راه برابری دیه از نظر فقهی بسته است؛ میگوییم شرکت بیمه از همه دارد پول مساوی میگیرد، پس جریمه مساوی هم بدهد و… اینها هیچکدام خلاف شرع نیست؛ با نگاه درجه یک؛ اما وقتی با نگاه درجه دو از بالا نگاه کنیم میبینیم روند تغییرات به سمت برابری است؛ یعنی عقلانیت لیبرال دارد خود را بر ما تحمیل میکند و فقه ما در زمین بازی آن عقلانیت، به بازی گرفته میشود.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایینژاد، رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده در مراسم افتتاحیه دوره دوساله “تربیت و ارتقاء نخبگان پژوهشی حوزه جنسیت و خانواده” در سخنانی با اشاره به فعالان حوزه زنان در گفتمان انقلاب اسلامی در دهه هفتاد گفت: نسلی از زنان فعال حوزه زنان در جریان ارزشی در دهه هفتاد، چند ویژگی داشتند. اول اینکه انقلابی بودند و چون خودشان از نسل انقلاب بودند، درد انقلابیگری در وجودشان بود. اینطور نبود که از لابهلای کتابها انقلاب را بخوانند. دوم اینکه افرادی پرانرژی بودند. دهه شصت و پنجاه، انرژی متراکم بودند و تا دهه هفتاد هم تا حدودی اثرش باقی ماند. سوم اینکه دغدغه دین داشتند؛ اما پایههای نظریشان ضعیف بود یعنی در فهم مسائل خیلی مصداقگرا بودند و مسائل را ساده میکردند و تحلیلهای عمیق نداشتند. ویژگی مثبت دیگرشان این بود که به فرمایشات امام و رهبری توجه داشتند اما به دلیل آن که غالبا کنشگر بودند در تولید کارشناس حضور کمرنگی داشتند و گمان نمیکردند که بالاخره نهاد رهبری هم نیازمند یک جامعه نخبگی و علمی است تا به آنها تحلیلهای راقی بدهد.
او با بیان اینکه حمایت از ولایت در دو قوس صعود و نزول، تحقق مییابد گفت: ما متاسفانه فقط در قوس نزول آن نشستهایم. قوس صعود یعنی جامعه کارشناسی کشور، آنها که دغدغه گفتمان انقلاب و گفتمان اهل بیت را هم دارند باید ظرفیتهای علمی و کارشناسی خود را به میدان بیاورند، تلاش کنند و به حرف برسند و حرفها را منجسم کنند و ارتقاء دهند و علمی کنند و بفرستند به نهاد رهبری نظام تا دست ایشان را نسبت به تحلیل پر کنند. رهبری نظام نگاه جامع دارد و فرادست نهادها نشسته است. ما مرکز عالم برایمان حوزه جنسیت است. فرد دیگری، برایش حوزه اقتصاد مهم است و…؛ آن کسی که آن بالا نشسته و میخواهد جمعبندی کند، باید تحلیلهایی میدانی و نظری از نخبگان دریافت کند تا به فهم و برداشتی از مجموعه اینها دست یابد. بعد از این که رهبری به برداشت رسیدند و اعلام موضع کردند، نباید حرف ایشان زمین بماند؛ یعنی زمانیکه رهبری حرفی را زدند باید درباره آن گفتمانسازی شود و زمینه برای تحقق آن فراهم گردد. این قوس نزول است.
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده افزود: حال اگر آن کارشناسهایی باید تولیدکننده دیدگاه باشند و به محضر رهبری برسانند، کار خود را درست انجام ندهند و در قوس نزول بنشینند و فقط منتظر اعلام موضع رهبری باشند و بگویند از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن، چه اتفاقی میافتد؟ دست رهبری از تحلیلها خالی میشود. این یعنی ضعف اهتمام. یک بخش ضعف همت و غیرت ما در قوس صعود است که حرف تولید نمیکنیم تا بفرستیم در دستگاه رهبری و بخش دیگر ضعف همت و غیرتمان این است که ایشان مدام صحبت میکنند و ما زمین میاندازیم؛ یعنی هم جامعه کارشناسی دارد کمکاری میکند و هم کسی که بایستی به دیدگاه ایشان تحقق بدهد.
