فقهای عصر پیشرفت، توهم «همه‌چیزدانی» نداشتند!

اختصاصی شبکه اجتهاد: دکتر عبدالرحیم گواهی عضو هیئت مؤسس مرکز پژوهش‌های ادیان جهان و رئیس مرکز و رئیس شورای علمی این مرکز است. با او در مورد میزان تأثیرگذاری فقه در دوران پیشرفت مسلمانان گفتگو کردیم. او معتقد بود: فقه در دوران پیشرفت مسلمانان، تمامیت‌خواه نبود،

اختصاصی شبکه اجتهاد: دکتر عبدالرحیم گواهی عضو هیئت مؤسس مرکز پژوهش‌های ادیان جهان و رئیس مرکز و رئیس شورای علمی این مرکز است. با او در مورد میزان تأثیرگذاری فقه در دوران پیشرفت مسلمانان گفتگو کردیم. او معتقد بود: فقه در دوران پیشرفت مسلمانان، تمامیت‌خواه نبود، بنابراین برای پیشرفت باید تمامیت‌خواهی را کنار گذاشت. او همچنین کارکرد حوزه‌های علمیه را منحصر در فقه و حتی علوم انسانی نمی‌داند. صراحت لهجه دکتر، گفتگو با وی را بیش ازآنچه تصور می‌کردیم، جذاب کرد.

اجتهاد: تمدن چیست و بایسته‌های آن چه اموری می‌باشند؟

گواهی: قبل‌از هر چیز باید عرض کنم که بنده یک فقیه، مجتهد، عالم دینی، متخصص علوم حوزوی و از این قبیل امور نیستم. من صرفاً یک روشنفکر مسلمان، متخصص ادیان خارجی و دین‌شناسی تطبیقی و البته تا حدودی آشنا به فرهنگ و تمدن و اوضاع‌ واحوال دینی، سیاسی، اجتماعی و…، شرق و غرب هستم.

اما در پاسخ به پرسش شما باید عرض کنم تا جایی که بنده می‌دانم، واژه تمدن از مدنیت (شهروندی) و مُدُن (جمع مدینه بهمعنای شهر بزرگ) گرفته‌ شده است. ازاین‌رو به تعبیر دهخدا تمدن را می‌توان به معنای «آشنایی با نظم درست مدنیت یا شهرنشینی» و مخالف بربریت و توحش گرفت. معنی تمدن، شهرنشین بودن و در مرحله کامل تربیت اجتماعی قرار داشتن است. جرجی زیدان نیز، در کتاب تاریخ تمدن اسلام، اموری از قبیل فرهنگ، ادب، هنر، علوم کشورداری، صنعت، دولت‌مداری، ارتش، ادارات و مؤسسات، نظامات اجتماعی، رسوم، عمران و آبادی، زندگی خانوادگی و مکارم اخلاقی را ذیل تمدن و از اجزای آن می‌داند.

اجتهاد: در طول تاریخ چه پیشرفت‌هایی در جوامع تبدیل به تمدن شده است؟ آیا به‌صرف پیشرفت یک جامعه مثل امریکاا می‌توان نام آن را تمدن نهاد؟

گواهی: پیشرفت در همه زمینه‌هایی که در بالا از قول جرجی زیدان نقل کردیم، می‌تواند پیشرفت تمدنی به‌حساب آید. لیکن تمدن هم مثل اموری از قبیل عقل و علم و فرهنگ و غیره، هم جنبه مادی دارد و هم جنبه معنوی، هم صورت کامل دارد و هم صورت ناقص، می‌تواند پیشرفت همه‌ جانبه و چند بعدی داشته باشد، یا یک‌ جانبه و تک‌بعدی باشد و غیره.

مگر تمدن روم و یونان باستان، با آن‌ همه عظمت و شگفتی، از هر جهت کامل بودند که تمدن امروز امریکا باشد؟

اجتهاد: آیا دوران اوج پیشرفت علمی مسلمانان در قرون پنجم و ششم را مصداقی از تمدن اسلامی می‌دانید؟ آیا این پیشرفت‌ها به جهت آموزه‌های مذهبی اسلام بوده است؟

گواهی: البته که هرچه در درون امت اسلام و در محدوده کشورهای اسلامی اتفاق می‌افتد، بخشی از فرهنگ و تمدن اسلامی است، به‌جزحوادث و امور زودگذری که بیشتر ساخته‌ و پرداخته دست بیگانگان باشد تا منبعث از سرچشمه‌های اصیل و پایدار فرهنگ و تمدن اسلامی.

اما شاید مناسب‌تر باشد که بگوییم این پیشرفت‌ها به جهت برداشت درست‌تر و بهتر و عقلانی‌تر از مجموعه احکام و آموزه‌های اسلامی بوده است تا نفس احکام و آموزه‌ها. به‌عبارت‌دیگر، مجموعه احکام و آموزه‌ها یا درواقع منابع اصلی آن‌هاـ قرآن و سنت از صدر اسلام تا به امروز همواره وجود داشته و دارند. چنانکه در مورد ادیان آسمانی دیگر مثل دین یهود و دین مسیحیت نیز چنین چیزی صادق است؛ اما آنچه باعث می‌شود یک روز از دل آیین یهود، صهیونیسم یا از دل آیین مسیحیت، عصر تاریک قرون‌وسطا (DarkAges) یا جنگ‌های صلیبی بیرون بیاید، اصل احکام و آموزه‌های یهودی و مسیحی نیست. علت آن برداشت یا قرائت غلط علماء، رهبران و زمامداران آن عصر از آن آموزه‌هاست.

