این که عصر شیخ انصاری مقارن با عصر کانت است. مکتب اصولی شیخ انصاری بر مبنای کتاب رسائل یک ظرفیتی ایجاد میکند برای تحلیل مبانی معرفتی علوم انسانی بر پایه این نوع نگاه از معرفت. شیخ انصاری مبدا حرکت علمی را در اصول بر پایه معرفت شروع میکند یعنی موضوع قطع و ظن و شک و معرفت، نقطه کانونی شیخ انصاری در رسائل است. از آنجا که روششناسی علوم جدید بر پایه ظن قرار دارد از همین نقطه میتواند با مکتب شیخ انصاری نسبت ایجاد کند. نوع تحلیل شیخ انصاری از فضای معرفت مخصوصا در چالش با نسبیت گرایی علوم انسانی مدرن قابل ملاحظه است مخصوصا در تقابل با روشنفکران وطنی که با اتخاذ مبنای علوم انسانی مدرن سعی در تفسیر دین در فضای نسبیت گرایی عقل کانتی هستند.
مدیر حوزه امام رضا(ع) تصریح کرد: از آن جایی که جریان و روش اصولی شیخ انصاری در تقابل با اخباریگری است قواعد برآمده از اصول موجب گردید تا توسعه در روش و منابع معرفت دینی به وجود آمده و ظرفیت دین را در پاسخ گویی به پرسشهای زمانه بالفعل کند. اصولی هم چون ظنون معتبره و اصول عملیه موجب گردید تا از بن بست به وجود آمده توسط اخباریون در مواجه با پرسشهای زمانه خارج شود. اصول شیخ انصاری و قواعد برآمده از آن در مواجه با اخباریگری و پاسخ به پرسشهای انسان در حیطه فردی کارامد بوده لذا لازم است روش ابتکاری و سنت فکری شیخ انصاری را در استنباط حکم به کار گرفت.
وی خاطر نشان کرد: مکتب اصولی شیخ در تقابل با جریان اخباریگری توانست به پرسشهای فردی انسان دیندار شیعی در حوزه مبتلا به پاسخگو باشد. روش فکری شیخ انصاری این قابلیت را دارد که در حوزه حاکمیت دین در حوزه سیاسی و اجتماعی و علوم انسانی ظرفیت دین را در پاسخ گویی و نظام سازی اجتماعی فعال نماید. نکته دیگر این است که در جریان اخباری ما قبض معرفت داریم چون هم روش تحصیل معرفت را محدود کرد و هم منابع معرفتی را محدود کرد؛ لذا ما در مواجهه با پرسشهای اجتماعی انسان دچار گرفتاری شدیم. شیخ در منابع و روش توسعه ایجاد کرد. مثلا با تأیید ظن معتبر در معرفت دینی توسعه ایجاد میشود؛ اما اگر مبنای بحث ما قطع و یقین باشد حصول یقین به معنایی که مورد انتظار است قابل دسترسی نیست.
همتی تأکید کرد: بعد از شیخ انصاری شخصیتهای مختلفی در تکامل قواعد استنباطی برای فقه کوشیدند که از متاخرین میتوان به نظریه مقتضیات و زمان و مکان و نیز خطابات قانونیه امام خمینی اشاره کرد. امروزه متاسفانه مکتب فعال پویا و زنده شیخ انصاری توسط برخی سلف دچار تفسیر جمودگرایانه شده و مساله خود را به روز رسانی نکرده است و مساله امروزین خود را مساله شیخ قلمداد میکند و به جای اتخاذ شیوه و روش فکری شیخ انصاری و مواجه با مسائل نوظهور مطابق با اقتضای تشکیل حکومت اسلامی و بسط ید فقیه و فقه، در مسالههای زمانی شیخ منجمد شدهاند و از موضع مساله شیخ به نقد جریانهای تحول گرایانه حوزه پرداخته و مکتب فعال و زنده شیخ را به جمود تبدیل کردهاند و زیر پوشش قدرت علمی شیخ، جمود خود را توجیه میکنند. طلیعه