نیاز به نسلی جایگزین داریم
او خاطرنشان کرد: ما نیاز به نسل جایگزین داریم. رهبری هم خودشان به نسل جدید اعتماد و اعتقاد دارند و بر این عقیده هستند که برای این نسل جدید فضایی پیش نیامده است، وگرنه از دهه شصتیهای دوران جنگ چیزی کم ندارند و حتی قویترند. من میگویم فقط در عرصه جنگ و گریز سخت این مزیت وجود ندارد؛ انقلاب چهل ساله است که دارد کار میکند و پیش میرود و ما چون در درون انقلاب هستیم، شاید این را حس نکنیم. سال ۵۸ منازعات ما بر سر موضوعاتی بود اما الان این موضوعات رشد پیدا کردهاند و منازعات عمیقتر شده است. در سالهای ۶۰ و ۶۱، برخی فضلای نسبتاً جوان وقتی بحث جهتداری علوم انسانی را مطرح کردند، از مجامع حوزوی بیرون رانده شدند. الان این موضوع، بحث مهم مجامع علمی است. زمانی که ما وارد حوزه علمیه شدیم، منازعاتمان بر سر موضوعات کوچک بود؛ این که این سبک شهریه دادن درست است یا خیر، کتابها چاپی باشد یا خطی و…؛ اما الان منازعاتمان عمیقتر شده است. اماچون خودمان وسط میدان هستیم و با ضعفها درگیریم، آیه یأس شدهایم. پایمان را که از ایران بیرون بگذاریم، میبینیم که از دیگران چقدر جلوتر هستیم.
باید روحیه انقلابی و انرژی نسل گذشته به نسل جدید منتقل شود
زیبایینژاد با بیان اینکه نسل جدید بایستی اشتراکات و امتیازاتی را با نسل قبل داشته باشد، درخصوص این نقاط اشتراک و افتراق گفت: یکی از نقاط مشترک، انقلابیگری است. نسل جدید بایستی آن نَفَس حساس انقلابی را از نسل قبل بگیرد تا انرژی آنان به نسل جدید منتقل شود و بیتفاوت نباشند؛ اما از سویی لازم است به مسائل عمیقتر نگاه کند و از پوسته مسائل فردی و حتی جنسیشان خارج شوند. این اتفاق هنوز خیلی جاها رخ نداده است. در تحلیل بحث فمینیسم، گاهی اوقات میگویم فمینیسم یعنی جنسیت مهارگسیخته؛ وقتی نمیتوانید غلبه پیدا کنید بر جنسیت و زنانگی خود و نمیتوانید مسائل را از افق بالاتری ببینید و اجازه میدهید طبیعتتان کار کند و مدیریت نشود، فمینیست میشوید. شنیدم که در دولت اصلاحات وزیر زنان سودان به ایران آمد. خانم شجاعی به ایشان گلایه میکند که اخیراً کشور سودان برای مردانی که همسر مجدد میگیرند، سیستم تشویقی تعریف کرده؛ شما مگر حضور نداشتید که این تصمیم گرفته شد؟ چرا جلوی این کار را نگرفتید؟ ایشان میگوید من به عنوان یک زن برایم دشوار است که همسرم زن دیگری اختیار کند، ولی به عنوان مصلح اجتماعی که جامعهام را از بالا میبینم، نمیتوانم نسبت به مسائل زنان تنها بیتفاوت باشم. نمیخواهم بگویم آنها در تصمیمگیریشان درست عمل کردند یا غلط. حرفم این است که هنر یک شخص است که توانسته خود را از فضای جنسیاش بالا بکشد. وقتی فردی میخواهد درباره ازدواج مجدد صحبت کند، زمانی تصور میکند که من مرد هستم، من همسر اول هستم، من همسر دوم هستم و…؛ گاهی خود را بالا میکشد و میگوید من مصلح اجتماعی هستم و به عنوان یک مصلح اجتماعی چه باید بگویم؟
نسل جدید فعالان حوزه زنان در تحلیل مسائل، بر فردیت و جنسیت خود غلبه کنند
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده ادامه داد: موضعگیری این شخص را با اعضای فراکسیون زنان مجلس اصلاحات مقایسه میکنم و سبک مواجهه و شیوه استدلال اینها را نقد میکنم؛ آن زمان برخی گفتند ازدواج مجدد کلید حل برخی معضلات اجتماعی است. اعضای فراکسیون زنان گفتند مسأله اجتماعیای که با تعدد زوجات باید حل شود، میخواهیم حل نشود! این نحوه مواجهه نماینده مجلسی است که باید عصاره فضیلت ملت باشد. مشکلات ما اینگونه تولید میشود که مرد یا زن نماینده که در یک جایگاه حساس نشسته است، نمیتواند خود را به عنوان یک مصلح اجتماعی بالا بکشد. البته ممکن است در موضع مصلح اجتماعی هم همان حرف محدود کننده را بزند اما اصولا نگاه و ادبیاتتان متفاوت میشود.
او با بیان اینکه نیاز داریم نسل جدیدمان بر فردیت و جنسیت خود غلبه کند و از موضع جامعتری مسائل را فهم کند، افزود: یکی از مشکلاتی که داشتیم و داریم این است که جریان انقلابی و متدین در حاشیه جریان علمی کشور است. از جامعه نخبگی کشور چه بازنماییای در عرصههای مختلف میشود؟ در یک کار تحقیقی در موضوع تحولات جنسیتی در ایران، به این نتیجه رسیدم که جنگ علم و دین در مسأله جنسیت خیلی حساس است و وقتی پیش جامعه نخبگی میرویم، بازنمایی علمی که از مسأله جنسی میشود، نوعی بازنمایی است که باید از دل آن آزادی جنسی نتیجه شود. چیز دیگری درنمیآید. اولین قدم این است که امر جنسی را به موضوع مباحثه و قابل چانهزنی تبدیل میکنند؛ هر بخش آن، حتی گزارههای اخلاقی آن قابل بحث میشود و سیال در نظر گرفته میشوند. ما بایستی یک جامعه علمی، ولو کوچک بسازیم که دغدغه دین و انقلاب دارند و آهسته آهسته خود را از حاشیه به متن بکشانند؛ یعنی شما بتوانید مسألهمند شوید، مسائل و پروژههای خود را زمانی که هیأت علمی هستید، به کلاس درسهایتان بکشانید و مسأله خودتان را مسأله نسل بعد کنید، از دل آن پایاننامههای دکتری خارج شود. کسی که پایاننامه دکتریاش در موضوعی خاص است، با تخمین بالایی سایر فعالیتهای علمیاش حول و حوش آن موضوع خواهد بود. این میشود جریانی که آهسته آهسته از حاشیه به متن میآید و نقد میشود.
در یک جریان علمی سهیم باشید؛ ولو با نقدشدن
این پژوهشگر حوزه زنان خاطرنشان کرد: دو شخصیت داریم در فقه که هر چه کتاب فقهی میخوانیم میگویند “خلافاً لابن جنید”، “خلافاً لابن براج”؛ همه مخالف این دو هستند. ما چند تا از این افراد میخواهیم که بروند در میدان. اینها حرفی را تازه تأسیس کردهاند؛ حرفی را زدهاند ولی ناپخته و دیگران در بستر نقد آنها، حرف را پخته کردهاند. افرادی باید وارد شوند و مورد نقد قرار بگیرند. البته باید سعی کنید دقیق حرف بزنید. نظریهپردازی این نیست که نام فرد تا قیامت بر تارک علم بدرخشد؛ شما باید در یک جریان علمی سهیم باشید؛ ولو با نقد شدن. این اتفاق باید بیفتد و ما به این نسل جدید نیازمندیم.
او با تأکید بر اینکه همانطور که فهم ما عمیقتر میشود، چالشهایمان هم عمیقتر میشود. دیگر نمیتوانیم با نگاههای سطحی گذشته در عرصه درگیر شویم، گفت: به همین دلیل به نظر رسید که به دو شبکه نخبگانی نیاز داریم. یک، نخبگان علمی و دو، نخبگان کنشی. نخبگان علمی، گروههای کوچکی هستند در عرصههای مختلف و متنوع که با هم یک شبکه علمی زن و خانواده با رویکرد دینی تشکیل میدهند. در کنار آن، شبکه کنشگران اجتماعی نیز میخواهیم که این شبکه با میدان مواجهه قاعدهمند داشته باشداین دو شبکه باید در هم چفت شوند.
زیبایینژاد با طرح این پرسش که چرا نظریهپردازی در حوزه زنان و خانواده، ضعیف است؟ تشریح کرد: یک علت آن این است که میدان، برای متدینان مسأله نیست. در کتابخانههایشان میخواهند بنشینند و نظریه تولید کنند. مصاحبهای را از یکی از فمینیستها میخواندم. از ایشان پرسیده بودند آیا شما عملگرا هستید به تئوری پردازی معتقدید؟ ایشان جواب دادند که به ما اتهام عملگرایی نزنید. ما نظریهمان در میدان عمل تولید میشود؛ نه اینکه نظری نیستیم. من فهم ابتدایی از مردسالاری دارم و نظریهای را در مواجهه با آن تولید میکنم، اما وقتی وارد میدان میشوم و با آن درگیر عملی میشوم، میبینیم تا چه اندازه برداشت بسیطی از این مفهوم داشتم. مردسالاری پیچیدهتر از آنی بوده که تصور میکردم و نظریهام را در درگیری با میدان عمل تصحیح و تکمیل میکنم.
او افزود: نظریهها، بهویژه نظریات علوم اجتماعی در درگیری با میدان است که از آب در میآید و تکمیل میشود. برخی از افرادی که در حوزه علوم انسانی اسلامی صحبت میکنند، مشخص است که در عرصههای نظریهپردازی اقدام عملی نکردهاند. از کل به جزء چیزی را ترسیم میکنند و حواسشان نیست که این رابطه رفت و برگشتی است و باید به میدان زد تا حرف پخته شود. میدان دارد متحول میشود و ما را دنبال خود میکشد. این طور نیست که میدان منتظر باشد ما نظریهپردازی کنیم و بعد طبق نظریه ما عمل کند. الان جامعه به سمت الگوهای جدیدی در ازدواج و همزیستی در حال حرکت است و آن نظریهپرداز بعد از اینکه تمام این اتفاقات رخ داد، میگوید ازدواج در جامعه جدید امری غیراخلاقی است. حرفهای جدیدش را میزند تا عقبماندگی خود از میدان را جبران کند. ما باید خلأهای خود را در امر نظریهپردازی فهم کنیم.