فقها عصر پیشرفت، توهم «همه‌چیزدانی» نداشتند!

به‌عنوان یک حکم و نظر اولیه، شاید بتوان گفت در آن زمان در مدارس دینی ما اولاً همه علوم، مثل ریاضیات و فیزیک و شیمی و نجوم و طبیعیات و طب و مهندسی و غیره، در کنار فقه و اصول تدریس می‌شده است، یا به‌ عبارت‌ دیگر به تعبیر لطیف امام خمینی (قدس سره) علم فقه هنوز متورم نشده و جای علوم دیگر را نگرفته بوده است و ثانیاً برداشت علماء و متولیان از فقه آن زمان برداشتی علمی، عقلانی، روزآمد و همه‌ جانبه بوده است، بحثی که ما پیش‌تر ذیل عنوان «اسلام سنتی و سنت اسلامی» مطرح کرده‌ایم و جای تفصیل آن اینجا نیست.

اجتهاد: نقش فقه در دوران پیشرفت علمی و صنعتی مسلمانان چه مقدار بوده است؟ آیا پیشرفت‌های مسلمانان در این دوران مرهون تحول خاصی در علم فقه بوده است؟

گواهی: اولاً وقتی از فقه صحبت می‌کنیم، چنین نیست که این اصطلاح از صدر اسلام تا به امروز دارای یک معنای خاص بوده باشد، بلکه بزرگانی چون استاد دکتر محمود شهابی (ره) برای فقه، ادوار و برای هر دوره، معنای محصلی قائل بوده‌اند (برای توضیحات بیشتر نک. محمود شهابی، ادوار فقه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ص ۳۹)؛ ثانیاً، اگر به تعبیر مرحوم شهابی، فقه را مجموعه احکام عملی اسلام بدانیم، این بستگی به فضای علمی فرهنگی و سبک اندیشه عالمان و آمران حکومتی و دینی و فضای سیاسی جامعه و بخصوص آزاداندیشی سلاطین و عدم تحجر و جزمیت آن‌ها و همچنین نوآوری فقهی فقیهان داشته است تا چگونه از ابزار فقه در جهت رشد و شکوفایی و ترقی و رفاه جوامع خویش استفاده کنند. البته در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و کشورهای اسلامی از هر دو دسته از حاکمان و فقیهان مزبور کم نداشته‌ایم و لذا گاهی شاهد ترقی و پیشرفت و زمانی هم دست‌خوش نزول و پسرفت بوده‌ایم. در هر صورت، قاعدتاً فقه در ایام پیشرفت، چندان متورّم و فقیهان نیز چندان متوهم نبوده‌اند که قرائت گذشته‌گرای خود از فقه را بر همه امور و حوزه‌ها، از جمله اموری که در حوزه تشریع نیست و شرع مقدس طبق مفاد آیه «و امرهم شوری بینهم» تصمیم‌گیری در مورد آن‌ها را برعهده عقل و خرد خود افراد و عقل جمعی جامعه قرار داده، تعمیم دهند و راه‌حل همه مسائل و بلکه مصائب جامعه را از وجود ذی‌وجود فقه بخواهند و علم و عقلانیت را کم بهاء جلوه دهند یا یکسره تعطیل کنند.

اجتهاد: چرا دوران اوج فقه و اصول که با ظهور شیخ انصاری همراه بود، مقارن با دوران عقب‌ماندگی علمی و صنعتی شیعیان است؟

گواهی: ببینید عزیزان! فقه هم مثل اصل اسلامم به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست!

خدا رحمت کند آیت‌الله خمینی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را که در کتاب «ولایت‌فقیه» (چاپ‌شده تحت نام «نامه‌ای از امام موسی کاشف‌الغطاء») از طرفی مشکل را از ناحیه «بی‌عرضگی کسانی که بر مردم مسلمان حکومت می‌کنند» (پیشین، ص ۳۸) می‌داند و از طرف دیگر، مکرّر علمای درباری و متحجر و متنسّک را عامل این عقب‌ماندگی‌ها می‌داند. به‌عبارت‌ دیگر، مشکل را نه از دین، بلکه از برخی حکام و رهبران کشورهای اسلامی و نه از فقه، بلکه از تعدادی از فقهای دنیاطلب یا گذشته گرا می‌داند. چنان‌که در همان کتاب می‌فرمایند «امروزه برنامه‌های اسلام در ذهن خود آقایان علما هم کهنه و مندرس شده است» (همان، ص ۹۶).

از آن‌طرف، باز به تعبیر امام خمینی، آیات الأحکام قرآن که حداکثر ۱۰ درصد از آیات قرآنی را تشکیل می‌داد، برای استنباط و بیان احکام فقه و اصول متورم شد و جای آن ۹۰ درصد بقیه را هم گرفت و دروس قرآن و تفسیر و فلسفه و عرفان و دین‌پژوهی و غیره تعطیل شد و حوزه‌های علمیه تبدیل شد به مراکز تدریس فقه و اصول!

همین و بس! و دیگر کسی کاری به اخلاقیات، اقتصادیات، اجتماعیات، سیاسیات و غیره …نداشت.

سرانجام این‌که باید بگویم بهتر بود موضوع گفتگو از «میزان تأثیرگذاری فقه اسلامی…» به «میزان تأثیرگذاری فهم علماء و فقهای اسلامی از فقه و شریعت…» تغییر می‌یافت.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست