شبکه اجتهاد: سال ۱۳۷۹ بود که زمزمه سخنرانی مرحوم آیتالله سید محمدحسین فضلالله در قم غوغایی بهپا کرد. روحانی برجسته ضداسرائیلی لبنان در خطبه نماز جمعهاش در بیروت با لحن طعنهآمیزی امکان عقلی «ضرب و جرح» و «شهادت» را درباره حضرت فاطمه زهرا(س) اینگونه زیر سؤال برده بود:
«مردم از شخصیت حضرت زهرا(س) غافل شده و به مسأله شکستن پهلو مشغول شدهاند. این چیزی است که در عقل ما نمیگنجد. برخی از مردم میگویند سید به شکسته شدن پهلو ی زهرا اعتقاد ندارد و این از اصول دین است. بیاید کمی فکر کنیم. اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی چه بود؟ امام علی ترسو بوده؟! شما همگی ازدواج کردید، اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت مینشینی و میگویی «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم»؟! یا از همسرت دفاع میکنی؟ اگر دفاع نکنی مردم در مورد تو چه میگویند؟ … آنطور که میگویند میخ زنگ زده بود. آیا این معقول است؟! برای من قانعکننده نیست. برای بسیاری از مردم فقط گریاندن مهم است و هر حدیث غیرعقلی را میپذیرند».
این سخنان که در یک جمع عمومی و بدون بیان استدلالهای علمی در تضعیف مستندات باوری که به اذعان خود فضلالله باور اغلب شیعیان است بیان شده بود، واکنشهای تند مراجع قم را در پی داشت؛ گروهی به صدور بیانیه اکتفا کردند، گروهی به تألیف کتاب در نقد سخنان فضلالله پرداختند و مرحوم آیتالله تبریزی نیز دسته عزاداری خود را در قم به راه انداخت و آیات عظام صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و مرحوم فاضل لنکرانی از وی تبعیت کردند. میرزای تبریزی همچنین خواهان عاشورایی شدن فاطمیه در سراسر کشور شد تا مانع از فراموش شدن ظلمهای متعدد علیه دختر پیامبر شود.
مرحوم فضلالله در واکنش به انتقادات گسترده علمای شیعه کتابی به نام «الزهراءالقُدوَه» نوشت و در صفحه ۱۰۹ آن گفت که منکر شکستن پهلو، سقط جنین و شهادت حضرت زهرا(ع) نشده و صرفا پرسشهایی درباره سند و متن روایتهای موجود مطرح کرده است. آقای فضلالله همچنین با اشاره به اینکه تشکیک وی کمتر از تشکیک شیخ مفید و شیخ محمد حسین کاشفالغطاء بوده، در صفحه ۱۸۳ کتاب، معنای مرسوم درباره عبارت «الصدیقه الشهیده» در حدیث امام کاظم(ع) را نپذیرفته و گفته بود که مراد از «شهید» در این روایت، نه «مقتول»، بلکه «گواه» است که مقامی برتر از شهید به معنای مقتول دارد. وی در سخنرانیهای دیگرش نیز گفت که فقط خواهان تحقیق درباره صحت این روایات شده و آنها را انکار قطعی نکرده است. وی البته در همان ایام در زیارت زینبیه دمشق به آیتالله سید فاضل میلانی؛ اسلامشناس برجسته مقیم لندن گفته بود: «هر چه در روایات شهادت نگاه کردم آنها را ضعیف یافتم و سند محکمی برای این موضوع پیدا نکردم». و پاسخ شنیده بود: «اگر ملاک شما ضعف سند است، دستگاه مرجعیتی هم که شما در لبنان به هم زدهاید، بند حدیث ضعیف عمر بن حنظله است».
یکی از منابع مورد استناد آیتالله فضلالله کتاب «جنه المأوی» نوشته آیتالله محمدحسین کاشفالغطاء بود که در صفحه ۶۳ هرگونه ضرب و جرح حضرت فاطمه را از نظر وجدانی و عقلی غیر قابل قبول دانسته است. نحوه استدلال فضلالله نیز همانند کاشفالغطاء بود و هر دو میگفتند امکان نداشته که چند روز پس از وفات پیامبر(ص) چنین رفتاری با دختر ایشان صورت گیرد. کاشفالغطاء به روحیه عربی استناد کرده که ضرب و جرح زنان را خلاف شأن مردانگی میدانستهاند و حتی یکی از منصوبان ابنزیاد در سال ۶۱ هجری به این روحیه ملتزم بوده است. با این حال آیتالله شهید قاضی طباطبایی که بر کتاب استادش پاورقی زده است، در پاسخ به این استدلال استادش یادآوری کرده که علاوه بر وجود روایات فراوان و صحیح در منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت که دلالت بر ضرب و جرح دارد، نمیتوان به صرف اینکه در سخنان امام علی و حضرت فاطمه(ع) اشارهای به ضرب و جرح نشده، انبوه روایات شیعه و سنی را انکار کرد، چرا که بسیاری از افراد بزرگمنش در رفتارهای اعتراضی خود گلایههای شخصی را مطرح نمیکنند. لذا امام علی و همسرشان نیز صرفا به غصب خلافت و مصادره فدک که جنبه مهم اجتماعی و عقیدتی داشت اشاره میکردند.
به نظر میرسد که ایراد سید فاضل میلانی به سید فضلالله خدشهای جدی است، چراکه اگر قرار باشد روایات تاریخی را با عقلانیت فردی و امروزی بسنجیم، نباید یک بام و دو هوا رفتار کنیم و در نتیجه مجبوریم بخش مهمی از میراث فرهنگی خود را کنار بگذاریم. تا زمانی که منتقدان ضرب و جرح و شهادت دختر پیامبر(س) استدلالهای مشخص خود در تضعیف روایات را عرضه نکنند این جدال، بیثمر و تفرقهافکن خواهد ماند، چرا که با روش استدلال آنها میشود حتی در فاجعه عاشورا و بسیاری ازفجایع قطعی تاریخی نیز خدشه نمود. اینجاست که میتوان منطق عاشورایی کردن فاطمیه را درک کرد. (برگرفته از مجموعه خبری راوی)