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده با اشاره به اینکه یکی از نقطه ضعفها در نظریهپردازی، ضعف پایههای نظری است، گفت: دانشگاههای ما با یک معضل مواجه هستند و حوزههای ما با یک معضل. حوزههای ما از زمانی که اصلاحات ما بعد انقلاب در آن لحاظ شد و خواستیم به دلیل ضرورت ارتباط میان حوزه و نهادهای دیگر به طلبهها مدرک بدهیم، ضعیف شدند. زمانی که جذب حداکثری طلبه به خاطر نیازهای میدان به اولویت ما تبدیل شد، حوزههای ما ضعیف شد. الان طلاب سطح سه و چهارمان در پایههای سطح یک و دو ضعیف هستند. به دروس اولیه خود تسلط ندارند. بدتر از اینها رشتههای دانشگاهی قرآن و حدیث و فقه و حقوق هستند که از خطرات امروز و آیندهاند. چون عمق علمی ندارند و در فشار زمانی، از هر کتاب و موضوعی چند صفحه خواندهاند و حالا میخواهند فقه را از دست مردسالاری نجات دهند! نمیدانیم با این نسل باید چه کرد؟ نظریهپردازی را با شعرگفتن اشتباه گرفتهایم. طرف میخواهد حرف جدیدی در حوزه فقه بزند، اما کار اجتهادی بلد نیست. نمیداند با این مسأله چطور اجتهادی برخورد کند، نمیداند اصول استنباط در مسأله تابع قواعدی است. قاعدهمندیها را بلد نیست و وقتی مورد نقد قرار میگیرد، فکر میکند چون حرف جدید زده، نقد میشود. همینطور که من اینجا نشستهام و فکر میکنم آن جامعهشناس در عمر علمی خود اشتباه کرده و میخواهم جامعهشناسی را اسلامی کنم، اما هیچ پایه درست جامعهشناسی نمیدانم و بلد نیستم؛ اینها خیلی بد است. طرف از لیسانس مامایی وارد رشته مطالعات زنان شده و چند واحد در هر موضوعی خوانده و حالا میخواهد در موضوع فقه اظهارنظر کند. بیست واحد فقه خوانده و حالا میخواهد رساله دکتری فقهی بنویسد.
وقتی جامعه از عقلانیت دینی فاصله میگیرد، تبیین ادبیات دینی سخت میشود
این استاد حوزه با اشاره به نقطه ضعف دیگر در حوزه زنان گفت: نه تنها در عرصه تولید نظریه به دلیل ضعف علمیمان دچار مسأله هستیم، ضعف علمیمان در عرصه تبیین هم خود را نشان میدهد. گاهی ما حرف مشخصی داریم که معلوم است منتسب به دین است، ولی زمانی که میخواهیم آن را تبیین کنیم، قدرت تبیین نداریم. گویا علم دیگری میخواهد. هرچه عقلانیت عمومی از عقلانیت دینی فاصله میگیرد، در عرصه تبیین کار ما پیچیدهتر میشود. از زمان مدرن شدن جامعه، عقلانیتهای جدیدی دارد حاکم میشود؛ تا دیروز اگر کسی اسم همجنسگرایی را میآورد، با او برخورد شدید میشد اما الان راحت در این موضوع حرف زده میشود و جامعه با تسامح با آن برخورد میکند. ارزشها و تصاویر پایهمان تغییر کرده و هر چه با آنها سازگار نیست، میشود مسائلمان. چرا برای فردی این سؤال پیش میآید که چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟ چون در رتبه نخست، برابری برای او ارزش شده است. ارزشهای پایهای ذیل عقلانیت لیبرال یا پست مدرن برای او شکل گرفته که موضوعات را با آنها میسنجد و پرسشهایش شکل میگیرد. وقتی جامعه، از عقلانیت دینی فاصله میگیرد، تبیین ادبیات دینی برای جامعه سخت میشود.
زیبایینژاد ادامه داد: علاوه بر این، ما در تطبیقها هم دچار ضعف هستیم. گاهی از ما انتظار نیست نظریهپرداز باشیم. ولی باید تعداد قابل توجهی از افراد قدرت تطبیق داشته باشند و نظریات موجود را بتوانند تطبیق دهند؛ از کلیات، مصادیق را فهم کنند. اغلب در کلیات، متدین هستیم و در مصادیق، حرفهای متعارف میزنیم. به عنوان مثال بعضی از کارشناسان در مجلس یا در سایر مناصب میگویند ما بایستی کار خانگی زنان را ارزشگذاری کنیم. گمان میکنند دارند بر کار خانگی ارزشگذاری میکنند بررسی که میکنیم میبینیم این حرف، کاملاً فمینیستی است. مارتین سگالن در کتاب جامعهشناسی تاریخی خانواده آورده است که ایده معادلگذاری مالی برای کار خانگی زن، اگرچه به ظاهر خانوادهگرایانه است اما به شدت رادیکال است و کار خانگی را به کار بازاری تقلیل میدهد و تصور از کار بازاری در ذهن میسازد و فرهنگ جدیدی را اشاعه میدهد. کسی که میخواهد مواجهه کند باید بداند مباحثی که خوانده، کجا تطبیق میشود.
فقه در حوزه زنان، در زمین بازی عقلانیت مدرن به بازی گرفته شده است
او با بیان اینکه نکته دیگر این است که نگاه ما نگاه تکگزارهای است و نگاه جامع نداریم، تشریح کرد: این “ما” شامل علما هم میشود؛ گاهی اوقات نمیتوانیم کل را درک کنیم. اگر بگویم لایحه خشونت را بررسی کنید، چند ماده را میخوانید و دنبال اشکالات آنها میگردید؛ اما آیا نگاه دیگری هم میتوانید داشته باشید یا خیر؟ آیا منحیثالمجموع لایحه قابل اتصاف به خوب یا بد است؟ چون اسیر اجزاء میشویم و نمیتوانیم کلی را درک کنیم. یکی از نمایندگان مجلس هفتم در جلسهای به ما گفتند در بیست سال اخیر قوانین را به نفع زنان اصلاح کردیم، بدون اینکه خلاف شرعی رخ دهد. من به ایشان گفتم با نگاه درجه اول و گزارهای حرف شما درست است. (این نکته را در نشست اندیشههای راهبردی، خدمت رهبری هم عرض کردم) مثلاً درباره حضانت قبلاً حضانت پسر تا ۲ سال با مادر بود، الان کردهایم ۷ سال. خلاف شرع هم نشده است؛ چون برخی فقها بر این نظر هستند و شورای نگهبان هم تأیید کرده است. یا زن از زمین ارث نمیبرد، اما طبق فتوای مقام معظم رهبری، قانون را اصلاح میکنیم و الان زن از زمین ارث میبرد. راه برابری دیه از نظر فقهی بسته است؛ میگوییم شرکت بیمه از همه دارد پول مساوی میگیرد، پس جریمه مساوی هم بدهد و… اینها هیچکدام خلاف شرع نیست؛ با نگاه درجه یک؛ اما وقتی با نگاه درجه دو از بالا نگاه کنیم میبینیم روند تغییرات به سمت برابری است؛ یعنی عقلانیت لیبرال دارد خود را بر ما تحمیل میکند و فقه ما در زمین بازی آن عقلانیت، به بازی گرفته میشود.
پژوهشگران حوزه زنان اغلب مسأله ندارند
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده گفت: نکته بعدی که نقطه ضعف ماست و باعث میشود تراوشات علمیمان کم شود این است که در جامعه علمی مشارکت فعال نداریم و شبکه نشدهایم. اتصال نداریم، مباحثات گروهی نداریم. اشکال دیگر این است که پژوهشگران ما اغلب مسأله ندارند. نقطه تمرکز علمی و پروژه ذهنی ندارند. مشخص نیست میخواهند در عمر مفید خود چه مسألهای را حل کنند. در این شرایط مشخص است که نظریه تولید نمیشود. نظریه زمانی شکل میگیرد که فرد نقطه تمرکز دارد و عمق پیدا میکند.
زیبایینژاد در پایان سخنان خود با اشاره به دوره دوساله “تربیت و ارتقاء نخبگان پژوهشی حوزه جنسیت و خانواده” گفت: در این دوره اتفاقی که باید بیفتد این است که اول، در یک مشارکت فعال با اساتیدی که کاتالیزورهای شما هستند، نقطه تمرکزهایمان دقیقتر شود و پروژه مشخص ذهنی داشته باشیم. دوم، جامعه علمی کوچکی تشکیل دهیم که در آن فرصت مباحثه و طرح دیدگاه داشته باشیم. پروژه خودمان را به بحث بگذاریم و در جمع مورد بررسی قرار دهیم و مباحثه کنیم؛ و اگر فرصت شود مسائل میدان را مطرح کنیم و نقاط ضعف خودمان را بشناسیم.